تضاد حاشیه‌ نشینی با‌ دنیای مدرن

حاشیه‌ نشینان دوباره به متن اخبار آمدند، دیروز معاون اول رئیس‌جمهوری در مراسم افتتاح 150 اورژانس اجتماعی در سراسر کشور، از رنج حاشیه‌نشینان یاد کرد و در اظهارنظری قابل تامل از 11 میلیون شهروند حاشیه‌نشینی سخن گفت که «وضع‌ مناسبی» ندارند.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، این‌ بار اولی نیست که لزوم توجه به حاشیه‌نشینان رسانه‌ای می‌شود و لازم به یادآوری است برای حل مشکلات این افراد قدم‌هایی برداشته شده، اما کارشناسان معتقدند این آسیب اجتماعی فقط زمانی درمان می‌شود که گام‌های جدی در این جهت برداشته شود و وعده‌هایی که دراین‌باره داده می‌شود از مقام حرف فراتر برود.

اسحاق جهانگیری دیروز از این گفت که اولویت‌ها برای ساماندهی حاشیه‌نشین‌ها، بررسی دلایل مهاجرت به حاشیه شهرها، فساد اخلاقی در مناطق خاص و بحرانی و جرم‌خیز و اعتیاد به مواد مخدر در این مناطق است که دولت برای رفع آنها، برنامه‌ریزی و اقداماتی انجام خواهد داد.

این اولین‌بار نیست که موضوع حاشیه‌ نشینی به صدر اخبار می‌آید؛ سفر رئیس‌جمهور به منطقه ملارد در خرداد 94 و سفر وزیر بهداشت به قرچک ورامین در اسفند 93، فقط گوشه‌ای از سفرهای مقامات عالی دولت به سکونتگاه‌های غیررسمی است که گاه و بیگاه، موضوع حاشیه‌نشینی را از پستوی آسیب‌های اجتماعی، بیرون می‌کشد.

تضاد حاشیه‌ نشینی با‌ دنیای مدرن

بین زرق و برق‌های دنیای مدرن و زندگی در حاشیه شهرها، تناقض جدی وجود دارد که همین تناقض ساختاری، فضا را برای گسترش آسیب‌های اجتماعی در سکونتگاه‌های غیررسمی افزایش می‌دهد.

وقتی نوجوانی که در حاشیه شهرها زندگی می‌کند و به کف امکانات زندگی دسترسی ندارد، می‌تواند در کوتاه‌ترین زمان به نقاط مرفه در کلانشهرها رفت و آمد داشته باشد و مظاهر دنیای مدرن را ببیند، همین اختلاف سطح طبقاتی می‌تواند جرقه ارتکاب جرم، سرخوردگی، اعتیاد و دیگر آسیب‌های اجتماعی را شعله‌ور کند.

محمدعلی جهانبخش، جامعه‌شناس و مدرس دانشگاه مهم‌ترین راه مقابله با پدیده حاشیه‌نشینی را حل مهاجرت‌های افسارگسیخته به کلانشهرها می‌داند و می‌گوید: خیلی از ساکنان روستاها و شهرهای کوچک، به‌دلیل نبود فرصت‌های شغلی، بهره‌مند نبودن از امکانات اولیه زندگی، تغییرات اقلیمی مثل خشکسالی، مدیریت نکردن منابع آبی و دیگر عوامل اجتماعی مجبور می‌شوند به کلانشهرها مهاجرت کنند، اما چون توانایی مالی برای زندگی در مرکز کلانشهرها را ندارند، خود به خود به سمت حاشیه شهرها کشیده می‌شوند بنابراین تا وقتی بحران مهاجرت افسارگسیخته به کلانشهرها درمان نشود، حاشیه‌نشینی هم درمان نمی‌شود.

بحران حاشیه‌ نشینی به نقطه‌ای رسیده است که به گفته جهانبخش، امکانات زندگی در برخی مناطق حاشیه کلانشهرها، حتی کمتر از برخی شهرهای کوچک و مناطق محروم است، مثلا در حالی که اغلب مردم، تهران را به عنوان شهری برخوردار می‌شناسند، اما برخی مناطق حاشیه‌ای تهران در فقر جدی به سر می‌برد.

این جامعه‌شناس به راهکار حل این مشکل در کشورهای توسعه‌یافته اشاره می‌کند و می‌گوید: در کشورهای توسعه‌یافته، قطب‌های اقتصادی فقط در شهرهای بزرگ متمرکز نیست، بلکه قدرت اقتصادی در همه نقاط کشور توزیع می‌شود تا همگان به فرصت‌های شغلی و اقتصادی برابری دسترسی داشته باشند. بنابراین در این مناطق، دلیل زیادی برای مهاجرت به کلانشهرها وجود ندارد.

اقدامات قهری، چاره کار نیست

یکی از عمده مشکلات حاشیه‌ نشینی، بحران هویت در مناطق حاشیه‌ نشین است. این مساله موجب شده که فرد حاشیه‌نشین، هویت خود را از کلانشهرها نگیرد و به تعبیر دیگر، کلانشهرها نمی‌توانند هویت آن شهر را به ساکنان مناطق حاشیه‌ نشین بدهند. چنین وضعی موجب شده که ساکنان مناطق حاشیه‌ نشین، تعصب چندانی نسبت به شهر خود نداشته باشند و حتی خیلی از آنها خود را شهروند آن کلانشهر ندانند. ناگفته پیداست که وقتی فردی خود را شهروند یک کلانشهر نداند، تلاش و مشارکت چندانی هم برای آبادانی آن شهر نخواهد داشت.

دکتر مصطفی پودراتچی، جامعه‌شناس شهری و استاد دانشگاه نیز از زاویه دیگری به پدیده حاشیه‌نشینی نگاه می‌کند و می‌گوید: بدترین رویکردی که می‌توان برای حل پدیده حاشیه‌نشینی داشت، استفاده از جبر و قوای قهریه برای کنترل حاشیه‌نشینی است. این‌که احساس کنیم می‌توانیم با زور و اجبار، افراد را از مناطق حاشیه‌ای دور کنیم، سیاست شکست‌خورده‌ای است که جواب نمی‌دهد.

به گفته این جامعه‌شناس، این کاملا بی‌انصافی است و با منطق همخوانی ندارد که قطب‌های اقتصادی را در کلانشهرها متمرکز کنیم، بعد از افراد روستایی و ساکنان شهرهای کوچک بخواهیم که به کلانشهرها مهاجرت نکنند. این سیاست، کاملا متناقض است و نمی‌تواند حل‌کننده مشکل حاشیه‌نشینی باشد.

این سیاست هم که عده‌ای معتقدند نباید رسیدگی زیادی به مناطق حاشیه‌نشین داشت، زیرا این کار خود به خود جمعیت این مناطق را بیشتر خواهد کرد.

به اعتقاد پودراتچی، این سیاست، غیراخلاقی است چراکه به رنج بیشتر این شهروندان منجر می‌شود ؛ لذا باید با سیاستی علمی و با کاهش فاصله طبقاتی کوشید ریشه‌های مشکل حاشیه‌نشینی را حل‌کرد و نه صورت مساله را.

تلاش می‌شود اما کافی نیست

این‌که فکر کنیم جمعیت حاشیه‌ نشین کشور به 11 میلیون نفر رسیده است و مسئولان هیچ اقدامی برای کنترل آن نکرده‌اند نیز دور از اخلاق و انصاف است.

گرچه مجموع این اقدامات نتوانسته است به کنترل جدی حاشیه‌ نشینی منجر شود، اما جسته و گریخته نیز اقدامات درخوری برای مهار حاشیه‌نشینی انجام شده است. مثلا با اجرای طرح تحول سلامت از اردیبهشت 93 تاکنون، وضعیت بهداشتی و درمانی مناطق حاشیه ای، به هیچ وجه قابل‌قیاس با قبل از اجرای این طرح ملی نیست.

راه‌اندازی بیش از 1290 مرکز جامع خدمات سلامت و بهره‌برداری از 3841 پایگاه جامع سلامت در سراسر کشور، موجب شد دسترسی ساکنان مناطق حاشیه‌ای به امکانات بهداشتی و درمانی، بسیار افزایش یابد که البته هنوز تا نقطه ایده‌آل، فاصله زیادی داریم. در شرایطی که رهبر معظم انقلاب نیز از حاشیه‌ نشینی به‌عنوان یکی از پنج آسیب مهم اجتماعی در کشور یاد کرده‌اند، اما شاهدیم جمعیت حاشیه‌ نشین کشور، افزایش پیدا می‌کند.

معاون اول رئیس‌جمهور از برنامه‌ریزی برای کنترل این پدیده اجتماعی سخن گفته است، اما به نظر نمی‌رسد این وعده‌های تازه نیز بتواند حداقل در بازه کوتاه‌مدت، دردی از آلام حاشیه‌ نشینان بکاهد.

 

دیدگاه تان را بنویسید