از همین حالا که خبر رسیده قرار است بچهها را دوباره از سطح شهر جمع کنند، دست و دلشان لرزیده... این بار حتی گفتهاند اگر برای سومین بار اورژانس اجتماعی به سراغتان بیاید و کارتان به مراکز بهزیستی بکشد دیگر به خانه باز نخواهید گشت... کابوسی تلخ که خواب را از چشمان دهها کودک کار و خیابان ربوده است.
به گزارش جی پلاس، وقایع اتفاقیه نوشت: فکر نگهداری اجباری در مراکز بهزیستی و دورشدن از محیط خانواده... .خانواده، واژهای است که به نظر میرسد ماهیت وجودی آن برای کودکان کار و خیابان مورد تردید مسئولان سازمان بهزیستی است. در همین رابطه اخیرا، انوشیروان محسنی بندپی از شروع مجدد طرح موسوم به ساماندهی کودکان کار و خیابان خبر داده و اعلام کرده والدین کودکی که سه بار به مراکز بهزیستی ارجاع شده، سلب حضانت میشوند تا این چرخه تکرار نشود و چهره شهر از وجود کودکان کار پاک شود. راهکاری که به باور فعالان حقوق کودک به نظر میرسد بیش از آنکه چارهساز باشد، به دنبال افزودن بار آسیبهای اجتماعی است.
وقتی بهزیستی، خانواده را متهم میداند
خرداد ماه امسال بود که انوشیروان محسنی بندپی، رئیس سازمان بهزیستی کشور از برنامههای دولت دوازدهم درباره کودکان کار و خیابان گفت. از اینکه سازمان بهزیستی طبق برنامه ششم متولی اصلی رسیدگی به وضعیت کودکان کار و خیابان است. او اعلام کرده بود، با رایزنیهایی که با معاونت پیشگیری از جرم قوه قضائیه صورت گرفته و طی لایحهای که در مجلس شورای اسلامی در حال بررسی است، اگر کودکی بیش از سه بار پذیرش شد، حضانت کودک از والدین سلب و در اختیار سازمان قرار گیرد «تا این چرخه به حالت اول برنگردد و ما دوباره کودک را در خیابان نبینیم.» حالا بعد از گذشت سه ماه از اعلام این خبر گویا قرار است از اواسط شهریور ماه، همزمان با اجرای دوباره طرح ضربتی جمعآوری کودکان کار و خیابان، آن دسته از کودکانی که سه بار توسط مراکز خدمات اجتماعی بهزیستی پذیرش شدهاند به مراکز بهزیستی منتقل و از والدینشان جدا شوند. طرحی که به باور فعالان مدنی با حذف کودک از خیابان تنها به دنبال پاک کردن صورت مسئله است. نگرش اتهامی به خانواده بهعنوان یکی از نهادهای تأثیرپذیر از شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه و هدف قراردادن آن بهعنوان تنها منبع بازتولید کودکان کار و خیابان که انگار کودک را از روی میل و ارادهاش به خیابان میفرستد و بههمیندلیل باید کودک را از آن گرفت، خطای محضی است که حالا در دستور کار بهزیستی قرار گرفته است. هادی شریعتی، حقوقدان و فعال حقوق کودک در نقد مصاحبه اخیر محسنی بندپی درباره دور جدید اجرای طرح جمعآوری کودکان کار و خیابان و سلب حضانت از والدین برخی از این کودکان میگوید: «این مصاحبه بخشهای مختلفی داشت که یک بخش از آن مربوط به کودکان کار و خیابان بود و شنیدن برخی خبرها از طرف مسئول سازمان بهزیستی، فعالان حقوق کودک را نگران کرد.» شریعتی ادامه میدهد: «باز هم پیکان حمله به سمت خانواده کودکان کار چرخیده که همان درجا زدن سالهای گذشته را تداعی میکند. ادامه همان کلیشه خانواده منفعتطلب و اشخاص پنهان و در سایه که گهگاه از سوی مسئولان به آنها لقب «مافیا» داده و گفته میشود که از بچهها برای کسب درآمد سوءاستفاده میکنند.» او میگوید: «این یک باوری است که آگاهانه یا ناآگاهانه در جامعه از طریق رسانهها ترویج میشود. اما تأسف از جایی شروع میشود که یک مسئول مروج چنین نگاهی میشود.»
دستگیری کودکان یا ساماندهی آنان؟!
این فعال حقوق کودک با اشاره به اثرات زیانبار اجرای طرح ضربتی سلب سرپرستی از والدین کودکان کار میگوید: «جدا از اینکه طرح ساماندهی کودکان خیابان اساسا عنوان خوبی ندارد اما سالهاست که اجرا میشود و نتیجه آن اعلام نمیشود. یکی از مطالبات فعالین حقوق کودک و نهادهای مدنی این است که نتایج اجرای این طرح و اثرش را بر کاهش تعداد کودکان کار اعلام کنند. یعنی بگویند که این طرح ساماندهی که بیشتر شبیه دستگیری است! چه نتایجی داشته و چه اقدام مثبتی در مدت اجرای آن در سالهای گذشته به دست آمده که حالا میخواهند ابعاد دیگری هم به آن بدهند.» به گفته شریعتی کدخوانی بخشی از صحبتهای بندپی نشان میدهد، همچنان بحث پاککردن چهره شهر از وجود کودکان کار و خیابان در اولویت برنامههای دستگاههای مختلف قرار دارد و بهبود وضعیت زندگی این کودکان و خانوادههایشان زیر سایه این نگرش پلیسی و امنیتی فراموش شده است. این حقوقدان و فعال حقوق کودک میگوید: «همچنان بحث چیدمان شهری و پاک شدن چهره شهرها از وجود کودکان کار در اولویت است اما سؤالی که پیش میآید این است که مگر سیمای غمزده کلانشهری مثل تهران با رویکردهای پلیسی و قضایی اصلاح میشود؟! و شکاف طبقاتی شمال و جنوب شهر و نمایش و مانور ثروت در خیابانهای بالای شهر، این فاصله بورژوازی تا بیغولههای حاشیه شهر را چگونه میخواهند اصلاح و به قول خودشان پاک کنند؟ به نظر میرسد این طرحهای ضربتی و قریبالوقوعی که ما به آن دستگیری کودکان کار و خیابان و مسئولان با الفاظی چون ساماندهی! از آن یاد میکنند، بیشتر از آنکه حمایتی باشد، یک نوع حمله و هجوم به قشر فرودست و کارگری است که هر بار شکل و شیوه جدیدی به خودش میگیرد. یکبار با اجرای طرح مقابله با دستفروشان با تعبیر سد معبر، یکبار ارائه نظریه عقیمسازی زنان کارتنخواب و حالا هم سلب حضانت و سرپرستی خانواده از کودکان و هدایت آنها به مراکز بسته و نفسگیر بهزیستی.»
چرخه معیوب اقتصادی و بازتولید کودک کار
به باور این فعال مدنی، اجرای این طرحها نشان میدهد که تفکر ژن برتر و ژن ضعیف در جامعه تکثیر میشود. «گروهی خود را قیم ضعفا میدانند و برای آنها تعیین تکلیف میکنند چون خودشان را خیلی بالاتر از آنها میبینند؛ درحالی که وضعیت گروههای فرودست نتیجه سیاستگذاریهای اقتصادی است.» شریعتی ادامه میدهد: «یک بار چرخه معیوب اقتصادی میآید و ضربهاش را به خانوادههای کارگری و قشر فرودست میزند و بار بعد ما میآییم و به عنوان حمایت اجتماعی زیست این افراد را نشانه میگیریم و حق داشتن پدر مادر و خانواده را از آنها سلب میکنیم. این نتیجه همان نگاهی است که به ریشه به وجود آمدن کودکان کار و خیابان فکر نمیکند. درحالیکه ریشه این مسائل خانواده نیست و شرایط اجتماعی و اقتصادی زمینه بازتولید کودکانی با چنین شرایطی را فراهم میکند.»
او ادامه میدهد: «بخش مهمی از واقعیتهایی که از آن سخن میگویم به خانواده این کودکان برمیگردد. کارگرانی که از کار اخراج شدهاند، کارخانههایی که در سالهای اخیر تعطیل شده و کارگرانی که بیکار شدهاند، مهاجرانی که به خاطر نداشتن امکانات در شهرهای کوچک و روستاها به شهرهای بزرگی چون تهران مهاجرت کردهاند و در حاشیه تهران در شهرکهای اقماری اسکان پیدا میکنند اما کار مناسبی برای امرار معاش پیدا نمیکنند. به این دلیل که نمیتوانند از پس هزینههای سنگین زندگی بربیایند کودکانشان هم مجبور به کار میشوند. مهاجران افغانستانی، پاکستانی و سایر مهاجرین را هم به این لیست اضافه کنید. آن وقت تمام این موارد را نادیده میگیرند و تدبیر عجیب سلب حضانت از این والدین را در دستور کار قرار میدهند. بهاینترتیب جغرافیای اقتصادی برخی مناطق ایران فراموش میشود و موضوع خانواده که اساسا نمیتواند به دور از تأثیرپذیری از شرایط موجود اجتماعی به حیاتش ادامه دهد در متن برخوردها و سیاستگذاریها قرار میگیرد.» به باور این فعال حقوق کودک، تأکید بیش از حد برخی افراد و مسئولان بر این موضوع که کودکان کار عمدتا تحت اداره باندهای مافیایی فعالیت میکنند موردی نیست که عمومیت داشته باشد و تعداد زیادی از این کودکان اساسا نسبتی با چنین باندهایی که مرتبا به آن اشاره میشود، ندارند. او میگوید در طول بیش از یک دهه فعالیتش در عرصه حقوق کودک تا بهحال به موردی برخورد نکرده که نشان دهد، این کودکان زیر نظر یک باند مافیایی یا مافیای خانوادگی فعالیت میکنند.
دامنهدار شدن آسیبهای کودکان در مراکز بهزیستی
اما پس از اینکه کودکان کار و خیابان از سطح شهر جمعآوری و به مراکز بهزیستی منتقل شدند سرنوشت این کودکان چه خواهد شد؟! آیا مراکز بهزیستی شرایط مناسبی برای نگهداری این کودکان دارند؟! شریعتی در این خصوص میگوید: «این مراکز اساسا مشخص نیست برای چه منظوری ایجاد شدهاند. مکانهایی که به صورت موقتی، کودکان کار و خیابان را در خود جای میدهند و کودکان بدون هیچ هدفی در این مراکز روزها را به شب میرسانند.» او ادامه میدهد: «در آییننامه ساماندهی کودکان کار و خیابان سه مرحله برای نگهداری کودکان در نظر گرفته شده است. مرکز اقامت کوتاه مدت، میانمدت و بلندمدت. در مراکزی که به صورت کوتاه مدت، این دسته از کودکان را پذیرش میکنند بعد از تشکیل پرونده مددکاری اقدامات لازم صورت میگیرد. گزارشها نشان میدهد، با وجود اینکه این مراکز موقتی هستند، برخی کودکان دورههای طولانی را در این مراکز میگذرانند. علت طولانی شدن این روند چنانکه از گزارشها برمیآید ناشی از روند پذیرش این کودکان در مراکز نگهداری کوتاه مدت است. به اینترتیب که کودکانی که با حکم قضایی به مرکز وارد شدهاند با حکم قضایی هم ترخیص میشوند. در مورد کودکان غیرایرانی و کودکان فاقد اوراق شناسایی این مسئله بغرنجتر میشود. به نحوی که اگر کودک کار بدون شناسنامهای به این مراکز انتقال پیدا کند، پدر و مادرش قادر نیستند به راحتی او را از مرکز ترخیص کنند زیرا کودک را به خانواده تحویل نمیدهند.» این فعال مدنی میگوید: «کودکانی که مدتی را در این مراکز سپری کردهاند، از فضای بسته و خفقانآور این محیطها گله میکنند و صحبتکردن درباره وضعیت این مراکز نیز برای آنها آزاردهنده است.»
جدایی کودک و بازتولید آسیبهای اجتماعی
شریعتی، به نکته مهم دیگری درباره انتقال کودکان به مراکز بهزستی و سلب حضانت از خانوادههای آنها اشاره میکند و میگوید: «بر فرض که کودک را به مراکز بهزیستی منتقل کردیم آیا از خود پرسیدهایم که چه اتفاقی برای آن خانواده و کودک میافتد؟! خانواده ممکن است به شکل دیگری درگیر آسیبهای اجتماعی شوند. اگر به درآمد حداقلی فرزندش وابسته بوده، با رفتن او این بار کلیه و اعضای بدنش را میفروشد تا هزینههای زندگی را تأمین کند.
دست به کار خلاف میزند. همه این اتفاقات در بستر همین طرحها شکل میگیرد.» شریعتی در ادامه با اشاره به اینکه این طرحها نمیتواند آسیبهای اجتماعی را کاهش دهد میگوید: «با اجرای اینگونه طرحها تنها از یک آسیب به آسیب دیگر جابهجایی اتفاق میافتد.» آنچنان که این فعال حقوق کودک میگوید، تعهد ایران به مفاد کنوانسیون حقوق کودک ایجاب میکند که شرایط امنی برای همه کودکان فارغ از نژاد، رنگ، ایرانی و غیرایرانی ایجاد کند. در همینراستا استفاده از ظرفیت نهادهای مدنی مدافع حقوق کودک برای جلوگیری از اجرای چنین طرحهای غیرکارشناسانهای اهمیت دارد. در این میان ترمیم سیستم رفاه اجتماعی و مددکاری حرفهای برای شناخت مشکلات کودکان کار و ارائه راهکارهایی مثل بیمههای همگانی و طرحهای حرفهآموزی و تمرکز اقتصادی بر شهرستانها و ترمیم فضای اقتصادی از جمله مواردی است که میتواند در اولویت سیاستگذاریها قرار گیرد.