مدیرعامل انجمن حمایت از زنان و کودکان پناهنده میگوید: آسیبپذیری کودکان کار مهاجر و پناهنده، از دیگر کودکان کار بیشتر است.
به گزارش جی پلاس، دوازدهم ژوئن، مصادف با 22 خرداد، روز جهانی مبارزه با کار کودکان نامگذاری شده است؛ روزی برای اعتراض به انواع کار کودک؛ چه سخت و سبک و چه در خیابان و کارگاه یا حتی کار خانگی. اما در بین کودکان بیپناهی که برای امرار معاش، مجبورند دستهای کوچکشان را برای گرفتن دستمزدهای ناچیز، مقابل کارفرما یا رهگذران بیتوجه اطرافشان دراز کنند، کودکان بیپناهتری هم هستند که چون در این خاک متولد نشدهاند، انواع تحقیرها و توهینها نصیبشان میشود؛ کودکان مهاجر و پناهنده.
فاطمه اشرفی، مدیرعامل انجمن حمایت از زنان و کودکان پناهنده که سالها تجربه فعالیت برای بهبود وضعیت مهاجران و پناهندگان به ایران را دارد، از وضعیت این کودکان که مجبور به کار میشوند میگوید؛ از رنجی که متحمل میشوند و پناهگاهی که ندارند؛ نه از سوی اجتماع و نه از طرف قوانین.
گفتوگوی با فاطمه اشرفی، فعال اجتماعی را در ادامه بخوانید.
وقتی حرف از کار کودک میشود، یکی از اولین گروههایی که به ذهن میرسند کودکان مهاجر هستند. کسانی که در کوچه و خیابان، مترو و سر چهارراهها آنها را میبینیم و به نظر میرسد به دلیل بیگانه بودنشان، در شرایط بدتری نسبت به کودکان کار کشور خودمان قرار دارند. شما که سالها در این زمینه فعالیت کردهاید، درباره وضعیت کار کودکان مهاجر و پناهنده توضیح میدهید؟
بحث کار کودک را نمیتوانیم تفکیک کنیم و آن را از نظر ملی، قومی یا زبانی و نژادی تقسیمبندی کنیم، این اتفاق برای هر کدام از کودکان با هر ملیتی که باشد ناراحتکننده است و باید برای رفع آن بکوشیم؛ اما همانطور که اشاره کردید، بعضی از این کودکان به دلایل مختلف در شرایط بدتری نسبت به دیگر همسالانشان قرار دارند که از بین آنها میتوان به کودکان کار مهاجر و پناهنده اشاره کرد. بخش قابل توجهی از کودکان کار را جامعه مهاجرین و پناهندگان تشکیل میدهند و یکی از دلایلی که آنها در شرایط بدتری قرار دارند این است که از آنجا که با موانع قانونی برای زندگی در کشورمان مواجه هستند و بسیاری از آنها ممکن است اوراق هویتی و اجازه زندگی در ایران نداشته باشند، وقتی در کارگاههای کوچک و زیرزمینی مورد انواع خشونت یا تعرض و سوءاستفاده مالی یا جسمی قرار میگیرند، از گزارش وضعیتشان به نهادهای قانونی و انتظامی ممانعت میکنند تا مورد بازخواست واقع نشوند. از طرف دیگر، نگاههای بیگانهستیزی که در بعضی افراد وجود دارد باعث میشود این کودکان مورد انواع خشونتهای کلامی و حتی تحقیرهایی با نگاه و کمتوجهی و اهانت قرار بگیرند که آنها را سرخورده و ناامید میکند.
کودکان کار مهاجر، چه آسیبهای بیشتری را متحمل میشوند؟
کار این کودکان سطوح مختلفی دارد؛ هم بیرون از خانه و هم کارهایی که در خانه ناچارند انجام دهند به صورتی که خیلی از این کودکان در کارگاههای خانوادگی کار میکنند. این مسائل با کودکان کار ایرانی مشترک است اما یکی از مهمترین پدیدههایی که امروز بخصوص در شهرهای بزرگ با آن مواجهیم، کودکانی است که از مرزهای شرقی قاچاق میشوند، این بچهها در کودکی مسئولیت و سرپرستی تامین اقتصادی خانوادههایشان را برعهده دارند و ممکن است با توجه به فضای نامناسب کشورشان، از طریق روشهای غیرقانونی وارد ایران شوند، آنها راههای سخت و ناهمواری طی میکنند، سوءاستفادههای نگرانکنندهای از این بچهها میشود و متاسفانه حتی بعد از رسیدن به ایران، وضعیتشان بهتر نمیشود و سوءاستفاده از آنها در ادامه توسط کارفرماها ادامه پیدا میکند، متاسفانه میبینیم بعضی نهادهای دولتی که متکفل اجرای بخشی از خدمات شهری هستند، خواسته یا ناخواسته در مسیر استثمار این بچهها قرار میگیرند.
در این باره مثال میزنید؟
سوءاستفاده از این کودکان را میتوان در مسیر زبالهگردی و تفکیک زباله دید. وقتی به انتهای این شبکه میرسیم میبینیم عوامل و کارفرماهایی مسئولیت این کار را به عهده دارند که در شهرداریهای شهرهای بزرگ جا گرفتهاند و بدون هر دغدغهای از این بچهها سوءاستفاده میکنند، حقوقی به آنها نمیپردازند، مواردی گزارش شده که به قطع عضو این کودکان یا ابتلا به بیماریهای صعبالعلاج منجر شده.
در سالهای اخیر وضعیت کودکان مهاجر بهتر شده؟ آنچه از سوی مسئولان گفته میشود که این کودکان امکان تحصیل در مدارس را دارند، اجرایی میشود یا هنوز هم مشکلاتی وجود دارد؟
بخشی از مشکلات کودکان کار به غفلتهایی برمیگردد که در سالهای 83 و 84 وجود داشت و تحصیل کودکان مهاجر در مدارس با مشکلاتی مواجه بود. این مساله باعث شد آنها از چرخه آموزش خارج شوند و به صورت ناگزیر وارد بازار کار شوند. خوشبختانه یکی از جدیترین موانع تحصیل کودکان مهاجر در مدرسه، سال 95 با اصلاحاتی که در قوانین و مقررات اتفاق افتاد و با مصوبه هیات دولت برطرف شد و این کودکان امکان این را پیدا کردند که در مدارس دولتی ثبتنام کنند. اما آن محدودیتهای گذشته که حدود 15 سال وجود داشت، آثار خودش را خواهد داشت که به راحتی و ظرف کوتاهمدت نمیتوانیم این آثار را از بین ببریم و طول میکشد که این افراد دوباره سوادآموزی داشته باشند. مهمترین مساله این است که به این کودکان از نظر آموزش و امکانات رفاهی رسیدگی کنیم و آنها را جزو فراموششدگان قرار ندهیم در غیر این صورت باید منتظر آسیبهای اجتماعی جدی باشیم که چون به آنها وارد شده، ممکن است متعاقبا به جامعه وارد شود. ما در خیلی از مسائل، شکافی را ایجاد کردهایم که باعث شده بسیاری از خانوادههای مهاجر به دلیل اطمینان از عدم حمایت و حتی برخوردهای خشن به خودشان اجازه نمیدهند درخواست کمک داشته باشند. باید جامعه ما با این افراد مهربانتر باشد و طبیعتا آنها هم در آینده با جامعهای که به آنها نیکی کرده مهربان خواهند بود.
برای کمتر شدن آسیبهایی که در این گفتگو به آنها اشاره کردید، چه کارهایی باید در اولویت قرار بگیرد؟
خوشبختانه میبینیم که از سال 92 به بعد، نگاه به آُسیبهای اجتماعی منطقیتر شده، توجه به علتها به جای برخورد با معلول بیشتر شده و اینها اتفاقات خوبی است. در عین حال کارهای زیادی هست که باید انجام شود مانند این که توجه رسانهها بیشتر از گذشته به مبحث کار کودک جلب شود و درباره ممنوعیت کار کودکان زیر 18 سال چه ایرانی، چه افغان و پاکستانی و ... اطلاعرسانی کنند، مسئولیت اجتماعی و انسانی افراد جامعه را به آنها یادآور شوند تا افراد و بنگاهها خودشان تمایلی در به کار گیری کودکان نداشته باشند. نیاز داریم یک بمباران اطلاعاتی درباره کودکان کار و کار کودک داشته باشیم، در صورت نیاز درباره نهادهای متخلف افشاگری شود، ضعفهای قانونی در این زمینه نشان داده شود و مسئولان برای برطرف کردن این ضعفها وارد کار شوند.
بعضی از مسئولان میگویند قوانین حمایتی کافی هستند.
باید کارهای تحقیقی و پژوهشی در این زمینه انجام شود تا نقاط ضعف قوانین مشخص شود، در عین حال اگر میگویند قوانین کافی هستند، نظارت بیشتری بر اجرای آنها داشته باشند نه این که به وضوح ببینیم نهادهای دولتی و خصوصی از کودکان بهرهکشی میکنند. همچنین از کارهای مهمی که لازم است انجام شود این است که از نهادهای مدنی بیشتر از گذشته کمک گرفته شود. در عین حال به عنوان یک فعال اجتماعی که سالها با خانوادههای پناهنده در ارتباط بودهام از مسئولان تقاضا دارم تفکیکهای غیرمنصفانه در بهرهمندی از خدمات و امکانات شهری را حذف کنند، خدمات مشاورهای، حمایتی، بهداشتی و سلامتی را از کودکانی که نیازمند هستند دریغ نکنند و به آنها فارغ از ملیت نگاه کنند. ما الان قوانینی درباره مهاجران داریم که نیازمند به روزرسانی و اصلاح است تا از این افراد حمایتهای بیشتری انجام شود. وقتی کودکان کار مهاجر در معرض آسیبهای اجتماعی قرار میگیرند از کمترین حمایتهای اجتماعی برخوردارند و جداسازیهایی که در دریافت خدمات اجتماعی وجود دارد باعث میشود بخش زیادی از این بچهها از دریافت خدمات لازم محروم بمانند در حالی که آنها گناه و تقصیری در مهاجر بودنشان ندارند، فقط کودکانی هستند که باید کودکی کنند و مورد حمایت باشند.