12 اردیبهشت امسال چند نفر از مراجعان به بوستانی در جنوب پایتخت ناگهان متوجه درگیری دو مرد شدند. آنها مردی با موهای جوگندمی را دیدند که با چوب ضربهای به سر مرد دیگر زد و درچشم به هم زدنی گریخت.
به گزارش جی پلاس، شاهدان ماجرا بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفته و مرد جوان به بیمارستان منتقل شد. اما دو روز بعد وحید بر اثر ضربه مغزی جان سپرد.
با اعلام خبرمرگ مرد جوان، موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم تحقیق اعلام شد.بدین ترتیب دستور بازداشت متهم فراری از سوی ایلخانی- بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران- صادر شد تا اینکه سرانجام مرد میانسال روزجمعه 22 اردیبهشت بازداشت شد. صبح روز گذشته متهم برای تحقیقات به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و پس از بازجویی و اعتراف به قتل راهی بازداشتگاه شد.متهم در گفتوگو با خبرنگارحوادث «ایران» به تشریح جزئیات جنایت پرداخت.
چند سال داری؟ ایمان هستم و 42 سال دارم. البته نگاه به موهای سفیدم نکنید، چون که سنم به چهرهام نمیخورد. هر کسی جای من بود و بیش از 12 سال از بهترین سالهای زندگیاش را در زندان به سر میبرد بهتر از این نمیشد.
به چه جرمی زندانی بودی؟ قتل. 133 سال قبل مرتکب قتلی شدم که چند باربه خاطرش تا پای چوبه داررفتم.
چطور این اتفاق افتاد؟آن زمان بدجوری در کار قمار افتاده بودم. یک شب سر 90 هزار تومان با مقتول دعوایم شد. شرط را باخته بود و باید پول را میداد. اما پولی در کار نبود ومن با چاقو ضربهای به او زدم. اینطوری شد که به اتهام قتل دستبند به دستم خورد و بازداشت شدم. اولیای دم خواستار قصاص بودند و حتی تا پای چوبه دار هم رفتم. اما با تلاش خانوادهام آنها بالاخره رضایت دادند و برادرم با فروش خانه اش، توانست 300 میلیون تومان دیه را جور کند و من آزاد شوم.
بعد از آزادی چه کردی؟کار خاصی انجام نمیدادم، از خانوادهام پول میگرفتم و روزها را بیهدف سپری میکردم. 9 ماه زندگیام همینطور گذشت تا اینکه دوباره مرتکب قتل شدم.
انگیزه ات از قتل دوم چه بود؟واقعاً نمیخواستم قتلی انجام دهم. تا زمان دستگیریام هم نمیدانستم اومرده.آن روز کنارپارک نشسته بودم که اتوبوس با یکی از دوستانم برخورد کرد. مقتول به بهانه کمک به دوستم به سراغاش رفت اما دیدم به جای کمک جیبهایش را زد. من هم عصبانی شده و با او درگیر شدم؛ او چاقویی از جیبش بیرون آورد و به من حمله کرد. من هم چوبی را از داخل پارک برداشتم و به او ضربهای زدم.
اما خانواده مقتول گفتهاند که مقتول تازه از کمپ ترک اعتیاد آمده بود و در حال استراحت در پارک بوده است؟اطلاعی در رابطه با اتفاقاتی که قبلاً برایش رخ داده بود ندارم اما علت درگیری همین بود که گفتم.
گفتی نمیدانستی مقتول مرده است؟دقیقاً. من گفتم ضربهای به سرش خورده و مردم هم او را به بیمارستان میبرند ونجاتش میدهند.اما وقتی دستگیر شدم تازه فهمیدم دستم به خون دیگری هم آلوده شده است.