روایتی از وضع روستاهای فریمان پس از زلزله ۶ ریشتری

خراسان همچنان می لرزد. ٤ روز از زلزله ٦ ریشتری که مشهد،فریمان، تربت جام و سرخس را لرزاند می گذرد اما پس لرزه آن همچنان ادامه دارد و زمین خراسان هنوز آرام نگرفته است . زمین‌لرزه نسبتا شدیدی که صبح چهارشنبه خراسان رضوی را لرزاند، با وجود شدت به‌نسبت بالا و وسعت زیاد منطقه زلزله‌زده به شکل معجزه‌آسایی با کمترین خسارات جانی و مالی همراه شد.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، زمین‌لرزه‌ای با قدرت ٦ ریشتر در وسعتی به شعاع بیش از ٥٠٠ کیلومتر مربع فقط با یک کشته و ٤٠ مجروح همراه بود؛ اما این زلزله بیش از هر چیز باعث وحشت مردم شد. مردمی که از همان ساعت اولیه وقوع زلزله ٦ ریشتری از خانه‌هایشان خارج شدند و با ترس و دلهره منتظر کمک نیروهای امدادی بودند. کمک‌‌هایی که البته خیلی زود توسط نیروهای هلال‌احمر به دست آنها رسید.

ساعت حدود ١٢ نیمه شب چهارشنبه، همراه با نیروهای امدادی هلال‌احمر بعد از طی ٤ ساعت در میان کوه‌ها و تپه‌های منطقه سنگ‌سفید به مناطق اصلی زلزله‌زده رسیدیم. بعد از چند دقیقه تعدادی چراغ با نور زرد و سفید ازلابه‌لای کوه‌های تاریکی مسیر را می‌شکند، روی یک تابلوی کوچک فلزی زرد‌رنگ نوشته روستای «کارغش». وارد روستا می‌شویم، چند کوپه آتش در ورودی روستا روشن شده است و زن و بچه‌ها دور آن نشسته‌اند؛ مردهای کارغش با سرعت سمت خودروی هلال آمدند. چشمانشان از خوشحالی برق می‌زد، می‌دانستند که این خودرو برای آنها چادر و پتو آورده است.

روستا ٥٠ خانوار داشت و بسرعت کار توزیع و چادر و پتو آغاز شد. اگر چه چند ساعت از وقوع زلزله گذشته و پس‌لرزه شدیدی هم احساس نشده، اما قنبری، عضو شورای ده کارغش، هنوز نگران است؛ او  می‌گوید: «همه خانه‌های کارغش ترک خورده، کسی جرأت ندارد که داخل خانه‌ها شود، ما از صبح تا الان بیرون هستیم، هوا هم سرد است. مردم روستا خیلی ترسیدند، پس‌لرزه‌های زیادی هم داشته، از صبح تا الان من خودم بیش از ٤٠ لرزه را زیرپایم احساس کردم.»

از قنبری درباره تعداد مجروحان روستای کارغش می‌پرسیم و او در پاسخ می‌گوید: «خدا به ما رحم کرد، معجزه شده، هیچکس از روستای ما مصدوم نشد، همه سالم هستند، حتی خون از دماغ کسی نیامد، فقط خانه‌ها و طویله‌هایمان آسیب دیده، آنها هم به کلی تخریب نشده، ترک‌های بزرگی خورده که شاید باعث آوار شود.»

او ادامه می‌دهد: «یک ساعت پس از زلزله نیروهای امدادی به روستای ما رسیدند، غذا و آب به ما دادند و برق هم تا قبل از تاریک‌شدن هوا وصل شد؛ اما با این‌همه این‌قدر پس‌لرزه زیاد بوده که همه از خانه‌رفتن می‌ترسند. روستای ما حدود ٢٢٠ نفر جمعیت دارد، من با جوان‌های روستا باید تا صبح حواسمان به زن‌ها، بچه‌ها و سالخورده‌ها باشد، خدا کند زمین آرام بگیرد.»

روستای رزمگاه با دو مجروح

رزمگاه روستای زلزله‌زده دیگری از منطقه سفید‌سنگ. روستایی با ٣٠ خانوار جمعیت، که زلزله چند نفر از اهالی آن را مجروح کرده بود. محمدعلی یاری یکی از ساکنان این روستا است. کسی که زلزله دو نفر از اقوام او را راهی بیمارستان فریمان کرده است: «بیچاره علی و محمد این دو وقتی زلزله آمد، داخل خانه بودند که سقف آوار شد روی سرشان، البته خیلی شانس آوردند، اهالی روستا خیلی زود این دو را از زیر آوار درآوردند؛ آمبولانس هم خیلی سریع از سفید‌سنگ حرکت کرد، اورژانسی‌ها به ما گفتند که نگران نباشیم، یک شکستگی جزیی است. با این همه مادر و زن و بچه علی خیلی نگران بودند، ما آنها را با یکی از ماشین‌های هلال‌احمر به فریمان فرستادیم تا پیش او باشند. ولی بقیه اهالی روستا حالشان خوب است. ولی چند خانه به‌طورکلی تخریب شده، بقیه هم ترک‌های بزرگی برداشته‌اند، خانه من و پدرم کنار هم است، سقف خانه ما به اندازه نیم‌متر ترک خورده، دیوار خانه پدرم هم تا نصفه ریزش کرده، می‌ترسیم این پس‌لرزه‌ها تا صبح همه خانه‌ها را خراب کند. البته «سرچشمه» و «دوقلعه» بیشتر آسیب دیدند، من از بچه‌های هلال شنیدم مرکز زلزله نزدیک دوقلعه بوده.»

محمدعلی اضافه می‌کند: « ازصبح چند بار بچه‌های هلال به ما سرزدند و چراغ والور و پتو به ما دادند، اما چادر کم داریم، غذا هم زیاد است اما مشکل ما آب است، هم برای آشامیدن هم برای شست و شو آب نداریم.»

دوقلعه با یک کشته

چند کیلومتر بعد از رزمگاه در ادامه یک جاده خاکی باریک روستای «سرچشمه براشک» است. ساکنان این روستای کوچک هم توسط بچه‌های هلال‌احمر داخل چادر اسکان داده شدند. اما سرمای هوا و نبود آب ١٠ خانوار ساکن این روستا را هم اذیت می‌کند. حسن تقوی یکی از اهالی روستا خارج از چادر ایستاده و با خودروهای عبوری از این روستا صحبت می‌کند، نوبت به خودرو هلال می‌رسد وبه سمت راننده می‌رود. یک چادر و چند پتو برای اهالی روستا می‌خواهد.

او به ما می‌گوید: «به ما والور نفتی دادند، اما نفت ما کم است و همه چراغ‌ها را نمی‌شود روشن کرد، همه زن‌ها و بچه‌ها داخل سه تا چادر هستند سه تا چراغ نفتی هم روشن است، اما برای مردهای روستا نفت کم داریم، به همین خاطر چند تا پتو لازم داریم تا شب از سرما یخ نزنیم.»

از رزمگاه خارج می‌شویم و به سمت روستای دوقلعه حرکت می‌کنیم. چند کیلومتر در پیچ و خم کوه‌های منطقه سفید‌سنگ به سمت شرق حرکت می‌کنیم تا به «دوقلعه» می‌رسیم؛ نزدیک‌ترین روستا به کانون زلزله. دو‌قلعه همان‌جایی است که یکی از اهالی آن به نام «نسا محمدپور» زیر آوار کشته شد؛ پیرزن ٨٠ ساله تنها قربانی زلزله خراسان رضوی. بچه‌های هلال‌احمر در دونقطه برای اهالی این روستا اردوگاه موقت برپا کرده بودند. چادرهای سفید‌رنگ هلال زیر نور مهتاب و بوی آتش و هیزم نیم‌سوخته فضای دو قلعه پر کرده بود. به جز جاده‌ای باریکی و خاکی «دوقلعه» به «سرچشمه»، تنها راه ارتباطی این روستا با دنیای خارج یک خط ثابت تلفن بود که اهالی روستا برای تماس از آن استفاده می‌کردند.

رضا منتظر بود تا نوبتش شود، می‌خواست ازحال اقوامش در بیمارستان فریمان باخبر شود. ملیحه، علی، وحید و صفا ٤ نفری بودند که آوار آنها را مجروح کرده بود. همه آنها در بیمارستان فریمان بستری شده بودند و رضا نگران حال آنها بود، او می‌گوید: «برادرم الان بیمارستان پیش آنهاست، می‌خواهم با او تماس بگیرم تا از حال آنها باخبر شوم، البته به من گفتند که حالشان خوب است و به‌زودی از بیمارستان مرخص می‌شوند، اما من دلم آرام ندارد، خانه و حیواناتمان از بین رفت. خانه من دیگر قابل سکونت نیست، یک دیوارش به‌طورکلی ریخته سقفش هم تیکه تیکه ترک خورده، خانه خواهر و برادرم هم همین وضع را دارد، فکر کنم چند هفته‌ای باید در چادرهای هلال‌احمر زندگی کنیم.»

او ادامه می‌دهد: «نسا محمدپور فامیل مادرم بود، بنده خدا پیرزن زیرآوار ماند و کشته شد. زمین به شدت تکان می‌خورد، من نمی‌توانستم روی پایم بایستم، طولانی هم بود، همه جا می‌لرزید، اما با این همه فقط همین پیرزن از روستای ما کشته شد. تیرهای برق مثل کاه تکان می‌خوردند، خیلی ترسناک بود. خدا به ما خیلی رحم کرد، اینکه ما زنده ماندیم یک معجزه است.»

 

دیدگاه تان را بنویسید