روایتی نزدیک از «کولبر»ها

دوهفته‌ای است که از کشته‌شدن چند کولبر در پیرانشهر در اثر ریزش بهمن می‌گذرد؛ اما داغ آنها برای اهالی همچنان تازه است.

لینک کوتاه کپی شد
به گزارش جی پلاس، مردم پیرانشهر مثل بسیاری از مرزنشینان غربی با پدیده‌ای به نام کولبری مواجهند؛ کاری که شاید با بسیاری از استانداردهای شغلی فاصله دارد اما تنها ممر درآمد حداقلی برای مرزنشینانی است که بیش از سایر هم‌وطنانشان با مشکل بیکاری مواجهند.

کولبرها یا کوله‌برها اگرچه همه یک کار را انجام می‌دهند؛ باری بر دوش می‌گذارند و پس از طی مسیری مشخص آن را به صاحبش در آن‌سوی مرز تحویل می‌دهند، اما به دو دسته قانونی و غیرقانونی (بخوانید رسمی و غیررسمی) تقسیم می‌شوند. کولبران رسمی «بار مجوزدار» حمل می‌کنند، کارت تردد قانونی دارند و از مرز رسمی مسافتی مشخص (به روایت خودشان کمتر از یک کیلومتر) را طی می‌کنند. غیررسمی‌ها اما مسیر طولانی و پرخطرتری را طی می‌کنند. آنها عموما بار بدون مجوز دارند و ناچارند مسیر غیرقانونی را برای در امان ماندن از تیر مرزبانان در شب طی کنند. شب‌رو بودن برای آنها مخاطرات دیگری هم دارد از پرت‌شدن در کوه تا گرفتار شدن در دام حیوانات وحشی!

روایت‌های مختلف می‌گویند ۴ تا ۶ هزار کولبر رسمی در پیرانشهر فعالیت می‌کنند، تعداد زیاد دیگری هم هستند که به هر دلیلی کارت کولبری ندارند و حاضرند تمامی این مخاطرات را به جان بخرند تا اندک درآمدی برای خود و خانواده‌شان کسب کنند.

گزارش زیر حاصل سفر به پیرانشهر و چند ساعت هم‌صحبتی با مردانی است که برای گذران زندگی کولبری کرده و می‌کنند:

سکانس اول:

تلاش برای به دوش کشیدن بار زندگی

بعد از عبور از میدان اصلی شهر، تجمع تعدادی از مردم زیر بارش بی‌امان برف مقابل یک ساختمان اداری جلب توجه می‌کند؛ شبیه صحنه‌ای که مقابل برخی سفارت‌خانه‌ها برای دریافت ویزا از دور به چشم می‌خورد! نزدیک‌تر که می‌شویم مشخص می‌شود این مردانِ نگران که عمدتاً لباس کردی به تن دارند در تابلوی روی دیوار اداره هنگ مرزی به دنبال اسامی افراد «خوشبختی» می‌گردند که موفق به دریافت «کارت کولبری» شده‌اند. اینجا هنگ مرزی پیرانشهر است؛ جایی که هفته‌ای یک بار تعدادی از افرادی که مجوز کولبری دریافت می‌کنند - با دو شرط اقامت در ۱۵ کیلومتری مرز و داشتن کارت پایان خدمت - اسامی‌شان را روی دیوار می‌بینند و امیدوارتر از قبل می‌شوند؛ زیرا با این مجوز حداقل هفته‌ای یک بار امکان تردد از مرز رسمی «تمرچین» را پیدا می‌کنند و باری بر دوش می‌کشند تا درآمدی برای خود و خانواده‌شان فراهم کنند. در مقابل، تعداد زیادی هم هستند که موفق به دریافت کارت کولبری نشده‌اند؛ اینها هم طبیعتاً ناامیدتر اما ناچار به ادامه زندگی هستند یا از طریق کولبری غیررسمی و البته پر خطر یا اگر کار روزمزدی برای کارگری پیدا شود...

سکانس دوم:

وقتی کمر انسانیت زیر بار زندگی می‌شکند

به روستای کهنه لاهیجان (به زبان کردی، کونه‌لاجان) از توابع پیرانشهر می‌رسیم؛ روستایی برفی در دامنه کوهستان و هم‌مرز با عراق که مردانش یا کولبرند یا کارگر یا بیکار و جویای کار و در مواردی هم مشغول کشاورزی. به منزل اسماعیل می‌رویم؛ خانه‌ای روستایی پای کوه و نزدیک قبرستان روستا. او جوان ۳۴ ساله‌ای است که بعد از ۱۰ سال کولبری، مهرماه امسال زیر بار ۱۲۰ کیلویی پوشاک دچار شکستگی در دو مهره کمر شده است. می‌گوید اگر کولبران بار سبک‌تری بردارند، سود چندانی نمی‌کنند؛ بنابراین خودشان تمایل به حمل بار سنگین‌تری دارند تا درآمد بیشتری داشته باشند. اسماعیل که متاهل است و دو فرزند ۸ و ۹ ساله‌اش در میانه صحبتش با ما در آغوشش جا می‌گیرند، حالا دیگر امکان ادامه کار ندارد؛ اما منبع درآمد دیگری هم ندارد و با وجود داشتن بیمه روستایی، یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان هزینه درمان کمرش را از جیب پرداخت کرده است. اسماعیل می‌گوید آسیب‌دیدگی جسمی برای کولبران اتفاق جدیدی نیست و هرازگاهی برای آنها رخ می‌دهد، اگر شانس بیاورند و آسیب‌دیدگی‌شان حداقلی باشد، به کار برمی‌گردند؛ وگرنه از کارافتاده می‌شوند و بدون دریافت مستمری و با کمک بستگان و اطرافیانشان ناچار به ادامه زندگی‌اند. او می‌گوید با توجه به تعدد کولبران رسمی و مجوزدار، آنها حداکثر هفته‌ای یک‌بار امکان حمل بار پیدا می‌کنند و نهایتا ماهانه ۶۰۰ هزار تومان از این محل دریافتی دارند.

سکانس سوم:

اینجا هم حرف از پارتی است!

عبدالقادر جوان ۲۶ ساله‌ای است که پنج سال است ازدواج کرده و یک فرزند دارد. می‌گوید شغلش آرماتوربندی بوده اما کار چندانی برای او نیست، اگر هم کار باشد روزی ۳۵ تا ۵۰ هزار تومان بیشتر درآمد ندارد. او معتقد است که کولبری درآمد بهتری دارد. عبدالقادر جزو کسانی است که هنوز موفق به دریافت کارت کولبری نشده اما قبل از اینکه این کار نیاز به اخذ مجوز داشته باشد کولبری کرده است. می‌گوید شرایط دریافت کارت کولبری را داشته اما به خاطر نداشتن «پول» و «پارتی» هنوز کارت نگرفته است. عبدالقادر یک ماهی است برای دریافت مجوز اسم نوشته ولی می‌گوید در این مدت اسمی از اهالی کهنه لاهیجان در بین کسانی که مجوز گرفته‌اند نیست. او می‌گوید کسانی که فقیرند و حتی کرایه خانه ندارند، نمی‌توانند کارت کولبری بگیرند اما کسانی که پول دارند کارت می‌گیرند!

سکانس چهارم:

کولبرانی که زیر این «بار» پیر می‌شوند

در محله کهنه‌خانه پیرانشهر پیرمرد قدبلند چهارشانه‌ای را ملاقات می‌کنیم که در ۷۵ سالگی همچنان قامت استواری دارد. کریم سال‌ها کولبری کرده و می‌گوید زیر بار، لگن و دستش شکسته است و توان سابق را ندارد. دلش می‌خواهد می‌توانست مجوز کولبری‌اش را کرایه دهد اما این اجازه را به اون نمی‌دهند. ناچار است با وجود مشکلات جسمی و پلاتین‌هایی که در دست و لگنش نشسته همچنان کولبری کند چون محل درآمد دیگری ندارد. او که حتی تا ۲۵۰ کیلو بار را به دوش می‌کشد، می‌گوید در تابستان‌ها بار بیشتری هست و تعداد دفعات بیشتری برای کولبری می‌رود و در نتیجه درآمد بهتری کسب می‌کند. به گفتۀ او، ۱۵۰ خانوار در این محله ساکن هستند و حداقل یک نفر از هر خانواده کولبری می‌کنند؛ بعضی با مجوز و برخی دیگر بدون مجوز. او در میانه سخن گفتن از نیازهای بدیهی که مردم منطقه از آن محرومند از ارزش انسانی و برخوردهای غیرمحترمانه برخی «مأموران» می‌گوید...
کولبرها بعد از آوردن بارشان در مرز تمرچین، آنها را به صاحبانشان تحویل می‌دهند.

سکانس پنجم:

فقرایی که هنوز هم قدردانند...

اسماعیل ۵۴ سال دارد اما چهره‌ آفتاب‌سوخته، دندان‌های نداشته و پوست چروکیده‌اش سن او را حداقل ۱۵ سال پیرتر نشان می‌دهد. او ۸ فرزند دارد و دغدغه‌اش سامان دادن به آنهاست؛ به‌ویژه فرزند ارشدش که در آستانه ورود به دانشگاه است. می‌گوید حاضر است دندان نداشته باشد اما فرزندش تامین باشد. او ۱۰ سال پیش در حین کولبری غیرقانونی در مرز تیر خورده و از ترس اینکه با مشکلی مواجه نشود خود را به عراق رسانده و بعد از ۲۰ روز مداوا در آنجا به ایران برگشته است. به گفته خودش، پس از آن اتفاق توبه کرده و از آن به بعد با مجوز کولبری می‌کند. خود را فرزند امام خمینی می‌داند و از داشتن کارت کولبری راضی است و می‌گوید اگر در هفته دو بار امکان کولبری داشته باشد وضعش «خوب» خواهد بود. اسماعیل یک هکتار زمین کشاورزی دارد که در آن گندم و جو می‌کارد اما مثل بقیه کشاورزان با مشکل کم‌آبی مواجه است و در طول یک سال تنها ۶۰۰ هزار تومان از این محل سود کرده است. اصرار دارد کارت عضویت ۲۵ ساله‌اش در بسیج را نشانمان بدهد و قدردانی‌اش از «جمهوری اسلامی» را مدام تکرار می‌کند. شاید تصورش این بوده که قرار است ویدئوهای موبایلی ما از رسانه «ملی» پخش شود!

سکانس پایانی:

آیا «کولبری» باز هم زیر برف زمستان گم‌ می‌شود؟

شاید اگر در این مدت هم تصوری از کولبرها پیدا کرده‌ایم، در ذهن‌مان تصاویری از کوهستان‌های برفی ترسیم شده است؛ اما این کار - که نمی‌دانیم باید به آن شغل بگوییم یا نه - در واقع در تمام فصول مشتری دارد. حتی کولبران در تابستان‌ها بار بیشتری می‌برند اما مخاطرات کولبری در زمستان باعث شده در این فصل توجه عمومی به این موضوع بیشتر جلب شود.
 
این‌که این کار تا چه اندازه کرامت انسانی این شهروندان مظلوم را زیر سؤال می‌برد و این‌که چه شغل جایگزینی برای این مرزنشینان وجود دارد و چطور باید برای جلب سرمایه‌گذاری در این مناطق و ایجاد اشتغال اقدام شود، مسأله‌ای مهم و اساسی‌ است؛ اما در وهله اول باید این واقعیت را پذیرفت که تعدادی از مردمان این سرزمین از این راه گذران زندگی می‌کنند؛ بنابراین حل مشکلات فعلی کولبران امری ضروری و در عین حال قابل دسترس است. طبیعتاً برقراری بیمه و مستمری برای کولبران - که یکی از اصلی‌ترین خواسته‌های آنهاست - با توجه به مخاطرات این کار و آسیب‌های جسمی که در برخی موارد منجر به از کار افتادگی آنها و فقیرتر شدن خانواده‌هایشان می‌شود، می‌تواند جلوی بروز بسیاری از آسیب‌های اجتماعی و نارضایتی‌ها در مناطق مرزی که نقاط استراتژیکی برای کشور به حساب می‌آیند را بگیرد که البته این امر نیازمند مطالعات کارشناسی در نهادهای مربوطه خواهد بود.
 
 

 

 

 

دیدگاه تان را بنویسید