با همه پافشاری ام برای پاسخ منفی، آهنگ کلامش به دلم نشست و کار خودش را کرد و شد همه کس زندگیم برای همیشه.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: بزرگترها[۱] و علیرضا[۲] حرف هایشان را زده و تصمیمشان را گرفته بودند و انگار در این میان تنها نمی خواستند نظر مرا بپرسند، اما اینطور هم نبود... مدتی بود که علیرضا بعد از پایان تحصیلاتش در امریکا[۳] به شیراز منتقل شده و به سفارش برادرم در اتاق او روزگار می گذراند. حیاطی داشتیم با درختان خرمالو، حوضی فیروزه ای میان آن و صندلی های ارجی که گرداگرد چیده می شد و بوی نمی که عصرها هوش از سر آدم می برد و جمعی که حالا علیرضا نیز به آن اضافه شده بود و عصرها با تعریف ها و خاطره های او صدای خنده هایشان تا چند خانه آن طرف تر هم روانه می شد. اما در این میان من که باید برای تعیین محل خدمتم امتحان های پایان ترم را با نمره های عالی می گذراندم از این شادی و گفت و گو بی نصیب بودم و تنها ماحصل آن به گوشم می رسید. یکی از همین روزها مادر با ظرفی از بستنی به سراغم آمد و بوسه ای بر گونه ام زد و گفت: پروانه جان مبارکت باشد ان شاءالله و من با تعجبی بسیار پرسیدم: چه مبارکم باشد؟ و مادر، پاسخ را به بعد موکول کرد. صبح فردا که در حال خروج از خانه بودم، علیرضا با شیطنت گفت: خانم معلم اجازه همراهی به من می دهید؟ و من آن را به مادر واگذار کردم و مادر هم که بی هیچ چون و چرایی اجازه را صادر کرد. ... علیرضا مدام مترصد فرصتی بود تا حرف هایش را با من بزند و من نیز با آوردن بهانه های جورواجور فضا را از او می گرفتم تا اینکه بالاخره خانواده کار خودش را کرد و ترتیبی دادند که به باغی در حسین آباد[۴] برویم و آنجا بود که بالاخره تیر نهایی را زد. حرفهایش و آهنگ کلامش آنقدر بر دلم نشست که دیگر خلع سلاح شده بودم، می گفت: من یک همسر، یک دوست، یک پشتیبان و یک مادر برای فرزندانم می خواهم. اولین معیار من برای انتخاب یک دختر، نجابت اوست که نمی توانی به زور به کسی تزریق کنی، ممکن است کسی خوش لباس نباشد اما این مشکلی نیست و قابل حل است. حالا دیگر حال و هوای دیگری داشتم... .[۵]
- سرلشکر شهید سید علیرضا یاسینی، رئیس ستاد و معاون هماهنگ کننده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی که در تاریخ پانزدهم دی ماه سال ۷۳ به همراه شهید ستاری و دیگر امرای ارتش به شهادت رسید. وی از متخصصان پرواز با هواپیمای اف ۴ بود.
- پدربزرگ، مادربزرگ، پدر و مادر.
- شهید یاسینی در سال ۴۸ وارد دانشگاه خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز با هواپیمای اف ۳۳ برای تکمیل دوره به کشور امریکا رفت.
- اطراف شیراز٫
- برگرفته از گفت و گوی پروانه محمودی، همسر شهید. شهید یاسینی و همسر با هم دختر دایی و پسر عمه و دختر عمه و پسر دایی بودند.