امام خمینی: حضرت امیر از همه است، دارای همه اوصاف است و دارای همه کمالات
امام خمینی: ارزش اعمال روى این عشق و محبتى است که به حق تعالى هست، روى این فنا و توحیدى است که در انسان هست، و این سبب شده است که ضَرْبَهُ عَلیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَق افْضَلُ مِنْ عِبادَهِ الثَّقَلَین.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، امام خمینی در جمع مسئولان استان خراسان با تبریک این عید بزرگ، حضرت امیر (س) را شخصیتی دارای جهات متناقض دانستند که مردم در هر رشته ای می خواهند ایشان را از خود بدانند.
در بخش هایی از این سخنرانی آمده است:
«این بزرگوار شخصیتى است که داراى ابعاد بسیار است و مظهر اسم جمع الهى است که داراى تمام اسماء و صفات است. تمام اسماء و صفات الهى در ظهور و در بروز در دنیا و در عالم، با واسطه رسول اکرم در این شخصیت ظهور کرده است. و ابعادى که از او مخفى است، بیشتر از آن ابعادى است که از او ظاهر است. همین ابعادى هم که دست بشر به آن رسیده است و مى رسد، در یک مردى، در یک شخصیتى جمع شده است، جهات متناقض، جهات متضاد. انسانى که در حال این که زاهد و بزرگترین زاهد است، جنگجو و بزرگترین جنگجوست در دفاع از اسلام. اینها در افراد عادى جمع نمى شود، آن که زاهد است، به حسب افراد عادى، جنگجو نیست، آن که جنگجوست زاهد نیست. در عین حالى که در معیشت آن طور زهد مى کردند و آن طور در خوراک و در آن طور چیزها به حد اقل قناعت مى کردند، قدرت بازو داشتند، آن قدرت بازو را، و این هم جزء امورى است که جمعش، جمع متضادین است. در عین حالى که داراى علوم متعدده و داراى علوم معنویه و روحانیه و سایر علوم اسلامى است، در عین حال مى بینیم که در هر رشته اى، مردمى که اهل آن رشته اند او را از خودشان مى دانند، پهلوان ها حضرت امیر را از خودشان مى دانند، فلاسفه حضرت امیر را از خودشان مى دانند، عرفا حضرت امیر را از خودشان مى دانند، فقها حضرت امیر را از خودشان مى دانند، هر قشرى که اهل یک رشته است، حضرت امیر را از خودش مى داند. و حضرت امیر از همه است، داراى همه اوصاف است و داراى همه کمالات.
بعضى کمالات حضرت که شاید یک قدرى مخفى مانده باشد از ادعیه حضرت معلوم مى شود. دعاى کمیل یک دعاى عجیبى است، بسیار عجیب. بعض فقرات دعاى کمیل از بشر عادى نمى تواند صادر بشود. إِلهى وَ سَیِّدى وَ مَولاىَ و ربی صَبَرْتُ عَلى عَذابِکَ فَکَیْفَ اصْبِرُ عَلى فِراقِکَ[۱] کى مى تواند این طور بگوید؟ کى این طور عشق به جمال خدا دارد که از جهنم نمى ترسد لکن مى ترسد که وقتى در جهنم برود، نازل شده از مقام خودش و به مرتبه اى برسد که محروم بشود از عشق او؟ از فراق، حضرت امیر مى نالد، از فراق حضرتِ حق تعالى ناله مى زند. این عشقى است که در باطن قلب او گداخته شده همیشه، و تمام اعمالى که از او صادر مى شود، از این عشق صادر مى شود، از این عشق به خدا صادر مى شود. ارزش اعمال روى این عشق و محبتى است که به حق تعالى هست، روى این فنا و توحیدى است که در انسان هست، و این سبب شده است که ضَرْبَهُ عَلیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَق افْضَلُ مِنْ عِبادَهِ الثَّقَلَین.[۲] فرضاً که این ضربت را کس دیگر از دفاع اسلام زده بود اما از روى این عشق نبود، کارش هم اسباب این شده بود که اسلام ترویج پیدا کند، لکن چون مبدأ، مبدأ عشقى نبود، «افضل من عباده ثقلین» نخواهد شد. انگیزه اعمال، انگیزه روحانیت اوست نه صورت او. شمشیر زدن، یک دست پایین آوردن است و یک کافر را کشتن، این دست پایین آوردن و کافر را کشتن، از خیلى اشخاص ممکن است صادر بشود، لکن گاهى اصلًا اجر ندارد و اصلًا فضیلت ندارد و گاهى فضیلت دارد تا برسد به آن جایى که افْضَلُ مِنْ عِبادَهِ الثَّقَلَیْن. این روى آن عشق و توحیدى است که در قلب او هست، روى آن است که دست، دست او نیست، چشم، چشم او نیست، ید اللَّه است، عین اللَّه است. اینها را ما با لَقْلَقه لسان[۳] مى گوییم و نمى توانیم تصورش را بکنیم، البته تصدیقش کردیم به این که این طور است، اما تصورش را نمى توانیم بکنیم که چه جور است وضعیت.
آنهایى که شیعه این مرد بزرگ هستند البته نمى توانند مثل او باشند، خود ایشان هم فرمود شما قدرت این را ندارید، حتى قدرت همین زهد ظاهریش را، چه برسد به معنویاتش، لکن نباید ما گمان کنیم که ما شیعه امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- هستیم. و خود او در دعاى کمیل و سایر ادعیه هایش و در روشش آن طور خوف از خدا داشت، و آن طور از عاقبت مى ترسید که منعکس شده است این در دعاى کمیل و در حالات او و ما اصلًا دنبال این مسائل نباشیم و بگوییم ما شیعه هستیم. آن طور بسط عدالت، اگر موفق شده بود، کرده بود که الگو شده بود براى همه حکومت هاى عالم، نگذاشتند. ما بگوییم شیعه هستیم و خداى نخواسته ظلم بکنیم، نمى شود این. اگر در روایات فرموده اند که پیروان على، اهل سعادتند، باید ما ببینیم ما پیرو هستیم یا نیستیم؟ ما به وظایفمان، حتى به همان وظایف صورى مان عمل مى کنیم یا نمى کنیم؟»
صحیفه امام؛ ج ۱۹، ص ۶۳-۶۶
- اى خداى من، و آقاى من و مولا و پروردگارم! گیرم که صبر کنم بر عذابت، اما چگونه بر فراق و دورى تو صبر کنم». مفاتیح الجنان، دعاى کمیل.
- «یک ضربه شمشیر على( ع) در روز( جنگ) خندق، از عبادت انس و جن والاتر و برتر است». بحار الأنوار، ج ۳۹، ص ۱-۲، ح ۱
- لقلقه (به فتح هر دو لام): بانگ لک لک، هر بانگ و آوازى که توأم با حرکت و اضطراب باشد، در فارسى« لقلقه زبان» مى گویند، یعنى بیهوده گویى.
دیدگاه تان را بنویسید