از هیجان دیدار امام زبانم بند آمده بود و ساکت شده بودم. ایشان چند بار جمله دختر بنده وکیلم را تکرار کردند و من... .
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: دی ماه سال ۶۱ بود و میلاد رسول اکرم (ص) در پیش، هوا به شدت برفی بود و جاده ها خطرناک که قرار شد ما خود را با وسیله شخصی خدمت امام برسانیم تا صیغه عقد جاری شود.[۱] به عشق امام، به هر سختی و مشقتی که بود در برف و کولاک از مشهد خود را به تهران رساندیم. هر دویمان در پوست خود نمی گنجیدیم و سر از پا نمی شناختیم. وارد اتاق شدیم و منتظر تا ایشان تشریف فرما شوند. مراسم آغاز شد و امام خطبه را جاری کردند و من ساکت بودم و از هیجان دیدار ایشان در حال خود نبودم و زبانم بند آمده بود، چند بار جمله «دخترم، آیا بنده وکیلم» را تکرار کردند و آنگاه سکوتم را مبنی بر رضایت گذاشتند. این یکی از زیباترین و شیرین ترین خاطره های زندگی من است که دیگر هیچ گاه تکرار نخواهد شد.[۲]
- دو ـ سه روز پیش از این خطبه عقد جاری شده بود و آنها می خواستند به قصد تبرک خدمت امام برسند.
- برگرفته از خاطره تهمینه عرفانیان امیدوار، همسر شهید ولی الله چراغچی، قائم مقام لشکر پنج نصر.