می گفت: برای تحصیل همیشه وقت هست اما امروز جبهه به من و امثال من نیاز دارد و شاید دیگر فرصتی برای دفاع از خاک و میهن و حریم اسلام نباشد.

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: تقویم بر هفتم شهریور ماه سال یکهزار و سیصد و چهل و پنج ساکن شد که صدای ونگ ونگ نوزادی که نامش را عباس[۱] گذاشتند، در خانه ای کاه گلی در روستای سرگوراب[۲]،‌ سکوت را نشانه رفت. ماه ها بعد تاتی تاتی کردن های عباس بر چمن های کف حیاط،‌ سرگرمی شده بود برای مادر و حظی که او از این بزرگ شدن روز به روز می برد. ... حالا دیگر سال ها گذشت و عباس که کودکی بیش نبود به مسجد می رفت تا از حسین یوسف زاده[۳] قرآن بیاموزد و چند فصلی دیگر به مدرسه رفت تا سال های ابتدایی و راهنمایی و متوسطه را پشت سر گذارد. سال آخر دبیرستان بود و هنوز چند ماهی از سال تحصیلی نگذشته بود، که عباس با اینکه دانش آموزی درسخوان بود و هیچ فعالیتی او را از تحصیل باز نمی داشت، تصمیم گرفت راهی شود و هر کس به او می گفت حالا درست را تمام کن و بعد برو، می گفت: برای تحصیل همیشه وقت هست اما امروز جبهه به من و امثال من نیاز دارد و شاید دیگر فرصتی برای دفاع از خاک و میهن و حریم اسلام نباشد. هم شرکت در نبرد با دشمن داخلی و هم تیزهوشی در برابر توطئه هایی که منافقان در شهر و دیارش به راه انداخته بودند، هر دو خواب و خوراک را از عباس گرفته بود. کمی که از اوضاع داخلی محله و روستا، خیالش آسوده شد، باز دلش هوای جبهه کرد اما چون سپاه به او در داخل شهر بیشتر احتیاج داشت با رفتنش مخالفت می کرد تا اینکه برای رفتن به سربازی اقدام کرد و به گروهان ژاندارمری فومن رفت تا به مرکز آموزش چهل دختر عازم شود و آنگاه راهی قصر شیرین شد. ... سه ماه و اندی گذشت که خبر مفقود الاثر شدنش به خانواده رسید.

  1. شهید عباس نیکویی که در ۲۴ فروردین ۶۵ در جبهه سومار به شهادت رسید.
  2. این روستا از توابع شهرستان شفت در استان گیلان قرار دارد.
  3. یک شب جلوی بسیج بخش احمد سرگوراب وی را به شهادت رساندند.
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.