روز خواستگاری گفت: من سرباز امام هستم و حرف اول و آخر را در زندگی من ایشان می زند، اگر می توانید با این سرباز زندگی کنید؟! بسم الله.

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: روز عرفه بود و برای برگزاری مراسم به حسینیه رفته بودم که مادر علی[۱] از من خواستگاری کرد. به روی خودم نیاوردم ولی توی دلم خیلی عصبی شده بودم که توی این موقعیت که جوان های مردم مثل گل دارند پرپر می شوند، پسر این خانم به فکر عروسی و ازدواج است، غافل از آنکه او هم یکی از همان جوان ها بود.... روز خواستگاری فرا رسید و جوان بلند قامت و آراسته ای به همراه مادر وارد شد،‌ یک لحظه فکر کردم که همین الان وقت شهادتش است، خیلی نور بالا می زد. رفتیم تا حرف هایمان را بزنیم که علی گفت: در زندگی من حرف اول و آخر را امام می زند و من سرباز او هستم، اگر می توانید با سرباز روح الله زندگی کنید؟! بسم الله. من که تا موقع ورودشان، جوابم منفی بود، با این حرف های علی دلم آرام گرفت و با اینکه حرف هایمان چند دقیقه ای بیش طول نکشید، گویی تفاهمی ابدی بینمان برقرار شده است و زندگی مان شد شهره عام و خاص.[۲]

  1. شهید علی اقبالی مقدم که در تاریخ هفتم اسفند ماه سال ۱۳۷۰ در حین انجام مأموریت هواپیمایش سقوط کرد و به شهادت رسید.
  2. برگرفته از خاطره همسر شهید.
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.