چه آن زمان که معلم بود و چه زمانی دیگر که جامه استادی به تن داشت، رفتارش یکی بود و همیشه در اتاقش به روی دانشجویان باز بود.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: در دانشگاه اصفهان، زبان های خارجی خوانده بود اما به شغل معلمی بسیار علاقه داشت. آخر سر هم برای تدریس به الیگودرز رفت و شد دبیر زبان و انشای دبیرستان های آن دیار. معلم بچه ها بود اما مانند دوست با آنها رفتار می کرد و همین برخورد، جذبه ای در میانشان ایجاد کرده بود و کم کم توانست آنها را وارد وادی سیاست کند اما ساواک هم بیکار ننشست و او به اجبار پنج ماه در زیر شکنجه های ساواک در کمیته مشترک ضد خرابکاری روزگار گذراند. مصطفی را ممنوع الخروج کرده بودند ولی با زیرکی از گذرنامه جهانگردی استفاده کرد و راهی امریکا شد و ادامه تحصیل در رشته تکنولوژی آموزشی را آغاز کرد و با بچه های انجمن اسلامی خارج از کشور گره خورد.
سال ۵۷ بود و مصطفی بیقرار مردمی که زیر گلوله دژخیم پهلوی جان می دادند. دیگر ماندن را تاب نیاورد و با اینکه می دانست ممکن است اسیر ساواک شود، به کشور بازگشت و همه روزهای سخت را در کنار مردم بود. انقلاب فرهنگی شد و مصطفی فعالیتش را در جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان آغاز کرد. با دانشجویانش بسیار مهربان و دوست بود و در اتاقش همیشه به روی آنها باز٫ جنگ شروع شده بود و روزهای همدلی با مردم با یکدیگر و مصطفی هم از این قاعده مستثنا نبود تا اینکه شب آزادسازی خرمشهر در سه مرحله زخمی شد و برای چهارمین بار دیگر وقت رفتنش رسید و گلوله کالیبری او را راهی دیار شهیدان کرد.[۱]
- شهید مصطفی نیک نژادی.