فضای بیمارستان سراسر شیون، ناله و بیقراری پدران و مادرانی بود که یک روز صبح فرزندان دلبندشان را صحیح و سالم راهی دانشگاه کردند، اما چیزی نگذشت که جسم های بیجان و نیمه جان آنها را از دل میلههای پیچیده شده و خمیده اتوبوس مرگ پیدا کردند و هنوز هم که در کنار تخت نظارهگر جسمهای آغشته به خون فرزندانشان هستند و در این بین امدو شدهای مکرر و بی جهت و برخی رفتارهای نسنجیده مسئولان زخم دل آنها را سوزناکتر و عمیق تر میکند.
به گزارش سرویس جامعه جی پلاس ، نوشتن و به تصویر کشیدن حال غم بار مادران و پدرانی که پشت در شیشهای ICU نشستهاند و چشمانشان با هزار التماس و امید پزشکان، و پرستاران در حال تردد را دنبال میکنند تا شاید خبری تازه از جگر گوشهشان داشته باشند، کار آسانی نیست. دانشجویانی که یک روز معمولی صحیح و سالم راهی دانشگاه شدند تا آیندهای برای خودشان رقم بزنند، اما چند ساعت بعد جسمهای بی جان و نیمه جان آن ها از دل کوه و از میان میلههای در هم پیچیده و خمیده اتوبوسی که "اتوبوس مرگ" لقب گرفت، تحویل خانوادههایشان شد.
ساعت ۱۲:۲۲ روز سه شنبه همین هفته بود که بار دیگر تصادف اتوبوس دل خانوادهها و مردم ایران را خون کرد. اتوبوسی که این بار مسافرانش دانشجویانی بودند که کیف و کتاب هایشان را جمعآوری کردند و با هزار امید و آرزوی راهی دانشگاهی شدند که شاید آینده ای بهتر برای آنها بسازد. یکی برای تعیین وقت دفاع رفته بود، یکی برای حاضر شدن در کلاس درس، یکی برای دیدن دوست و یکی برای تصویب پروپوزال پایان نامه و هر کدامشان که چه آرزوها و برنامههایی در سر نداشتند، فارغ از این که پا به اتوبوسی میگذارند که مقصدش دره مرگ است.
در این حادثه تلخ هفت نفر از دانشجویان حتی پایشان به زمین نرسید و همان لحظات اولیه پرواز کردند و آسمانی شدند و جسمهای نیمه جان آغشته به خون تعداد ۳۰ نفر دیگر از اتوبوس مچاله شده بیرون کشید و به بیمارستان و مراکز درمانی عازم شدند و سه نفر دیگر در بیمارستان آسمانی شدند.
نفس مادرانی که به شماره افتاده است
امروز که برای نوشتن گزارشم پایم را به مجتمع بیمارستانی امام خمینی (ره) می گذارم پنج نفر از دانشجویان این حادثه در بخش آی سی یو و اورژانس این بیمارستان بستری هستند که متاسفانه وضعیت سه نفر از آنها از سوی پزشکان وخیم گزارش میشود.
چه امیدها و آرزوهایی که برای پسر عزیزم نداشتم
در ابتدای این گزارش مادر "مهدی مغنیان" که فرزندش ترم یک رشته پزشکی در واحد علوم تحقیقات تحصیل میکرد، یکی از چند مادر بی قراری بود که پشت در شیشهای نفسش با هر ورود و خروجی کادر پزشکان به شماره میافتاد و چشمانش انتظار یک خبر خوش از فرزند نیمه جانش می کشید.
او میگوید: مهدی من فقط ۲۱ سال دارد. برای پذیرش در رشته پزشکی بی نهایت سختی کشید تا این که امسال در این رشته پذیرفته شد. ما برایش آرزوها و امیدهایی داشتیم. همیشه در روپوش سفید خوابش را می دیدم. حالا باید بی صدا به روی تخت بیمارستان بیفتد و حتی ناله و شیون های من را نیز نشنود.
پسرم دچار شکستگی جمجمه شده است
این مادر در حالی که گریه امانش نمیدهد، ادامه میدهد: پسرم بر اثر ضربه سنگین به سر دچار شکستگی جمجمه شده است. پزشکان میگویند جمجمه را به دلیل فشار بالای مغز باز کردهاند و فعلا شرایط مساعدی برای جراحی ندارد. فقط باید دعاگو باشیم تا خدا فرزندم را دوباره به من ببخشد.
نفسم به خط مانیتورهای متصل به فرزندم بند است
او میگوید وزیر بهداشت روز گذشته به این جا آمد و به ما گفت میتوانیم همین جا منتظر بازگشت فرزندانمان باشیم، اما رفتار نگهبانان این جا دل پر خون ما را آزارتر میکند. از ما میخواهند اورژانس را ترک کنیم، اما نمی فهمند که نفسمان به خط مانیتورهای متصل به فرزندانمان بند است. اگر لحظهای دور شوم نفسم بند میآید.
ما از مسئولان دلجویی نمیخواهیم و فقط درمان میخواهیم
این مادر که عکس او در بازدید عارف، نماینده مجلس شورای اسلامی از وضعیت دانشجویان بیمارستان امام خمینی (ره) خبر ساز شد، ادامه میدهد : من به او گفتم بازدید شما را نمیخواهم. من دلجویی نمیخواهم، من فقط درمان میخواهم. فرزند دلبندم را درمان کنند. جان آنها را به دست دانشجویان رزیدنت ندهند. بگویند پزشکان و اساتید ماهر بر بالین فرزندانمان حاضر باشند.
نگران سلامتی فرزندانمان هستیم
او میگوید دکتر شیخ نظری، پرفسور و استاد ماهر بیمارستان امام خمینی (ره)، پزشک فرزند دلبندم است، اما متاسفانه این جا پزشکان جان بیماران را به دست دستیارانشان می سپارند. من به مسئولان دیگر بارها گفتهام که برای بازدید و گرفتن عکس از جسم بی جان فرزندانمان این جا نیایند و فقط جان فرزندانمان را به دست پزشکان لایق بسپارند. ما نگران سلامتی این دانشجویان که به دست دانشجویان کار آموز افتاده است، هستیم.
جان پسر من با ناکارآمدی مسئولان دانشگاه به خطر افتاد
این مادر میگوید پسرم برای خوردن یک پرس غذای دانشگاه باید چندین کیلومتر را از کوه بالا می رفت تا بتواند ناهار بخورد. من حتی راضی به استفاده از اتوبوس دانشگاه نبودم و همیشه می گفتم حاضرم پول پارکینگ ماشین را پرداخت کنم، اما از اتوبوس های غیر استاندارد این جا استفاده نکنند. پسرم با ناکارآمدی و بی لیاقتی مدیران دانشگاه جانش به خطر افتاده است.
وقتی عکس نیمه جان پسرم را دیدم دنیا بر سرم خراب شد
او ادامه داد: در روز حادثه مهدی من ساعت ۱۰ صبح در دانشگاه کلاس داشت. صبح که او را راهی دانشگاه کردم برای دیدن مادرم عازم تبریز شدم که چند ساعت بعد دخترم که در دوران بارداری به سر میبرد با من تماس گرفت و غیر مستقیم از من پرسید که از مهدی خبر دارم؟ وقتی جواب نه دادم ، کمی مکث کرد گویی نفسش بند آمد. پس از قطع تماس با او سریع تلویزیون را روشن کردم و وقتی عکس پسرم را جزو مصدومان حادثه دانشگاه آزاد دیدم دنیا بر سرم خراب شد و تا غروب خودم را به بیمارستان رساندم.
کفشهای پزشک پسرم را بوسیدم
این مادر در ادامه میگوید: وقتی به بیمارستان امام خمینی (ره) مراجعه کردم، کفشهای پزشک پسرم را بوسیدم و عاجزانه گفتم فرزند من را خودت درمان کن، اما او در جواب گفت که رزیدنتهای من افراد بسیار ماهری هستند و مجدد از او سوال کردم که آیا امیدی به بازگشت پسرم هست، این گونه پاسخ داد "مگر من خدا هستم که از بازگشت او سخن بگویم".
رفت و آمد مسئولان در بازدید از دانشجویان مصدوم تبلیغاتی و نمایشی است
مادر مهدی مغنیان میگوید: تنها چیزی که این جا می بینم رفت و آمدهای مسئولان از نمایندگان مجلس شورای اسلامی گرفته تا مسئولان بی کفایت دانشگاه و حتی بازیگران و ... است که هر کدام با هر هیاتی به این جا می آیند و عکس های نمایشی و تبلیغاتی خود را میگیرند و در رسانهها منتشر میکنند، بدون این که درک کنند بستری در بخش آی سی یو به مفهوم بستری در بخش مراقبتهای ویژه است. این رفتارهای تبلیغاتی نه تنها دردی از درد ما را میخواهد ، بلکه امکان وخیمتر شدن حال فرزندانمان را نیز ایجاد میکند.
امکان انتقال دانشجویان به بیمارستان دیگر وجود ندارد
این مادر خاطر نشان کرد: ما مادرانی که این جا چشم انتظار بازگشت فرزندانمان هستیم ، بارها به مسئولان گفته ایم که اگر قرار است جان فرزندانمان به دست دستیاران بیفتد، حاضر به انتقال آن بیمارستان دیگر هستیم که البته این موضوع نیز هیچ تفاوتی به حال این پزشکان ندارد و آنها در جواب میگویند حتی اگر قرار باشد یک بیمار هم از این جا کم شود، به نفع من خواهد بود. اما مشکل این جا است که امکان جابه جایی این دانشجویان مصدوم به دلیل وضعیت وخیم آنها وجود ندارد.
وی میگوید: اجازه بازدید مسئولان از فرزندم را ندادم و به او گفتم برای گرفتن عکس به این جا آمده اید من این جا تاکید میکنم که ما ملاقات این افراد را نمیخواهیم و فقط خواسته ما حضور پزشک در آی سی یو است.
به گفته او پدر مهدی جانباز ۳۵ درصد و از همرزمان رهبری در هشت سال دفاع مقدس بوده است. او فردی متعصب به انقلاب است و من به همسرم می گویم این همان مسئولان به ظاهر انقلابی هستند که جان جگر گوشهام را گرفتهاند و فرزندانمان را سوار اتوبوسهای غیر استاندارد و بدون معاینه فنی کردهاند.
اگر پسرم به درستی درمان نشود، سلامتیاش را از دست میدهد
در ادامه مادر "کیارش اسدی" که فرزندش در بخش آی سی یو بستری است، میگوید : پسرم ۲۲ سال داشت و دانشجوی سال آخر رشته نفت ، در دوره کارشناسی بود که اسم پسرم را جزو مصدومان حادثه از طریق شبکههای اجتماعی دیدم. همان جا بود که قلبم در سینه تنگ تر شد و دیگر چیزی نفهمیدم.
او میگوید: پزشکان میگویند ریه ها و کبد پسرم خونریزی دارد و از ناحیه پا و دنده هم دچار شکستگی شده است. اگر چه شکر خدا جز بیماران بد حال محسوب نمیشود، اما اگر درمان درستی انجام نشود با مشکلات جدی مواجه خواهد شد.
اگر دانشجو سخن بگوید انگ سیاسی میخورد
این مادر در ادامه دانشگاه آزاد را مسئول اصلی سانحه اتوبوس دانشجویان دانست و گفت: من به مادران داغ دیده و سایر مادرانی که فرزندان شان سالم هستند، می گویم به جای دانشجویان به دانشگاه آزاد برویم و از مسئولان بپرسیم آیا خودشان حاضر میشوند جان فرزندانشان را به اتوبوسهای خارج از استاندارد بسپارند، باید این اعتراض توسط خانواده ها صورت بگیرد، چرا که اگر دانشجویی لب به سخن باز کند با صدها انگ سیاسی روزگارش تیره و تار میشود.
مسئولان دانشگاه آزاد باید پاسخگو باشند
در ادامه پدر "قضاوتی" یکی دیگر از دانشجویان مصدوم سانحه دانشگاه آزاد که در این مرکز بستری بود، میگوید: شکر خدا وضعیت پسرم امروز کمی بهتر است. او مشکل تورم سر دارد و پزشکان به ما میگویند که ما باید یک روز دیگر منتظر کاهش این تورم باشیم تا بتوانیم جراحی انجام دهیم.
او میگوید: از وضعیت رسیدگی به فرزندانمان در بیمارستان راضی هستیم و مشکل ما فقط با دانشگاه آزاد است که فرزندانمان را به این روز انداختهاند. آیا مسئولان این دانشگاه نباید در برابر خطای بزرگی که بر اثر آن دانشجویان را سوار اتوبوسی کردند که از لحاظ معاینه فنی قابل قبول نبود، پاسخگو باشند.
اوضاع دانشگاه آزاد هر روز آشفته تر میشود/ وضعیت نامناسب اتوبوسها را بارها گوشزد کرده بودیم
در پایان این گزارش یکی از دانشجویانی که برای عیادت دوستان خود به اورژانس آمده بود، میگوید: پنج سال است که در مرکز علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد تحصیل میکنم، اما طی این دو سال اخیر که مدیریت دانشگاه آزاد مدام تغییر کردهاست، اوضاع این دانشگاه هر روز آشفتهتر میشود و من میتوانم به صورت پله وار همه این کج سلیقگیهای مدیریتی را ذکر نماینم. مثلا من در خصوص وضعیت اتوبوسهای دانشگاه آزاد دهها بار با مسئولان مختلف صحبت کردم و به آنها گوش زد کردم که این اتوبوس ها خطر آفرین هستند، اما هر بار با لبخند از سر بی تفاوتی آنها مواجه شدم.
مسئولان دانشگاه باید پاسخگوی خطای خود به دانشجویان باشند
این دانشجو میگوید:سازمان صدا و سیما در بخش خبری ۲۰:۳۰ خود عنوان کرد کسانی که ۲۰ سال پیش در دل کوهها دانشگاه ساختند باید پاسخگوی این نوع سوانح باشند، اما به اعتقاد من این رویکرد، فرافکنی محض است. من پنج سال است که در این دانشگاه تحصیل میکنم. اتوبوسهای این مرکز در دو سال گذشته هیچ مشکلی نداشتند، اما با روی کار آمدن مدیران نالایق طی دو سال آخر، این دانشگاه را با انواع مشکلات مواجه کرده است و مسئولان دانشگاه باید بابت این نوع خطاهای بزرگ خود به دانشجویان و خانوادهها پاسخگو باشند.
در واقع حادثه تلخ برای دانشجویان دانشگاه آزاد اولین حادثه نظام آموزشی ما اعم از آموزش عالی و آموزش و پرورش نیست که در نتیجه بی مسئولیتی برخی مدیران اتفاق می افتد که البته نمونه بارز آن را در همین حادثه اخیر سوختن چهار دانشآموز بی گناه دبستانی در دل آتش هفته گذشته در یکی از واحدهای آموزشی زاهدان مشاهده کردیم،
اما در سانحه غم انگیز واژگونی اتوبوس دانشجویان دانشگاه آزاد نیز در بدو امر و طبق معمول همه اینگونه حوادث که عواطف عموم مردم را جریحه دار میکند، تقریبا اغلب مسئولان اعم از دانشگاهی و کشوری دست به قلم شدند و پیامهای تسلیت آنها یکی پس از دیگری صادر شد و رسانهها نیز این پیامها را مخابره کردند، اما چه کسی میداند که در دل خانوادههایی که عزیزان خود را صحیح و سالم از خانه راهی دانشگاه کردند و یا باید فرزندانشان را در دل خاک بجویند و یا نظاره گر پیکر نیمه جان آنها روی تخت بیمارستانها باشند، چه می گذرد. کسی چه می داند در دل دانشجویانی که از درد در اورژانس مراکز بیمارستانی زجه می زنند و در نهایت مشخص نیست که آیا با ویلچر و یا بدون ویلچر زندگی خواهند کرد چه می گذرد؟ چه کسی چه می داند هم کلاسیها و هم دانشگاهیهای دانشجویانی که از نزدیک مرگ، ناله و جسم آغشته به خون دانشجویان را دیدهاند چه حالی دارند.
اگر چه دلایل قطعی وقوع حادثه تلخ برای دانشجویان واحد علوم ، تحقیقات دانشگاه آزاد بعد از اظهار نظرهای مختلف همچنان در دست بررسی است، اما یقینا هر نتیجهای که اعلام شود نقش پررنگ دانشگاه آزاد در تامین امنیت دانشجویان را نمیتوان نادیده گرفت، چرا که این اتفاق در دانشگاهی به وقوع پیوست که شاید از لحاظ مالی تنها دانشگاه مرفه کشور محسوب شود که سالانه میلیاردها تومان از جیب همین دانشجویان به حساب دانشگاه واریز میشود. نکته قابل تامل این جا است که تشکیل و ساخت دانشگاهی در دل کوه و به تبع آن مسیر صعب العبور، آن هم بدون در نظر گرفتن ساز و کارهای ایمنی در اطراف مسیر و عدم توجه به نیاز مسیر به گاردریل در جادههای منتهی به این دانشگاه از جمله مواردی است که مسئولان دانشگاه با اندکی توجه به آنها میتوانستند از وقوع این فاجعه جلوگیری کنند. آیا این دانشجویانی که برای حضور ساعتها در کلاس درس هزینهها پرداخت میکنند حق استفاده از اتوبوس های استاندارد و مجهز را ندارند، آیا همان طور که مسئولان با صدور انواع دستورالعملها و بخشنامه ها بر موارد جزئی نظیر پوشش، رفتار و مسائل اخلاقی حساسیت دارند، ایا به همان انداره حفاظت از جان و امنیت این دانشجویان نیز در اولویت برنامهریزیهای مسئولان قرار دارد؟
نکته قابل تامل و تاسف آور در خصوص وقوع چنین حوادثی رفتار روتین مسئولانی است که در برابر دوربین رسانهها قرار میگیرند و با نادیده گرفتن نقش کلیدی خود در وقوع چنین سوانح غم انگیزی یا به دنبال مجازات مقصران حادثه می گردند و یا با اخراج کردن چند مدیر میانی به دنبال توجیه ناکارآمدیهای خود هستند. شاید اگر احساس مسئولیت در بین این مسئولان وجود داشت حداقل کاری که میشد پس از وقوع این اتفاقات تسلی خاطری در دل خانواده ها ، دانشجویان و حتی جامعه باشد استعفای مدیران بلند پایه این نوع مراکز است، امری که طبیعتا در کشورهای توسعه یافته و حتی اطراف، نهادینه شده است و بارها و بارها ما شاهد وقوع این گونه رفتارهای تسلی بخش در بین مسئولان جوامع دیگر بوده و هستیم.