درادامه این مطلب آمده است: گیر نمیآید، گران شده، دیگر نیست، احتکار میکنند... کاغذ را میگویند؛ کالای نایاب این روزها. ناشران کتاب در خیابان انقلاب نگرانند. نگران روزی که همین تعداد اندک کتابخوانهای جامعه هم دیگر کتابی نخرند.
آنها از بالا رفتن قیمت کتاب میگویند اتفاقی که خوشایندشان نیست اما انگار راهی جز این هم باقی نمیماند. البته تنها قیمت کاغذ نیست که در کار ناشران اخلال ایجاد کرده، بالا رفتن ارز هم باعث گرانی لوازم جانبی چاپ شده. چیزهایی مثل زینک، کاغذ گلاسه، سلفون و...
خیابان انقلاب روی ریتم تند همیشگی است. صدای بوق و سر و صدای دستفروشان و مردمی که میروند و میآیند، میایستند به تماشای کتابهایی که در پیادهروی خیابان پهن شده یا روبهروی تابلوهایی از مشاهیر گوشه خیابان. انتشارات روزبهان اولین جایی است که سر میزنم. کتابفروشی خلوت است و برای گفتوگو به دفتری که در طبقه پایین است، راهنمایی میشوم. آقای حمزه کنی، مسئول بازرگانی و فروش انتشارات مقصر اصلی این وضعیت را محتکرین کاغذ میداند.
همانهایی که آنقدر توان مالی دارند که میلیاردی بخرند و در انبارها نگهداری کنند: «همین چند روز پیش روزنامهای نوشته بود هزار و 700 تن کاغذ اطراف تهران در یک گاوداری احتکار شده بوده. خب شما بروید ببینید چه کسانی هستند که میتوانند این طور خرید کنند و انبار کنند؟
یکی از مشکلات دیگر این است که کاغذ چون وارداتی است باید برایش در بانک السی باز کنند اما با کدام بانک وقتی تحریم هستیم؟ کدام شرکت کشتیرانی کاغذ بیاورد؟ کدام باربری؟ شرکتهایی که از سوئد و روسیه واردات دارند با اینکه روی کاغذهایشان زدهاند با ارز دولتی خریدهاند، نمیفروشند. حتی کسانی که سالها با آنها کار کردهایم. همین امروز برای کتاب «ترمه تغزل» یک بند صد در هفتاد روسی میخواستیم نبود. یک صفحه شناسنامه را میخواستیم عوض کنیم و یک بند هم نبود.
شما حالا برو دنبال کاغذ نخودی سوئدی و بالک 80 گرمی بگرد ببینم پیدا میکنی؟»
او از بالا رفتن قیمت تجدید چاپ کتابها میگوید: «مجبوریم صد درصد در تجدید چاپ، قیمت را بالا ببریم درحالی که قبلاً اصلاً نمیبردیم. اما مطمئن باشید با همین وضعیت آنقدر که کاغذ گران شده قیمت را بالا نمیبریم. قبلاً کتاب داشتیم که 5 تا 6 بار تجدید چاپ شد و ما در حدود 500 تک تومانی بالا بردیم آن هم برای اینکه آمار دستمان باشد نه درآمد.» او معتقد است در این بازار همه ضرر میکنند از ناشر تا خریدار. چون به همان نسبت که قیمت بالا خواهد رفت، مشتری کمتر میشود و دوباره ناشر ضرر میکند.
کمی جلوتر سراغ آقای امیرعلی بیگی میرویم که پشت میز کار در انتهای کتابفروشی نشسته. او که مدیر نشر فیروزه، دبیر کمیسیون آموزش و عضو کارگروه اتحادیه کتابفروشان و ناشران است، از بالا رفتن قیمت کاغذ مینالد و اینکه چقدر این بالا رفتنها به ضرر ناشران نوپاست: «قیمت کاغذ از بندی 80 تومان قبل از عید 180 تومان شده و این کار را سخت کرده. در واقع قشر کتابخوان ما قشری با درآمد متوسط هستند و بالا رفتن قیمت باعث میشود کتاب از سبد خرید خانوار بیرون بیاید.»
بیگی هم از بالا رفتن قیمت همه عناصر مربوط به چاپ میگوید که روی قیمت نهایی تأثیرگذار است: «متأسفانه قیمت همه چیز دو برابر شده و این بیشترین فشار را به ناشران نوپا وارد میکند؛ نشرهایی که جوانههای این صنعت هستند و خون و فکر تازه همراه خود میآورند. اما متأسفانه این قشر بنیه مالی خوبی ندارد و در این شرایط اولین کسانی که حذف میشوند، آنها هستند و این واقعاً به ضرر صنف نشر است.»
پیادهروها پر از دستفروشان کتاب است حتی روی میلههای ایستگاه اتوبوس. آنها همه جا هستند و به نظر سرشان شلوغتر از فروشگاههای کتابفروشی است. محمدرضا جعفری پشت دخل کتابفروشی نشر نیلوفر ایستاده و خیلی جدی از علاقه نداشتن به گفتوگو در این زمینه میگوید. او دائم تکرار میکند: «آقایان خودشان بهتر میدانند.»
نشر گوتنبرگ هم مثل بقیه کتابفروشیها خلوت است. کاوه کاشیچی، مدیر کتابفروشی در انتهای سالن بزرگی پر از قفسههای کتاب نشسته و پشت تلفن مشغول چانه زدن برای قیمت کاغذ است. او از ناشرانی میگوید که قیمت کتابها را بالا بردهاند چون معتقدند نمیشود با این قیمت دوباره کاغذ خرید: «یک زمانی تیراژ کتابها 5 هزار تا بود اما همین نوسانات و اتفاقات باعث شد که الان به کمتر از 200 تا برسد.»
احمد طهوری، مدیر انتشارات طهوری بیحوصله و کلافه به نظر میرسد. او از دستفروش کتابی که دقیقاً روبهروی مغازه او بساط کرده، شکایت دارد. طهوری مشکلات مربوط به بالا رفتن قیمت کاغذ را چیز جدیدی نمیداند: «این مشکل را 50 سال پیش پدر من هم داشت نه پدر من بلکه صنعت نشر همیشه این وضعیت را تجربه میکند و کاری نمیشود کرد. هیچ چیز دست ما نیست؛ ما مطیع کارخانه داریم. بگوید کاغذ اینقدر است میگوییم چشم بگوید آنقدر است میگوییم چشم. باز هم میگوییم چشم چون کاری از دست کسی برنمیآید.
یکی از همکارها قسم میخورد کتاب فرستاده صحافی و آنجا گفتهاند 200 دانه چسب نداریم به کتاب بزنیم و در بازار فقط از این چسبهای معمولی موجود است که با دوبار باز بسته کردن ازهم میپاشد. حتی چسب صنعتی مخصوص این کار هم در بازار نیست. چکار کنیم؟ این نگرانی مال این دوره نیست از قدیم گرانی و تورم بوده و باید خودمان را با آن وفق دهیم.»
به سراغ ناشر قدیمی دیگری میرویم که تنها شرط گفتوگویش این است که نامی از او برده نشود. او روی پلههای طبقه بالای مغازه مینشیند و با هیجانی خاص از مشکلات میگوید. از ارز دولتی که نمیداند به چه ناشرانی تعلق گرفته تا خیلی چیزهای دیگر: «به نظر من اصلاً دولت دخالت نکند خیلی بهتر است. بگذارد من کاغذ بخرم و کتاب بفروشم. این کاغذی که میگویند کجاست؟ به چه کسانی دادهاند؟ لابد به دفاتر انتشارات رانتی و درسی دادهاند. البته اگر راست بگویند کاغذی آمده باشد.»
او اما بزرگترین مشکل کتاب را ممیزی میداند و صحبتها و درد دلهای زیادی از آن دارد. یعنی چیزی که به شکل ریشهای کتاب را از سکه انداخته و جا را برای رانت و حمایت و امتیاز باز کرده و به همان نسبت مردم را از کتاب خواندن و خرید کتاب از بازار رسمی روگردان. بنابراین مردم اگر کتاب هم بخوانند بازار غیررسمی و زیرپلهای و کوچه پشتیها را ترجیح میدهند.
شهروز مهدیپور، مسئول تولید و اجرایی نشر چشمه معتقد است ناشرها هنوز به مشکل بزرگی نخوردهاند اما اگر همین وضعیت و نوسانات قیمتها ادامه داشته باشد شاید 6 ماه دیگر اوضاع خیلی بدتر از امروز شود: «ما همین سال پیش حد فاصل فروردین تا اسفند سه بار تجدید چاپ میکردیم و شاید یک بار قیمت را کمی افزایش میدادیم اما این بار اوضاع متفاوت است و قیمتها در دو نوبت از سه نوبت تجدید چاپ بالا میبریم.» او معتقد است در این وضعیت ناشرها مجبور به محتاط عمل کردن هستند و این را میشود در گفتوگو با کتابفروشان فهمید. یکی از آنها در خیابان انقلاب میگفت مدتهاست کتابی تجدید چاپ نمیشود و به سختی عنوان جدیدی از نویسندگان قبول میکنند.
روند افزایش قیمتها تنها ناشران و کتابفروشان را تحت تأثیر قرار نداده و کل این چرخه اقتصادی را دچار رکود یا اختلال کرده. در خلال گفتوگوها با ناشران و کتابفروشها آنها به وضعیت بد چاپخانهها هم اشاره شد.
چاپخانههایی با سابقه طولانی فعالیت که در حال بسته شدن هستند چون کسی کتاب چاپ نمیکند و سفارشی برای کار ندارد. بعضی از چاپخانهها هم تخلیه میشوند تا لااقل از قبل اجاره سوله سر پا بمانند. نوسان برق هم مزید بر علت است. ناشری از دستگاههای آلمانی چاپخانه طرف قراردادش گفت که با نوسانات برق از کار افتاده و دستگاه جایگزینی هم نمیتواند وارد کند. در این آشفته بازار حتی قیمت مرکب هم گران شده و این شمشیر دو لبه از یک سو خوانندگان را تار و مار میکند و از سوی دیگر نویسندگان و محققان را.
نیم نگاه
امیرعلی بیگی عضو کارگروه اتحادیه کتابفروشان و ناشران : قیمت کاغذ از بندی 80 تومان قبل از عید 180 تومان شده و این کار را سخت کرده. در واقع قشر کتابخوان ما قشری با درآمد متوسط هستند و بالا رفتن قیمت باعث میشود کتاب از سبد خرید خانوار بیرون بیاید. متأسفانه قیمت همه چیز دوبرابر شده و این بیشترین فشار را به ناشران نوپا وارد میکند؛ نشرهایی که جوانههای این صنعت هستند و خون و فکر تازه همراه خود میآورند.
نشر گوتنبرگ هم مثل بقیه کتابفروشیها خلوت است. کاوه کاشیچی مدیر کتابفروشی در انتهای سالن بزرگی پر از قفسههای کتاب نشسته و پشت تلفن مشغول چانه زدن برای قیمت کاغذ است. او از ناشرانی میگوید که قیمت کتابها را بالا بردهاند چون معتقدند نمیشود با این قیمت دوباره کاغذ خرید. او میگوید یک زمانی تیراژ کتابها 5 هزار تا بود اما همین نوسانات و اتفاقات باعث شد که الان به کمتر از 200 تا برسد.
روزنامه ایران
9353
آنها از بالا رفتن قیمت کتاب میگویند اتفاقی که خوشایندشان نیست اما انگار راهی جز این هم باقی نمیماند. البته تنها قیمت کاغذ نیست که در کار ناشران اخلال ایجاد کرده، بالا رفتن ارز هم باعث گرانی لوازم جانبی چاپ شده. چیزهایی مثل زینک، کاغذ گلاسه، سلفون و...
خیابان انقلاب روی ریتم تند همیشگی است. صدای بوق و سر و صدای دستفروشان و مردمی که میروند و میآیند، میایستند به تماشای کتابهایی که در پیادهروی خیابان پهن شده یا روبهروی تابلوهایی از مشاهیر گوشه خیابان. انتشارات روزبهان اولین جایی است که سر میزنم. کتابفروشی خلوت است و برای گفتوگو به دفتری که در طبقه پایین است، راهنمایی میشوم. آقای حمزه کنی، مسئول بازرگانی و فروش انتشارات مقصر اصلی این وضعیت را محتکرین کاغذ میداند.
همانهایی که آنقدر توان مالی دارند که میلیاردی بخرند و در انبارها نگهداری کنند: «همین چند روز پیش روزنامهای نوشته بود هزار و 700 تن کاغذ اطراف تهران در یک گاوداری احتکار شده بوده. خب شما بروید ببینید چه کسانی هستند که میتوانند این طور خرید کنند و انبار کنند؟
یکی از مشکلات دیگر این است که کاغذ چون وارداتی است باید برایش در بانک السی باز کنند اما با کدام بانک وقتی تحریم هستیم؟ کدام شرکت کشتیرانی کاغذ بیاورد؟ کدام باربری؟ شرکتهایی که از سوئد و روسیه واردات دارند با اینکه روی کاغذهایشان زدهاند با ارز دولتی خریدهاند، نمیفروشند. حتی کسانی که سالها با آنها کار کردهایم. همین امروز برای کتاب «ترمه تغزل» یک بند صد در هفتاد روسی میخواستیم نبود. یک صفحه شناسنامه را میخواستیم عوض کنیم و یک بند هم نبود.
شما حالا برو دنبال کاغذ نخودی سوئدی و بالک 80 گرمی بگرد ببینم پیدا میکنی؟»
او از بالا رفتن قیمت تجدید چاپ کتابها میگوید: «مجبوریم صد درصد در تجدید چاپ، قیمت را بالا ببریم درحالی که قبلاً اصلاً نمیبردیم. اما مطمئن باشید با همین وضعیت آنقدر که کاغذ گران شده قیمت را بالا نمیبریم. قبلاً کتاب داشتیم که 5 تا 6 بار تجدید چاپ شد و ما در حدود 500 تک تومانی بالا بردیم آن هم برای اینکه آمار دستمان باشد نه درآمد.» او معتقد است در این بازار همه ضرر میکنند از ناشر تا خریدار. چون به همان نسبت که قیمت بالا خواهد رفت، مشتری کمتر میشود و دوباره ناشر ضرر میکند.
کمی جلوتر سراغ آقای امیرعلی بیگی میرویم که پشت میز کار در انتهای کتابفروشی نشسته. او که مدیر نشر فیروزه، دبیر کمیسیون آموزش و عضو کارگروه اتحادیه کتابفروشان و ناشران است، از بالا رفتن قیمت کاغذ مینالد و اینکه چقدر این بالا رفتنها به ضرر ناشران نوپاست: «قیمت کاغذ از بندی 80 تومان قبل از عید 180 تومان شده و این کار را سخت کرده. در واقع قشر کتابخوان ما قشری با درآمد متوسط هستند و بالا رفتن قیمت باعث میشود کتاب از سبد خرید خانوار بیرون بیاید.»
بیگی هم از بالا رفتن قیمت همه عناصر مربوط به چاپ میگوید که روی قیمت نهایی تأثیرگذار است: «متأسفانه قیمت همه چیز دو برابر شده و این بیشترین فشار را به ناشران نوپا وارد میکند؛ نشرهایی که جوانههای این صنعت هستند و خون و فکر تازه همراه خود میآورند. اما متأسفانه این قشر بنیه مالی خوبی ندارد و در این شرایط اولین کسانی که حذف میشوند، آنها هستند و این واقعاً به ضرر صنف نشر است.»
پیادهروها پر از دستفروشان کتاب است حتی روی میلههای ایستگاه اتوبوس. آنها همه جا هستند و به نظر سرشان شلوغتر از فروشگاههای کتابفروشی است. محمدرضا جعفری پشت دخل کتابفروشی نشر نیلوفر ایستاده و خیلی جدی از علاقه نداشتن به گفتوگو در این زمینه میگوید. او دائم تکرار میکند: «آقایان خودشان بهتر میدانند.»
نشر گوتنبرگ هم مثل بقیه کتابفروشیها خلوت است. کاوه کاشیچی، مدیر کتابفروشی در انتهای سالن بزرگی پر از قفسههای کتاب نشسته و پشت تلفن مشغول چانه زدن برای قیمت کاغذ است. او از ناشرانی میگوید که قیمت کتابها را بالا بردهاند چون معتقدند نمیشود با این قیمت دوباره کاغذ خرید: «یک زمانی تیراژ کتابها 5 هزار تا بود اما همین نوسانات و اتفاقات باعث شد که الان به کمتر از 200 تا برسد.»
احمد طهوری، مدیر انتشارات طهوری بیحوصله و کلافه به نظر میرسد. او از دستفروش کتابی که دقیقاً روبهروی مغازه او بساط کرده، شکایت دارد. طهوری مشکلات مربوط به بالا رفتن قیمت کاغذ را چیز جدیدی نمیداند: «این مشکل را 50 سال پیش پدر من هم داشت نه پدر من بلکه صنعت نشر همیشه این وضعیت را تجربه میکند و کاری نمیشود کرد. هیچ چیز دست ما نیست؛ ما مطیع کارخانه داریم. بگوید کاغذ اینقدر است میگوییم چشم بگوید آنقدر است میگوییم چشم. باز هم میگوییم چشم چون کاری از دست کسی برنمیآید.
یکی از همکارها قسم میخورد کتاب فرستاده صحافی و آنجا گفتهاند 200 دانه چسب نداریم به کتاب بزنیم و در بازار فقط از این چسبهای معمولی موجود است که با دوبار باز بسته کردن ازهم میپاشد. حتی چسب صنعتی مخصوص این کار هم در بازار نیست. چکار کنیم؟ این نگرانی مال این دوره نیست از قدیم گرانی و تورم بوده و باید خودمان را با آن وفق دهیم.»
به سراغ ناشر قدیمی دیگری میرویم که تنها شرط گفتوگویش این است که نامی از او برده نشود. او روی پلههای طبقه بالای مغازه مینشیند و با هیجانی خاص از مشکلات میگوید. از ارز دولتی که نمیداند به چه ناشرانی تعلق گرفته تا خیلی چیزهای دیگر: «به نظر من اصلاً دولت دخالت نکند خیلی بهتر است. بگذارد من کاغذ بخرم و کتاب بفروشم. این کاغذی که میگویند کجاست؟ به چه کسانی دادهاند؟ لابد به دفاتر انتشارات رانتی و درسی دادهاند. البته اگر راست بگویند کاغذی آمده باشد.»
او اما بزرگترین مشکل کتاب را ممیزی میداند و صحبتها و درد دلهای زیادی از آن دارد. یعنی چیزی که به شکل ریشهای کتاب را از سکه انداخته و جا را برای رانت و حمایت و امتیاز باز کرده و به همان نسبت مردم را از کتاب خواندن و خرید کتاب از بازار رسمی روگردان. بنابراین مردم اگر کتاب هم بخوانند بازار غیررسمی و زیرپلهای و کوچه پشتیها را ترجیح میدهند.
شهروز مهدیپور، مسئول تولید و اجرایی نشر چشمه معتقد است ناشرها هنوز به مشکل بزرگی نخوردهاند اما اگر همین وضعیت و نوسانات قیمتها ادامه داشته باشد شاید 6 ماه دیگر اوضاع خیلی بدتر از امروز شود: «ما همین سال پیش حد فاصل فروردین تا اسفند سه بار تجدید چاپ میکردیم و شاید یک بار قیمت را کمی افزایش میدادیم اما این بار اوضاع متفاوت است و قیمتها در دو نوبت از سه نوبت تجدید چاپ بالا میبریم.» او معتقد است در این وضعیت ناشرها مجبور به محتاط عمل کردن هستند و این را میشود در گفتوگو با کتابفروشان فهمید. یکی از آنها در خیابان انقلاب میگفت مدتهاست کتابی تجدید چاپ نمیشود و به سختی عنوان جدیدی از نویسندگان قبول میکنند.
روند افزایش قیمتها تنها ناشران و کتابفروشان را تحت تأثیر قرار نداده و کل این چرخه اقتصادی را دچار رکود یا اختلال کرده. در خلال گفتوگوها با ناشران و کتابفروشها آنها به وضعیت بد چاپخانهها هم اشاره شد.
چاپخانههایی با سابقه طولانی فعالیت که در حال بسته شدن هستند چون کسی کتاب چاپ نمیکند و سفارشی برای کار ندارد. بعضی از چاپخانهها هم تخلیه میشوند تا لااقل از قبل اجاره سوله سر پا بمانند. نوسان برق هم مزید بر علت است. ناشری از دستگاههای آلمانی چاپخانه طرف قراردادش گفت که با نوسانات برق از کار افتاده و دستگاه جایگزینی هم نمیتواند وارد کند. در این آشفته بازار حتی قیمت مرکب هم گران شده و این شمشیر دو لبه از یک سو خوانندگان را تار و مار میکند و از سوی دیگر نویسندگان و محققان را.
نیم نگاه
امیرعلی بیگی عضو کارگروه اتحادیه کتابفروشان و ناشران : قیمت کاغذ از بندی 80 تومان قبل از عید 180 تومان شده و این کار را سخت کرده. در واقع قشر کتابخوان ما قشری با درآمد متوسط هستند و بالا رفتن قیمت باعث میشود کتاب از سبد خرید خانوار بیرون بیاید. متأسفانه قیمت همه چیز دوبرابر شده و این بیشترین فشار را به ناشران نوپا وارد میکند؛ نشرهایی که جوانههای این صنعت هستند و خون و فکر تازه همراه خود میآورند.
نشر گوتنبرگ هم مثل بقیه کتابفروشیها خلوت است. کاوه کاشیچی مدیر کتابفروشی در انتهای سالن بزرگی پر از قفسههای کتاب نشسته و پشت تلفن مشغول چانه زدن برای قیمت کاغذ است. او از ناشرانی میگوید که قیمت کتابها را بالا بردهاند چون معتقدند نمیشود با این قیمت دوباره کاغذ خرید. او میگوید یک زمانی تیراژ کتابها 5 هزار تا بود اما همین نوسانات و اتفاقات باعث شد که الان به کمتر از 200 تا برسد.
روزنامه ایران
9353
کپی شد