«آژیر» کلمهای فارسی و به معنای «محتاط باش» و «بپرهیز» است.
این کلمه شما را به یاد چه موقعیتهای مکانی و زمانی میاندازد؟
نیرویانتظامی، راهنماییورانندگی، آمبولانس، خودروهای امدادی، آتشنشانی و بسیاری دیگری، از انواع آژیرها استفاده میکنند و شما در طول روز، در کوچه و خیابان بارها آن را مشاهده کردهاید.
این چراغهای گردان که غالباً با رنگهای قرمز، آبی و زرد دیده میشوند، چه حسی را در شما به وجود میآورند؟
تداعی کننده یک حس منفی هستند یا از دیدن آن حس خوبی نصیبتان میشود؟
چرا برخی از ما نسبت به دیدن آن شرطی شدهایم؟
آیا آژیر ترسناک است یا مجموعهای کمکاریها موجب شده تا در قبال مشاهده آژیر صفاتی چون غم، خشم و ترس به سراغمان بیاید؟
عملکرد ضعیف، ذهنیت منفی!
در مسیرهایی که در طول شبانهروز از آنها گذر میکنیم، بارها چشممان به این آژیرها خورده است.
از آنها فاصله میگیریم چون آژیر آتشنشانی ما را به یاد آتشسوزی میاندازد که چندین نفر در آن کشتهشدهاند و یا ساختمانی کاملا سوخته و آتشنشانی یا دیر رسیده است یا اگر رسیده به دلیل کمبود تجهیزات از پس آن برنیامده! خودروی پلیس نیرویانتظامی با آن آژیرهای قرمز رنگش ما را به یاد دستگیریها، زد و خوردها، برخوردهای گشتارشاد، حرکتهای سلبی و ... میاندازد؛ پس از آن فاصله میگیریم.
خودروهای راهنمایی و رانندگی همیشه در گوشهای در خفا بودهاند تا ما را جریمه کنند! اینطور نیست؟
آیا شما خلاف این حس را در خود دارید؟
مینا دادگسترمقدم، روانشناس در گفتوگو با روزنامه «ابتکار» میگوید: «احساسی که پس از دیدن آژیر در خیابان به انسان دست میدهد، مستقیماً به حالت درونی فرد بستگی دارد.
این حس که عموما شامل اضطراب، غم، خشم و ... بوده، ناشی از قانون تداعی در روانشناسی است.»
وی ادامه میدهد: «آژیرها بیشتر ما را به یاد خودروهای آتشنشانی، نیروی انتظامی، راهنمایی و رانندگی و یا آمبولانسها میاندازند.
سوال این است که چرا مشاهده این آژیرها حس بدی در ما ایجاد میکند؟
پاسخ روشن است و به عملکرد ضعیف همین ارگانها برمیگردد.
در واقع ما با مشاهده آژیر به عنوان یک محرک بیرونی، به یاد عملکرد ضعیف و منفی آنها خواهیم افتاد و همین موضوع یادآور حس بدی است که پیش از آن، خود و یا اطرافیانمان آن را تجربه کردهاند.
از دیدن آژیر آتشنشانی حس اضطراب میگیریم چرا که در خاطرمان اینگونه ثبت شده است که آنها همیشه دیر رسیدهاند. از آژیر پلیس میترسیم چرا که همیشه به عنوان یک عامل بازدارنده عمل کرده است.
در نتیجه یک عملکرد منفی، یک ذهنیت منفی را به وجود میآورد.»
مردم نسبت به آژیرها شرطی شدند
این روانشناس میافزاید: «فرض کنید در کودکی شما را نزد پزشک بردهاند و پزشک با شیوهای غلط با همکاری والدینتان که دست و پای شما را گرفتهاند، قصد زدن یک آمپول را داشتند؛ این تصویر در ذهن شما نقش خواهد بست.
ممکن است هرلحظه به یاد آن نباشید اما هر زمان که یک فرد با لباس سفید پزشکی ببینید، آن خاطره به یادتان میآید و تداعی کننده همان حس بد خواهد بود.»
دادگستر مقدم در ادامه میگوید: «ما نسبت به محرکهای بیرونی در ابتدا خنثی هستیم.
حال اینکه این محرکهای بیرونی هستند که میتوانند هیجانی مثبت یا منفی در فرد ایجاد کنند.
قانون شرطیسازی به گونهای است که اگر در مواجه پی در پی با یک محرک بیرونی، تجاربی مثبت داشته باشیم، تمایل بیشتری به ایجاد یک حس خوب در خود داریم و اگر منفی باشد، بروز هیجانات به شکل منفی خواهد بود.
بازهم به مثال نیرویانتظامی میرویم که بیشترین برخورد را نسبت به سایر آژیرها با آن داشتهایم. نیرویانتظامی در زندگی ما همیشه نقش بازدارنده داشته است در نتیجه هر زمان که آژیر قرمز رنگ پلیس را به عنوان یک محرک بیرونی میبینیم، سعی میکنیم از آن فاصله بگیریم؛ گویا یک هشدار برای به دردسر افتادن باشد.
به زبان سادهتر ما نسبت به آژیر پلیس شرطی شدهایم.»
قانون تداعی، قابل اصلاح است
این خانوادهدرمانگر میگوید: «قانون تداعی در اینجا به این معنی است که آژیر برای ما تداعی کننده آن عملکرد ضعیف و در نتیجه تجربه منفی است که پیش از این داشتیم؛ مانند برخورد پلیس با حجاب که این خود باعث میشود فرد نسبت به مقوله حجاب حساس شود و در راهنماییورانندگی، بستن کمربند و یا رعایت قوانین. همیشه و همیشه راهنماییورانندگی ما را جریمه کرده است؛ این شرطی شدن است که ما باید قوانین را رعایت کنیم تا جریمه نشویم.
حال اینکه برای رفع این نوع نگاه و برطرف کردن قانون تداعی و شرطیسازی میتوان به شیوه معکوس عمل کرد.
همانگونه که ما در ابتدا نسبت به پدیدههای محرک بیرونی خنثی بودهایم، این نیروها میتوانستند به جای تنبیه از تشویق استفاده کنند.
شاید اگر راهنماییورانندگی در قبال شهروندی که قوانین را رعایت میکند یک شاخه گل به او دهد، آن حس منفی ایجاد شده نسبت به پلیس و یا همان آژیر از ابتدا شکل نمیگرفت و یا قابل اصلاح بود.»
پلیس امنیت را برقرار میکند. آمبولانس برای بهبودی و زنده ماندن یک مصدوم و بیمار فعالیت میکند.
آتشنشانی تمام سعی خود را میکند که هرچه زودتر به محل وقوع حادثه برسد. اینها خبر از شهری زنده میدهد با مردمانی زنده؛ حال اینکه برخی کمبودها هم در قوانین و هم در تجهیزات باعث شده است تا نیروهای امدادی و انتظامی آنچنان که باید و شاید در ذهن ما نقش مثبتی نبستهاند.
همین موضوع باعث می شود از آژیرها بترسیم، دچار اضطراب شویم و از آنها فاصله بگیریم؛ فاصلهای به اندازه چندین و چند سال که ناشی از تدابیر نادرستی است که از بالادستیها به مردم خورانده شده.
روزنامه ابتکار
1735
این کلمه شما را به یاد چه موقعیتهای مکانی و زمانی میاندازد؟
نیرویانتظامی، راهنماییورانندگی، آمبولانس، خودروهای امدادی، آتشنشانی و بسیاری دیگری، از انواع آژیرها استفاده میکنند و شما در طول روز، در کوچه و خیابان بارها آن را مشاهده کردهاید.
این چراغهای گردان که غالباً با رنگهای قرمز، آبی و زرد دیده میشوند، چه حسی را در شما به وجود میآورند؟
تداعی کننده یک حس منفی هستند یا از دیدن آن حس خوبی نصیبتان میشود؟
چرا برخی از ما نسبت به دیدن آن شرطی شدهایم؟
آیا آژیر ترسناک است یا مجموعهای کمکاریها موجب شده تا در قبال مشاهده آژیر صفاتی چون غم، خشم و ترس به سراغمان بیاید؟
عملکرد ضعیف، ذهنیت منفی!
در مسیرهایی که در طول شبانهروز از آنها گذر میکنیم، بارها چشممان به این آژیرها خورده است.
از آنها فاصله میگیریم چون آژیر آتشنشانی ما را به یاد آتشسوزی میاندازد که چندین نفر در آن کشتهشدهاند و یا ساختمانی کاملا سوخته و آتشنشانی یا دیر رسیده است یا اگر رسیده به دلیل کمبود تجهیزات از پس آن برنیامده! خودروی پلیس نیرویانتظامی با آن آژیرهای قرمز رنگش ما را به یاد دستگیریها، زد و خوردها، برخوردهای گشتارشاد، حرکتهای سلبی و ... میاندازد؛ پس از آن فاصله میگیریم.
خودروهای راهنمایی و رانندگی همیشه در گوشهای در خفا بودهاند تا ما را جریمه کنند! اینطور نیست؟
آیا شما خلاف این حس را در خود دارید؟
مینا دادگسترمقدم، روانشناس در گفتوگو با روزنامه «ابتکار» میگوید: «احساسی که پس از دیدن آژیر در خیابان به انسان دست میدهد، مستقیماً به حالت درونی فرد بستگی دارد.
این حس که عموما شامل اضطراب، غم، خشم و ... بوده، ناشی از قانون تداعی در روانشناسی است.»
وی ادامه میدهد: «آژیرها بیشتر ما را به یاد خودروهای آتشنشانی، نیروی انتظامی، راهنمایی و رانندگی و یا آمبولانسها میاندازند.
سوال این است که چرا مشاهده این آژیرها حس بدی در ما ایجاد میکند؟
پاسخ روشن است و به عملکرد ضعیف همین ارگانها برمیگردد.
در واقع ما با مشاهده آژیر به عنوان یک محرک بیرونی، به یاد عملکرد ضعیف و منفی آنها خواهیم افتاد و همین موضوع یادآور حس بدی است که پیش از آن، خود و یا اطرافیانمان آن را تجربه کردهاند.
از دیدن آژیر آتشنشانی حس اضطراب میگیریم چرا که در خاطرمان اینگونه ثبت شده است که آنها همیشه دیر رسیدهاند. از آژیر پلیس میترسیم چرا که همیشه به عنوان یک عامل بازدارنده عمل کرده است.
در نتیجه یک عملکرد منفی، یک ذهنیت منفی را به وجود میآورد.»
مردم نسبت به آژیرها شرطی شدند
این روانشناس میافزاید: «فرض کنید در کودکی شما را نزد پزشک بردهاند و پزشک با شیوهای غلط با همکاری والدینتان که دست و پای شما را گرفتهاند، قصد زدن یک آمپول را داشتند؛ این تصویر در ذهن شما نقش خواهد بست.
ممکن است هرلحظه به یاد آن نباشید اما هر زمان که یک فرد با لباس سفید پزشکی ببینید، آن خاطره به یادتان میآید و تداعی کننده همان حس بد خواهد بود.»
دادگستر مقدم در ادامه میگوید: «ما نسبت به محرکهای بیرونی در ابتدا خنثی هستیم.
حال اینکه این محرکهای بیرونی هستند که میتوانند هیجانی مثبت یا منفی در فرد ایجاد کنند.
قانون شرطیسازی به گونهای است که اگر در مواجه پی در پی با یک محرک بیرونی، تجاربی مثبت داشته باشیم، تمایل بیشتری به ایجاد یک حس خوب در خود داریم و اگر منفی باشد، بروز هیجانات به شکل منفی خواهد بود.
بازهم به مثال نیرویانتظامی میرویم که بیشترین برخورد را نسبت به سایر آژیرها با آن داشتهایم. نیرویانتظامی در زندگی ما همیشه نقش بازدارنده داشته است در نتیجه هر زمان که آژیر قرمز رنگ پلیس را به عنوان یک محرک بیرونی میبینیم، سعی میکنیم از آن فاصله بگیریم؛ گویا یک هشدار برای به دردسر افتادن باشد.
به زبان سادهتر ما نسبت به آژیر پلیس شرطی شدهایم.»
قانون تداعی، قابل اصلاح است
این خانوادهدرمانگر میگوید: «قانون تداعی در اینجا به این معنی است که آژیر برای ما تداعی کننده آن عملکرد ضعیف و در نتیجه تجربه منفی است که پیش از این داشتیم؛ مانند برخورد پلیس با حجاب که این خود باعث میشود فرد نسبت به مقوله حجاب حساس شود و در راهنماییورانندگی، بستن کمربند و یا رعایت قوانین. همیشه و همیشه راهنماییورانندگی ما را جریمه کرده است؛ این شرطی شدن است که ما باید قوانین را رعایت کنیم تا جریمه نشویم.
حال اینکه برای رفع این نوع نگاه و برطرف کردن قانون تداعی و شرطیسازی میتوان به شیوه معکوس عمل کرد.
همانگونه که ما در ابتدا نسبت به پدیدههای محرک بیرونی خنثی بودهایم، این نیروها میتوانستند به جای تنبیه از تشویق استفاده کنند.
شاید اگر راهنماییورانندگی در قبال شهروندی که قوانین را رعایت میکند یک شاخه گل به او دهد، آن حس منفی ایجاد شده نسبت به پلیس و یا همان آژیر از ابتدا شکل نمیگرفت و یا قابل اصلاح بود.»
پلیس امنیت را برقرار میکند. آمبولانس برای بهبودی و زنده ماندن یک مصدوم و بیمار فعالیت میکند.
آتشنشانی تمام سعی خود را میکند که هرچه زودتر به محل وقوع حادثه برسد. اینها خبر از شهری زنده میدهد با مردمانی زنده؛ حال اینکه برخی کمبودها هم در قوانین و هم در تجهیزات باعث شده است تا نیروهای امدادی و انتظامی آنچنان که باید و شاید در ذهن ما نقش مثبتی نبستهاند.
همین موضوع باعث می شود از آژیرها بترسیم، دچار اضطراب شویم و از آنها فاصله بگیریم؛ فاصلهای به اندازه چندین و چند سال که ناشی از تدابیر نادرستی است که از بالادستیها به مردم خورانده شده.
روزنامه ابتکار
1735
کپی شد