سال ١٣٤٥ که نخستین طرح جامع تهران تصویب شد، یکی از بخشهای آن طرح، پیشبینی بزرگراه شمال به جنوب پایتخت بود. هرچند در آن طرح مسیر دقیقی مشخص نشده بود، اما بعدها مسیر بزرگراه چمران به بزرگراه نواب و اتصال آن به بزرگراه تهران- قم تایید شد.
به گزارش شهروند، ابتدای دهه٧٠ آغاز کار بود. سالها بعد یعنی در اواسط دهه٨٠، گیتی اعتماد -شهرساز- و چند نفر از همکارانش روی طرح تفصیلی منطقه١٠ کار میکردند. طرحی که دقیقا کنار نواب است. کنار ساختمانهای بلند و اتوبانی که شمال را به جنوب وصل میکند و همان زمان هم به فکر کار پژوهشی در محله نواب افتادند. حالا اعتماد از روزهای کار روی این طرح میگوید. از نکات مثبت و منفی آن. «آن زمان ساخت بزرگراه اولویت داشت. بعدها مجتمعهای اطراف اضافه شدند و بر این اساس تعریف محدوده طرح تغییر پیدا کرد.»
اعتماد و همکارانش کار را با پخشکردن ٢٠٠پرسشنامه بین اهالی نواب آغاز کردند و استخراج نتیجه پرسشنامهها برایشان عجیب بود. «نتیجه این بود که هیچکدام از کسانی که در نواب زندگی میکنند از ساکنان قدیم آنجا نیستند.»
یک محله نوسازی شد، اما یک نفر از کسانی که خانهشان نوسازیشده، دیگر آنجا زندگی نمیکردند. پس از آن به فکر افتادند تا کار را با جدیت بیشتری پیگیری کنند. افرادی که پیش از این ساکن محله بودند را پیدا کرده و با ساکنان جدید آن صحبت کنند. «پیداکردن ساکنان قبلی کار آسانی نبود. اسم و فامیل مالکان را از ١١٨ پیدا کردیم. از نظر آماری ٦-٥درصد خانوارها را یافتیم. خیلیها حاضر به مصاحبه نبودند.»
کیفیت و کمیت پروژه نواب، تأثیر این پروژه بر محیط اطراف و موضوع اصلی آن هم سرنوشت ساکنان قبلی بود، بنابراین این پرسش را مطرح کردند که آیا سازندگان پروژههای نوسازی دغدغه ساکنان قبلی را دارند؟ نوسازی برای چه و برای چه کسانی است؟ آیا ساکنان سابق به محله بهتری نقل مکان کردهاند؟ آیا طبقات اجتماعی بهتری به منطقه بازسازیشده آمدهاند؟
از جامعهشناسان کمکی نگرفتند
آغاز عملیات اجرایی طرح نواب سال١٣٧٣ و به وسیله شهرداری بود. پروژهای که عنوان بزرگترین پروژه نوسازی ایران را یدک میکشد. بعدها غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران درباره این پروژه گفت: «آن موقع که پروژه نواب ساخته میشد هرکسی از هواپیما از بالا به پایین نگاه میکرد، یک کارگاه عظیم آهنآلات میدید که عظمت فوقالعادهای داشت، در مجموع حدود ٢میلیون مترمربع ساختمانسازیشده بود با ١٢-١٠هزار واحد مسکونی و بخشی هم ساختمانهای خدماتی.»
حالا اعتماد در نشست «ارزیابی پروژه بزرگراه نواب و پیامدهای آن» میگوید تا جایی که میداند، نه در ایران و نه در هیچ کجای دیگر دنیا پروژه نوسازی با این عظمت ساخته نشده است. «با این وجود، منطقه خالی از سکنه پشت نواب فضای بسیار اسفباری دارد که نیاز به ارزیابی داشت و ارزیابی این پروژه برای پروژههای بعدی بسیار مهم بود و این درحالی است که پروژه نواب هنوز تمام نشده و بخشهایی از آن همچنان باقی است.»
یکی از اصلیترین دستاوردهای این پروژه مصاحبه با مشاورانش بود و نتیجه این مصاحبهها عدمرضایت مشاوران از طرح بود. آنها هم بر این تأکید داشتند که یکی از اصلیترین مشکلات نواب همجواری یک بزرگراه با فضایی تجاری-مسکونی است. اعتماد از مصاحبه با افرادی میگوید که در این طرح دخیل بودند. مصاحبههایی که با سختی انجام گرفت، چون کسی حاضر نبود درباره شرایط آن زمان، حال حاضر و نقاط منفی طرح صحبت کند.
«در آن زمان شهردار تهران شخصا تصمیم میگرفت. روزی که با آقای کرباسچی قرار مصاحبه داشتیم، از ایشان پرسیدم چرا از جامعهشناسان برای بررسی این طرح استفاده نکردهاید؟ و ایشان در جواب گفتند که ما آن زمان جامعهشناس نداشتیم و مشاوران هم نگفتند که باید از جامعهشناسان استفاده کرد. معاون شهردار به هرکس که میخواست تراکم میفروخت و درآمد شهرداری بسیار بالا بود و نیازی به این بحثها احساس نمیشد.»
این پروژه، پروژهای طرحمحور به جای فرآیندمحور بود. دستوری بود به جای آنکه تعاملی باشد و به همین دلیل هیچ نوع تعاملی میان مردم و شهرسازان وجود نداشت. بعدها اعتماد و همکارانش با تحقیق میدانی در این منطقه کتابی با عنوان «ارزیابی طرح نواب و پیامدهای آن» منتشر کردند.
کتابی که در فصل دوم آن به ارزیابی تجربههای جهانی مشابه پرداختهاند. به این منظور تجارب مرمت شهری در بیش از ٣٠شهر مختلف دنیا مورد بررسی قرار گرفته و از این میان تجربههایی که شباهتهای بیشتری با اقدامات مرمتی بافت نواب دارند، انتخاب شده و مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفتند. این شباهتها عمدتا در ویژگیهای بستر اجرا هستند؛ یعنی این بافتها به لحاظ ویژگیهای کالبدی، اجتماعی و اقتصادی مشابه بافت نواباند و همگی به دلیل رشد و توسعه شهر نیازمند اقدامات مرمتی تشخیص داده شدهاند، اما اشتباهات صورتگرفته در پروژه نواب در آنها به چشم نمیخورد.
هیچ فضای سبزی به وجود نیامد
نشان ساکنان قدیمی نواب را به سختی پیدا کردند. اولویت فروش واحدهای نوسازیشده مردم محل بود، اما بعد از مصاحبههایی که اعتماد و همکارانش انجام دادند، نتیجه این بود که هیچکدام از ساکنان قبلی از این موضوع اطلاع نداشتند. آنها نمیدانستند قرار است به جای خانههای فرسودهشان، مجتمعهای تجاری ساخته شود. آنها فکر میکردند خانهشان در طرح است و باید خیابان شود.
با افرادی که مصاحبه شد، میگفتند شهرداری بهسرعت پول خرید خانههایشان را داده، اما آنها با آن پول نتوانستند در آن منطقه جایی را بخرند و مجبور شدند به مناطق دورتر بروند. در این طرح 2500ملک مسکونی که ٣هزار خانوار داشت، تملک شد. «ابتدا قرار بود در اطراف بزرگراه فضای سبز ایجاد شود. ٢٥متر از هر دوطرف را خریدند تا در آن فضای سبز ایجاد شود، اما هیچ فضای سبزی به وجود نیامد.»
در جریان این خریداریها؛ 2500واحد تجاری و صنفی تملک و تخریب شد. بسیاری از کسبه دیگر نتوانستند محل کسب تهیه کنند و به شاگردی و انجام کارهای دسته دوم پرداختند. در این منطقه نرخ بیکاری بالاتر از سایر مناطق شهر تهران است. «هزینه ساخت بزرگراه 27میلیارد برآورد شد که 13میلیارد آن برای تملک بود و بقیه هم برای اجرا و تخریب. هرچند هنوز فاز 4 و 5 اجرا نشده است.»
اما شکلگیری این منطقه سیری تاریخی داشت و آن هم به دلیل اتصال محور شمال به جنوب تهران و نقش حیاتی در اتصال و ارتباط مناطق دارای اهمیت بود. از سوی دیگر در منطقهای که تخریب شد، آثار تاریخی وجود نداشت. چندین مسجد و مدرسه خراب شد که به جای آنها هیچچیزی ساخته نشد.
«این منطقه پیش از نوسازی بسیار متراکم و از نظر خدماتی دچار مشکل بود، اما پس از آن نهتنها امکاناتی بر آن اضافه نشد که همان چیزهایی که بود هم از دست رفت. به غیر از مسکن هیچ چیز دیگری ساخته نشد. حس تعلق به مکان بین ساکنان هم از بین رفت.»
تعلق خاطر و رابطه همسایگی که بین مردم بود، دیگر وجود نداشت. قبل از آنکه طرح اجرا شود. خانههای دو طبقه وجود داشت و هرچه به سمت جنوب میرفتیم، اقشار کمدرآمدتر میشدند. بافت شطرنجی و کوچههای باریک که بعضی کمتر از ٦متر بودند و یکی از قدیمیترین محلات شهر تهران بعد از هسته تاریخی بود؛ با این ساختوسازها از بین رفت.
نوآوری در ساختوساز
نکته مهم در هر پروژه نوسازی این است که چطور میشود ساکنان قبلی را همانجا نگه داشت. اعتماد میگوید مسئولان پروژه در پاسخ به سوالات ما میگفتند نباید قضاوت کنید. هر پدیده در شرایط مکانی و زمانی خودش باید قضاوت شود. بعد از انقلاب شرایط مساعدی برای اجرای این طرح نبود و بودجه شهرداری در آن سالها محدود بود. «بودجه شهرداری در آن دوره ٤٥٠میلیارد تومان بود، بنابراین برای احداث بزرگراه از اوراق مشارکت استفاده شد. از نظر اجرایی که یک پروژه به این وسعت اجرا شد، کاری بسیار بزرگ بود. پروژه به این عظمت در زمانی کوتاه ساخته شد و موفق بود.
ضمن اینکه مدیریت ساخت جدیدی وارد عمل شد و شرکتهایی در کنار شهرداری و بهصورت مستقل و ضربتی این کار را جلو بردند. این پروژه عامل به وجودآمدن نوآوریها در زمینه مدیریت شهری و ساختوساز بود. در کنار این نوآوری که میتوان آن را نکته مثبت طرح دانست؛ همچنان خلأهای گوناگون در این منطقه بیش از پیش وجود دارد.
بهگفته اعتماد کسانی که در این منطقه زندگی میکنند، از بودن در این مجتمعها ناراضیاند که یکی از دلایل نبودرضایت عدممطالعه پروژه برای اتصال زمینهای خالی پشت پروژه به زمینهای ساخته شده است که این زمینها به زبالهدانی تبدیل شدهاند.
همچنین برای ساخت این منطقه هیچ مطالعه زیستمحیطی انجام نگرفت تا در زمینی به مساحت ٢٩٨هزار مربع وضع برای ساکنان مناسب باشد. «جمعیت ساکن در منطقه در اواسط دهه٨٠ حدود ١٠هزار نفر بود. مجتمعهای مسکونی با ١٣٦ بلوک از دو طرف چنان اتوبان را دربرگرفتهاند که توان نفس کشیدن وجود ندارد.»
علاوهبر مشکلاتی از این دست این برجها از نظر سیمای شهری محیطی یکنواخت و خستهکننده ایجاد کردهاند و حالا اعتماد میگوید این بزرگراه زمانی ساخته شده که منطقههای 10 و 11 یک محله بودند و افراد با یکدیگر ارتباط داشتند، ولی این بزرگراه عامل از بین رفتن این اتصال و سیطره خودرو بر منطقه مسکونی شد. بعد از ساختهشدن منطقه آنچه بهصورت کامل نادیده گرفته شد، عابرپیاده بود.
در کنارگذر این منطقه هیچ مسیری برای تردد عابران در نظر گرفته نشده و این مورد علاوهبر وجود آلودگی صوتی گسترده؛ عامل اصلی پایینآمدن کیفیت محیط شهری است. «مسأله اقلیم هم نادیده گرفته شد، چراکه خانههای این منطقه اغلب بهصورت شرقی به غربی ساخته شدهاند، درحالیکه خانهها به صورت سنتی شمالی به جنوبی ساخته میشوند.»
اعتماد و همکارانش دانهدانه طرحها را از مشاوران گرفتند و موردبررسی قرار دادند. طرحهایی که بهصورت مجزا و تکتک قابلقبولاند و هر کدام سعی کردهاند تا طرح خوبی ارایه دهند. اما درنهایت زمانی که کنار یکدیگر قرار میگیرند همخوانی لازم را ندارند و یکی از دلایل نبود همگرایی گرایش به یکسانسازی و همسانسازی در منطقه است. این درحالی است که هرچند در این منطقه ساختمان تاریخی مشخصی وجود نداشته، اما منطقه از اصالت و قدمت برخوردار بوده که بعد از این ساختوسازها آن را از دست داده است.
«بخش پایینی همه ساختمانها را تجاری کردهاند، اما خیلی از آنها خالی است، چون کسی هنگام گذر از بزرگراه برای خرید توقف نمیکند و این هم نقطه ضعف دیگر منطقه است.»
هدف: ساخت بزرگراه
برای ساخت این پروژه در آن زمان اوراق بهادار با بهره بالا فروختند تا این پروژه تامین مالی شود، به همین منظور با بانک مرکزی مذاکره کردند. اعتماد میگوید یکی از افرادی که درطی این تحقیق با او مصاحبه شد، بهمنی بود که در آن زمان در بانک مرکزی مسئولیت داشت. «ایشان هم با سختی مصاحبه کردند.» اما تامین مالی این پروژه هم یکی از دستاوردهای آن بود که با فروش اوراق مشارکت هزینه ساخت آن تامین شد.
پروژهای که هرچند از این جهت موفق بود، اما از نظر اجتماعی-فرهنگی نتوانست کارایی داشته باشد. پنجسال بعد از ساخت؛ پیشفروش و واگذاری واحدها آغاز شد و حاصلش بیخانمانشدن عدهای از ساکنان قدیمی بود. «کار مدیریت اجتماعی-اقتصادی نداشت و هدف کسب سود و درآمد بود، برای همین هم تحقیق دقیق اجتماعی دراینباره انجام نگرفت.»
پژوهش اعتماد و همکارانش اما سالها بعد از ساخت پروژه نکات مهم دیگری هم داشت. از آن جمله میانگین کم مدت اقامت ساکنانش بود، یعنی ساکنان فعلی بعد از مدتی کوتاه آنجا را ترک میکنند و آن تعلق خاطر ساکنان قبلی را ندارند. «30درصد ساکنان بین یک تا سهسال بود که در منطقه ساکن شدهاند و 38درصد آنها حدود چهارسال و 87درصد آنها تهرانی و 34درصد دیگر از استانهای دیگر ساکن این منطقه شده بودند.»
آن هم در محلهای که بیشتر قشر ساکن در آن از طبقه متوسط و کارمند جامعهاند. اما بعد از ساختوسازها تغییری برخلاف تصور سازندگان؛ افرادی که برای زندگی بیایند، افزایش نیافت. اعتماد میگوید پیشبینیها این بود که بعد از ساختوساز جمعیت بیشتری برای زندگی ساکن منطقه شوند، اما اینطور نشد، این درحالی است که با وجود ساختمانهای بسیار زیاد، متقاضی کم است. «سازندگان یک زمانی برای ساختوساز به جنوب شهر هجوم آورده بودند و این درحالی بود که تعداد واحدهای خالی در تهران بالای یکمیلیون واحد است. در این منطقه هم از حدود 800 واحد 50 واحد خالی است و با وجود قیمت پایین و کوچکبودنش همچنان نتوانسته خریداران را جذب کنند.»
هدف پروژه نواب بهسازی و نوسازی بافت فرسوده نبود. هدف؛ ساخت بزرگراه و تامین بودجه برای این ساختوساز بود و برای همین هم آدمها، پیادهروها، فضای سبز و هر آنچه به زندگی ساکنان این منطقه مربوط میشد، نادیده گرفته شد و هیچکس سراغی از خانههای قبلی و ساکنانش را نگرفت.
روزنامه شهروند
تهرام/1735
به گزارش شهروند، ابتدای دهه٧٠ آغاز کار بود. سالها بعد یعنی در اواسط دهه٨٠، گیتی اعتماد -شهرساز- و چند نفر از همکارانش روی طرح تفصیلی منطقه١٠ کار میکردند. طرحی که دقیقا کنار نواب است. کنار ساختمانهای بلند و اتوبانی که شمال را به جنوب وصل میکند و همان زمان هم به فکر کار پژوهشی در محله نواب افتادند. حالا اعتماد از روزهای کار روی این طرح میگوید. از نکات مثبت و منفی آن. «آن زمان ساخت بزرگراه اولویت داشت. بعدها مجتمعهای اطراف اضافه شدند و بر این اساس تعریف محدوده طرح تغییر پیدا کرد.»
اعتماد و همکارانش کار را با پخشکردن ٢٠٠پرسشنامه بین اهالی نواب آغاز کردند و استخراج نتیجه پرسشنامهها برایشان عجیب بود. «نتیجه این بود که هیچکدام از کسانی که در نواب زندگی میکنند از ساکنان قدیم آنجا نیستند.»
یک محله نوسازی شد، اما یک نفر از کسانی که خانهشان نوسازیشده، دیگر آنجا زندگی نمیکردند. پس از آن به فکر افتادند تا کار را با جدیت بیشتری پیگیری کنند. افرادی که پیش از این ساکن محله بودند را پیدا کرده و با ساکنان جدید آن صحبت کنند. «پیداکردن ساکنان قبلی کار آسانی نبود. اسم و فامیل مالکان را از ١١٨ پیدا کردیم. از نظر آماری ٦-٥درصد خانوارها را یافتیم. خیلیها حاضر به مصاحبه نبودند.»
کیفیت و کمیت پروژه نواب، تأثیر این پروژه بر محیط اطراف و موضوع اصلی آن هم سرنوشت ساکنان قبلی بود، بنابراین این پرسش را مطرح کردند که آیا سازندگان پروژههای نوسازی دغدغه ساکنان قبلی را دارند؟ نوسازی برای چه و برای چه کسانی است؟ آیا ساکنان سابق به محله بهتری نقل مکان کردهاند؟ آیا طبقات اجتماعی بهتری به منطقه بازسازیشده آمدهاند؟
از جامعهشناسان کمکی نگرفتند
آغاز عملیات اجرایی طرح نواب سال١٣٧٣ و به وسیله شهرداری بود. پروژهای که عنوان بزرگترین پروژه نوسازی ایران را یدک میکشد. بعدها غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران درباره این پروژه گفت: «آن موقع که پروژه نواب ساخته میشد هرکسی از هواپیما از بالا به پایین نگاه میکرد، یک کارگاه عظیم آهنآلات میدید که عظمت فوقالعادهای داشت، در مجموع حدود ٢میلیون مترمربع ساختمانسازیشده بود با ١٢-١٠هزار واحد مسکونی و بخشی هم ساختمانهای خدماتی.»
حالا اعتماد در نشست «ارزیابی پروژه بزرگراه نواب و پیامدهای آن» میگوید تا جایی که میداند، نه در ایران و نه در هیچ کجای دیگر دنیا پروژه نوسازی با این عظمت ساخته نشده است. «با این وجود، منطقه خالی از سکنه پشت نواب فضای بسیار اسفباری دارد که نیاز به ارزیابی داشت و ارزیابی این پروژه برای پروژههای بعدی بسیار مهم بود و این درحالی است که پروژه نواب هنوز تمام نشده و بخشهایی از آن همچنان باقی است.»
یکی از اصلیترین دستاوردهای این پروژه مصاحبه با مشاورانش بود و نتیجه این مصاحبهها عدمرضایت مشاوران از طرح بود. آنها هم بر این تأکید داشتند که یکی از اصلیترین مشکلات نواب همجواری یک بزرگراه با فضایی تجاری-مسکونی است. اعتماد از مصاحبه با افرادی میگوید که در این طرح دخیل بودند. مصاحبههایی که با سختی انجام گرفت، چون کسی حاضر نبود درباره شرایط آن زمان، حال حاضر و نقاط منفی طرح صحبت کند.
«در آن زمان شهردار تهران شخصا تصمیم میگرفت. روزی که با آقای کرباسچی قرار مصاحبه داشتیم، از ایشان پرسیدم چرا از جامعهشناسان برای بررسی این طرح استفاده نکردهاید؟ و ایشان در جواب گفتند که ما آن زمان جامعهشناس نداشتیم و مشاوران هم نگفتند که باید از جامعهشناسان استفاده کرد. معاون شهردار به هرکس که میخواست تراکم میفروخت و درآمد شهرداری بسیار بالا بود و نیازی به این بحثها احساس نمیشد.»
این پروژه، پروژهای طرحمحور به جای فرآیندمحور بود. دستوری بود به جای آنکه تعاملی باشد و به همین دلیل هیچ نوع تعاملی میان مردم و شهرسازان وجود نداشت. بعدها اعتماد و همکارانش با تحقیق میدانی در این منطقه کتابی با عنوان «ارزیابی طرح نواب و پیامدهای آن» منتشر کردند.
کتابی که در فصل دوم آن به ارزیابی تجربههای جهانی مشابه پرداختهاند. به این منظور تجارب مرمت شهری در بیش از ٣٠شهر مختلف دنیا مورد بررسی قرار گرفته و از این میان تجربههایی که شباهتهای بیشتری با اقدامات مرمتی بافت نواب دارند، انتخاب شده و مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفتند. این شباهتها عمدتا در ویژگیهای بستر اجرا هستند؛ یعنی این بافتها به لحاظ ویژگیهای کالبدی، اجتماعی و اقتصادی مشابه بافت نواباند و همگی به دلیل رشد و توسعه شهر نیازمند اقدامات مرمتی تشخیص داده شدهاند، اما اشتباهات صورتگرفته در پروژه نواب در آنها به چشم نمیخورد.
هیچ فضای سبزی به وجود نیامد
نشان ساکنان قدیمی نواب را به سختی پیدا کردند. اولویت فروش واحدهای نوسازیشده مردم محل بود، اما بعد از مصاحبههایی که اعتماد و همکارانش انجام دادند، نتیجه این بود که هیچکدام از ساکنان قبلی از این موضوع اطلاع نداشتند. آنها نمیدانستند قرار است به جای خانههای فرسودهشان، مجتمعهای تجاری ساخته شود. آنها فکر میکردند خانهشان در طرح است و باید خیابان شود.
با افرادی که مصاحبه شد، میگفتند شهرداری بهسرعت پول خرید خانههایشان را داده، اما آنها با آن پول نتوانستند در آن منطقه جایی را بخرند و مجبور شدند به مناطق دورتر بروند. در این طرح 2500ملک مسکونی که ٣هزار خانوار داشت، تملک شد. «ابتدا قرار بود در اطراف بزرگراه فضای سبز ایجاد شود. ٢٥متر از هر دوطرف را خریدند تا در آن فضای سبز ایجاد شود، اما هیچ فضای سبزی به وجود نیامد.»
در جریان این خریداریها؛ 2500واحد تجاری و صنفی تملک و تخریب شد. بسیاری از کسبه دیگر نتوانستند محل کسب تهیه کنند و به شاگردی و انجام کارهای دسته دوم پرداختند. در این منطقه نرخ بیکاری بالاتر از سایر مناطق شهر تهران است. «هزینه ساخت بزرگراه 27میلیارد برآورد شد که 13میلیارد آن برای تملک بود و بقیه هم برای اجرا و تخریب. هرچند هنوز فاز 4 و 5 اجرا نشده است.»
اما شکلگیری این منطقه سیری تاریخی داشت و آن هم به دلیل اتصال محور شمال به جنوب تهران و نقش حیاتی در اتصال و ارتباط مناطق دارای اهمیت بود. از سوی دیگر در منطقهای که تخریب شد، آثار تاریخی وجود نداشت. چندین مسجد و مدرسه خراب شد که به جای آنها هیچچیزی ساخته نشد.
«این منطقه پیش از نوسازی بسیار متراکم و از نظر خدماتی دچار مشکل بود، اما پس از آن نهتنها امکاناتی بر آن اضافه نشد که همان چیزهایی که بود هم از دست رفت. به غیر از مسکن هیچ چیز دیگری ساخته نشد. حس تعلق به مکان بین ساکنان هم از بین رفت.»
تعلق خاطر و رابطه همسایگی که بین مردم بود، دیگر وجود نداشت. قبل از آنکه طرح اجرا شود. خانههای دو طبقه وجود داشت و هرچه به سمت جنوب میرفتیم، اقشار کمدرآمدتر میشدند. بافت شطرنجی و کوچههای باریک که بعضی کمتر از ٦متر بودند و یکی از قدیمیترین محلات شهر تهران بعد از هسته تاریخی بود؛ با این ساختوسازها از بین رفت.
نوآوری در ساختوساز
نکته مهم در هر پروژه نوسازی این است که چطور میشود ساکنان قبلی را همانجا نگه داشت. اعتماد میگوید مسئولان پروژه در پاسخ به سوالات ما میگفتند نباید قضاوت کنید. هر پدیده در شرایط مکانی و زمانی خودش باید قضاوت شود. بعد از انقلاب شرایط مساعدی برای اجرای این طرح نبود و بودجه شهرداری در آن سالها محدود بود. «بودجه شهرداری در آن دوره ٤٥٠میلیارد تومان بود، بنابراین برای احداث بزرگراه از اوراق مشارکت استفاده شد. از نظر اجرایی که یک پروژه به این وسعت اجرا شد، کاری بسیار بزرگ بود. پروژه به این عظمت در زمانی کوتاه ساخته شد و موفق بود.
ضمن اینکه مدیریت ساخت جدیدی وارد عمل شد و شرکتهایی در کنار شهرداری و بهصورت مستقل و ضربتی این کار را جلو بردند. این پروژه عامل به وجودآمدن نوآوریها در زمینه مدیریت شهری و ساختوساز بود. در کنار این نوآوری که میتوان آن را نکته مثبت طرح دانست؛ همچنان خلأهای گوناگون در این منطقه بیش از پیش وجود دارد.
بهگفته اعتماد کسانی که در این منطقه زندگی میکنند، از بودن در این مجتمعها ناراضیاند که یکی از دلایل نبودرضایت عدممطالعه پروژه برای اتصال زمینهای خالی پشت پروژه به زمینهای ساخته شده است که این زمینها به زبالهدانی تبدیل شدهاند.
همچنین برای ساخت این منطقه هیچ مطالعه زیستمحیطی انجام نگرفت تا در زمینی به مساحت ٢٩٨هزار مربع وضع برای ساکنان مناسب باشد. «جمعیت ساکن در منطقه در اواسط دهه٨٠ حدود ١٠هزار نفر بود. مجتمعهای مسکونی با ١٣٦ بلوک از دو طرف چنان اتوبان را دربرگرفتهاند که توان نفس کشیدن وجود ندارد.»
علاوهبر مشکلاتی از این دست این برجها از نظر سیمای شهری محیطی یکنواخت و خستهکننده ایجاد کردهاند و حالا اعتماد میگوید این بزرگراه زمانی ساخته شده که منطقههای 10 و 11 یک محله بودند و افراد با یکدیگر ارتباط داشتند، ولی این بزرگراه عامل از بین رفتن این اتصال و سیطره خودرو بر منطقه مسکونی شد. بعد از ساختهشدن منطقه آنچه بهصورت کامل نادیده گرفته شد، عابرپیاده بود.
در کنارگذر این منطقه هیچ مسیری برای تردد عابران در نظر گرفته نشده و این مورد علاوهبر وجود آلودگی صوتی گسترده؛ عامل اصلی پایینآمدن کیفیت محیط شهری است. «مسأله اقلیم هم نادیده گرفته شد، چراکه خانههای این منطقه اغلب بهصورت شرقی به غربی ساخته شدهاند، درحالیکه خانهها به صورت سنتی شمالی به جنوبی ساخته میشوند.»
اعتماد و همکارانش دانهدانه طرحها را از مشاوران گرفتند و موردبررسی قرار دادند. طرحهایی که بهصورت مجزا و تکتک قابلقبولاند و هر کدام سعی کردهاند تا طرح خوبی ارایه دهند. اما درنهایت زمانی که کنار یکدیگر قرار میگیرند همخوانی لازم را ندارند و یکی از دلایل نبود همگرایی گرایش به یکسانسازی و همسانسازی در منطقه است. این درحالی است که هرچند در این منطقه ساختمان تاریخی مشخصی وجود نداشته، اما منطقه از اصالت و قدمت برخوردار بوده که بعد از این ساختوسازها آن را از دست داده است.
«بخش پایینی همه ساختمانها را تجاری کردهاند، اما خیلی از آنها خالی است، چون کسی هنگام گذر از بزرگراه برای خرید توقف نمیکند و این هم نقطه ضعف دیگر منطقه است.»
هدف: ساخت بزرگراه
برای ساخت این پروژه در آن زمان اوراق بهادار با بهره بالا فروختند تا این پروژه تامین مالی شود، به همین منظور با بانک مرکزی مذاکره کردند. اعتماد میگوید یکی از افرادی که درطی این تحقیق با او مصاحبه شد، بهمنی بود که در آن زمان در بانک مرکزی مسئولیت داشت. «ایشان هم با سختی مصاحبه کردند.» اما تامین مالی این پروژه هم یکی از دستاوردهای آن بود که با فروش اوراق مشارکت هزینه ساخت آن تامین شد.
پروژهای که هرچند از این جهت موفق بود، اما از نظر اجتماعی-فرهنگی نتوانست کارایی داشته باشد. پنجسال بعد از ساخت؛ پیشفروش و واگذاری واحدها آغاز شد و حاصلش بیخانمانشدن عدهای از ساکنان قدیمی بود. «کار مدیریت اجتماعی-اقتصادی نداشت و هدف کسب سود و درآمد بود، برای همین هم تحقیق دقیق اجتماعی دراینباره انجام نگرفت.»
پژوهش اعتماد و همکارانش اما سالها بعد از ساخت پروژه نکات مهم دیگری هم داشت. از آن جمله میانگین کم مدت اقامت ساکنانش بود، یعنی ساکنان فعلی بعد از مدتی کوتاه آنجا را ترک میکنند و آن تعلق خاطر ساکنان قبلی را ندارند. «30درصد ساکنان بین یک تا سهسال بود که در منطقه ساکن شدهاند و 38درصد آنها حدود چهارسال و 87درصد آنها تهرانی و 34درصد دیگر از استانهای دیگر ساکن این منطقه شده بودند.»
آن هم در محلهای که بیشتر قشر ساکن در آن از طبقه متوسط و کارمند جامعهاند. اما بعد از ساختوسازها تغییری برخلاف تصور سازندگان؛ افرادی که برای زندگی بیایند، افزایش نیافت. اعتماد میگوید پیشبینیها این بود که بعد از ساختوساز جمعیت بیشتری برای زندگی ساکن منطقه شوند، اما اینطور نشد، این درحالی است که با وجود ساختمانهای بسیار زیاد، متقاضی کم است. «سازندگان یک زمانی برای ساختوساز به جنوب شهر هجوم آورده بودند و این درحالی بود که تعداد واحدهای خالی در تهران بالای یکمیلیون واحد است. در این منطقه هم از حدود 800 واحد 50 واحد خالی است و با وجود قیمت پایین و کوچکبودنش همچنان نتوانسته خریداران را جذب کنند.»
هدف پروژه نواب بهسازی و نوسازی بافت فرسوده نبود. هدف؛ ساخت بزرگراه و تامین بودجه برای این ساختوساز بود و برای همین هم آدمها، پیادهروها، فضای سبز و هر آنچه به زندگی ساکنان این منطقه مربوط میشد، نادیده گرفته شد و هیچکس سراغی از خانههای قبلی و ساکنانش را نگرفت.
روزنامه شهروند
تهرام/1735
کپی شد