کمی آنطرفتر هم عدهای دیگر هستند که همچنان رخوت شب خوابی در ماشین هایشان در چهرهشان خودنمایی میکند. وارد بیمارستان که میشوی دسته دیگری را میبینی با لباسهای محلی که روی صندلیهای سرد آهنی با کوله باری از چمدانهای کوچک و بزرگ و فلاسک چای و مایحتاج اولیه برای گذران اقامتی کوتاه جا خوش کردهاند. اینها همراهان بیمارانی هستند که بهدلیل نبود امکانات مناسب در شهرشان یا به امید رسیدگی بهتر در پایتخت رنج سفر را به جان خریدهاند.
سکانس نخست
بیمارستان امام خمینی(ره)
بیمارستان 1000تختخوابی امام خمینی (ره) مثل همیشه شلوغ است و پر ازدحام. با دیدن این همه آدم در محیط بیرون حس میکنی بیش از نیمی از بیماران و همراهانشان از شهرستانها مهمان این بیمارستان هستند. خانوادههایی که اگر در این کلانشهر، قوم و خویش و آشنا نداشته باشند باید روز و شبهایشان را حوالی بیمارستان سر کنند. البته پیدا کردن خانوادههایی از این دست، کار سختی نیست؛ در همان ورودی بیمارستان همراهانی را میتوان دید که برای پرستاری از بیمارشان مجبور به اتراق در حیاط بیمارستان و ماشین خوابی و چادرخوابی در گوشه و کنار پیادهروها، پارکها و خیابانها شدهاند. به میانشان که میروی آنقدر دلشان پر درد است که بدون اینکه بپرسند که هستی و چه کارهای سر درددلشان باز میشود.
به سراغ یکی از خانوادهها میروم. کردزبان است و میگوید: «از روستایی در سنندج آمدهام.همسرم سرطان سینه دارد و هر 4ماه 3روز به تهران میآییم اما چون همسرم مداوایش سرپایی است به ما جا برای همراه سرا نمیدهند. اقوامی هم در تهران نداریم و هزینه مسافرخانه هم بالاست. مجبوریم در پارکهای اطراف بیمارستان شب را سر کنیم. قبلا که هوا خوب بود خیلی مشکل نداشتیم اما با سردی هوا نمیدانیم باید چه کنیم.»
روی صندلی مجاور خانمی نشسته که خودش را یاوری معرفی میکند. از سیرجان آمده است. اجازه نمیدهد از او عکس بگیرم و میگوید: « برایم دردسر میشود، همینطور هم پیمانکار مهمانسرای ... به من جا نمیدهد. 40روز است شبها یواشکی کنار دخترم روی صندلی میخوابم، پرستارها دلشان میسوزد اجازه میدهند در بخش پیش دخترم بخوابم اما با طلوع آفتاب باید از بیمارستان بیرون بزنم تا برایشان دردسر نشود.دکترها میگویند دخترم نیازی به همراه ندارد اما یک دختر 26ساله که مبتلا به سرطان فک و دهان است چطور میتواند از پس کارهایش بر بیاید؟ او حتی نمیتواند حرف بزند.» مشایخی یکی دیگر از افرادی است که خودش برای گفتوگو پیشقدم میشود و میگوید: «همراه همسرم که سرطان دارد 45روز است به تهران آمدهام اما در همراهسرا جای خالی پیدا نمیشود. باید نام نویسی کنیم و منتظر باشیم، حتی اجازه نمیدهند در نمازخانه بیمارستان بخوابیم. البته بیشتر هم به خانوادهها و کسانی که زن و بچه دارند جا میدهند آن هم فقط برای یک هفته؛ بعد از آن باید چکار کنیم؟»
محمدی دیگر همراه شهرستانی میگوید: «از بوشهر آمدهام، نوبت سی تی اسکن را برای 3 روز بعد دادند. هر چه اصرار کردم قبول نکردند همان روز انجام دهند الان 3روز است در تهران هستم. هر روز هم که نمیشود خانه اقوام رفت. شبها در ماشین مقابل بیمارستان میخوابم. در همراهسرا 2 هفته پیش اسمم را نوشتم که جا بگیرم. هرروز هم مراجعه کردهام و هربار میگویند جا نداریم. دست پیمانکار هم هست و چارهای هم نداریم باید تحمل کنیم.باور کنید هزینه مسافرخانه برای کسانی که مجبورند چندین روز و حتی گاهی چندماه در تهران اقامت کنند زیاد است.»
سکانس دوم
مرکز طبی کودکان
آوارگی و خیابانخوابی همراهان بیماران شهرستانی داستان جدیدی نیست اما در این روزها که هوا رو به سردی میرود این درد از سر گرفته میشود.
کافی است بعد از بیمارستان امامخمینی (ره) سری به انتهای خیابان قریب، مرکز طبی کودکان، بزنید. کودکانی را از سنین مختلف میبینید که اگرچه در آغوش پدر و مادرانشان جاخوش کردهاند اما نمیتوان از اشکی که در گوشه چشمانشان به واسطه دردی که میکشند جمعشده، بهراحتی گذشت.
در این روزهای سرد پاییزی این بیمارستان به خانه دوم این خانوادهها و فرزندانشان تبدیل شده است؛ خانوادههایی که از بنیه مالی ضعیفی برخوردارند و امکان پرداخت کرایه هتل یا مسافرخانه را ندارند؛ پدر و مادرهایی که میخواهند درکنار فرزندشان باشند و حتی برای ساعتی حاضر به ترک محیط بیمارستان نیستند.
علی از بوکان به مرکز طبی کودکان آمده و میگوید:« 20روز است شبها در این ماشین میخوابم، دخترم مریض است و من هم بهعنوان آقا نمیتوانم همراهش باشم. مادرش هم درگیر 2 بچه کوچک مان در شهرستان است.»
چند قدم آنطرفتر زن و مردی میانسال که روی زیراندازی محقر اتراق کردهاند نظرم را جلب میکنند. اهل گناوه هستند و چند ماهی میشود که به قول خودشان کنار بیمارستان زندگی میکنند. پسرشان نارسایی کبدی دارد و او را برای درمان به تهران آوردهاند. پدر میگوید:
« در بیرون از حیاط بیمارستان، کسی حق پهن کردن زیرانداز ندارد. بهطور جدی به ما تذکر دادهاند که اگر چادر بزنید یا بیرون از محوطه زیر انداز بیندازید با شما برخورد میشود.» از محوطه بیمارستان که پا بیرون میگذارم و چند قدمی را درخیابان قریب به سمت خیابان باقر خان حرکت میکنم به همراه سرای بیماران جوادالائمه میرسم.
یکی از مسئولان همراه سرا که نمیخواهد نامش اعلام شود میگوید: تقریبا با سرد شدن هوا هر شب ظرفیت اینجا تکمیل است. بیشترین همراهان بیماران هم از مرکز طبی کودکان و بیمارستان امام خمینی(ره) هستند.البته این افراد میتوانند با مراجعه به مددکاری بیمارستانها و دریافت نامه از بخش پذیرش مربوطه، شبها در این همراه سرا بمانند.»
سکانس سوم
بیمارستان فوق تخصصی میلاد
اینجا در بزرگراه همت در بیمارستان تخصصی و فوق تخصصی میلاد با انبوهی از بیماران شهرستانی مواجه میشوید که بهدلیل نداشتن جا و پذیرفته نشدن مسئولیت اسکانشان، مجبور به اقامت در گوشه و کنار خیابان و ماشینهای شخصی هستند. مستوفی که برای درمان صرع 27روز است از قزوین به این بیمارستان آمده است، میگوید: «3ماه پیش برای درمان بیماری دخترم که مشکل پیدا کرده بود، به تهران آمدم. گفتند اینجا دستگاههای مجهز دارد و از همه مهمتر با بیمه میتوانیم هزینه کمتری بپردازیم. بیشتر از آنچه در بضاعتمان بوده خرج اقامت و خوراکمان کردهایم حتی بارها برای انجام بخشی از مراحل درمان مانند امآرآی بهدلیل وقتدهیهای طولانی بیمارستان به مطبهای خصوصی پزشکان هم رفتهایم.
جالب اینجاست که همه هم میدانند که ما جا و مکان و سرپناهی نداریم و در کوچه و خیابان و پارک میخوابیم اما میگویند کاری از دست ما برنمیآید.»
شاهمرادی که همراه پسر جوانش از زابل آمده و در محوطه بیمارستان نشسته است، میگوید: «خدا نکند بیمار بشوی و برای درمان راهی تهران شوی. با اینکه اینجا پرونده داریم اما برای انجام آزمایشهای متعدد و سونوگرافی باید روزها منتظربمانیم.چه کسی به داد ما میرسد؟ باید برای انجام هر کاری مدتها در صف بمانی. از صف آسانسور گرفته تا صف عکسبرداری و سی تی اسکن. حالا به همه اینها موضوع اقامت را اضافه کنید، ماشین که نداریم، در یک مسافرخانه حوالی انقلاب اقامت داریم. برای اقامت هر شب 70هزار تومان میپردازیم آن هم با سرویس بهداشتی و حمام مشترک. البته خدا را شکر اکثر هزینههای درمانش را بیمارستان و بیمه میدهد ولی بازهم نمیتوانیم از پس بخشی از هزینهها مثل دارو و... بر بیاییم. »
سکانس چهارم
بیمارستان شریعتی
یکی از مهمترین مراکز درمانی کشور که بیماران بسیاری از سراسر کشور برای طی مراحل درمانی خود به آن مراجعه میکنند بیمارستان شریعتی است. در همان بدو ورود خانوادهای با لباس عشایر توجهم را جلب میکند. پدرمیگوید: «یکماه است زیر آسمان خدا، بدون امکانات و وسیله، روز را شب و شب را روز میکنیم به این امید که درد فرزندم التیام پیدا کند. میگوید: «دخترم 14ساله است. با یک سرماخوردگی کوچک فهمیدیم که نارسایی قلبی دارد و باید جراحی شود. هرچه پس انداز داشتهایم دادهایم و الان حتی برای خورد و خوراکمان با مشکل روبهرو هستیم. به همه اینها نبود جا برای ماندن را هم اضافه کنید.» بغض راه گلویش را میبندد و میگوید: «چرا یک مسئول به این بیمارستانها سر نمیزند تا ببیند چه بر سر مردم بیبضاعت میآید؟ جا نداریم پول هم نداریم . همینطورکه با او در حال صحبت هستم تلفنش زنگ میخورد. با لهجه لری «یا حسین» میگوید و به سمت ساختمان بیمارستان میدود بدون آنکه حواسش به وسایلی باشد که حکم خانهاش را دارد.
وظیفه وزارت بهداشت، درمان بیماران است
30شهریور سال1394 نوشتیم، قائممقام وزیر بهداشت گفت: «همه بیمارستانهای بزرگ باید به همراهسرا مجهز شوند.»
در واقع در اوج تب و تاب فعالیتهای وزارت بهداشت برای اجرای طرح تحول نظام سلامت، رسیدگی و ساماندهی وضعیت همراهان بیماران هم در دستور کار مسئولان وزارت بهداشت قرار گرفت تا دیگر خانوادههای بیمارانی که برای درمان از شهرهای کوچکتر به تهران و دیگر کلانشهرها میآیند مجبور به اتراق در حیاط بیمارستانها و پیادهروها نشوند. حتی معاون درمان وزیر بهداشت بر این نکته تأکید کرد که وزارت بهداشت علاوه بر اسکان همراهان بیماران برخی وسایل شخصی ومورد نیازشان مانند لباس و پذیرایی میانوعده را نیز برایشان فراهم خواهد کرد.
حالا در اواخر مهرماه سال1396 یعنی 2سال و اندی که از این موضوع میگذرد بازهم حیاط بیمارستانهای بزرگ و مادرتهران پر است از خانوادههایی که روزها و شبها را روی زمین یا داخل خودروهای خود میگذرانند و داستان تلخ آوارگیشان در پایتخت، ادامه دارد.
ایرج حریرچی، سخنگوی وزارت بهداشت در اینباره میگوید: «وظیفه اصلی وزارت بهداشت، درمان بیماران است، اما با اجرای طرح تحول سلامت به هتلینگ بیمارستانها هم توجه شده و امکانات برای اقامت یک نفر همراه بیمار در بخشهای عادی در بیمارستانها و مراکز درمانی فراهم شده است، منتها در بخش مراقبتهای ویژه که امکان حضورهمراه بیمار وجود ندارد، و بعضاً همراهان بیمار هم بیش از یک نفر هستند، شاهد این مشکل هستیم. البته یکی از مشکلات این است که بیماران بعضا بدون ارجاع به مراکز درمانی شهر خود، به تهران و شهرهای بزرگ مراجعه میکنند، درحالیکه با توجه به توزیع متخصص و ایجاد تختهای ویژه در سراسر کشور پس از اجرای طرح تحول سلامت، از بیماران درخواست میکنیم ابتدا به مراکز درمانی شهر خود مراجعه کنند و درصورت نیاز برای ادامه درمان به شهرهای بزرگ بیایند.
به هر حال تنها راهحل صحیح در این حوزه نیز انجام اقدامات عملی برای کاهش تقاضای سفرهای درمانی به کلانشهرها بهویژه تهران است؛ آرمانی که تنها با توسعه تختهای بیمارستانی مطابق با سطحبندی و توزیع عادلانه در تمامی شهرها و نظام ارجاع عملی خواهد شد.»
همشهری
تهرام/1735
سکانس نخست
بیمارستان امام خمینی(ره)
بیمارستان 1000تختخوابی امام خمینی (ره) مثل همیشه شلوغ است و پر ازدحام. با دیدن این همه آدم در محیط بیرون حس میکنی بیش از نیمی از بیماران و همراهانشان از شهرستانها مهمان این بیمارستان هستند. خانوادههایی که اگر در این کلانشهر، قوم و خویش و آشنا نداشته باشند باید روز و شبهایشان را حوالی بیمارستان سر کنند. البته پیدا کردن خانوادههایی از این دست، کار سختی نیست؛ در همان ورودی بیمارستان همراهانی را میتوان دید که برای پرستاری از بیمارشان مجبور به اتراق در حیاط بیمارستان و ماشین خوابی و چادرخوابی در گوشه و کنار پیادهروها، پارکها و خیابانها شدهاند. به میانشان که میروی آنقدر دلشان پر درد است که بدون اینکه بپرسند که هستی و چه کارهای سر درددلشان باز میشود.
به سراغ یکی از خانوادهها میروم. کردزبان است و میگوید: «از روستایی در سنندج آمدهام.همسرم سرطان سینه دارد و هر 4ماه 3روز به تهران میآییم اما چون همسرم مداوایش سرپایی است به ما جا برای همراه سرا نمیدهند. اقوامی هم در تهران نداریم و هزینه مسافرخانه هم بالاست. مجبوریم در پارکهای اطراف بیمارستان شب را سر کنیم. قبلا که هوا خوب بود خیلی مشکل نداشتیم اما با سردی هوا نمیدانیم باید چه کنیم.»
روی صندلی مجاور خانمی نشسته که خودش را یاوری معرفی میکند. از سیرجان آمده است. اجازه نمیدهد از او عکس بگیرم و میگوید: « برایم دردسر میشود، همینطور هم پیمانکار مهمانسرای ... به من جا نمیدهد. 40روز است شبها یواشکی کنار دخترم روی صندلی میخوابم، پرستارها دلشان میسوزد اجازه میدهند در بخش پیش دخترم بخوابم اما با طلوع آفتاب باید از بیمارستان بیرون بزنم تا برایشان دردسر نشود.دکترها میگویند دخترم نیازی به همراه ندارد اما یک دختر 26ساله که مبتلا به سرطان فک و دهان است چطور میتواند از پس کارهایش بر بیاید؟ او حتی نمیتواند حرف بزند.» مشایخی یکی دیگر از افرادی است که خودش برای گفتوگو پیشقدم میشود و میگوید: «همراه همسرم که سرطان دارد 45روز است به تهران آمدهام اما در همراهسرا جای خالی پیدا نمیشود. باید نام نویسی کنیم و منتظر باشیم، حتی اجازه نمیدهند در نمازخانه بیمارستان بخوابیم. البته بیشتر هم به خانوادهها و کسانی که زن و بچه دارند جا میدهند آن هم فقط برای یک هفته؛ بعد از آن باید چکار کنیم؟»
محمدی دیگر همراه شهرستانی میگوید: «از بوشهر آمدهام، نوبت سی تی اسکن را برای 3 روز بعد دادند. هر چه اصرار کردم قبول نکردند همان روز انجام دهند الان 3روز است در تهران هستم. هر روز هم که نمیشود خانه اقوام رفت. شبها در ماشین مقابل بیمارستان میخوابم. در همراهسرا 2 هفته پیش اسمم را نوشتم که جا بگیرم. هرروز هم مراجعه کردهام و هربار میگویند جا نداریم. دست پیمانکار هم هست و چارهای هم نداریم باید تحمل کنیم.باور کنید هزینه مسافرخانه برای کسانی که مجبورند چندین روز و حتی گاهی چندماه در تهران اقامت کنند زیاد است.»
سکانس دوم
مرکز طبی کودکان
آوارگی و خیابانخوابی همراهان بیماران شهرستانی داستان جدیدی نیست اما در این روزها که هوا رو به سردی میرود این درد از سر گرفته میشود.
کافی است بعد از بیمارستان امامخمینی (ره) سری به انتهای خیابان قریب، مرکز طبی کودکان، بزنید. کودکانی را از سنین مختلف میبینید که اگرچه در آغوش پدر و مادرانشان جاخوش کردهاند اما نمیتوان از اشکی که در گوشه چشمانشان به واسطه دردی که میکشند جمعشده، بهراحتی گذشت.
در این روزهای سرد پاییزی این بیمارستان به خانه دوم این خانوادهها و فرزندانشان تبدیل شده است؛ خانوادههایی که از بنیه مالی ضعیفی برخوردارند و امکان پرداخت کرایه هتل یا مسافرخانه را ندارند؛ پدر و مادرهایی که میخواهند درکنار فرزندشان باشند و حتی برای ساعتی حاضر به ترک محیط بیمارستان نیستند.
علی از بوکان به مرکز طبی کودکان آمده و میگوید:« 20روز است شبها در این ماشین میخوابم، دخترم مریض است و من هم بهعنوان آقا نمیتوانم همراهش باشم. مادرش هم درگیر 2 بچه کوچک مان در شهرستان است.»
چند قدم آنطرفتر زن و مردی میانسال که روی زیراندازی محقر اتراق کردهاند نظرم را جلب میکنند. اهل گناوه هستند و چند ماهی میشود که به قول خودشان کنار بیمارستان زندگی میکنند. پسرشان نارسایی کبدی دارد و او را برای درمان به تهران آوردهاند. پدر میگوید:
« در بیرون از حیاط بیمارستان، کسی حق پهن کردن زیرانداز ندارد. بهطور جدی به ما تذکر دادهاند که اگر چادر بزنید یا بیرون از محوطه زیر انداز بیندازید با شما برخورد میشود.» از محوطه بیمارستان که پا بیرون میگذارم و چند قدمی را درخیابان قریب به سمت خیابان باقر خان حرکت میکنم به همراه سرای بیماران جوادالائمه میرسم.
یکی از مسئولان همراه سرا که نمیخواهد نامش اعلام شود میگوید: تقریبا با سرد شدن هوا هر شب ظرفیت اینجا تکمیل است. بیشترین همراهان بیماران هم از مرکز طبی کودکان و بیمارستان امام خمینی(ره) هستند.البته این افراد میتوانند با مراجعه به مددکاری بیمارستانها و دریافت نامه از بخش پذیرش مربوطه، شبها در این همراه سرا بمانند.»
سکانس سوم
بیمارستان فوق تخصصی میلاد
اینجا در بزرگراه همت در بیمارستان تخصصی و فوق تخصصی میلاد با انبوهی از بیماران شهرستانی مواجه میشوید که بهدلیل نداشتن جا و پذیرفته نشدن مسئولیت اسکانشان، مجبور به اقامت در گوشه و کنار خیابان و ماشینهای شخصی هستند. مستوفی که برای درمان صرع 27روز است از قزوین به این بیمارستان آمده است، میگوید: «3ماه پیش برای درمان بیماری دخترم که مشکل پیدا کرده بود، به تهران آمدم. گفتند اینجا دستگاههای مجهز دارد و از همه مهمتر با بیمه میتوانیم هزینه کمتری بپردازیم. بیشتر از آنچه در بضاعتمان بوده خرج اقامت و خوراکمان کردهایم حتی بارها برای انجام بخشی از مراحل درمان مانند امآرآی بهدلیل وقتدهیهای طولانی بیمارستان به مطبهای خصوصی پزشکان هم رفتهایم.
جالب اینجاست که همه هم میدانند که ما جا و مکان و سرپناهی نداریم و در کوچه و خیابان و پارک میخوابیم اما میگویند کاری از دست ما برنمیآید.»
شاهمرادی که همراه پسر جوانش از زابل آمده و در محوطه بیمارستان نشسته است، میگوید: «خدا نکند بیمار بشوی و برای درمان راهی تهران شوی. با اینکه اینجا پرونده داریم اما برای انجام آزمایشهای متعدد و سونوگرافی باید روزها منتظربمانیم.چه کسی به داد ما میرسد؟ باید برای انجام هر کاری مدتها در صف بمانی. از صف آسانسور گرفته تا صف عکسبرداری و سی تی اسکن. حالا به همه اینها موضوع اقامت را اضافه کنید، ماشین که نداریم، در یک مسافرخانه حوالی انقلاب اقامت داریم. برای اقامت هر شب 70هزار تومان میپردازیم آن هم با سرویس بهداشتی و حمام مشترک. البته خدا را شکر اکثر هزینههای درمانش را بیمارستان و بیمه میدهد ولی بازهم نمیتوانیم از پس بخشی از هزینهها مثل دارو و... بر بیاییم. »
سکانس چهارم
بیمارستان شریعتی
یکی از مهمترین مراکز درمانی کشور که بیماران بسیاری از سراسر کشور برای طی مراحل درمانی خود به آن مراجعه میکنند بیمارستان شریعتی است. در همان بدو ورود خانوادهای با لباس عشایر توجهم را جلب میکند. پدرمیگوید: «یکماه است زیر آسمان خدا، بدون امکانات و وسیله، روز را شب و شب را روز میکنیم به این امید که درد فرزندم التیام پیدا کند. میگوید: «دخترم 14ساله است. با یک سرماخوردگی کوچک فهمیدیم که نارسایی قلبی دارد و باید جراحی شود. هرچه پس انداز داشتهایم دادهایم و الان حتی برای خورد و خوراکمان با مشکل روبهرو هستیم. به همه اینها نبود جا برای ماندن را هم اضافه کنید.» بغض راه گلویش را میبندد و میگوید: «چرا یک مسئول به این بیمارستانها سر نمیزند تا ببیند چه بر سر مردم بیبضاعت میآید؟ جا نداریم پول هم نداریم . همینطورکه با او در حال صحبت هستم تلفنش زنگ میخورد. با لهجه لری «یا حسین» میگوید و به سمت ساختمان بیمارستان میدود بدون آنکه حواسش به وسایلی باشد که حکم خانهاش را دارد.
وظیفه وزارت بهداشت، درمان بیماران است
30شهریور سال1394 نوشتیم، قائممقام وزیر بهداشت گفت: «همه بیمارستانهای بزرگ باید به همراهسرا مجهز شوند.»
در واقع در اوج تب و تاب فعالیتهای وزارت بهداشت برای اجرای طرح تحول نظام سلامت، رسیدگی و ساماندهی وضعیت همراهان بیماران هم در دستور کار مسئولان وزارت بهداشت قرار گرفت تا دیگر خانوادههای بیمارانی که برای درمان از شهرهای کوچکتر به تهران و دیگر کلانشهرها میآیند مجبور به اتراق در حیاط بیمارستانها و پیادهروها نشوند. حتی معاون درمان وزیر بهداشت بر این نکته تأکید کرد که وزارت بهداشت علاوه بر اسکان همراهان بیماران برخی وسایل شخصی ومورد نیازشان مانند لباس و پذیرایی میانوعده را نیز برایشان فراهم خواهد کرد.
حالا در اواخر مهرماه سال1396 یعنی 2سال و اندی که از این موضوع میگذرد بازهم حیاط بیمارستانهای بزرگ و مادرتهران پر است از خانوادههایی که روزها و شبها را روی زمین یا داخل خودروهای خود میگذرانند و داستان تلخ آوارگیشان در پایتخت، ادامه دارد.
ایرج حریرچی، سخنگوی وزارت بهداشت در اینباره میگوید: «وظیفه اصلی وزارت بهداشت، درمان بیماران است، اما با اجرای طرح تحول سلامت به هتلینگ بیمارستانها هم توجه شده و امکانات برای اقامت یک نفر همراه بیمار در بخشهای عادی در بیمارستانها و مراکز درمانی فراهم شده است، منتها در بخش مراقبتهای ویژه که امکان حضورهمراه بیمار وجود ندارد، و بعضاً همراهان بیمار هم بیش از یک نفر هستند، شاهد این مشکل هستیم. البته یکی از مشکلات این است که بیماران بعضا بدون ارجاع به مراکز درمانی شهر خود، به تهران و شهرهای بزرگ مراجعه میکنند، درحالیکه با توجه به توزیع متخصص و ایجاد تختهای ویژه در سراسر کشور پس از اجرای طرح تحول سلامت، از بیماران درخواست میکنیم ابتدا به مراکز درمانی شهر خود مراجعه کنند و درصورت نیاز برای ادامه درمان به شهرهای بزرگ بیایند.
به هر حال تنها راهحل صحیح در این حوزه نیز انجام اقدامات عملی برای کاهش تقاضای سفرهای درمانی به کلانشهرها بهویژه تهران است؛ آرمانی که تنها با توسعه تختهای بیمارستانی مطابق با سطحبندی و توزیع عادلانه در تمامی شهرها و نظام ارجاع عملی خواهد شد.»
همشهری
تهرام/1735
کپی شد