ساختمان‌های یک‌قد و سیمانی‌ اکباتان کنار هم به همان شکل‌وشمایل روزهای اول ایستاده‌اند، با ‏نیم قرن خاطره؛ خاطره روزهایی که لودرها و کامیون‌ها در رفت‌وآمد بودند و صدای کارگرها به‌هم نمی‌رسید و ‏مهندسان و طراحان دغدغه این را داشتند که شهرکی بسازند ماندگار تا محلی باشد برای آسایش شهرک‌نشینان. ‏شهرک‌نشینانی که بیشترشان جوانی و میانسالی‌ را در بلوک‌ها و فازهای این شهرک زندگی کرده‌اند و حالا با ‏وجود سالخوردگی وقتی در خیابان‌ها و کوچه‌های آن قدم می‌زنند زندگی را جاری می‌بینند؛ جایی که ١٥-‏‏١٠ سالی می‌شود که مترو در یکی از خیابان‌هایش جا‌خوش کرده و مگامال هم برای خودش بروبیایی پیدا ‏کرده و محلی شده برای رفت‌وآمد ماشین‌هایی که یا برای سینما یا خرید جلوی آن ترمز می‌کنند.‏
اکباتان، جلوتر از زمان خود ‏
طهران از زمانی که تهران شدن را به خود دید و زیرگوشش از توسعه‌یافتگی برایش گفتند به مرور از خانه‌های ‏یک‌قد و خیابان‌های خلوتش به‌خاطر رویای مدرن شدن، گذشت تا ساختمان‌های چندطبقه و برج‌های ‏بی‌حساب و کتاب را در دل خود جای بدهد و حالا تهران از منظر شهروندانش به شهر بی‌قواره‌ای می‌ماند که ‏در میان آلودگی‌ هوا و آلودگی‌های صوتی و بصری گیر افتاده و چشم به آسمان دوخته تا شاید بادی بوزد و ‏راهی برای نفس کشیدنش باز کند. تهران که روزگاری می‌شد با کالسکه از دروازه‌ای به دروازه دیگرش رسید و ‏از کوچه‌باغ‌هایش لذت برد، حالا شهرک‌هایی را با نام‌های متعدد دارد و در میان آنها اکباتان با نیم‌قرن عمر ‏هنوز توانسته بیشتر مزایای زندگی شهری و آرام را در خود جای بدهد؛ شهرکی که در ابتدای ساخت ‏عمرمفیدش ٣٠٠سال تخمین زده شد و شاید برای همین هم بود که بعضی‌ها طراحی این شهرک را به ‏مهندسان آمریکایی نسبت دادند و عده‌ای هم گفتند شرکت‌های خارجی بودند که شهرکی با استانداردهای ‏شهرهای مدرن را در تهران ساختند، البته شاید بتوان یکی از دلایل این گمانه‌زنی‌ها را به ‌ثبت نشدن ‏مستندات پروژه نسبت داد. اگرچه در مراسم ١٢٣سالگی اتاق بازرگانی تهران از رحمان گلزار شبستری ‏به‌عنوان بنیانگذار ساختمان‌سازی نوین در ایران و سازنده شهرک اکباتان تقدیر شد تا این گمانه‌زنی‌ها به پایان ‏برسد. رحمان‌ گلزار‌شبستری حالا سال‌هاست دور از وطن زندگی می‌کند و در ٩٠سالگی به بودن اکباتان ‏افتخار. گلزار‌شبستری از راه‌دور در دورهمی سازندگان اکباتان حضور دارد و وقتی صحبت از اکباتان می‌شود، ‏نخستین موضوعی که به آن اشاره دارد این است که «من نخستین کسی بودم که در ایران کار پیش‌‌ساخته را انجام ‏داد. نیتم این بود چند خانه بسازم و بدهم دست مردم تا آسوده در آن زندگی کنند. نخستین‌بار که ساختن ‏شهرک به ذهنم خطور کرد تمام دارایی‌ام به ٥میلیون تومان می‌رسید؛ می‌دانستم کار سنگین و بزرگی بر ‏دوش دارم و حالا وقتی به آن روزها فکر می‌کنم متوجه می‌شوم که خدا کمکم کرده و معجزه بوده که ‏توانسته‌ام این بار را به مقصد برسانم.» گلزارشبستری زمانی که ایده اکباتان به ذهنش خطور می‌کند ‏دانشجویی بوده که فکرها و ایده‌های بزرگی داشته و البته ریسک‌پذیر.«ابتدای کار دوستانی اعلام همکاری ‏کردند و گفتند منابعی دارند که می‌توانند به ادامه پروژه کمک کنند، اما در میانه راه رها کردند و این من بودم ‏که تنها پای تصمیمی که گرفته بودم، ایستادم. کار سختی بود و مدیریت تمام کوچکترین و بزرگترین کارها ‏به‌عهده من بود.» شنیدن قصه شروع اکباتان از زبان بنیانگذار آن شیرین است: «جوان بودم و پرانرژی و ‏تصمیم داشتم ایده‌ام را عملی کنم. برای همین بیشتر وقتم را در شهرک می‌گذراندم؛ از ٧صبح تا آخر شب. ‏در پروژه اکباتان دوست داشتم همه‌چیز را همان‌طور که در ذهنم بود و در کشورهای دیگر دیده بودم، اجرایی ‏کنم و در این زمینه از هیچ کوششی دریغ نکردم. به‌عنوان مثال دروپنجره‌ای برای شهرک در نظر داشتم. به ‏همین منظور کارخانه‌ دروپنجره‌ای را برای اکباتان خریداری کردم تا با سلیقه من دروپنجره‌ها را بسازد، ‏همین‌ مسأله در مورد کابینت‌ها هم صدق می‌کند. در آن دوران شیشه دوبل در ایران نبود و من برای این‌که ‏صدای هواپیما ساکنان را آزار ندهد تصمیم گرفتم از این شیشه‌ها استفاده کنم. برای همین کارخانه‌ای برای ‏ساخت این شیشه‌ها خریداری کردم. مسأله‌ام مال‌اندوزی یا تشویق شدن نبود، تنها حرفی زده‌ بودم که ‏می‌خواستم پای آن بایستم. تمام این کارها را انجام دادم چون دوست داشتم شهرکی بسازم که مردم در آن ‏آسوده زندگی کنند. حتی برای تأمین گیاهان فضای سبز شهرک باغی ٧٠هزار متری در کرج خریدم تا تمام ‏گیاهانی که برای فضای سبز نیاز داشتیم را آن‌جا پرورش بدهیم؛ زیرنظر پرویز ملک. ایشان ایران است و ‏می‌تواند در فضای سبز حال حاضر هم کمک کند.» بنیانگذار اکباتان به مسائلی اشاره دارد که نشان می‌دهد ‏تمام ابعاد و زوایا در نظر گرفته شده تا اکباتان پیر بعد از سال‌ها هنوز هم شهرک محبوب تهرانی‌ها باشد: «در ‏روزهای ابتدایی شروع پروژه اکباتان به خیابانی در وسط اکباتان فکر کرده‌ بودم؛ خیابانی شبیه به یکی از ‏خیابان‌های پاریس، اما بعد از مدتی که با آقایی دانمارکی که برای کارهای شهرک آمده بود به دانمارک ‏رفتم، متوجه شدم خیابان مسأله خیلی مهمی نیست و شهروندان بیشتر به مغازه، پارکینگ و ‏‏... اینها نیاز دارند.» گلزارشبستری ادعایی در پروژه اکباتان ندارد: «هرکسی آجری در شهرک گذاشته در این ‏پروژه سهیم است. انحصاری برای خودم قایل نیستم. آرزوی من این است که تمام ساکنان در سلامت باشند. اگر ‏مراقب اکباتان باشند بعد از صدسال متوجه می‌شوند که چه چیزی بوده و همه شروع می‌کنند از روی آن ‏الگوبرداری کردن. من نمی‌خواهم افتخاری برای خودم با این حرف‌ها به دست بیاورم.تنها نگرانیم این است که ‏فکرها و ایده‌هایی که برای شهرک اکباتان داشتم مسیرشان را گم کنند. فضای سبز مایه حیاتی ساکنان ‏اکباتان است و اگر سازمان‌هایی بخواهند در کم‌وکاست این فضا دخالت کنند، مثل این ‏است که راه نفس‌کشیدن من را می‌گیرند. تمام تمنایی که ازشما دارم این است که نگذارید هیچ سازمانی در ‏کارهای ما دخالت بیجا داشته باشد.» گلزارشبستری جزو نخستین کسانی بوده که پیش‌فروش کردن را در ایران ‏باب کرده است.«پروژه بزرگ بود چون در ابتدا می‌خواستیم ٤٥٠٠ خانه بسازیم، اما در اثر اشتیاق خریداران ‏در عرض ١٥روز، ٢هزار خانه فروختم و تقاضا به اندازه‌ای زیاد شد که شرکت هواپیمایی ملی هزارتا خانه نقد ‏خریداری کرد. من بعد از ٦ماه متوجه شدم تقاضای خرید خانه به بالای ٨-٧هزار رسیده، به همین دلیل تمام ‏زمین‌های اطراف را خریدم و به یکباره سطح شهرک اکباتان از ٥٥٠هزار متر زمین رسید به ٢میلیون و ‏‏٤٠٠هزار متر. برای همین هم بود که برای تأمین هزینه‌ها بعضی خانه‌ها را پیش‌فروش کردیم.»‏
دیگر نوبت تهران بود
فریدون آذری، از طراحان اصلی شهرک و مدیر سابق اجرایی شرکت نوسازی و عمران اکباتان است که در ‏دورهمی سازندگان اکباتان که چهارشنبه گذشته برگزار شد، حضور داشت. مردی که در جوانی بلندقامت ‏بوده با موهای مشکی که حالا همگی یکدست سفید شده‌اند، اما لبخند جوانی را هنوز به لب دارد. مردی ‏خوشرو و خونگرم که وقتی حرف از اکباتان می‌شود، گویی از کودکی حرف می‌زند که برای قد کشیدنش ‏زحمت کشیده و حالا با دیدن دردهایش دلش به درد می‌آید. فریدون آذری ماجرای ورودش به دنیای معماری ‏را این گونه تعریف می‌کند:«برای ورود به نیروی دریایی ایتالیا بورس گرفتم، اگرچه بعد از مدتی به دلیل ‏بی‌نظمی اخراج شدم. بعد رفتم رم و با علاقه‌ای که به کارگردانی داشتم به دلیل محیط متفاوت و از ناچاری ‏وارد دنیای معماری شدم. همه‌چیز اتفاق است، البته باید به‌موقع از اتفاقات بهره برد. معماری چند فاکتور ‏دارد که انسان‌ها از زمانی که متولد می‌شوند باید داشته باشند؛ یکی قدرت تجسم است و این‌که حالت طنز ‏داشته باشند و داشتن دیدگاه‌های فلسفی هم ضروری است اگرچه در آخر این‌که دنیا را بیشتر به صورت یک ‏جوک ببینند درواقع آرتیستی نگاه کنند.» طراح اصلی شهرک به واسطه دوستی با خواهرزاده گلزار وارد پروژه ‏اکباتان می‌شود: «خواهرزاده مهندس گلزار که در وزارت آبادانی و مسکن با من همکار بودند به من گفتند ‏دایی‌ام طرحی دارد و به‌دنبال کسی است که دست به اسکیسش خوب باشد. آن زمان من دیگر با سازمان ‏همکاری نداشتم. برای همین برای آشنایی با پروژه مراجعه کردم و درنهایت قرارداد همکاری را بستیم.» آذری ‏اکباتان را در دوره خود نمونه‌ای از شهرنشینی می‌داند. شهرکی که در آن دوران چیز جدیدی بود: «می‌توان ‏گفت اکباتان نمودی بود از زندگی ایرانی که در مقیاس آپارتمان تعریف شده بود. البته اکباتان نخستین مجموعه ‏آپارتمان‌های تهران نبود چون قبل از پروژه اکباتان، تهران آپارتمان‌های بهجت‌آباد را داشت. ‏آپارتمان‌سازی در تمام دنیا قدیمی‌شده بود و می‌طلبید که ایران هم از تجربیات مثبت آن بهره ببرد، البته ‏خواسته‌های کارفرما هم ایجاب می‌کرد، چون طبق ایده او تعداد مسکن‌ها در زمینی که برای این کار در نظر ‏گرفته مشخص بود و همه اینها دست‌به‌دست هم دادند تا اکباتان به شکل آپارتمانی ساخته شود.» مدیر ‏سابق اجرایی شرکت نوسازی و عمران اکباتان در پاسخ به این سوال که آیا معماری اکباتان سبب شده این ‏شهرک خاص باشد و هویتی جدا از شهرک‌های دیگر تهران داشته باشد و بعد از گذشت چنددهه هنوز هم ‏شهرکی نتواند با آن رقابت کند؟می‌گوید: «زمانی که صحبت از معماری به میان می‌آید باید این نکته را در ‏نظر داشت که نیازمند چند شرط به شکل همزمان است تا بتوان در مورد معماری صحبت کرد؛ یکی این‌که ‏کاربری داشته باشد، دوم این‌که تداوم داشته باشد، از نظر فنی مشکلی نداشته باشد و این‌که توجیه اقتصادی ‏داشته باشد و در آخر فاکتور ایکس را هم داشته باشد- هر معماری فاکتور ایکس مختص به خود را دارد- در ‏معماری اکباتان تلاش شده همه موارد لحاظ شود. در نتیجه اکباتان توانسته ویژگی‌های بارز خود را حفظ ‏کند.» آذری تمام این عوامل را دلیلی بر ماندگاری اکباتان می‌داند: «البته این ماندگاری با یک «ولی» جدی و ‏بزرگ روبه‌رو است. اکباتان اگر بخواهد از لحاظ فیزیکی ماندگاری داشته باشد باید راهکارهایی برای ایجاد ‏درآمد پایدار پیدا کند تا بتواند از خود محافظت کند. من از همان روز اولی که طرح اکباتان را ارایه داده بودم ‏برای چنین روزهایی پیش‌بینی‌هایی داشتم، اما متاسفانه اجرایی نشد. البته هیچ‌وقت دیر نیست و اگر خواهان ‏آن باشند درحال حاضر هم می‌توان کارهای موثری انجام داد تا اکباتان در سایه آنها هم از لحاظ فیزیکی و ‏فضایی شرایط بهتر و هم درآمد پایداری داشته باشد.» این طراح شهرک اکباتان معتقد است که ‏گذر زمان، اکباتان را دچار دلزدگی نکرده و برای آن دلیل هم دارد: «در ابتدا که قرار بود شهرکی به نام اکباتان ‏شکل بگیرد طراحان و ایده‌پردازان آن به دنبال فرم خاصی نبودند- فرم‌های عجیب‌وغریب- فرم‌های عجیب ‏خصوصیتی که دارند این است که بعد از مدتی کهنه و تکراری می‌‌شوند، درحالی‌که سادگی اکباتان در فرم‌ها ‏و نماها هنوز هم وجود دارد و توانسته از دلزدگی دوری کند. درواقع پیر نمی‌شود. یکی از خصوصیات معماری ‏خوب این است که هرقدر پیرتر می‌شود جذاب‌تر و اصیل‌تر باشد مانند ماشین رویدرویز.» آذری با اشاره ‏طنزگونه به پروژه‌های حال حاضر تهران می‌گوید: «شاید باورتان نشود اما اکسیس اولیه شهرک به یک‌ماه هم ‏نکشید. هر پروژه‌ای که ایده داشته باشد سرعتی بالاتر از سرعت نور به خود می‌گیرد- از لحاظ طراحی ‏می‌گویم- اکباتان همه ویژگی‌های یک پروژه خوب و موفق را داشت و برای همین فاز اول آن حدود دوسال به ‏اتمام رسید. بعضی‌ها می‌گویند آمریکایی‌ها سازنده اکباتانند درحالی‌که سازه‌ها و تاسیساتش از آمریکا می‌آمد، ‏البته یکی دو‌سال نخست هم مدیریت پروژه را شرکت آمریکایی به‌عهده داشت و بعد از آن شرکت‌های ایرانی ‏ورود کردند. قرار بود فرانسوی‌ها هم باشند اما این اتفاق نیفتاد.» آذری وقتی صحبت از طرح اولیه و ایده‌ای ‏برای آن به میان می‌آید با همان لبخند همیشگی‌اش می‌گوید: «در بیشتر موارد چیز خاصی در ذهنم نیست. ‏من همیشه یک زندگی را طراحی می‌کنم بعد فرم و طرح خودش به‌وجود می‌آید به این معنا که اول به ‏زندگی در آن‌جا فکر می‌کنم. به بازارها و کوچه‌ها فکر می‌کنم به این‌که حیاط‌های قدیمی را چطور می‌توان در ‏شکل جدید شهرنشینی داشت، میدان‌ها چطور می‌توانند در این طرح جا بگیرند. درواقع زمانی که زندگی را ‏تعریف کنید فرم به خودی خود نمود می‌یابد. متاسفانه درحال حاضر به‌دنبال فرم می‌روند و بعد از آن به این ‏فکر می‌کنند که چطور زندگی را در آن جای بدهند.» این طراح وقتی صحبت به شایعه‌های پیرامون شهرک ‏می‌رسد، قهقهه‌ای سر می‌دهد: «نمادی از پهلوی؟ نه این‌طور نیست، اما نام فریدون آذری است- با خنده بلند ‏می‌گوید- بگذارید شایعه کنند، چه اهمیتی دارد، چون در واقعیت چنین چیزی صحت ندارد.» آذری در پاسخ ‏به این سوال که چرا دیگر پروژه‌ای در قامت اکباتان در تهران تکرار نشد؟ کمی مکث می‌کند و می‌گوید: «در ‏صحبت‌هایم گفتم که این زندگی است که به شکل فرم و طرح درمی‌‌آید، شاید در وضعیتی بودیم که ‏نتوانستیم چنین زندگی‌ای را تعریف کنیم. البته یک دلیل دیگر هم می‌تواند داشته باشد، شاید هم کارفرمای ‏دیگری پیدا نشده که بیاید سراغ فریدون آذری.» آذری هم مانند تمام کسانی که در پروژه اکباتان سهمی ‏داشتند، خاطرات زیادی از آن دوران دارد: «بیشترین خاطراتم به دورانی برمی‌گردد که با مهندس گلزاری ‏سفرهایی به آمریکا، اروپا، سنگاپور و ... برای یافتن سازنده داشتیم. در آن دوران من ماهی یک‌بار برای جلساتی به نیویورک ‏سفر داشتم. در آن دوران آمریکایی‌ها پروژه‌ای داشتند که به گفته خودشان طراحی‌اش زمان ‏می‌خواست و اجرایی کردنش هم دوسال، البته با ٦٠نفر نیرو. وقتی از من پرسیدند پروژه اکباتان چه مدت زمان ‏برد و در جواب شنیدن که طراحی اولیه‌اش کمتر از یک‌ماه و کامل‌شدن فاز اولش دو‌سال، بسیار متعجب ‏شدند. وقتی از تعداد نیروهای طراحی سوال کردند و گفتم من، آقایان نصرآبادی و مخیری، تعجب‌شان ‏بیشتر شد و پرسیدند چطور؟ گفتم انیشتین هم یک نفر بود.» تعریف آذری از زندگی شاید کمی متفاوت از ‏نسل‌های امروزی باشد: «قبل از مرگ از چارلی‌چاپلین می‌پرسند چیزی درباره زندگی بگو. می‌گوید زندگی ‏می‌توانست چیز قشنگی باشد، به نظر من هم می‌تواند باشد. زندگی یعنی لحظه‌ها. چیزی که بین گذشته و ‏آینده وجود دارد که اگر آدم‌ها بتوانند در آن زندگی کنند، زندگی زیبا می‌شود. زندگی را باید مزه‌مزه کرد. اگر ‏یاد بگیریم در لحظه زندگی کنیم، عمر بی‌نهایت می‌یابیم، چون اگر یک‌ماه در لحظه‌ها زندگی کنید، چیزی ‏حدود٦٠‌میلیون لحظه می‌شود. آدمی را می‌شناسم که ٧٠سال زندگی کرده، اما لحظه‌ها را از دست داده. درواقع ‏ما قبل از این‌که مزه این لحظه را بچشیم به فکر لحظاتی هستیم که نیامده‌اند.» البته آذری برای تهران امروز ‏هم توصیه‌هایی دارد: «طرحی برای تهران دارم که اگر گوش‌شنوا میان شهردارها پیدا کنم که نیم‌ساعت با ‏من هم‌صحبت شود، تهران در عرض ١٥سال آینده می‌تواند تبدیل شود به یک پارک، البته نیازمند بودجه‌ ‏نیست. ٤٣سال دارم تقریبا ضرب‌در ٢. از نظر من اکباتان مریض است و باید برای آن فکر کرد. تاسیساتش ‏گران و بعد از این همه ‌سال نیازمند نوسازی است. البته ایده‌هایی دارم که می‌توانم راهکارهایی برای ‏رسیدن به درآمد پایدار اکباتان ارایه کنم.» ‏
شهرک پروژه‌های نیمه‌تمام
حسین کرد، رئیس هیأت‌مدیره مرکزی شهرک اکباتان هم در این دورهمی حضور داشت، البته با دل پردرد. او ‏صحبت‌هایش را در این دورهمی این‌گونه شروع کرد: «اصولا هر طرح زیبایی از روح بلند طراح آن سرچشمه ‏می‌گیرد. چشم هر شهروندی زمانی که به اکباتان می‌افتد، متوجه تلفیق ظریفی از استحکام و پایداری با ‏طبیعت و فضای سبز آن می‌شود و بی‌اختیار برای سازندگان شهرک درود و زنده‌باد آرزو می‌کند. من طراحی ‏شهرک اکباتان را به ترسیم اثری ماندگار بر بوم نقاشی تصور می‌کنم. به نظرم خالق شهرک در کشیدن این ‏اثر جاودانه همه وجود خود را صرف کرده، تا شاهد شاهکار مهندسی در عصر خود و پس از قریب به ‏نیم‌قرن بی‌همتا باشد.» البته رئیس هیأت‌مدیره مرکزی شهرک اکباتان گلایه‌هایی هم داشت که درددل ‏شهرکی‌ها نیز بود: «به مرور زمان ادامه ‏کار به دست کسانی افتاد که کمترین نشانه‌ای از طراحان اصلی داشته باشند. انتظار بود تکمیل‌کنندگان این اثر ‏تاریخی به همان ظرافت و دقت این طرح را تکمیل کنند، ولی صدافسوس که ادامه‌دهندگان کمترین استعداد ‏را در تکمیل این منظره داشتند و با بی‌خردی و بدسلیقگی این اثر را مخدوش کردند. شهری که محل آسایش ‏ساکنان خود بود، با طراحی اشتباه وارثین به محل آلودگی‌های بصری، صوتی و ترافیکی بدل شد. متاسفانه ‏مدیران شهری و شهرداری و سایر مسئولان و سازمان‌های دولتی حداکثر تلاش خود را جهت تخریب این اثر ‏هنری ملی و جاودانه داشته‌اند.» کرد بر این باور است که رشد قارچ‌گونه سازه‌های ناهمگن و نامتناسب پیام نارضایتی آنها را به‌دنبال داشته است و می‌گوید: «در گذشته ‏نه‌چندان دور به دلیل آرامش و امنیت در شهرک کمتر کسی حاضر به ترک آن بود، اما درحال حاضر شاهد ‏هستیم آلودگی‌های صوتی و ترافیکی و ازدحام جمعیتی به اکباتان سرایت پیدا کرده و به نظر می‌توان گفت ‏شاید می‌خواهند تجربیات شهرک مهر را در این شهرک پیاده کنند. در اختیار گرفتن ده‌ها هکتار از بهترین ‏زمین‌های شهرک جهت ساخت قطارهای مترو بدون در نظر گرفتن سنخیت تعمیر قطار با شهر مسکونی.» ‏رئیس هیأت‌مدیره مرکزی شهرک اکباتان معتقد است این پروژه‌ها بعد از گذشت ١٥سال ارمغانی به‌جز ‏ریزگرد و گردوخاک برای ساکنان شهرک نداشته است. احداث بیمارستان تخصصی باروری بدون در نظر ‏گرفتن نیازهای درمانی شهرک، ایجاد پردیس دانشگاه و ورود خیل دانشجویان به شهرک و احداث واحدهای ‏تجاری دور میدان بسیج که شاید از آن به‌عنوان ابلهانه‌ترین سازه در شهرک بتوان نام برد. عدم‌صدور اسناد ‏مالکیت ٧ گروه در فاز دو با گذشت ٢٠سال از عمر آن شاهد مدعای بی‌تدبیری مدیران شهری است. از ‏طراحان و سازندگان شهرک انتظار داریم اعتراض خود را به مخدوش کردن این اثر ابراز کنند و در راستای ‏احقاق حقوق شهروندان آنها را یاری کنند.» ‏

سازه‌های بی‌قواره وصله شده به شهرک
‏«اینجا اکباتان است، اروپای ما.» سیامک این را با خنده می‌گوید. تمام ٣٥سال زندگی‌اش را در اکباتان بوده و ‏حاضر نیست جای دیگری را برای زندگی انتخاب کند. «چند سالی می‌شود که سازه‌های بی‌قواره وصله ناجور ‏شهرک شده‌اند و سعی دارند آرامش همیشگی اکباتانی‌ها را به‌هم بزنند، البته در خیلی از موارد موفق هم ‏شده‌اند.» لیلی هم که از ترافیک کلافه شده و نیم‌ساعتی را برای جای پارک خیابان‌ها بالا و پایین رفته، از ‏اکباتانی‌ها گلایه‌مند است. «پدر و مادرم زندگی مشترکشان را در شهرک شروع کرده‌اند، مانند خیلی از ‏خانواده‌های شهرک اما طی ١٥-١٠سال گذشته واقعا ترافیک و آلودگی‌های صوتی و بصری این شهرک را از ‏هویت همیشگی‌اش دور کرده است.» لیلی همان‌طور که میوه‌های میدان تره‌بار را از زیر چشم می‌گذراند و ‏نیم‌نگاهی هم به لیست خریدش دارد، می‌گوید: «مگامال و سالن سینما و از همه بدتر مترو نظم شهرک را به‌هم ‏زده و باعث شده‌اند شهرکی که سال‌ها با ترافیک و آلودگی صوتی و بصری غریبه بوده، همه اینها را ‏به ‌یکباره تجربه کند.» آقامحمد یکی از کارکنان میدان میوه‌تره‌بار است و موهای سپیدش روی ‏پیشانی‌کوتاهش خودنمایی می‌کند. پیرمرد مهربانی که حواسش به مشتریانش هست و سعی می‌کند همگی با ‏رضایت از آن‌جا بروند. «همیشه اکباتان زندگی کرده‌ام و برای پسرم نیز از همین‌جا خانه خریده‌ام. چندسالی ‏دیر آمده‌اید، اکباتان دیگر آن اکباتان قبل نیست. هرچند هنوز اصیل است و آدم‌های استخوان‌داری را به خود ‏می‌بیند.» آقامحسن راننده تاکسی است و بیشترین گلایه را از ترافیک اکباتان دارد. «دخترم از اکباتان تنها ‏یک نام باقی مانده و بس. با بی‌تدبیری چیزهایی را به شهرک تحمیل کرده‌اند، تا جایی که بعضی از شهرکی‌ها ‏تصمیم گرفته‌اند خانه‌هایشان را بفروشند. آن هم در شهرکی که شما یک بنگاه هم پیدا نمی‌کنید، چون تمام ‏شهرکی‌ها آمده‌ بودند که بمانند.» آقامحسن دنده را به زور جا می‌زند. «این ماشین‌ هم به اندازه من پیر و ‏دیگر سروصدایش بلند شده که بگذار استراحت کنم. بگذارید از اکباتان برایتان بگویم. یکی از نکته‌های مهم ‏این شهرک فضای سبز آن بود، اما متاسفانه درحال حاضر تنها چیزی است که به آن توجه نمی‌شود و این به ‏زیست و عمر اکباتان لطمه می‌زند.»
روزنامه شهروند
7247/
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.