ساختمانهای یکقد و سیمانی اکباتان کنار هم به همان شکلوشمایل روزهای اول ایستادهاند، با نیم قرن خاطره؛ خاطره روزهایی که لودرها و کامیونها در رفتوآمد بودند و صدای کارگرها بههم نمیرسید و مهندسان و طراحان دغدغه این را داشتند که شهرکی بسازند ماندگار تا محلی باشد برای آسایش شهرکنشینان. شهرکنشینانی که بیشترشان جوانی و میانسالی را در بلوکها و فازهای این شهرک زندگی کردهاند و حالا با وجود سالخوردگی وقتی در خیابانها و کوچههای آن قدم میزنند زندگی را جاری میبینند؛ جایی که ١٥-١٠ سالی میشود که مترو در یکی از خیابانهایش جاخوش کرده و مگامال هم برای خودش بروبیایی پیدا کرده و محلی شده برای رفتوآمد ماشینهایی که یا برای سینما یا خرید جلوی آن ترمز میکنند.
اکباتان، جلوتر از زمان خود
طهران از زمانی که تهران شدن را به خود دید و زیرگوشش از توسعهیافتگی برایش گفتند به مرور از خانههای یکقد و خیابانهای خلوتش بهخاطر رویای مدرن شدن، گذشت تا ساختمانهای چندطبقه و برجهای بیحساب و کتاب را در دل خود جای بدهد و حالا تهران از منظر شهروندانش به شهر بیقوارهای میماند که در میان آلودگی هوا و آلودگیهای صوتی و بصری گیر افتاده و چشم به آسمان دوخته تا شاید بادی بوزد و راهی برای نفس کشیدنش باز کند. تهران که روزگاری میشد با کالسکه از دروازهای به دروازه دیگرش رسید و از کوچهباغهایش لذت برد، حالا شهرکهایی را با نامهای متعدد دارد و در میان آنها اکباتان با نیمقرن عمر هنوز توانسته بیشتر مزایای زندگی شهری و آرام را در خود جای بدهد؛ شهرکی که در ابتدای ساخت عمرمفیدش ٣٠٠سال تخمین زده شد و شاید برای همین هم بود که بعضیها طراحی این شهرک را به مهندسان آمریکایی نسبت دادند و عدهای هم گفتند شرکتهای خارجی بودند که شهرکی با استانداردهای شهرهای مدرن را در تهران ساختند، البته شاید بتوان یکی از دلایل این گمانهزنیها را به ثبت نشدن مستندات پروژه نسبت داد. اگرچه در مراسم ١٢٣سالگی اتاق بازرگانی تهران از رحمان گلزار شبستری بهعنوان بنیانگذار ساختمانسازی نوین در ایران و سازنده شهرک اکباتان تقدیر شد تا این گمانهزنیها به پایان برسد. رحمان گلزارشبستری حالا سالهاست دور از وطن زندگی میکند و در ٩٠سالگی به بودن اکباتان افتخار. گلزارشبستری از راهدور در دورهمی سازندگان اکباتان حضور دارد و وقتی صحبت از اکباتان میشود، نخستین موضوعی که به آن اشاره دارد این است که «من نخستین کسی بودم که در ایران کار پیشساخته را انجام داد. نیتم این بود چند خانه بسازم و بدهم دست مردم تا آسوده در آن زندگی کنند. نخستینبار که ساختن شهرک به ذهنم خطور کرد تمام داراییام به ٥میلیون تومان میرسید؛ میدانستم کار سنگین و بزرگی بر دوش دارم و حالا وقتی به آن روزها فکر میکنم متوجه میشوم که خدا کمکم کرده و معجزه بوده که توانستهام این بار را به مقصد برسانم.» گلزارشبستری زمانی که ایده اکباتان به ذهنش خطور میکند دانشجویی بوده که فکرها و ایدههای بزرگی داشته و البته ریسکپذیر.«ابتدای کار دوستانی اعلام همکاری کردند و گفتند منابعی دارند که میتوانند به ادامه پروژه کمک کنند، اما در میانه راه رها کردند و این من بودم که تنها پای تصمیمی که گرفته بودم، ایستادم. کار سختی بود و مدیریت تمام کوچکترین و بزرگترین کارها بهعهده من بود.» شنیدن قصه شروع اکباتان از زبان بنیانگذار آن شیرین است: «جوان بودم و پرانرژی و تصمیم داشتم ایدهام را عملی کنم. برای همین بیشتر وقتم را در شهرک میگذراندم؛ از ٧صبح تا آخر شب. در پروژه اکباتان دوست داشتم همهچیز را همانطور که در ذهنم بود و در کشورهای دیگر دیده بودم، اجرایی کنم و در این زمینه از هیچ کوششی دریغ نکردم. بهعنوان مثال دروپنجرهای برای شهرک در نظر داشتم. به همین منظور کارخانه دروپنجرهای را برای اکباتان خریداری کردم تا با سلیقه من دروپنجرهها را بسازد، همین مسأله در مورد کابینتها هم صدق میکند. در آن دوران شیشه دوبل در ایران نبود و من برای اینکه صدای هواپیما ساکنان را آزار ندهد تصمیم گرفتم از این شیشهها استفاده کنم. برای همین کارخانهای برای ساخت این شیشهها خریداری کردم. مسألهام مالاندوزی یا تشویق شدن نبود، تنها حرفی زده بودم که میخواستم پای آن بایستم. تمام این کارها را انجام دادم چون دوست داشتم شهرکی بسازم که مردم در آن آسوده زندگی کنند. حتی برای تأمین گیاهان فضای سبز شهرک باغی ٧٠هزار متری در کرج خریدم تا تمام گیاهانی که برای فضای سبز نیاز داشتیم را آنجا پرورش بدهیم؛ زیرنظر پرویز ملک. ایشان ایران است و میتواند در فضای سبز حال حاضر هم کمک کند.» بنیانگذار اکباتان به مسائلی اشاره دارد که نشان میدهد تمام ابعاد و زوایا در نظر گرفته شده تا اکباتان پیر بعد از سالها هنوز هم شهرک محبوب تهرانیها باشد: «در روزهای ابتدایی شروع پروژه اکباتان به خیابانی در وسط اکباتان فکر کرده بودم؛ خیابانی شبیه به یکی از خیابانهای پاریس، اما بعد از مدتی که با آقایی دانمارکی که برای کارهای شهرک آمده بود به دانمارک رفتم، متوجه شدم خیابان مسأله خیلی مهمی نیست و شهروندان بیشتر به مغازه، پارکینگ و ... اینها نیاز دارند.» گلزارشبستری ادعایی در پروژه اکباتان ندارد: «هرکسی آجری در شهرک گذاشته در این پروژه سهیم است. انحصاری برای خودم قایل نیستم. آرزوی من این است که تمام ساکنان در سلامت باشند. اگر مراقب اکباتان باشند بعد از صدسال متوجه میشوند که چه چیزی بوده و همه شروع میکنند از روی آن الگوبرداری کردن. من نمیخواهم افتخاری برای خودم با این حرفها به دست بیاورم.تنها نگرانیم این است که فکرها و ایدههایی که برای شهرک اکباتان داشتم مسیرشان را گم کنند. فضای سبز مایه حیاتی ساکنان اکباتان است و اگر سازمانهایی بخواهند در کموکاست این فضا دخالت کنند، مثل این است که راه نفسکشیدن من را میگیرند. تمام تمنایی که ازشما دارم این است که نگذارید هیچ سازمانی در کارهای ما دخالت بیجا داشته باشد.» گلزارشبستری جزو نخستین کسانی بوده که پیشفروش کردن را در ایران باب کرده است.«پروژه بزرگ بود چون در ابتدا میخواستیم ٤٥٠٠ خانه بسازیم، اما در اثر اشتیاق خریداران در عرض ١٥روز، ٢هزار خانه فروختم و تقاضا به اندازهای زیاد شد که شرکت هواپیمایی ملی هزارتا خانه نقد خریداری کرد. من بعد از ٦ماه متوجه شدم تقاضای خرید خانه به بالای ٨-٧هزار رسیده، به همین دلیل تمام زمینهای اطراف را خریدم و به یکباره سطح شهرک اکباتان از ٥٥٠هزار متر زمین رسید به ٢میلیون و ٤٠٠هزار متر. برای همین هم بود که برای تأمین هزینهها بعضی خانهها را پیشفروش کردیم.»
دیگر نوبت تهران بود
فریدون آذری، از طراحان اصلی شهرک و مدیر سابق اجرایی شرکت نوسازی و عمران اکباتان است که در دورهمی سازندگان اکباتان که چهارشنبه گذشته برگزار شد، حضور داشت. مردی که در جوانی بلندقامت بوده با موهای مشکی که حالا همگی یکدست سفید شدهاند، اما لبخند جوانی را هنوز به لب دارد. مردی خوشرو و خونگرم که وقتی حرف از اکباتان میشود، گویی از کودکی حرف میزند که برای قد کشیدنش زحمت کشیده و حالا با دیدن دردهایش دلش به درد میآید. فریدون آذری ماجرای ورودش به دنیای معماری را این گونه تعریف میکند:«برای ورود به نیروی دریایی ایتالیا بورس گرفتم، اگرچه بعد از مدتی به دلیل بینظمی اخراج شدم. بعد رفتم رم و با علاقهای که به کارگردانی داشتم به دلیل محیط متفاوت و از ناچاری وارد دنیای معماری شدم. همهچیز اتفاق است، البته باید بهموقع از اتفاقات بهره برد. معماری چند فاکتور دارد که انسانها از زمانی که متولد میشوند باید داشته باشند؛ یکی قدرت تجسم است و اینکه حالت طنز داشته باشند و داشتن دیدگاههای فلسفی هم ضروری است اگرچه در آخر اینکه دنیا را بیشتر به صورت یک جوک ببینند درواقع آرتیستی نگاه کنند.» طراح اصلی شهرک به واسطه دوستی با خواهرزاده گلزار وارد پروژه اکباتان میشود: «خواهرزاده مهندس گلزار که در وزارت آبادانی و مسکن با من همکار بودند به من گفتند داییام طرحی دارد و بهدنبال کسی است که دست به اسکیسش خوب باشد. آن زمان من دیگر با سازمان همکاری نداشتم. برای همین برای آشنایی با پروژه مراجعه کردم و درنهایت قرارداد همکاری را بستیم.» آذری اکباتان را در دوره خود نمونهای از شهرنشینی میداند. شهرکی که در آن دوران چیز جدیدی بود: «میتوان گفت اکباتان نمودی بود از زندگی ایرانی که در مقیاس آپارتمان تعریف شده بود. البته اکباتان نخستین مجموعه آپارتمانهای تهران نبود چون قبل از پروژه اکباتان، تهران آپارتمانهای بهجتآباد را داشت. آپارتمانسازی در تمام دنیا قدیمیشده بود و میطلبید که ایران هم از تجربیات مثبت آن بهره ببرد، البته خواستههای کارفرما هم ایجاب میکرد، چون طبق ایده او تعداد مسکنها در زمینی که برای این کار در نظر گرفته مشخص بود و همه اینها دستبهدست هم دادند تا اکباتان به شکل آپارتمانی ساخته شود.» مدیر سابق اجرایی شرکت نوسازی و عمران اکباتان در پاسخ به این سوال که آیا معماری اکباتان سبب شده این شهرک خاص باشد و هویتی جدا از شهرکهای دیگر تهران داشته باشد و بعد از گذشت چنددهه هنوز هم شهرکی نتواند با آن رقابت کند؟میگوید: «زمانی که صحبت از معماری به میان میآید باید این نکته را در نظر داشت که نیازمند چند شرط به شکل همزمان است تا بتوان در مورد معماری صحبت کرد؛ یکی اینکه کاربری داشته باشد، دوم اینکه تداوم داشته باشد، از نظر فنی مشکلی نداشته باشد و اینکه توجیه اقتصادی داشته باشد و در آخر فاکتور ایکس را هم داشته باشد- هر معماری فاکتور ایکس مختص به خود را دارد- در معماری اکباتان تلاش شده همه موارد لحاظ شود. در نتیجه اکباتان توانسته ویژگیهای بارز خود را حفظ کند.» آذری تمام این عوامل را دلیلی بر ماندگاری اکباتان میداند: «البته این ماندگاری با یک «ولی» جدی و بزرگ روبهرو است. اکباتان اگر بخواهد از لحاظ فیزیکی ماندگاری داشته باشد باید راهکارهایی برای ایجاد درآمد پایدار پیدا کند تا بتواند از خود محافظت کند. من از همان روز اولی که طرح اکباتان را ارایه داده بودم برای چنین روزهایی پیشبینیهایی داشتم، اما متاسفانه اجرایی نشد. البته هیچوقت دیر نیست و اگر خواهان آن باشند درحال حاضر هم میتوان کارهای موثری انجام داد تا اکباتان در سایه آنها هم از لحاظ فیزیکی و فضایی شرایط بهتر و هم درآمد پایداری داشته باشد.» این طراح شهرک اکباتان معتقد است که گذر زمان، اکباتان را دچار دلزدگی نکرده و برای آن دلیل هم دارد: «در ابتدا که قرار بود شهرکی به نام اکباتان شکل بگیرد طراحان و ایدهپردازان آن به دنبال فرم خاصی نبودند- فرمهای عجیبوغریب- فرمهای عجیب خصوصیتی که دارند این است که بعد از مدتی کهنه و تکراری میشوند، درحالیکه سادگی اکباتان در فرمها و نماها هنوز هم وجود دارد و توانسته از دلزدگی دوری کند. درواقع پیر نمیشود. یکی از خصوصیات معماری خوب این است که هرقدر پیرتر میشود جذابتر و اصیلتر باشد مانند ماشین رویدرویز.» آذری با اشاره طنزگونه به پروژههای حال حاضر تهران میگوید: «شاید باورتان نشود اما اکسیس اولیه شهرک به یکماه هم نکشید. هر پروژهای که ایده داشته باشد سرعتی بالاتر از سرعت نور به خود میگیرد- از لحاظ طراحی میگویم- اکباتان همه ویژگیهای یک پروژه خوب و موفق را داشت و برای همین فاز اول آن حدود دوسال به اتمام رسید. بعضیها میگویند آمریکاییها سازنده اکباتانند درحالیکه سازهها و تاسیساتش از آمریکا میآمد، البته یکی دوسال نخست هم مدیریت پروژه را شرکت آمریکایی بهعهده داشت و بعد از آن شرکتهای ایرانی ورود کردند. قرار بود فرانسویها هم باشند اما این اتفاق نیفتاد.» آذری وقتی صحبت از طرح اولیه و ایدهای برای آن به میان میآید با همان لبخند همیشگیاش میگوید: «در بیشتر موارد چیز خاصی در ذهنم نیست. من همیشه یک زندگی را طراحی میکنم بعد فرم و طرح خودش بهوجود میآید به این معنا که اول به زندگی در آنجا فکر میکنم. به بازارها و کوچهها فکر میکنم به اینکه حیاطهای قدیمی را چطور میتوان در شکل جدید شهرنشینی داشت، میدانها چطور میتوانند در این طرح جا بگیرند. درواقع زمانی که زندگی را تعریف کنید فرم به خودی خود نمود مییابد. متاسفانه درحال حاضر بهدنبال فرم میروند و بعد از آن به این فکر میکنند که چطور زندگی را در آن جای بدهند.» این طراح وقتی صحبت به شایعههای پیرامون شهرک میرسد، قهقههای سر میدهد: «نمادی از پهلوی؟ نه اینطور نیست، اما نام فریدون آذری است- با خنده بلند میگوید- بگذارید شایعه کنند، چه اهمیتی دارد، چون در واقعیت چنین چیزی صحت ندارد.» آذری در پاسخ به این سوال که چرا دیگر پروژهای در قامت اکباتان در تهران تکرار نشد؟ کمی مکث میکند و میگوید: «در صحبتهایم گفتم که این زندگی است که به شکل فرم و طرح درمیآید، شاید در وضعیتی بودیم که نتوانستیم چنین زندگیای را تعریف کنیم. البته یک دلیل دیگر هم میتواند داشته باشد، شاید هم کارفرمای دیگری پیدا نشده که بیاید سراغ فریدون آذری.» آذری هم مانند تمام کسانی که در پروژه اکباتان سهمی داشتند، خاطرات زیادی از آن دوران دارد: «بیشترین خاطراتم به دورانی برمیگردد که با مهندس گلزاری سفرهایی به آمریکا، اروپا، سنگاپور و ... برای یافتن سازنده داشتیم. در آن دوران من ماهی یکبار برای جلساتی به نیویورک سفر داشتم. در آن دوران آمریکاییها پروژهای داشتند که به گفته خودشان طراحیاش زمان میخواست و اجرایی کردنش هم دوسال، البته با ٦٠نفر نیرو. وقتی از من پرسیدند پروژه اکباتان چه مدت زمان برد و در جواب شنیدن که طراحی اولیهاش کمتر از یکماه و کاملشدن فاز اولش دوسال، بسیار متعجب شدند. وقتی از تعداد نیروهای طراحی سوال کردند و گفتم من، آقایان نصرآبادی و مخیری، تعجبشان بیشتر شد و پرسیدند چطور؟ گفتم انیشتین هم یک نفر بود.» تعریف آذری از زندگی شاید کمی متفاوت از نسلهای امروزی باشد: «قبل از مرگ از چارلیچاپلین میپرسند چیزی درباره زندگی بگو. میگوید زندگی میتوانست چیز قشنگی باشد، به نظر من هم میتواند باشد. زندگی یعنی لحظهها. چیزی که بین گذشته و آینده وجود دارد که اگر آدمها بتوانند در آن زندگی کنند، زندگی زیبا میشود. زندگی را باید مزهمزه کرد. اگر یاد بگیریم در لحظه زندگی کنیم، عمر بینهایت مییابیم، چون اگر یکماه در لحظهها زندگی کنید، چیزی حدود٦٠میلیون لحظه میشود. آدمی را میشناسم که ٧٠سال زندگی کرده، اما لحظهها را از دست داده. درواقع ما قبل از اینکه مزه این لحظه را بچشیم به فکر لحظاتی هستیم که نیامدهاند.» البته آذری برای تهران امروز هم توصیههایی دارد: «طرحی برای تهران دارم که اگر گوششنوا میان شهردارها پیدا کنم که نیمساعت با من همصحبت شود، تهران در عرض ١٥سال آینده میتواند تبدیل شود به یک پارک، البته نیازمند بودجه نیست. ٤٣سال دارم تقریبا ضربدر ٢. از نظر من اکباتان مریض است و باید برای آن فکر کرد. تاسیساتش گران و بعد از این همه سال نیازمند نوسازی است. البته ایدههایی دارم که میتوانم راهکارهایی برای رسیدن به درآمد پایدار اکباتان ارایه کنم.»
شهرک پروژههای نیمهتمام
حسین کرد، رئیس هیأتمدیره مرکزی شهرک اکباتان هم در این دورهمی حضور داشت، البته با دل پردرد. او صحبتهایش را در این دورهمی اینگونه شروع کرد: «اصولا هر طرح زیبایی از روح بلند طراح آن سرچشمه میگیرد. چشم هر شهروندی زمانی که به اکباتان میافتد، متوجه تلفیق ظریفی از استحکام و پایداری با طبیعت و فضای سبز آن میشود و بیاختیار برای سازندگان شهرک درود و زندهباد آرزو میکند. من طراحی شهرک اکباتان را به ترسیم اثری ماندگار بر بوم نقاشی تصور میکنم. به نظرم خالق شهرک در کشیدن این اثر جاودانه همه وجود خود را صرف کرده، تا شاهد شاهکار مهندسی در عصر خود و پس از قریب به نیمقرن بیهمتا باشد.» البته رئیس هیأتمدیره مرکزی شهرک اکباتان گلایههایی هم داشت که درددل شهرکیها نیز بود: «به مرور زمان ادامه کار به دست کسانی افتاد که کمترین نشانهای از طراحان اصلی داشته باشند. انتظار بود تکمیلکنندگان این اثر تاریخی به همان ظرافت و دقت این طرح را تکمیل کنند، ولی صدافسوس که ادامهدهندگان کمترین استعداد را در تکمیل این منظره داشتند و با بیخردی و بدسلیقگی این اثر را مخدوش کردند. شهری که محل آسایش ساکنان خود بود، با طراحی اشتباه وارثین به محل آلودگیهای بصری، صوتی و ترافیکی بدل شد. متاسفانه مدیران شهری و شهرداری و سایر مسئولان و سازمانهای دولتی حداکثر تلاش خود را جهت تخریب این اثر هنری ملی و جاودانه داشتهاند.» کرد بر این باور است که رشد قارچگونه سازههای ناهمگن و نامتناسب پیام نارضایتی آنها را بهدنبال داشته است و میگوید: «در گذشته نهچندان دور به دلیل آرامش و امنیت در شهرک کمتر کسی حاضر به ترک آن بود، اما درحال حاضر شاهد هستیم آلودگیهای صوتی و ترافیکی و ازدحام جمعیتی به اکباتان سرایت پیدا کرده و به نظر میتوان گفت شاید میخواهند تجربیات شهرک مهر را در این شهرک پیاده کنند. در اختیار گرفتن دهها هکتار از بهترین زمینهای شهرک جهت ساخت قطارهای مترو بدون در نظر گرفتن سنخیت تعمیر قطار با شهر مسکونی.» رئیس هیأتمدیره مرکزی شهرک اکباتان معتقد است این پروژهها بعد از گذشت ١٥سال ارمغانی بهجز ریزگرد و گردوخاک برای ساکنان شهرک نداشته است. احداث بیمارستان تخصصی باروری بدون در نظر گرفتن نیازهای درمانی شهرک، ایجاد پردیس دانشگاه و ورود خیل دانشجویان به شهرک و احداث واحدهای تجاری دور میدان بسیج که شاید از آن بهعنوان ابلهانهترین سازه در شهرک بتوان نام برد. عدمصدور اسناد مالکیت ٧ گروه در فاز دو با گذشت ٢٠سال از عمر آن شاهد مدعای بیتدبیری مدیران شهری است. از طراحان و سازندگان شهرک انتظار داریم اعتراض خود را به مخدوش کردن این اثر ابراز کنند و در راستای احقاق حقوق شهروندان آنها را یاری کنند.»
سازههای بیقواره وصله شده به شهرک
«اینجا اکباتان است، اروپای ما.» سیامک این را با خنده میگوید. تمام ٣٥سال زندگیاش را در اکباتان بوده و حاضر نیست جای دیگری را برای زندگی انتخاب کند. «چند سالی میشود که سازههای بیقواره وصله ناجور شهرک شدهاند و سعی دارند آرامش همیشگی اکباتانیها را بههم بزنند، البته در خیلی از موارد موفق هم شدهاند.» لیلی هم که از ترافیک کلافه شده و نیمساعتی را برای جای پارک خیابانها بالا و پایین رفته، از اکباتانیها گلایهمند است. «پدر و مادرم زندگی مشترکشان را در شهرک شروع کردهاند، مانند خیلی از خانوادههای شهرک اما طی ١٥-١٠سال گذشته واقعا ترافیک و آلودگیهای صوتی و بصری این شهرک را از هویت همیشگیاش دور کرده است.» لیلی همانطور که میوههای میدان ترهبار را از زیر چشم میگذراند و نیمنگاهی هم به لیست خریدش دارد، میگوید: «مگامال و سالن سینما و از همه بدتر مترو نظم شهرک را بههم زده و باعث شدهاند شهرکی که سالها با ترافیک و آلودگی صوتی و بصری غریبه بوده، همه اینها را به یکباره تجربه کند.» آقامحمد یکی از کارکنان میدان میوهترهبار است و موهای سپیدش روی پیشانیکوتاهش خودنمایی میکند. پیرمرد مهربانی که حواسش به مشتریانش هست و سعی میکند همگی با رضایت از آنجا بروند. «همیشه اکباتان زندگی کردهام و برای پسرم نیز از همینجا خانه خریدهام. چندسالی دیر آمدهاید، اکباتان دیگر آن اکباتان قبل نیست. هرچند هنوز اصیل است و آدمهای استخوانداری را به خود میبیند.» آقامحسن راننده تاکسی است و بیشترین گلایه را از ترافیک اکباتان دارد. «دخترم از اکباتان تنها یک نام باقی مانده و بس. با بیتدبیری چیزهایی را به شهرک تحمیل کردهاند، تا جایی که بعضی از شهرکیها تصمیم گرفتهاند خانههایشان را بفروشند. آن هم در شهرکی که شما یک بنگاه هم پیدا نمیکنید، چون تمام شهرکیها آمده بودند که بمانند.» آقامحسن دنده را به زور جا میزند. «این ماشین هم به اندازه من پیر و دیگر سروصدایش بلند شده که بگذار استراحت کنم. بگذارید از اکباتان برایتان بگویم. یکی از نکتههای مهم این شهرک فضای سبز آن بود، اما متاسفانه درحال حاضر تنها چیزی است که به آن توجه نمیشود و این به زیست و عمر اکباتان لطمه میزند.»
روزنامه شهروند
7247/
اکباتان، جلوتر از زمان خود
طهران از زمانی که تهران شدن را به خود دید و زیرگوشش از توسعهیافتگی برایش گفتند به مرور از خانههای یکقد و خیابانهای خلوتش بهخاطر رویای مدرن شدن، گذشت تا ساختمانهای چندطبقه و برجهای بیحساب و کتاب را در دل خود جای بدهد و حالا تهران از منظر شهروندانش به شهر بیقوارهای میماند که در میان آلودگی هوا و آلودگیهای صوتی و بصری گیر افتاده و چشم به آسمان دوخته تا شاید بادی بوزد و راهی برای نفس کشیدنش باز کند. تهران که روزگاری میشد با کالسکه از دروازهای به دروازه دیگرش رسید و از کوچهباغهایش لذت برد، حالا شهرکهایی را با نامهای متعدد دارد و در میان آنها اکباتان با نیمقرن عمر هنوز توانسته بیشتر مزایای زندگی شهری و آرام را در خود جای بدهد؛ شهرکی که در ابتدای ساخت عمرمفیدش ٣٠٠سال تخمین زده شد و شاید برای همین هم بود که بعضیها طراحی این شهرک را به مهندسان آمریکایی نسبت دادند و عدهای هم گفتند شرکتهای خارجی بودند که شهرکی با استانداردهای شهرهای مدرن را در تهران ساختند، البته شاید بتوان یکی از دلایل این گمانهزنیها را به ثبت نشدن مستندات پروژه نسبت داد. اگرچه در مراسم ١٢٣سالگی اتاق بازرگانی تهران از رحمان گلزار شبستری بهعنوان بنیانگذار ساختمانسازی نوین در ایران و سازنده شهرک اکباتان تقدیر شد تا این گمانهزنیها به پایان برسد. رحمان گلزارشبستری حالا سالهاست دور از وطن زندگی میکند و در ٩٠سالگی به بودن اکباتان افتخار. گلزارشبستری از راهدور در دورهمی سازندگان اکباتان حضور دارد و وقتی صحبت از اکباتان میشود، نخستین موضوعی که به آن اشاره دارد این است که «من نخستین کسی بودم که در ایران کار پیشساخته را انجام داد. نیتم این بود چند خانه بسازم و بدهم دست مردم تا آسوده در آن زندگی کنند. نخستینبار که ساختن شهرک به ذهنم خطور کرد تمام داراییام به ٥میلیون تومان میرسید؛ میدانستم کار سنگین و بزرگی بر دوش دارم و حالا وقتی به آن روزها فکر میکنم متوجه میشوم که خدا کمکم کرده و معجزه بوده که توانستهام این بار را به مقصد برسانم.» گلزارشبستری زمانی که ایده اکباتان به ذهنش خطور میکند دانشجویی بوده که فکرها و ایدههای بزرگی داشته و البته ریسکپذیر.«ابتدای کار دوستانی اعلام همکاری کردند و گفتند منابعی دارند که میتوانند به ادامه پروژه کمک کنند، اما در میانه راه رها کردند و این من بودم که تنها پای تصمیمی که گرفته بودم، ایستادم. کار سختی بود و مدیریت تمام کوچکترین و بزرگترین کارها بهعهده من بود.» شنیدن قصه شروع اکباتان از زبان بنیانگذار آن شیرین است: «جوان بودم و پرانرژی و تصمیم داشتم ایدهام را عملی کنم. برای همین بیشتر وقتم را در شهرک میگذراندم؛ از ٧صبح تا آخر شب. در پروژه اکباتان دوست داشتم همهچیز را همانطور که در ذهنم بود و در کشورهای دیگر دیده بودم، اجرایی کنم و در این زمینه از هیچ کوششی دریغ نکردم. بهعنوان مثال دروپنجرهای برای شهرک در نظر داشتم. به همین منظور کارخانه دروپنجرهای را برای اکباتان خریداری کردم تا با سلیقه من دروپنجرهها را بسازد، همین مسأله در مورد کابینتها هم صدق میکند. در آن دوران شیشه دوبل در ایران نبود و من برای اینکه صدای هواپیما ساکنان را آزار ندهد تصمیم گرفتم از این شیشهها استفاده کنم. برای همین کارخانهای برای ساخت این شیشهها خریداری کردم. مسألهام مالاندوزی یا تشویق شدن نبود، تنها حرفی زده بودم که میخواستم پای آن بایستم. تمام این کارها را انجام دادم چون دوست داشتم شهرکی بسازم که مردم در آن آسوده زندگی کنند. حتی برای تأمین گیاهان فضای سبز شهرک باغی ٧٠هزار متری در کرج خریدم تا تمام گیاهانی که برای فضای سبز نیاز داشتیم را آنجا پرورش بدهیم؛ زیرنظر پرویز ملک. ایشان ایران است و میتواند در فضای سبز حال حاضر هم کمک کند.» بنیانگذار اکباتان به مسائلی اشاره دارد که نشان میدهد تمام ابعاد و زوایا در نظر گرفته شده تا اکباتان پیر بعد از سالها هنوز هم شهرک محبوب تهرانیها باشد: «در روزهای ابتدایی شروع پروژه اکباتان به خیابانی در وسط اکباتان فکر کرده بودم؛ خیابانی شبیه به یکی از خیابانهای پاریس، اما بعد از مدتی که با آقایی دانمارکی که برای کارهای شهرک آمده بود به دانمارک رفتم، متوجه شدم خیابان مسأله خیلی مهمی نیست و شهروندان بیشتر به مغازه، پارکینگ و ... اینها نیاز دارند.» گلزارشبستری ادعایی در پروژه اکباتان ندارد: «هرکسی آجری در شهرک گذاشته در این پروژه سهیم است. انحصاری برای خودم قایل نیستم. آرزوی من این است که تمام ساکنان در سلامت باشند. اگر مراقب اکباتان باشند بعد از صدسال متوجه میشوند که چه چیزی بوده و همه شروع میکنند از روی آن الگوبرداری کردن. من نمیخواهم افتخاری برای خودم با این حرفها به دست بیاورم.تنها نگرانیم این است که فکرها و ایدههایی که برای شهرک اکباتان داشتم مسیرشان را گم کنند. فضای سبز مایه حیاتی ساکنان اکباتان است و اگر سازمانهایی بخواهند در کموکاست این فضا دخالت کنند، مثل این است که راه نفسکشیدن من را میگیرند. تمام تمنایی که ازشما دارم این است که نگذارید هیچ سازمانی در کارهای ما دخالت بیجا داشته باشد.» گلزارشبستری جزو نخستین کسانی بوده که پیشفروش کردن را در ایران باب کرده است.«پروژه بزرگ بود چون در ابتدا میخواستیم ٤٥٠٠ خانه بسازیم، اما در اثر اشتیاق خریداران در عرض ١٥روز، ٢هزار خانه فروختم و تقاضا به اندازهای زیاد شد که شرکت هواپیمایی ملی هزارتا خانه نقد خریداری کرد. من بعد از ٦ماه متوجه شدم تقاضای خرید خانه به بالای ٨-٧هزار رسیده، به همین دلیل تمام زمینهای اطراف را خریدم و به یکباره سطح شهرک اکباتان از ٥٥٠هزار متر زمین رسید به ٢میلیون و ٤٠٠هزار متر. برای همین هم بود که برای تأمین هزینهها بعضی خانهها را پیشفروش کردیم.»
دیگر نوبت تهران بود
فریدون آذری، از طراحان اصلی شهرک و مدیر سابق اجرایی شرکت نوسازی و عمران اکباتان است که در دورهمی سازندگان اکباتان که چهارشنبه گذشته برگزار شد، حضور داشت. مردی که در جوانی بلندقامت بوده با موهای مشکی که حالا همگی یکدست سفید شدهاند، اما لبخند جوانی را هنوز به لب دارد. مردی خوشرو و خونگرم که وقتی حرف از اکباتان میشود، گویی از کودکی حرف میزند که برای قد کشیدنش زحمت کشیده و حالا با دیدن دردهایش دلش به درد میآید. فریدون آذری ماجرای ورودش به دنیای معماری را این گونه تعریف میکند:«برای ورود به نیروی دریایی ایتالیا بورس گرفتم، اگرچه بعد از مدتی به دلیل بینظمی اخراج شدم. بعد رفتم رم و با علاقهای که به کارگردانی داشتم به دلیل محیط متفاوت و از ناچاری وارد دنیای معماری شدم. همهچیز اتفاق است، البته باید بهموقع از اتفاقات بهره برد. معماری چند فاکتور دارد که انسانها از زمانی که متولد میشوند باید داشته باشند؛ یکی قدرت تجسم است و اینکه حالت طنز داشته باشند و داشتن دیدگاههای فلسفی هم ضروری است اگرچه در آخر اینکه دنیا را بیشتر به صورت یک جوک ببینند درواقع آرتیستی نگاه کنند.» طراح اصلی شهرک به واسطه دوستی با خواهرزاده گلزار وارد پروژه اکباتان میشود: «خواهرزاده مهندس گلزار که در وزارت آبادانی و مسکن با من همکار بودند به من گفتند داییام طرحی دارد و بهدنبال کسی است که دست به اسکیسش خوب باشد. آن زمان من دیگر با سازمان همکاری نداشتم. برای همین برای آشنایی با پروژه مراجعه کردم و درنهایت قرارداد همکاری را بستیم.» آذری اکباتان را در دوره خود نمونهای از شهرنشینی میداند. شهرکی که در آن دوران چیز جدیدی بود: «میتوان گفت اکباتان نمودی بود از زندگی ایرانی که در مقیاس آپارتمان تعریف شده بود. البته اکباتان نخستین مجموعه آپارتمانهای تهران نبود چون قبل از پروژه اکباتان، تهران آپارتمانهای بهجتآباد را داشت. آپارتمانسازی در تمام دنیا قدیمیشده بود و میطلبید که ایران هم از تجربیات مثبت آن بهره ببرد، البته خواستههای کارفرما هم ایجاب میکرد، چون طبق ایده او تعداد مسکنها در زمینی که برای این کار در نظر گرفته مشخص بود و همه اینها دستبهدست هم دادند تا اکباتان به شکل آپارتمانی ساخته شود.» مدیر سابق اجرایی شرکت نوسازی و عمران اکباتان در پاسخ به این سوال که آیا معماری اکباتان سبب شده این شهرک خاص باشد و هویتی جدا از شهرکهای دیگر تهران داشته باشد و بعد از گذشت چنددهه هنوز هم شهرکی نتواند با آن رقابت کند؟میگوید: «زمانی که صحبت از معماری به میان میآید باید این نکته را در نظر داشت که نیازمند چند شرط به شکل همزمان است تا بتوان در مورد معماری صحبت کرد؛ یکی اینکه کاربری داشته باشد، دوم اینکه تداوم داشته باشد، از نظر فنی مشکلی نداشته باشد و اینکه توجیه اقتصادی داشته باشد و در آخر فاکتور ایکس را هم داشته باشد- هر معماری فاکتور ایکس مختص به خود را دارد- در معماری اکباتان تلاش شده همه موارد لحاظ شود. در نتیجه اکباتان توانسته ویژگیهای بارز خود را حفظ کند.» آذری تمام این عوامل را دلیلی بر ماندگاری اکباتان میداند: «البته این ماندگاری با یک «ولی» جدی و بزرگ روبهرو است. اکباتان اگر بخواهد از لحاظ فیزیکی ماندگاری داشته باشد باید راهکارهایی برای ایجاد درآمد پایدار پیدا کند تا بتواند از خود محافظت کند. من از همان روز اولی که طرح اکباتان را ارایه داده بودم برای چنین روزهایی پیشبینیهایی داشتم، اما متاسفانه اجرایی نشد. البته هیچوقت دیر نیست و اگر خواهان آن باشند درحال حاضر هم میتوان کارهای موثری انجام داد تا اکباتان در سایه آنها هم از لحاظ فیزیکی و فضایی شرایط بهتر و هم درآمد پایداری داشته باشد.» این طراح شهرک اکباتان معتقد است که گذر زمان، اکباتان را دچار دلزدگی نکرده و برای آن دلیل هم دارد: «در ابتدا که قرار بود شهرکی به نام اکباتان شکل بگیرد طراحان و ایدهپردازان آن به دنبال فرم خاصی نبودند- فرمهای عجیبوغریب- فرمهای عجیب خصوصیتی که دارند این است که بعد از مدتی کهنه و تکراری میشوند، درحالیکه سادگی اکباتان در فرمها و نماها هنوز هم وجود دارد و توانسته از دلزدگی دوری کند. درواقع پیر نمیشود. یکی از خصوصیات معماری خوب این است که هرقدر پیرتر میشود جذابتر و اصیلتر باشد مانند ماشین رویدرویز.» آذری با اشاره طنزگونه به پروژههای حال حاضر تهران میگوید: «شاید باورتان نشود اما اکسیس اولیه شهرک به یکماه هم نکشید. هر پروژهای که ایده داشته باشد سرعتی بالاتر از سرعت نور به خود میگیرد- از لحاظ طراحی میگویم- اکباتان همه ویژگیهای یک پروژه خوب و موفق را داشت و برای همین فاز اول آن حدود دوسال به اتمام رسید. بعضیها میگویند آمریکاییها سازنده اکباتانند درحالیکه سازهها و تاسیساتش از آمریکا میآمد، البته یکی دوسال نخست هم مدیریت پروژه را شرکت آمریکایی بهعهده داشت و بعد از آن شرکتهای ایرانی ورود کردند. قرار بود فرانسویها هم باشند اما این اتفاق نیفتاد.» آذری وقتی صحبت از طرح اولیه و ایدهای برای آن به میان میآید با همان لبخند همیشگیاش میگوید: «در بیشتر موارد چیز خاصی در ذهنم نیست. من همیشه یک زندگی را طراحی میکنم بعد فرم و طرح خودش بهوجود میآید به این معنا که اول به زندگی در آنجا فکر میکنم. به بازارها و کوچهها فکر میکنم به اینکه حیاطهای قدیمی را چطور میتوان در شکل جدید شهرنشینی داشت، میدانها چطور میتوانند در این طرح جا بگیرند. درواقع زمانی که زندگی را تعریف کنید فرم به خودی خود نمود مییابد. متاسفانه درحال حاضر بهدنبال فرم میروند و بعد از آن به این فکر میکنند که چطور زندگی را در آن جای بدهند.» این طراح وقتی صحبت به شایعههای پیرامون شهرک میرسد، قهقههای سر میدهد: «نمادی از پهلوی؟ نه اینطور نیست، اما نام فریدون آذری است- با خنده بلند میگوید- بگذارید شایعه کنند، چه اهمیتی دارد، چون در واقعیت چنین چیزی صحت ندارد.» آذری در پاسخ به این سوال که چرا دیگر پروژهای در قامت اکباتان در تهران تکرار نشد؟ کمی مکث میکند و میگوید: «در صحبتهایم گفتم که این زندگی است که به شکل فرم و طرح درمیآید، شاید در وضعیتی بودیم که نتوانستیم چنین زندگیای را تعریف کنیم. البته یک دلیل دیگر هم میتواند داشته باشد، شاید هم کارفرمای دیگری پیدا نشده که بیاید سراغ فریدون آذری.» آذری هم مانند تمام کسانی که در پروژه اکباتان سهمی داشتند، خاطرات زیادی از آن دوران دارد: «بیشترین خاطراتم به دورانی برمیگردد که با مهندس گلزاری سفرهایی به آمریکا، اروپا، سنگاپور و ... برای یافتن سازنده داشتیم. در آن دوران من ماهی یکبار برای جلساتی به نیویورک سفر داشتم. در آن دوران آمریکاییها پروژهای داشتند که به گفته خودشان طراحیاش زمان میخواست و اجرایی کردنش هم دوسال، البته با ٦٠نفر نیرو. وقتی از من پرسیدند پروژه اکباتان چه مدت زمان برد و در جواب شنیدن که طراحی اولیهاش کمتر از یکماه و کاملشدن فاز اولش دوسال، بسیار متعجب شدند. وقتی از تعداد نیروهای طراحی سوال کردند و گفتم من، آقایان نصرآبادی و مخیری، تعجبشان بیشتر شد و پرسیدند چطور؟ گفتم انیشتین هم یک نفر بود.» تعریف آذری از زندگی شاید کمی متفاوت از نسلهای امروزی باشد: «قبل از مرگ از چارلیچاپلین میپرسند چیزی درباره زندگی بگو. میگوید زندگی میتوانست چیز قشنگی باشد، به نظر من هم میتواند باشد. زندگی یعنی لحظهها. چیزی که بین گذشته و آینده وجود دارد که اگر آدمها بتوانند در آن زندگی کنند، زندگی زیبا میشود. زندگی را باید مزهمزه کرد. اگر یاد بگیریم در لحظه زندگی کنیم، عمر بینهایت مییابیم، چون اگر یکماه در لحظهها زندگی کنید، چیزی حدود٦٠میلیون لحظه میشود. آدمی را میشناسم که ٧٠سال زندگی کرده، اما لحظهها را از دست داده. درواقع ما قبل از اینکه مزه این لحظه را بچشیم به فکر لحظاتی هستیم که نیامدهاند.» البته آذری برای تهران امروز هم توصیههایی دارد: «طرحی برای تهران دارم که اگر گوششنوا میان شهردارها پیدا کنم که نیمساعت با من همصحبت شود، تهران در عرض ١٥سال آینده میتواند تبدیل شود به یک پارک، البته نیازمند بودجه نیست. ٤٣سال دارم تقریبا ضربدر ٢. از نظر من اکباتان مریض است و باید برای آن فکر کرد. تاسیساتش گران و بعد از این همه سال نیازمند نوسازی است. البته ایدههایی دارم که میتوانم راهکارهایی برای رسیدن به درآمد پایدار اکباتان ارایه کنم.»
شهرک پروژههای نیمهتمام
حسین کرد، رئیس هیأتمدیره مرکزی شهرک اکباتان هم در این دورهمی حضور داشت، البته با دل پردرد. او صحبتهایش را در این دورهمی اینگونه شروع کرد: «اصولا هر طرح زیبایی از روح بلند طراح آن سرچشمه میگیرد. چشم هر شهروندی زمانی که به اکباتان میافتد، متوجه تلفیق ظریفی از استحکام و پایداری با طبیعت و فضای سبز آن میشود و بیاختیار برای سازندگان شهرک درود و زندهباد آرزو میکند. من طراحی شهرک اکباتان را به ترسیم اثری ماندگار بر بوم نقاشی تصور میکنم. به نظرم خالق شهرک در کشیدن این اثر جاودانه همه وجود خود را صرف کرده، تا شاهد شاهکار مهندسی در عصر خود و پس از قریب به نیمقرن بیهمتا باشد.» البته رئیس هیأتمدیره مرکزی شهرک اکباتان گلایههایی هم داشت که درددل شهرکیها نیز بود: «به مرور زمان ادامه کار به دست کسانی افتاد که کمترین نشانهای از طراحان اصلی داشته باشند. انتظار بود تکمیلکنندگان این اثر تاریخی به همان ظرافت و دقت این طرح را تکمیل کنند، ولی صدافسوس که ادامهدهندگان کمترین استعداد را در تکمیل این منظره داشتند و با بیخردی و بدسلیقگی این اثر را مخدوش کردند. شهری که محل آسایش ساکنان خود بود، با طراحی اشتباه وارثین به محل آلودگیهای بصری، صوتی و ترافیکی بدل شد. متاسفانه مدیران شهری و شهرداری و سایر مسئولان و سازمانهای دولتی حداکثر تلاش خود را جهت تخریب این اثر هنری ملی و جاودانه داشتهاند.» کرد بر این باور است که رشد قارچگونه سازههای ناهمگن و نامتناسب پیام نارضایتی آنها را بهدنبال داشته است و میگوید: «در گذشته نهچندان دور به دلیل آرامش و امنیت در شهرک کمتر کسی حاضر به ترک آن بود، اما درحال حاضر شاهد هستیم آلودگیهای صوتی و ترافیکی و ازدحام جمعیتی به اکباتان سرایت پیدا کرده و به نظر میتوان گفت شاید میخواهند تجربیات شهرک مهر را در این شهرک پیاده کنند. در اختیار گرفتن دهها هکتار از بهترین زمینهای شهرک جهت ساخت قطارهای مترو بدون در نظر گرفتن سنخیت تعمیر قطار با شهر مسکونی.» رئیس هیأتمدیره مرکزی شهرک اکباتان معتقد است این پروژهها بعد از گذشت ١٥سال ارمغانی بهجز ریزگرد و گردوخاک برای ساکنان شهرک نداشته است. احداث بیمارستان تخصصی باروری بدون در نظر گرفتن نیازهای درمانی شهرک، ایجاد پردیس دانشگاه و ورود خیل دانشجویان به شهرک و احداث واحدهای تجاری دور میدان بسیج که شاید از آن بهعنوان ابلهانهترین سازه در شهرک بتوان نام برد. عدمصدور اسناد مالکیت ٧ گروه در فاز دو با گذشت ٢٠سال از عمر آن شاهد مدعای بیتدبیری مدیران شهری است. از طراحان و سازندگان شهرک انتظار داریم اعتراض خود را به مخدوش کردن این اثر ابراز کنند و در راستای احقاق حقوق شهروندان آنها را یاری کنند.»
سازههای بیقواره وصله شده به شهرک
«اینجا اکباتان است، اروپای ما.» سیامک این را با خنده میگوید. تمام ٣٥سال زندگیاش را در اکباتان بوده و حاضر نیست جای دیگری را برای زندگی انتخاب کند. «چند سالی میشود که سازههای بیقواره وصله ناجور شهرک شدهاند و سعی دارند آرامش همیشگی اکباتانیها را بههم بزنند، البته در خیلی از موارد موفق هم شدهاند.» لیلی هم که از ترافیک کلافه شده و نیمساعتی را برای جای پارک خیابانها بالا و پایین رفته، از اکباتانیها گلایهمند است. «پدر و مادرم زندگی مشترکشان را در شهرک شروع کردهاند، مانند خیلی از خانوادههای شهرک اما طی ١٥-١٠سال گذشته واقعا ترافیک و آلودگیهای صوتی و بصری این شهرک را از هویت همیشگیاش دور کرده است.» لیلی همانطور که میوههای میدان ترهبار را از زیر چشم میگذراند و نیمنگاهی هم به لیست خریدش دارد، میگوید: «مگامال و سالن سینما و از همه بدتر مترو نظم شهرک را بههم زده و باعث شدهاند شهرکی که سالها با ترافیک و آلودگی صوتی و بصری غریبه بوده، همه اینها را به یکباره تجربه کند.» آقامحمد یکی از کارکنان میدان میوهترهبار است و موهای سپیدش روی پیشانیکوتاهش خودنمایی میکند. پیرمرد مهربانی که حواسش به مشتریانش هست و سعی میکند همگی با رضایت از آنجا بروند. «همیشه اکباتان زندگی کردهام و برای پسرم نیز از همینجا خانه خریدهام. چندسالی دیر آمدهاید، اکباتان دیگر آن اکباتان قبل نیست. هرچند هنوز اصیل است و آدمهای استخوانداری را به خود میبیند.» آقامحسن راننده تاکسی است و بیشترین گلایه را از ترافیک اکباتان دارد. «دخترم از اکباتان تنها یک نام باقی مانده و بس. با بیتدبیری چیزهایی را به شهرک تحمیل کردهاند، تا جایی که بعضی از شهرکیها تصمیم گرفتهاند خانههایشان را بفروشند. آن هم در شهرکی که شما یک بنگاه هم پیدا نمیکنید، چون تمام شهرکیها آمده بودند که بمانند.» آقامحسن دنده را به زور جا میزند. «این ماشین هم به اندازه من پیر و دیگر سروصدایش بلند شده که بگذار استراحت کنم. بگذارید از اکباتان برایتان بگویم. یکی از نکتههای مهم این شهرک فضای سبز آن بود، اما متاسفانه درحال حاضر تنها چیزی است که به آن توجه نمیشود و این به زیست و عمر اکباتان لطمه میزند.»
روزنامه شهروند
7247/
کپی شد