پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

مجید انصاری، رفتار سیاسی یادگار امام را مرور کرد

تلاش احمدآقا برای جلوگیری از ریزش نیروهای انقلاب

17 سال از فوت یادگار امام راحل می‌گذرد، فرزندی که هیچ‌گاه پدر را تنها نگذاشت و همواره یار و یاور رهبر کبیر انقلاب بود. حاج احمدآقا فقط پسر امام (س) نبود، او وزیر، مشاور، همراه و همگام و امین پدر بود. در سال‌های تبعید امام، او چراغ خانه را در قم روشن نگه داشت و اجازه نداد روحانیت آگاه و پیشرو مردم مبارز مایوس و دلسرد شوند و سپس در نوفل لوشاتو در خانه پدر را به روی تمام سیاسیون و مبارزان باز نگه داشت. سال‌های پس از پیروزی انقلاب نیز پسر بود که بیت امام را اداره می‌کرد و رابطی بود بین امام و گروه‌های سیاسی. در این گفت‌وگو تلاش شده تا نقش حاج احمدآقا خمینی در بیت امام تبیین شود.


گفت‌و‌گو با مجید انصاری عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره رفتار سیاسی یادگار امام(ره) در ادامه می‌آید:

مرحوم حاج احمد خمینی به عنوان فرزند مرجع تقلید و رهبر انقلاب اسلامی مسوولیت دوگانه‌ای داشتند. مدیر اجرایی بیت بودند و همواره در کنار رهبر به او یاری می‌رساندند. این دو مسوولیت با هم همپوشانی پیدا نمی‌کرد؟


در بررسی و ارزیابی نقش حاج احمد در انقلاب اسلامی و در کمک به نظام بنیانگذار جمهوری اسلامی می‌توان به چند مقطع از تاریخ زندگی و فعالیت‌های ایشان نگاه کرد. مقطع اول بعد از دستگیری و تبعید امام به ترکیه و سپس عراق بود که به رغم سن کم ایشان در فعال نگه‌داشتن بیت حضرت امام در قم و ایجاد ارتباط میان نیروهای انقلابی و ایجاد عزمی سراسری با برادر ارشد امام، آیت‌الله پسندیده بین طلاب و نیروهای انقلابی همواره چراغ منزل امام را روشن نگه داشتند و نگذاشتند روحیه یأس و سرخوردگی و احساس انقطاع با بدنه و رهبری در مردم ایجاد شود و هدف رژیم ساواک را ناکام گذاشتند، زیرا هدف از تبعید امام، ایجاد فشار و تفرقه میان مردم و علما بود. مقطع دوم بعد از فوت حاج‌آقا مصطفی بود و خلأیی که به واسطه فوت ایشان در بیت امام به وجود آمد. اداره بیت حضرت امام و ارتباطات مردم مسلمان سراسر دنیا با ایشان دشوار بود و با شهادت ایشان این شبهه به وجود آمد که نکند در امور بیت خللی ایجاد شود و با جایگزینی سریع حاج احمدآقا در نجف و کمک کردن در این بحث مدیریتی به امام نه تنها خلأ حاج آقا مصطفی حس نشد، بلکه هوشمندی بالا و ارتباط نزدیکی که حاج‌احمد با بدنه انقلاب و ایران داشتند یک گشایش جدیدی ایجاد کرد و سرعت گرفت. ایشان روابط عمومی بالایی با تک‌تک افراد داشت و فضل و دانش هم از دیگر ویژگی‌های ایشان بود. دغدغه‌های تالیف را نیز مانند حاج آقا مصطفی نداشتند و زمان بیشتری را درخصوص سازماندهی و مدیریت بیت و دفتر امام داشتند. این مساله ادامه پیدا کرد و با اوج گرفتن نهضت، مساله اخراج امام از عراق و کویت و مهاجرت به پاریس اتفاق افتاد که حقیقتا از این مقطع نقش تعیین‌ کننده ایشان در مشورت دادن و این هجرت بزرگ کاملا مشهود است. با توجه به فضای رسانه‌های جهانی، استقرار امام در نوفل لوشاتو به عنوان کسی که در رهبری نهضت حرف اول را می‌زند، کانون مدیریت و هدایت برنامه‌ها بعد از امام (ره) به عهده حاج احمدآقا بود و به نظر من باید ابعاد گوناگون مدیریت ایشان بر آن مجموعه و مشورت دادن مورد توجه قرار بگیرد. مرحله سوم بعد از ورود به ایران و حیات ایشان در کنار امام بود.


به نظر شما نقش حاج احمدآقا در زمان حیات امام بیشتر مشورتی بود یا مدیریتی؟


فعالیت‌های حاج احمدآقا از دوجنس مشورت کمی و کیفی بود؛ مشورت در کارهای اجرایی از نوع کمی بود، هر چند که مسوولیت اجرایی نیز نیازمند پشتوانه هوشی است و مشورت در امور کشور از نوع کیفی است. حاج احمدآقا تاکیدشان بر این بود که در مسایل کشور دخالت نکنند و امور کشور به صورت مجموعه‌هایی قانونمند شکل بگیرد بنابراین از دخالت در این کار پرهیز می‌کردند که امور اجرایی شود، یا توسعه تشکیلات دهد. حتی در مسایلی که مستقیم برعهده خود دفتر امام بود از قبیل فرماندهی کل قوا، نظارت‌ها و امور اجرایی که بر عهده ولی فقیه است، حضرت امام نظرشان این بود، این مسایل را به مجاری رسمی کشور واگذار کنند تا تداخل در امور ایجاد نشود. حاج احمدآقا نقشی که در کنار امام داشتند نقش اول ارایه پیشنهاد بود، زیرا امام به هوش، سلامت نفس، ذکاوت و تدبیر ایشان اعتقاد داشتند. پس در امور مهم کشور با ایشان مشورت می‌کردند از جمله رفتن ایشان از عراق به پاریس با مشورت ایشان صورت گرفت. نقش دوم مدیریت و اداره بیت امام و سازماندهی تشکیلاتی کوچک بود که قوا، سازمان‌ها، جامعه و... را با امام ارتباط می‌داد. با هوش و ذکاوت حاج احمدآقا دفتر به گونه‌ای طراحی شده بود که بالاترین کارایی را داشته باشد و از حیث کسب اخبار روزانه، طراحی برنامه‌ها برای همه امور کشور و بین‌الملل، ایجاد ارتباط بین همه اقشار کشور و منطقه از نظر سیاسی، ایجاد پل مطمئنی بین امام و مردم بود. یکی دیگر از مسوولیت‌های سید احمدآقا مواظبت از امام بود بنابراین امام به نوه‌ها می‌گفتند شما پدرداری را از پدرتان بیاموزید. ایشان فردی دلسوز بود و با برنامه‌ریزی‌های پزشکی دقیق بر اساس سن و بیماری امام، باعث سلامتی، زنده بودن، شادی و نشاط امام می‌شدند. نقش دیگر حاج احمدآقا این بود که نماینده امام بودند. در جلسات سران سه قوه و گرچه با حق رای شرکت نمی‌کردند اما حضور ایشان در جلسات سران سه قوه‌، هم موجب دلگرمی آنها بود و هم از پشتوانه فکری بزرگی برخوردار بودند، زیرا ایشان شخصیت بسیار بسیار تیزهوشی بودند که در سایه قله بلند امام شخصیت ایشان بروز پیدا نکرد. ایشان در جلساتی که شرکت می‌کردند، هم دیدگاه امام و هم نظر خود را بیان می‌کردند و نقطه نظرات مسوولان را به سمع و نظر امام می‌رساندند. در آن زمان در مسایلی که پیش می‌آمد از سه قوه می‌خواستند با هم به برطرف کردن مشکل بپردازند. سران سه قوه نیز از وزن بالایی برخوردار بودند. حضور اینها به تنهایی برای اداره یک کشور کافی بود و حضور حاج احمد‌آقا باعث می‌شد امام با اطمینان نظارت‌شان را اعمال کنند و هم سیاست‌گذاری‌های کلی داشته باشند.


بیت امام نسبت به فعالیت‌هایی که در آن انجام می‌شد بسیار کوچک انتخاب شده بود. این خواسته حاج احمدآقا بود؟


امام می‌فرمودند الزاما موسسه فرهنگی نیاز به دفتر پرزرق و برق، تشکیلات و دفتردار، خدم و حشم ندارد و بزرگان ما با دفاتری کوچک توانسته‌اند جهانی را مدیریت کنند مانند آیت‌الله بروجردی، حاج شیخ‌عبدالکریم حائری. امام اگر وضع قم الان را ببینند معلوم نیست چه خواهند گفت. به نظر می‌رسد الان در تاسیس دفاتر پرزرق و برق موازی افراط شده است. بنابراین اول خود امام نسبت به این موضوع حساس بودند. مساله بعدی خود حاج احمدآقا بود که واقعا پایبند به این موضوع، بی‌تکلف، ساده زیست و از این حیث ممتاز بودند. ایشان اواخر حیات‌شان با یک پیکان رفت و آمد می‌کردند و دوست داشتند ساده زندگی کنند و از جمله این موضوع که در صورت توسعه دفتر امام امکان نفوذ دشمن بیشتر می‌شود. نفوذگاه‌ها توسط امام مسدود شد و منافقان نتوانستند به بیت امام راه پیدا کنند. من مطمئن هستم اگر این تشکیلات عریض و طویل بود راه‌های نفوذ گسترده می‌شد.


ایشان اوایل انقلاب می‌گفتند من عضو هیچ گروه یا حزبی نیستم، اما سال 66 در تشکیل مجمع روحانیون کمک کردند. آیا این نشان‌دهنده موضع سیاسی نیست؟


هیچ انسانی بی‌موضع نیست. البته مرحوم حاج احمدآقا در امام فانی بودند و استقلالی برای خودشان قایل نبودند و نوشته‌هایی که مربوط به حاج احمدآقا است به این مساله اذعان دارد. یعنی ایشان صاحب‌نظر بودند و نظرات‌شان را برای امام می‌گفتند و امام اگر نظر را می‌پذیرفتند، قبول می‌کردند. در غیراین‌صورت تابع نظرات امام بودند. امام در بحث دفاع از مستضعفین، دولت عدالت اقتصادی و موارد دیگر آگاه بودند، اما هنگامی که ایشان خواسته‌ها و حساسیت‌های امام را منتقل می‌کردند به ایشان برچسب موافق بودن با گروهی زده می‌شد. اگر احمدآقا در سال66 به تشکیل مجمع روحانیون مبارز کمک می‌کنند از این جهت بود که به تدریج نگاه تک‌صدایی درون سازمان روحانیت داشت فراگیر می‌شد و می‌خواستند جلو آن را بگیرند، به خصوص اینکه برخی روحانیون نسبت به مقوله اقتصاد و... نظرات خاصی داشتند که این مسایل برای دولت در حال جنگ مهم بود و باعث تضعیف روحیه مردم می‌شد؛ حتی در امور کشور اتهاماتی زده می‌شد و افرادی که به توزیع عادلانه امکانات تاکید داشتند به کمونیست بودن متهم می‌شدند و امام توسط حاج احمدآقا در جلسات سه قوه و سایر جاها دفاع می‌کردند. به قول حضرت امام می‌خواستند به امام بد بگویند و از آنجا که حاج احمدآقا سپر دفاع امام بود به ایشان بد می‌گفتند. بهترین دلیل بر گفتار من این است که زمانی حاج احمدآقا پیشنهاد مجمع روحانیون را مطرح کردند امام مانند کسی که منتظر این مساله بود با استقبال می‌پذیرفتند، در حالی که امام در تصمیم‌گیری کاملا جدی بودند و اگر این کار را خلاف مصلحت می‌دانستند حتما می‌فرمودند نه! من در یکی، دو سال گذشته دیده‌ام افرادی که اصلا از این موضوع آگاه نیستند مطرح کرده‌اند که تاسیس مجمع انشقاق در روحانیت بود. در ابتدای تاسیس نیز این شبهه وجود داشت و مرحوم حاج احمدآقا برای رفع این شبهه نوعا به دنبال این بودند که مجمع و جامعه تلفیق شود و طی نامه‌ای که ما نوشتیم امام بر سیر چگونگی تشکیل مجمع تاکید کردند و حاج احمدآقا سعی می‌کردند رابطه امام با گروه‌های سیاسی را برقرار کنند و همه دسترسی به امام داشته باشند و اگر امام با سنجش موقعیت و مصلحت‌اندیشی شرایطی را پذیرفتند که با دیدگاه عده‌ای نزدیک‌تر بوده است معنای آن این نیست امام یا حاج احمدآقا همراه با جریانات یا گروهی هستند و دیگران نیز باید خود را با شرایط تطبیق دهند.


ایشان چقدر اهل لابی گری‌های سیاسی بودند؟


اساس کار ایشان ایجاد پل ارتباطی میان جامعه و امام بود. اگر احساس می‌کردند کسی به هر دلیل ناراحت شده یا به کسی تعدی و ظلم شده ایشان سعی می‌کردند، نگذارند افراد از امام و آرمان‌های انقلاب دوری بجویند؛ می‌رفتند دنبال آنها. مرحوم آقای زواره‌ای مطلبی را در مورد پیام امام مطرح کردند که مردم و علما عکس‌العمل نشان دادند که انصافا جمله بسیار بدی بود و خود احمدآقا به خاطر این برخورد بسیار ناراحت بودند، اما برای اینکه مرحوم زواره‌ای به خاطر گفتن این جمله حذف نشوند به منزل ایشان رفتند و حتی به ایشان پیشنهاد کردند که کاندیدای ریاست‌جمهوری شوند.
ایشان تلاش‌شان این بود با همه افراد ارتباط داشته باشند و فراگیری خیمه انقلاب گسترده‌تر شود. اوایل ایشان متهم می‌شدند که طرفدار حزب یا گروه خاصی است در صورتی که این‌طور نبود. من به خاطر دارم وقتی در سازمان زندان‌ها بودم در موارد مختلف خانواده یا خود زندانی نامه‌ای به ایشان می‌دادند و ایشان نامه را به من می‌دادند و توصیه می‌کردند و می‌گفتند بررسی کنید و گزارش بدهید. من با آن فرد صحبت می‌کردم و گزارشی از پرونده تهیه می‌کردم و مواردی از این قبیل بود که پس از بررسی و مشخص شدن بی‌گناهی پیشنهاد عفو می‌دادم و به هر حال سعی بلیغی داشتند که حتی‌المقدور ارتباط امام با همه جریان‌ها برقرار باشد و همه جریانات انقلاب در خانواده انقلاب باقی بمانند. ولی در برابر کسی که علیه انقلاب عمل می‌کردند و به خط آخر رسیده بودند و مثل منافقین تیغ آخر را کشیده بودند، بسیار قاطع بود.


برخی از مسایلی که مطرح می‌شود این است که در دو، سه سال آخر حیات امام به سبب شرایط نامناسب جسمانی امام، ایشان از نظر اطلاع‌رسانی امام را کانالیزه می‌کردند؟


این صحبت‌ها بی‌اساس است و امام در دو سال آخر حیات خود تصمیمات بزرگی گرفتند که خارج از حیطه وظایف حاج احمدآقا بود، مانند نامه امام به گورباچف و اقدامات بزرگ داخلی و خارجی که توسط امام انجام شد. امام تا چند روز قبل از بستری شدن در بیمارستان حال مساعدی داشتند و 9 سال بود که تحت نظارت شورای پزشکی بودند و آنها سلامتی امام را کنترل می‌کردند. حساسیتی که حضرت امام براساس اشرافی که بر مسایل داشتند و هوشمندی در مسایل اطلاعاتی مانع این قضیه می‌شد که کسی بتواند یا بخواهد ایشان را کانالیزه کند. مرحوم حاج احمدآقا هم بنا بر خواسته امام عمل می‌کردند و خواسته امام این بود که مطلع شوند. سال 66 امام حمله قلبی دومی داشتند که بسیاری از مردم مطلع نشدند و پزشکان امام توصیه کردند ایشان را از اخبار استرس‌دار دور نگه دارند و کار امام سبک شود. بر همین اساس مرحوم حاج احمدآقا برنامه‌ریزی جدیدی کردند و یک مقدار بولتن‌ها و خلاصه نامه‌ها را کمتر به امام بدهند تا امام به لحاظ کمّی، وقت بیشتری برای استراحت داشته باشند. پس از مدتی ایشان از حاج احمدآقا پرسیده بودند، دیگر مدتی است که نامه‌های انتقادی و توهین‌آمیز نمی‌رسد آیا وضع اینقدر خوب شده که مردم دیگر منتقد نیستند یا چیز دیگری است؟ و حاج احمدآقا جریان را مطرح کردند و امام فرمودند باید طبق همان روال اخبار و اطلاعات در اختیارشان باشد. امام دستور داده بودند رادیوهای مختلف و شبکه‌های مختلف در اختیارشان قرار گیرد و مقید بودند که به‌طور منظم اخبار رادیوهای خارجی و داخلی، صحن مجلس، خطبه‌های نماز جمعه و... را بشنوند بنابراین، امکان کانالیزه کردن و قرنطینه امام امکان‌پذیر نبود و این مساله توسط کسانی مطرح شده است که نظرات امام برخلاف خواسته‌های آنها بوده است و مانند قبل انگشت اشاره به سمت حاج احمدآقا می‌گرفتند. حاج احمدآقا در کتاب رنج نامه به این مساله اذعان داشته‌اند و در نامه امام نیز این مساله ذکر شده است. امام در سنوات آخری که این مساله مطرح می‌شود جمله‌ای دارند که «من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد می‌گیرم که احمد از روزی که در کمک اینجانب در بیرونی مشغول اداره امور من بوده تا الآن که این ورقه را می‌نویسم قدمی یا قلمی برخلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشته‌های من سعی نموده که حتی یک کلمه بلکه گاهی یک حرف را که به نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند» (صحیفه امام،ج20،ص442و443)؛ این تاکید امام است.


بعد از رحلت حضرت امام، ایشان عنوان یادگار امام را پیدا کردند و بیت امام را اداره می‌کردند. برای حفظ شأن و میراث معنوی امام این بیت چه فعالیت‌هایی داشتند؟


مرحوم حاج احمدآقا همین‌طور که سعی می‌کردند از عناوین و القاب دور باشند، واقعا از تملق و چاپلوسی متنفر بودند و کسانی را که مستقیما انتقاد می‌کردند بیشتر از افرادی که از ابزار تملق استفاده می‌کردند، دوست داشتند. چون حساسیت‌های زمان حیات حضرت امام مشخص شده بود، ایشان پا‌به‌پای این حساسیت‌ها با مسوولان نظام بود و با کاهش مسوولیت خودشان به زندگی ساده‌تر از آنچه زندگی می‌کردند، برگشتند. بخش اعظمی از زندگی بعد از فوت امام ایشان به تاسیس و غنای موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام باز می‌گردد. ایشان وقت خود در آن سال‌ها را به ساخت مرقد و ارتباط با مردم و بخش دیگر را به خودسازی می‌پرداخت. ایشان عضو خبرگان بودند و در جلسات شرکت می‌کردند و عین زمان حیات حضرت امام، خالصانه در خدمت مردم، نظام، کشور و رهبری بی‌دریغ بودند. ولی من احساسم بر این است که مرحوم حاج احمدآقا آگاه شده بودند که عمرشان کوتاه است و به خصوص دو سال پایان عمر بیشتر شاهد این شواهد و قراین هستیم و در مقطعی ایشان تصمیم گرفتند چند ماهی با خدای خودشان خلوت کنند و در یک خانه روستایی با یک چاه آب در منطقه‌ای بین قم و تهران در عمق بیابان که الان به نام دشت احمد معروف است و در حال حاضر باغ پسته است در دو نوبت در آنجا به انجام فعالیت‌های مذهبی پرداختند. یک مدت شایع شد حاج احمدآقا قهر کردند که در انظار دیده نشده‌اند و در جلسات شورای‌عالی امنیت ملی و... شرکت نمی‌کردند، در حالی که در حقیقت قهری در میان نبود. ایشان آنجا بودند و بسیار کم و در حد ضرورت به تهران می‌آمدند و حالت روحانی در ایشان ایجاد شده بود که نشان می‌داد توجه به تزکیه نفس، درسی بود که از امام گرفته‌اند.


ایشان ظاهرا در سال‌های آخر با برخی از چهره‌های سیاسی مثل مهندس بازرگان دیدارهایی داشتند. از این دیدارهای ایشان اطلاع داشتید؟


من این مورد خاص را نمی‌دانم ولی حاج احمدآقا کلا خط و مشی‌شان بر این بود که حتی‌المقدور نیروهای اصیل انقلاب حتی اگر نگاه آنها به گونه‌ای دیگر باشد حفظ شوند و ریزش صورت نگیرد. بعد از رحلت امام هم در این زمینه سعی زیادی داشتند و یکی از نگرانی‌های ایشان همین اعمال تنگ نظرانه‌ای بود که بعضا صورت می‌گرفت. حتی در زمان امام خمینی در انتخابات اگر سختگیری‌های زیادی می‌کردند سعی می‌کرد آقایان را قانع کند تا با سعه صدر بیشتر برخورد کنند.
من فکر می‌کنم مرحوم حاج احمدآقا بر اساس خودسازی‌ای که داشتند و فکر می‌کردند که عمرشان کوتاه است، در ذهن‌شان این بود که اگر حقی کسی بر گردن‌شان دارد، در جهت کسب رضایت آنها بربیاید. حتی این اواخر گاهی از خدمت‌گزاران دفتر و مرقد حلالیت می‌طلبیدند و به برخی وجوهی را داده بودند و سعی داشتند اگر حقی از کسی بر گردنشان است این حق ماندگار نشود. ایشان در مورد اشخاص و گروه‌های سیاسی ضمن اینکه مسایل را در راستای آرمان‌های امام می‌دانستند، به هر حال تلاش می‌کردند اگر دلجویی نیاز هست، دلجویی کنند. بعضی‌ها از این مورد سوءاستفاده می‌کنند و به جعل خبر پرداخته‌اند و می‌گویند حاج احمدآقا پشیمان بودند و برای گرفتن حلالیت آمده‌اند و حلالیت‌طلبی‌های کلی ایشان را حمل بر مواضع یا اشتباه بودن موضع اولیه کردند. در حالی که خود ایشان در وصیت‌نامه که آخرین اثر مکتوب و ماندگار ایشان است به این مساله پرداخته‌اند که به نوعی پاسخ این شبهه است و ایشان در وصیت‌نامه خود به حاج حسن آقا فرازهایی دارند که یکی از آنها مربوط به این مساله است که می‌فرمایند: «من اگر با اشخاص و افراد برخوردی داشتم همه در دفاع از امام و مصالح انقلاب بوده و به هیچ گروه و کسی رحم نکرده‌ام و اکنون از آنچه که کردم پشیمان نیستم.» در عین حال اذعان می‌کنند من هم مانند همه کسانی که در امور سیاسی فعالیت می‌کنند دچار اشتباه نیستم و ممکن است اشتباهاتی کرده باشم که از آنها عذرخواهی می‌کنم و تنها کسانی اشتباه نمی‌کنند که کاری انجام نداده‌اند و ایشان تاکید دارند مواضع‌شان مواضع درستی است. من فکر می‌کنم نقش و جایگاه آقا احمد در پیروزی انقلاب بی‌بدیل بوده است و حقیقتا جای خالی ایشان هنوز هم حس می‌شود و اعتقادم بر این است مرحوم حاج احمدآقا با دل دریایی که داشتند می‌توانستند لنگرگاه مطمئنی برای همه نیروهای انقلابی باشند.

منبع : شرق

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.