شانزده سال از رحلت مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سیداحمدآقای خمینی یادگار گرانقدر حضرت امام خمینی(س) می گذرد و همچنان داغ ایشان برای علاقمندان حضرت امام(س) و ملت ایران سنگین می نماید. ایشان که به ویژه پس از شهادت آیت الله حاج سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد حضرت امام(س) حافظ اسرار و امین ایشان بوده اند تمامی زندگی خود را در راه تحقق آرمان های الهی انقلاب اسلامی وقف کردند.
پایگاه اطلاع رسانی خبری جماران برای گرامیداشت یاد و خاطره ایشان اقدام به انتشار مجموعه اندیشه ها، خاطرات و دیدگاه های نزدیکان و یاران درباره ایشان وخاطراتی ازایشان می کند. در ادامه بخشی از خاطرات ایشان پیرامون حضرت امام(س) می آید:
فقدان امام در منزل چگونه است
وقتی شما در محلهای دیگر نبودِ امام را احساس میکنید ماها چه بگوییم؛ یک مرتبه منزل ما پر از خالی شد کلیه کارها مختل بود، امام در منزل حضور قوی داشت مثلاً از تشکیل یک غنچه تا ریختن پرهای گل همان غنچه را بارها و بارها زمانش را حساب میکرد. مثلاً در همان روز انفجار حزب جمهوری و شهادت مرحوم بهشتی و سایر دوستان رو کردند به دختر خواهر من و گفتند میدانی این گل چند روز است که شکفته شده است؛ این سؤال نشان میداد که فضای تفکر امام غیر از فضای تفکر آدمهای معمولی است، حال و هوای دیگر داشت.
بارها به من میگفتند: [با اشاره به یک درخت گل] آن غنچه علی است و این گل که برگهایش دارد میریزد من هستم. یا وقتی دو تا گربه با هم دعوایشان میشد میگفتند دعوای امریکا و شوروی هم همین است و هیچ فرقی با هم ندارد. امام به زیبایی، تمیزی و عطر عشق میورزیدند، خیلی ساده زندگی میکردند، بگذرم که این خاطرات شدیداً متأثرم کرده است.
[مأخذ: دست نوشتههای یادگار گرامی امام حجتالاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی (ره)- منابع موجود در مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی]
منبع: دلیل آفتاب: خاطرات یادگار امام حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی / {ویرایش 2}. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1375، ص174
تلخترین و شیرینترین حادثه در زندگی امام
سختترین حادثه که اتفاق میافتاد وقتی خدمت ایشان میرسیدیم عجیب احساس آرامش میکردیم، این موضوع را تمام آنهایی که با امام ارتباط داشتند خیلی روشن حس میکردند ولی سختترین حادثه برای امام
قبول قطعنامه بود پس از قبول قطعنامه [598] وقتی مردم با یک اعلامیه امام به خیابانها ریختند و به جبهه هجوم بردند، ایشان بعدها به من گفتند که اگر من میدانستم مردم هنوز حاضرند به جبهه بروند، قطعنامه را قبول نمیکردم.
هر کس روحیه امام را میشناسد میداند چه میگویم بعدها باز به من گفتند این اوضاع که پیش آمد من متوجه شدم که چقدر مردم ما مورد لطف خدا هستند. بهترین و شیرینترین خاطرهای که از امام سراغ دارم که خیلی
شاد میشدند، وقتی بود که علی [کوچکترین نوۀ امام فرزند حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی] با ایشان بازی میکرد و شیرین ترین خاطرهها هم کم نبودند. امام عاشق علی بود یک مرتبه وارد اتاق شدم دیدم علی روی کول امام سوار شده و امام با زانو و دست روی زمین راه میروند خیلی دلم میخواست از آن صحنه عکس بگیرم ولی مهیا نبودم و آن صحنه هم زیبائیش در طبیعی بودنش بود و وقتی شاه رفت و امام وارد ایران شدند، وقتی حوادث بزرگ اتفاق میافتاد مثل فتح خرمشهر آن مقدار عکسالعمل که بشود به آن شادی گفت در ایشان نمیدیدیم. بطور کلی ایشان نه زیاد خوشحال میشدند و نه زیاد متأثر راضی به تمام معنای کلمه بودند.
دلیل آفتاب: خاطرات یادگار امام حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی / {ویرایش 2}. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1375، ص174
کپی شد