امام جعفر صادق (ع) مبارزی نستوه و خستگیناپذیر در میدان فکر و عمل بود.کاری را که امام حسین (ع) به صورت قیام خونین انجام داد، وی در لباس تدریس و تأسیس مکتب و انسانسازی به انجام رسانید و جهادی راستین کرد .
امام جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی ابن ابی طالب که کنیه وی ابوعبدالله است. امام ششم از ائمه اثنی عشر و یکی از معصومان چهارده گانه شیعه امامیه محسوب می شود
لقب آن حضرت صادق است زیرا هرگز جز سخن درست نفرمود رسول الله درباره او خبر داد " کلمه حق و پیک صادق است ".
او را فاضل ، طاهر و صابر نیز می خواندند ولی شناخته شده ترین لقب وی که در تاریخ نیز به ثبت رسیده همان صادق است.
امام صادق حدود 12 سال در کنار جدش امام زین العابدین (ع) و 19 سال بعد از رحلت آن حضرت با پدرش امام محمد باقر (ع) به سر برد وبعد از پدر بزرگوارش مدت 34 سال بر مسند امامت مسلمانان تکیه داشت.
فقه شیعه امامیه که به فقه جعفری مشهور است منسوب به جعفر صادق است. زیرا قسمت عمده احکام فقه اسلامی طبق مذهب شیعه امامیه از آن حضرت است و آن اندازه که روایت و احادیث از آن حضرت نقل شده از هیچ یک از ائمه اهل بیت نقل نشده است.
در نیمه اول قرن دوم هجری فقهای طراز اولی مانند ابوحنیفه و امام مالک بن انس و اوزاعی و محدثان بزرگی مانند سفیان ثوری و شعبه بن الحجاج و سلیمان بن مهران اعمش ظهور کردند.
در این دوره است که فقه اسلامی به معنی امروزی آن تولد یافت و رشد کرد و نیز آن دوره عصر شکوفایی حدیث و ظهور مسائل و مباحث کلامی مهم در بصره و کوفه بوده است.
حضرت صادق در این دوره در محیط مدینه که محل ظهور تابعین، محدثان، راویان و فقهای بزرگ بوده، بزرگ شد اما منبع علم او در فقه نه تابعیان، نه محدثان و نه فقهای آن عصر بودند، بلکه او تنها از یک طریق که اعلا، موثق و مطمئن ترین روشها بود نقل می کرد و آن هم از طریق پدر یعنی امام محمد باقر (ع) بود .
عصر امام صادق یکی از طوفانی ترین ادوار تاریخ اسلام است که از یک سو اغتشاشها و انقلابهای پیاپی گروههای مختلف ، به ویژه از طرف خونخواهان امام حسین (ع) رخ می داد ، که انقلاب "ابوسلمه " در کوفه و "ابو مسلم " در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است و همین انقلاب سرانجام حکومت شوم بنی امیه را برانداخت و مردم را از یوغ ستم و بیدادشان رها ساخت .
دوره انتقال حکومت هزارماهه بنی امیه به بنی عباس طوفانی ترین و پر هرج و مرج ترین دورانی بود که زندگی امام صادق را فراگرفته بود . از سوی دیگر عصر آن حضرت ، عصر برخورد مکتبها و ایده ئولوژیها و عصر تضاد افکار فلسفی و کلامی مختلف بود که از برخورد ملتهای اسلام با مردم کشورهای فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامی با دنیای خارج به وجود آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانی برای فهمیدن و پژوهش پدید آورده بود .
عصری که کوچکترین کم کاری یا عدم بیداری و تحرک پاسدار راستین اسلام ، یعنی امام موجب نابودی دین و پوسیدگی تعلیمات حیات بخش اسلام، هم از درون و هم از بیرون می شد.
پیشوای ششم شیعیان در گیر و دار چنین بحرانی می بایست به فکر نجات افکار توده مسلمان از الحاد و بی دینی و کفر و نیز مانع انحراف اصول و معارف اسلامی از مسیر راستین باشد و از توجیهات غلط و وارونه دستورات دین به وسیله خلفای وقت جلوگیری کند .
امام جعفر صادق(ع) با درایت و هوشیاری شیعه را از اضمحلال و نابودی رهاند، شیعه ای که در خفقان و شکنجه حکومت پیشین ، آخرین رمقها را می گذراند و آخرین نفرات خویش را قربانی می داد و رجال و مردان با ارزش شیعه یا مخفی بودند، یا در کر و فر و زرق و برق حکومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند و جرأت ابراز شخصیت نداشتند .
در چنین شرایط دشواری ، امام به احیا و بازسازی معارف اسلامی پرداخت و مکتب علمی عظیمی به وجود آورد که محصول و بازده آن ، چهار هزار شاگرد متخصص (همانند هشام ، محمد بن مسلم و ... ) در رشته های مختلف علوم بود.
به وجود آمدن چنین نهضت علمی در محیط آشفته و تاریک آن عصر ، کار هر کسی نبود ، فقط کسی شایسته این مقام بزرگ بود که مأموریت الهی داشت و از تاییدات الهی برخوردار بود.
امام صادق با کناره گیری از سیاست و جنجالهای سیاسی از آغاز امامت در نشر معارف اسلام و گسترش قوانین و احادیث راستین دین مبین و تبلیغ احکام و تعلیم و تربیت مسلمانان کمر همت بر میان بست .
امام ششم مسائل فقهی و علمی و کلامی را که پراکنده بود، به صورت منظم درآورد و درهر رشته ازعلوم و فنون شاگردان زیادی تربیت فرمود که باعث گسترش معارف اسلامی در جهان گردید . دانش گستری امام در رشته های مختلف فقه ، فلسفه و کلام و علوم طبیعی آغاز شد .
دررابطه با امام صادق(ع)،امام خمینی (س) فرمایشاتی داشته اند که آنها را می خوانیم :
«گفت بیرون آمد حضرت صادق، علیه السلام، از مسجد و حال آنکه گم شده بود مرکوب آن حضرت. فرمود: "اگر خداوند ردّ کند آن را به من، هر آینه شکر مىکنم او راحقّ شکر او. " گفت درنگى نکرد تا آنکه آن مرکوب آورده شد. پس فرمود: "الحمدللّه."قائلى عرض کرد: فدایت شوم، آیا شما نگفتید شکر خدا مىکنم حقّ شکر او را؟" فرمود: آیا نشنیدى که من گفتم: الحمدللّه ».(1)
* * *
آنچه از براى حضرت صادق، علیهالسلام، در حال عبادت حاصل شده از براى دیگران ممکن نیست.(2)
* * *
در حدیث است که «حضرت صادق، علیهالسلام، صدقه مىدادند به شکر،پرسیدند: "چطور به شکر صدقه مىدهید؟" فرمود: "شکر را از هر چیز بیشتر دوستدارم؛ و میل دارم به آن چیزى که محبوبترین اشیاست پیش من صدقه دهم ."(3)
* * *
حضرت امام صادق(ع) در شرایطى که تحت فشار حکام ستمکار قرار دارد و در حال تقیه به سر مىبرد و قدرت اجرایى ندارد و بسیارى اوقات تحت مراقبت و محاصره به سر مىبرد، براى مسلمانان تکلیف معین مىکند، و حاکم و قاضى نصب مىفرماید. آیا این کار آن حضرت چه معنا دارد؟ و اصولاً بر این نصب و عزل چه فایدهاى مترتب است؟ مردان بزرگ، که داراى سطح فکر وسیعى مىباشند، هیچگاه مأیوس نگردیده و به وضع فعلى خود ـ که در زندان و اسارت به سر مىبرند و معلوم نیست آزاد مىشوند یا نه ـ نمىاندیشند؛ و براى پیشبرد هدف خویش درهر شرایطى که باشند طرح نقشه مىکنند، تا بعداً اگر توانستند شخصاً آن طرح را به مرحلۀ اجرادرآورند؛ و اگر خودشان فرصت نیافتند، دیگران ـ هر چند بعد از دویست یا سیصد سال ـ دنبال این طرح بروند و اجرا نمایند. اساس بسیارى از نهضت هاى بزرگ به همین صورتها بوده است.
رئیس جمهور سابق اندونزى، سوکارنو در زندان داراى این افکار بوده، و نقشهها کشیده و طرحها داده که بعداً به اجرا درآمده است.
امام صادق(ع) علاوه بر دادن طرح، نصب هم فرمودهاند. این نصب امام(ع) اگر براى آن روز بود، البته کار لغوى محسوب مىشد؛ ولى آن حضرت به فکر آینده بودند. مثل ما نبودند که فقط به فکر خودش باشد و وضع خود را بنگرد. فکر امت بوده؛ فکر بشر بوده؛ فکر همۀ عالم بوده است. مىخواسته بشر را اصلاح کند؛ و قانون عدل را اجرا نماید. او باید در هزار و چند صد سال پیش طرح بدهد، نصب نماید، تا آن روز که ملتها بیدار شدند، ملت اسلام آگاه گردید و قیام کرد، دیگر تحیرى نباشد وضع حکومت اسلامى و رئیس اسلام معلوم باشد.(4)
* * *
اینکه جناب صادق فرمود: «من عبادت حقّ مى کنم حبّا له» شاید مقامات معمولى آن سرور باشد، چنانچه شیخ عارف کامل ما(منظور مرحوم شاه آبادی استاد حضرت حضرت امام (س) است)، دامظلّه، مىفرمود. و این نحو عبادت از خواصّ آنهاست.(5)
* * *
حضرت ابىعبداللّه با آن تقیۀ کذایى و کذایى، آن «روایت مقبوله » را مىفرماید و مقابله مىکند با آنها. مقابله مىکند با کلام، با تبلیغ؛ تبلیغ بر ضدشان مىکند، مردم را سوق مىدهد به خلاف آنها.(6)
1/4/50
* * *
حضرت صادق ـ سلاماللّه علیه ـ از قرارى که نقل شده است، آن آخرى که در معرض موتشان بوده است، جمع کردند عدهاى را دور خودشان از عشیرۀ خودشان گفتند که شما فرداى قیامت نیایید بگویید که من مثلاً پسر حضرت صادق بودم، من برادر او بودم، من زن او بودم. نخیر، اینها نیست در کار، عمل در کار است. باید همه با عملتان پیش خدا بروید.(7)
14/6/58
* * *
ما در آستانۀ روز مقدسى هستیم و عید مبارکى که در آن روز، بزرگترین شخصیت عالم براى اصلاح بشر و تحول بزرگتر تحولات، و نیز ولادت با سعادت فرزند او حضرت صادق ـ سلام اللّه علیه ـ که مذهب را ترویج و اسلام را ارائه داد به مردم.(8)
2/11/59
* * *
مُبیِّن احکام اسلام و ایدههاى رسول اکرم، ذُریّۀ مطّهر ایشان و خصوص حضرت جعفر بن محمد صادق هستند.(9)
4/11/59
* * *
ولادت با سعادت رسول اکرم ـ صلى اللّه علیه و آله و سلم ـ و ولادت فرزند بزرگوارش،مبدأ همۀ فیضها و حامل پیامهاى رسول اکرم، حضرت صادق ـ سلام اللّه علیه ـ تبریک عرض مىکنم.(10)
12/10/61
* * *
براى حضرت صادق ـ علیه السلام ـ هم که مجال بود براى اینکه علم فقه را باید توسعه بدهند و بیان کنند و بعضى از مسائل البته غیرفقهى هم بوده است، لکن سرگرمىایشان به آن علومىکه نمىشد که معطل بماند و علم شریعت بود، این هم باز نگذاشتند، نشد. حَمَله هم نداشتند؛ حَمَله فقه بود، اما حمله آن علوم نبود.(11)
18/5/63
* * *
معرف حضرت صادق ـ سلام اللّه علیه ـ بعد از اینکه خود پیغمبر معرف است، خود وجودش معرف است. این فقهى است که با زبان ایشان بسط پیدا کرده است که براى احتیاج بشر از اول تا آخر، هر مسئلهاى پیش بیاید، مسائل مستحدثه، مسائلى که بعدها خواهد پیش آمد، که حالا ما نمىدانیم، این فقه از عهدۀ جوابش بر مىآید و هیچ احتیاج ندارد به این که یک تأویل و تفسیر باطلى بکنیم. خود فقه، خود کتاب و سنت، خود فقهى که اکثرش را حضرت صادق ـ سلاماللّه علیه بیان فرموده است، این فقه همۀ احتیاجات صورى و معنوى و فلسفى و عرفانى همۀ بشر را در طول مدت الى یوم القیامه [تأمین کرده،] این محتوایش این طور است. اینها معرفى است که خود اینها معرف این بزرگواراناند و ما نمىتوانیم که از آنها تعریفى بکنیم که لایق آنها باشد.(12)
منابع :
1-چهل حدیث 346
2-چهل حدیث 349
3-چهل حدیث 491
4--ولایتفقیه 123ـ124
5-سرالصلوة 74
6-بیانات امام در جمع علماى نجف صحیفه امام ج2ص371
7-بیانات امام در جمع اهالى روستاى قارنا و پاسداران همدان صحیفه امام ج9ص425
8-بیانات امام در جمع اقشار مختلف مردم صحیفه امام ج 14ص1
9-بیانات امام در جمع هیأت دولت و نمایندگان مجلس شوراى اسلامى صحیفه امام ج14ص7
10-بیانات امام در جمع مسئولین کشور در روز میلاد پیامبرصحیفه امام ج 17 ص202
11-بیانات امام در جمع مقامات کشورى و لشکرى صحیفه امام ج 19ص8
12-بیانات امام در جمع مسئولین کشورصحیفه امام ج 20ص409