ساعتها 30/9 بامداد را نشان مى دادند، ثانیههاى انتظار به کندى مىگذشت.میلیونها چشم، که از فرط اشتیاق در آستانۀ گریستن بودند، بر آسمان تهران وصفحات تلویزیون دوخته شده بود. لحظهها آرام در حال گذر بودند و تپش دلها تندتر از حرکت زمان بود. 12 بهمن بود، نخستین روز از ایام خاطره انگیزى که درفرهنگ انقلاب اسلامى به دهۀ فجر انقلاب شهره گردید، روزى، وراى دیگر روزها،روزى که حادثۀ عظیم و بىنظیر استقبال چند میلیونى مردم انقلابى از رهبر خویش را در خود داشت، روزى که به قریب 15 سال انتظار پایان داد و... امام آمد.
امام آمد، در حالى که دو هیئت سیاسى و نظامى از برجستهترین کارشناسان ومقامات امریکایى (1)، براساس طرح جرج بال (2) و تصمیمات سران امریکا ، انگلیس،فرانسه و آلمان در کنفرانس گوادلوپ براى نجات رژیم وابسته و محتضر شاه، به صورت شبانه روزى در تهران تلاش مىکردند و همزمان تیمهایى در کاخ سفید واشنگتن و دفتر نمایندگى نیروهاى نظامى امریکا در ناتو مستقر در اروپا مسئولیت هماهنگى تبلیغات روانى، طراحى کودتا و هماهنگسازى دول مرتجع منطقه،لجستیک و کمکرسانى به ارتش شاه و دولت بختیار را برعهده داشتند.
جهان غرب، هر چند با تأخیر، خطر را احساس کرده بود، سقوط کامل شاه و نظام وابستۀ او، در مفهوم جغرافیاى سیاسى به معناى از دست دادن مطمئنترین پایگاه اقتصادى و نظامى امریکا و همپیمانان اروپایىاش در منطقۀ حساس خلیج فارس بود. از نقطه نظر بینالمللى نیز پیروزى انقلاب اسلامى مىتوانست انگیزهاى نیرومند در شکلگیرى و تداوم جنبشهاى اسلامى ملل مسلمان ـ که بیش از 25% جمعیت جهان را شامل مىشوند ـ به شمار آید، و بدینترتیب فرهنگ سیاسى جهان را که پس از جنگ جهانى دوم براساس قطببندى سرمایهدارى و کمونیسم شکل گرفته بود عملاً دستخوش تغییرات بنیادین کند و به اتخاذ راه سومى در فرهنگ و سیاست جهانى و ـ به تبع آن ـ در نظامهاى سیاسى آن دسته از کشورهایى که مىخواهند خارج از حاکمیت و سلطۀ دو بلوک شرق و غرب زیست کنند، منجر شود. بىدلیل نیست که دولتها و رسانههاى امریکا و غرب همواره از انقلاب اسلامى به عنوان عاملى در جهت به هم زدن نظم و ثبات بینالمللى! یاد مىکنند.
آرى، امام آمد و با ورود پیروزمندانهاش ثابت کرد که قوانین و سنتهاى فراتر از محدودۀ اندیشههاى زمینى و تحلیلهاى مادى در جهان وجود دارد و تحولات تاریخ بشرى و روشها و ابزارهاى تحول، منحصر به تئوریهاى از پیش تعریف شدۀ مادى نیست، آن چنان که صاحبان تکنولوژى مىپندارند. امام خمینى ثابت کرد که هنوز و براى همیشه، جنبههایى بسیار مطمئن و پایدار در حوزۀ ارزشهاى ماوراى طبیعى و رفتارهاى منطبق بر آن وجود دارند که با تکیه بدانها مىتوان حرکتها را شکل و با موفقیت به انجام رساند، هر چند آخرین امکانات و تواناییهاى برآمده ازبینشهاى مادى، در مقابلۀ با آن به کار گرفته شده باشند.
نگاهى بر حوادث نهضت، از آغاز تا ورود امام به ایران
فضاى اختناق و جو مرگبارى که پس از کودتاى امریکایى 28 مرداد 1332شدت یافته بود، ایامى چند در سال 1341، با قیام مردم به رهبرى علما و نقش تعیینکنندۀ امام خمینى در مبارزه علیه تصویب کنندگان لایحۀ انجمنهاى ایالتى وولایتى، در هم شکست. دولت وقت ـ به صدارت اسداللّه علم ـ عقبنشینى کرد،قیام به نفع مردم و روحانیت خاتمه یافت.
اما امام خمینى پرچم مبارزه را بر زمین ننهاد و مردم را به ادامۀ قیام علیه خودسریها و سیاستهاى رژیم وابستۀ شاه فراخواند، نقطۀ عطف این مرحله ازمبارزات امام، مخالفت با رفراندوم امریکایى شاه در 6 بهمن 1341 تحت عنوان «انقلاب سفید»(3) بود. در پى آن، مأموران نظامى و انتظامى رژیم به همراه جمعى از چماقداران و اوباش در 2 فروردین 1342 ـ مصادف با سالگرد شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) ـ به مدرسه فیضیه قم یورش بردند. این واقعه و فشارهاى پس از آن، نتیجهاى معکوس براى رژیم داشت. امام خمینى در هر فرصتى ـ با تأکید براصل جدا نبودن دین از سیاست ـ مردم و روحانیت را به قیام عمومى فرا مىخواند.محور مخالفتها و افشاگریهاى امام در این مقطع عبارت بود از: تأکید بر وابستگى همه جانبۀ شاه به بیگانگان به ویژه دولت امریکا، روابط پشت پرده و پیوندهاى روبه گسترش شاه با اسرائیل، مخالفت مخفى و علنى شاه با احکام مترقى اسلام، وسلب آزادیهاى مردم توسط رژیم.
سحرگاه 15 خرداد 1342، امام خمینى دستگیر و به تهران اعزام و زندانى گردید. انتشار این خبر، قیام بزرگ و خونین 15 خرداد را سبب شد. بسیارى ازعناصر مؤثر نهضت، دستگیر و به زندانها یا تبعیدگاهها گسیل شدند. اعتراضات مردم، علما و مراجع وقت باعث شد تا حبس امام به حصر تبدیل شود. در 16 فروردین 1343 امام خمینى آزاد شده به قم منتقل گشت. رژیم بر این گمان بود که سرکوبیهاى اخیر زمینۀ سازش و سکوت را فراهم ساخته است. در روز چهارم آبان 1343، رهبر انقلاب ـ با اعلام قبلى ـ نطقى بسیار تند و افشاگرانه علیه تصویب لایحۀ کاپیتولاسیون (قانون مصونیت نظامیان و اتباع امریکا در ایران) ایراد نمود. درپى این افشاگرى که رژیم سخت از آن به وحشت افتاده بود در بامداد 13 آبان 1343 صدها کماندوى مسلح، منزل امام را در قم به محاصره در آوردند و حضرت امام را از منزل مستقیماً به فرودگاه مهرآباد بردند و از آنجا به کشور ترکیه تبعید کردند.
حدود یک سال بعد در 13 مهر 1344، امام خمینى مجبور به ترک ترکیه و عزیمت به عراق گردیدند و از آن پس سالهاى تبعید را در همان کشور (در نجف اشرف) به سر بردند. سختترین ادوار زندگى امام، ایام اقامت ایشان در عراق است. آنچه بر حوزۀ نجف سایه افکنده بود، بىتفاوتى آشکار نسبت به وضع اسفانگیز جهان اسلام ـ در آن روزها ـ بود. واقعیت تلخ و گزندهاى، به وضوح، عریان شد: اینک تنها رژیم شاه نبود که به مقابله با نهضت امام برخاسته بود بلکه جبههاى گسترده از کارشکنى مقدس مآبهاى مرتجع از یک سو و فشارهاى متناوب دولتهاى وقت عراق از دیگرسو نیز فراروى امام بود.
تغییر شیوۀ مبارزه اجتنابناپذیر مىنمود، ایجاد کانونى از معتقدان به انقلاب درحوزۀ نجف، و تغذیۀ فکرى و برقرارى ارتباط با پیشگامان نهضت در ایران،مهمترین وظیفه بود. تغییر نگرش کسانى که طى سالها، مهارت خویش را درمحدودۀ احکام عبادى و فردى اسلام به کار گرفته، با انواع دسیسههاى دشمنان وتوجیهات دوستان از حکومت و سیاست دور نگهداشته شده بودند، کارى بس دشوارتر از قیام در برابر یک رژیم بود. اینچنین بود که امام خمینى به روشنگریهاى خود ادامه داد. مبانى حکومت اسلامى، براى نخستین بار، در شرایط جدید حوزههاى دینى، تدریس و منتشر شد. با همت یاران امام ـ در داخل و خارج ـ هرروز بر هواداران قیام 15 خرداد بین مردم ایران و دانشجویان ایرانى مقیم خارج ازکشور افزوده مىشد.
شاه ـ کماکان ـ با خود کامگیهاى موروثى و اکتسابى، حکومت پلیسى را در بدترین شکل آن بر مردم ایران تحمیل مىکرد. با سلب آزادى ملت، آنچنان امنیتى در ایران براى بیگانگان فراهم آمد که این کشور جولانگاه 60 هزار مستشار نظامى امریکا و هزاران تن از مأموران امنیتى و کارشناسان سیاسى و جاسوسان امریکا، دولتهاى غربى و اسرائیل شده بود. با استفاده از درآمد تولید 6 میلیون بشکه نفت در روز، مراکز جاسوسى و پایگاههاى متعدد استراق سمع و موشکهاى فونیکس و
ابزارهاى پیشرفته ایجاد شد و با پول ملت ایران، براى حفاظت از منافع «ناتو» وامریکا در مقابل شوروى و بلوک شرق، عملاً زرادخانههاى عظیم به وجود آمد.بدین ترتیب بخشى از نظم و امنیت منطقهاى دلخواه بلوک غرب، در مقابل کشورهاى کمونیستى، به بهاى هدم استقلال ایران و فقر رو به تزاید ملت و غارت سرمایههاى ملى، و نیز ریخته شدن خون سربازان ایرانى در جنگ با چریکهاى ظفار و مرزهاى لبنان و اسرائیل، تأمین مىشد.
داستان جنایتها و شکنجههاى سازمان امنیت شاه (ساواک) آنچنان غمانگیز،گسترده و مکرر بود که در همان ایام گوشههایى از اخبار آن به گوش جهانیان رسید.جشنهاى 2500 سالۀ شاهنشاهى با حضور صدها تن از سران و مقامات کشورهاى خارجى و با صرف صدها میلیون دلار، در حالى برگزار شد که هنوز اکثریت روستاها از داشتن جادۀ ارتباطى و امکانات اولیۀ زندگى محروم بودند و حلبى آبادهاى وسیع در غرب، جنوب و شرق تهران منظرهاى تلخ و دلخراش پدید آورده بودند. روند ستم ـ بى وقفه ـ ادامه داشت و غارت منابع نیز روز به روز در حال گسترش بود، تا خلیخ فارس براى تردد کشتیهاى نفتى و جنگى اعضاى پیمان ناتو امنترشود و رقیب آنان در منطقه کنترل گردد.
در سال 1976 میلادی برابر با 1355ه.ش. جیمى کارتر از حزب دموکرات امریکا بر مسند ریاست جمهورى تکیه کرد. وى با شعار «حقوق بشر» استراتژى امنیت ملى امریکا را در جنگ روانى و وارد ساختن فشارهاى بیشتر بر اتحاد جماهیر شوروى و زمینهسازى براى گرفتن امتیاز در جریان مذاکرات «سالت 2» ترسیم مىنمود.نخستین گام کارتر، انجام اصلاحاتى در نوع رفتار حکومتهاى وابسته به امریکا در مناطق مختلف جهان بود . ایران، به لحاظ موقعیت حساس ژئوپولتیک و نیز وابستگیهاى بیشترش به امریکا، در صدر لیست قرار داشت؛ به ویژه آنکه امریکا از بیمارى بىعلاج شاه و در پیش بودن دوران انتقال سلطنت به پسرش، و نارضایتىهاى عمومى در حال انفجار مردم ایران آگاه بود. شاه برخلاف میل باطنى و علیرغم روحیۀ خود مدارانهاش، ناگزیر به برخى اصلاحات دست یازید.امیرعباس هویدا، پس از 14 سال صدارت، در 12 مرداد 1356 از کار برکنار شد و منصب وى به جمشید آموزگار، تکنوکرات تحصیل کرده امریکا، سپرده شد.
طى برگزارى مراسم بزرگداشت شهادت آیتاللّه حاج آقا مصطفى خمینى ـ فرزند ارشد امام ـ در آبان ماه 1356، آمادگى ملت و روحانیت براى پیگیرى اهداف قیام امام به نمایش گذاشته شد. رژیم شاه با درج مقالهاى در روزنامۀ اطلاعات (17 دى ماه 1356) واکنش نشان داد و طى آن، رهبرى انقلاب را مورد اهانت قرار داد.در 19 دى ماه، راهپیمایى اعتراضآمیز مردم و روحانیت قم در پى انتشار این مقاله،به خاک و خون کشیده شد. اما چندى نگذشت که شعلههاى انقلاب، با پیامها وسخنان کوبندۀ حضرت امام، دوباره زبانه کشید. مراسم بزرگداشت شهدا وچهلمهاى پیاپى در تبریز و یزد و شیراز و تهران و دیگر نقاط ایران، برگزار مىشد وهر روز جمع زیادى به صفوف انقلاب مىپیوستند و شهادت را آماده مىگردیدند.
دولت ناتوان آموزگار در شهریور 1357 ساقط شد و مهندس جعفر شریف امامى، با شعار «آشتى ملى»، جاى او را گرفت. در بامداد 17 شهریور، دولت جدید در تهران و 11 شهر دیگر حکومت نظامى اعلام کرد و ارتش شاه در همان روز درمیدان ژالۀ (شهدا) تهران حمام خون به راه انداخت ولى اعلام حکومت نظامى واعمال این خشونتها، در کنترل تظاهرات مردم که ملهم از پیامهاى امام بودند،سودى نبخشید.
دولت بعثى عراق، در جهت حمایت و همسویى با شاه، در اول مهر 1357 منزل امام خمینى در نجف اشرف را به محاصره در مىآورد و به ایشان ابلاغ مىکند که درصورت ادامه فعالیتهاى سیاسى، باید خاک عراق را ترک کند. حضرت امام در 12مهر ماه به مرز کویت عزیمت مىکند ولى دولت این کشور اجازۀ ورود نمىدهد.سرانجام امام خمینى تصمیم به هجرت مىگیرد و به پاریس مىرود و در روزجمعه 14 مهر ماه 1357 به این شهر وارد مىشود و از دو روز بعد، در دهکدهاى به نام نوفل لوشاتو در حومۀ پاریس، اقامت مىگزیند. و انقلاب اسلامى را ـ علیرغم فشارهاى دولت فرانسه ـ از همانجا رهبرى مىکند.
دولت شریف امامى نیز بیش از 3 ماه دوام نمىآورد و شاه در 14 آبان 1357دولت را به نظامیان مىسپارد و ارتشبد غلامرضا ازهارى را به نخستوزیرى منصوب مىنماید. اما... قیام مردم همچنان ادامه مىیابد تا اینکه میلیونها نفر مردم تهران و سراسر کشور، طى راهپیمایى خود در روزهاى تاسوعا و عاشورا (19 و 20 آذرماه 1357)، از طرح ایجاد جمهورى اسلامى در ایران حمایت مىکنند. اکنون دیگر اعتصابات شکننده در بخشهاى مختلف دستگاههاى دولتى، به ویژه در شرکت ملى نفت، توان اقتصادى رژیم شاه را به صفر رسانده و دستگاه را به کلى فلج ساخته است؛ حاکمیت دولت تنها در نمایش نیروهاى نظامى مشهود است. با پیام امام خمینى(س) در اول محرم و در پى آن فرار سربازان از مراکز نظامى و پادگانها و پیوستن آنها به انقلاب، ضربات آخر به رژیم محتضر وارد مىشود.
دولت نظامى، در ظرف کمتر از 2 ماه سقوط مىکند. در روز 9 دى ماه 1357،پس از ماهها تلاش سفارت امریکا در تهران و یک روز پس از مذاکره برژینسکى ـ رئیس شوراى امنیت ملى امریکا ـ با جیمى کارتر و سایروس ونس در کمپدیوید(6) ،زمان امور دولت به شاپور بختیار عضو سابق جبهۀ ملى سپرده مىشود. معاون فرماندهى ناتو در اروپا، با مأموریت ویژه از کاخ سفید، به منظور تمهید حمایت نظامیان از بختیار و سازماندهى یک کودتاى امریکایى، به تهران اعزام مىگردد .
امام خمینى (س) دولت بختیار را خائن و ـ همچون گذشته ـ مبارزه تا سرنگونى کامل نظام سلطنت را واجب اعلام مىکند.
در پى فرار ارتشبد ازهارى و بسیارى از سران امنیتى و نظامى و وابستگان رژیم، بنا به توصیۀ امریکا، شاه در روز 26 دى ماه 1357 به مصر فرار مىکند. شوروشادى، سراسر ایران را فرا مىگیرد. امام خمینى بازگشت خویش به وطن را اعلام مىکند. تهدید به ترور و کودتا، و دیگر تلاشهاى امریکا براى ممانعت و یا ایجاد تأخیر در بازگشت امام به نتیجه نمىرسد. توصیههاى نزدیکان امام نیز، که از سردلسوزى و نگرانى خواستار تعویق سفر تا حصول اطمینان از امنیت سفر و اقامت در تهران شدهاند، در تصمیم امام تأثیرى نمىگذارد.
سرانجام، در حالى که هنوز دولت بختیار با حمایت امریکا و بقایاى ارتش شاهنشاهى در مصدر کار بود و شایعۀ کودتاى نظامیان در رسانههاى داخلى و خارجى در سطحى گسترده مطرح بود، پرواز انقلاب فرا رسید؛ 12 بهمن نقطۀ عطفى در تاریخ انقلاب اسلامى شد و 10 روز پس از آن، بساط سلطنت 2500 سالۀ شاهان در ایران برچیده و حکومت اسلامى برقرار شد.
ژنرال هایزر در مورد نقش رهبرى امام خمینى و روحانیت اعترافى دارد که گویاى بسیارى از واقعیتهاست ـ هرچند که او نیز همچون دیگر غربیها و غربباوران از تأثیر عامل اصلى یعنى امدادها و ارادۀ الهى غافل مانده است ـ او مىنویسد:«در پاسخ به این پرسش که آیا انقلاب ممکن بود رهبران دیگرى جز امام خمینى و روحانیون داشته باشد، باید گفت خیر؛ زیرا روحانیون برترى اجتماعى و فرهنگى داشتند و نیز از منابعى جهت بسیج سیاسى برخوردار بودند که گروههاى دیگر فاقد آنها بودند. ولى رژیم این حقیقت را درک نکرد و خود را با گروههاى چریکى و روشنفکران نامؤثر مشغول ساخت و وقتى سرانجام دریافت که روحانیون منبع اصلى مخالفت هستند، دست به اقداماتى زد که به جاى آنکه روحانیون را از صحنه خارج کند باعث روى آورى بیشتر مردم به آنان شد ـ به ویژه به شخص امام خمینى که از این لحظه به بعد به چشم میلیونها ایرانى که به خیابانها ریخته بودند تا جانشان را فداى آرمان انقلاب کنند، دیگر یک انقلابى در میان انقلابیون دیگر نبود بلکه خود مظهر کامل انقلاب بود، قدّیسى بود که کلامى پیامبرگونه و مأموریتى آسمانى داشت و به همین دلیل هیچ کس دیگرى نمىتوانست با او برابرى کند یا جاى او را بگیرد.
امام خمینى پیش از ترک دهکدۀ نوفل لوشاتو طى پیامى از مهمان نوازى مردم ودولت فرانسه بویژه اهالى نوفل لوشاتو تشکر کردند(9) . هواپیمایى ویژه پرواز امام،در مورخۀ پنجشنبه 12 بهمن 57، ساعت 30/3 بامداد ـ به وقت تهران ـ فرودگاه «شارل دو گل» پاریس را به مقصد تهران ترک کرد. هواپیما 200 سرنشین داشت که اغلب آنها خبرنگاران خبرگزاریها و رسانههاى گروهى جهان بودند. هواپیمایى ارفرانس اعلام کرده بود که چون ممکن است اجازۀ فرود داده نشود، براى بازگشت به فرانسه بنزین ذخیره دارد.
تلاشها براى لغو و یا تأخیر سفر امام بىنتیجه مانده بود و تصمیم امام به بازگشت تغییرناپذیر مىنمود. دولت بختیار اعلام کرده بود مراسم ورود امام از تلویزیون پخش مىشود. در خاطرات ژنرال هایزر ـ که در این روزها در محل ستاد مشترک ارتش نقش فرماندهى و هماهنگى آخرین طرحهاى امریکا را در جلوگیرى از سقوط نظام سلطنتى برعهده داشت ـ نکات قابل توجهى وجود دارد که دلایل واقعى تصمیم دولت را آشکار مىسازد. او مىنویسد:
«خوشوقتى در این بود که پوشش رادیو تلویزیونى باعث کاهش جمعیت در خیابان شده بود. امیدوار بودیم که خیلىها مراسم را در خانه از تلویزیون تماشا کنند...
روزنامه هانوشته بودند که گزارش ورود آیتاللّه به طور زنده از رادیو تلویزیون پخش خواهد شد. این تصمیم روزها بود که مورد بحث قرار داشت...خوشحال بودم که مراسم پخش خواهد شد، زیرا: مىشد مراسم را ازتلویزیون بهتر زیر نظر داشت و اگر براى هلىکوپترهاى ما اتفاقى مىافتاد،مانع مىشد که از ماجرا بىاطلاع باشیم.(10)
گفتنى است که علیرغم این تصمیم، چند لحظه پس از ورود امام، ناگهان پخش مراسم از تلویزیون قطع شد و به جاى آن تصویر شاه همراه با نواختن سرود شاهنشاهى به نمایش گذارده شد. این عمل موجى از خشم و خروش مردم در شهرستانهاى مختلف را به دنبال داشت .(11)
در روز 11 بهمن که خبر بازگشت قریب الوقوع امام انتشار یافت هزاران تن از مردم تهران خیابان آزادى (آیزنهاور) مسیر عبور ایشان را از نردهها و لاستیکهاى سوخته و موانعى که در تظاهرات بر پا مىشد، پاک کردند و به دنبال آن شستشوى خیابانها آغاز شد. از نخستین ساعات صبح 12 بهمن گروههاى انتظامات وابسته به کمیتۀ استقبال، در مسیر عبور امام به حرکت در آمدند و از طریق بلندگوهایى که روى اتومبیلهاى انتظامات نصب شده بود، از مردم خواستند به هنگام ورود رهبر انقلاب نهایت همکارى را بکنند. مسیر عبور: فرودگاه، میدان آزادى، خیابان انقلاب، دانشگاه تهران ،خیابات ولیعصر و بهشتزهرا اعلام شده بود که 33 کیلومتر طول داشت.
علاوه بر میلیونها زن و مردى که در سرتاسر خیابان انقلاب و خیابانهاى مجاور ومیدان آزادى و اطراف فرودگاه اجتماع کرده بودند بیش از یک میلیون تن از مردم، با اطلاع از ورود امام به بهشت زهرا از ساعتها پیش در آنجا مستقر شده بودند.
در پایان مناسب مىدانیم سرود استقبال از امام را که در فرودگاه مهرآباد و نیز پس از آن در همه جا خوانده مىشد و مورد توجه مردم قرار مىگرفت درج کنیم:
خمینى اى امام(4)
اى مجاهد، اى مظهر شرف
اى گذشته زجان، در ره هدف
چون نجات انسان شعار توست
مرگ در راه حق افتخار توست
این تویى، این تویى، پاسدار حق
خصم اهریمنان، دوستدار حق
بود شعار تو: به راه حق قیام
ز ما تو را درود، ز ما تو را سلام
خمینى اى امام(4)
توضیحات:
1-هیئت مستشاران نظامى به سرپرستى ژنرال رابرت 1. داچ هایزر و هیئت مستشاران سیاسى تحت مسئولیت ویلیام سولیوان سفیر کبیر امریکا در ایران.
2-سایروس ونس، وزیر خارجه امریکا در خاطراتش مىنویسد:... در اوائل دسامبراواسط آذر ماه 57 به پیشنهاد مایکل بلومنتال وزیر خزانهدارى که به تازگى از تهران بازگشته بود، از جرج بال معاون پیشین وزارت خارجه در زمان حکومت کندى و جانسون، که از دوستان خوب و آگاه خود من هم بود، دعوت کردیم که یک بررسى همهجانبه و دقیق از اوضاع ایران به عمل آورد و ما را در تعیین خط مشى آینده خود در ایران یارى کند. بال علاوه بر منابع اطلاعاتى وسیعى که خود در اختیار داشت، با کمک هال ساندرس و سایر همکاران من در وزارت خارجه تحقیقات عمیقى را درباره اوضاع ایران آغاز کرد. من اطمینان داشتم که او نظریات واقع بینانهاى در این مورد ابراز خواهد نمود. توطئه در ایران، ص 31 در مورد مفاد طرح جرج بال و تصمیمات سران غرب در گوادلوپ نگاه کنید به: کوثر، ج 2، ص 599
3- جان، اف کندى. سى و پنجمین رئیس جمهورى امریکا ـ که آغازگر فصل جدید حضور متجاوزانۀ امریکا در ویتنام بود، در یک نمایش بشر دوستانه، کمک به انجام اصلاحات اجتماعى در کشورهاى توسعه نیافته را از اهداف مهم خود بر شمرد که در واقع قصد او مقابله با تهدید کمونیسم و بلوک شرق بود. بر این اساس، سیاست خارجى دولت کندى در برابر جهان سوم، اجراى رفورم از بالا به پائین به منظور پیشگیرى از انقلابهاى قهرآمیز ضد استعمارى و ضداستبدادى بود. این برنامه در 13 مارس 1961 برابر با 22 اسفند 1339 با عنوان «اتحاد براى پیشرفت» (Alliance For Progress) اعلام شد. اساس این طرح بر پیشنهادهاى آیزنهاور، برنامۀ «تعاون کشورهاى امریکایى» را بیچک و طرح مارشال در کنفرانس 1948 بوگوتا مبتنى بود. کندى بر آن بود که این برنامه، نخست در امریکاى لاتین اجرا شود تا خطر پیدایى «کوبا»هاى دیگر برطرف شود، در ایران نیز با نام «انقلاب سفید» مطرح شد. در ادامۀ این طرح آمده بود که چنانچه برنامۀ مزبور به شکست یا مقاومت منجر شود، سران دست نشاندۀ امریکا در جهان سوم، براى سرکوب مردم به نیروى انتظامى توسل مىجویند. تجربۀ خونین این طرح، در ونزوئلا به نوعى و در ایران به گونهاى دیگر رخ داد. ر.ک.: شیر و عقاب، ص 213 ـ 183 و امریکاى لاتین، دنیاى انقلاب، ص 280 ـ 265
5- به مشابهت برنامۀ کارتر و طرح سلف دموکرات وى، کندى، در اوایل دهۀ 60 میلادى توجه شود.
6-هفت هزار روز، ص 1046 ـ به نقل رسانهها.
8- بحران دموکراسى در ایران، ص 138 و 139، به نقل از Revolution in Iran, the Roots tur moil. London, Routledge, 1990
9-«امید است مهماننوازى دولت و ملت فرانسه و حس آزادیخواهى آنان را فراموش نکنم. و از زحماتى که به همسایگان و اهالى نوفللوشاتو دادم معذرت مىخواهم.» صحیفه امام؛ ج 6، ص 6
10-مأموریت در تهران، خاطرات ژنرال هایزر، ص 266 و 267. اشارۀ هایزر به «هلىکوپترها» در رابطه با تصمیم
او و فرماندهان ارتش شاه دربارۀ انتقال حضرت امام پس از اتمام سخنرانى در بهشت زهرا است که یک واقعۀ معجزهآسا این توطئه را با شکست مواجه ساخت همان جا، ص 268.
11-در پى قطع برنامه ورود امام از تلویزیون،در چندین شهر از جمله: تهران، شیراز، رامسر، آمل، کرمانشاه،رشت، یزد، دورود و زنجان، مردم به خیابانها آمدند و دست به راهپیمایى اعتراضآمیز زدند. برخى گمان کردند حادثۀ ناگوار رخ داده است و در برخى از شهرها تهران و شیراز و... از شدت خشم تلویزیونها را شکستند. تلویزیون آلمان در برنامه ساعت 30/12 بعد از ظهر مورخ یکشنبه 15 بهمن 57 در بخش خبرى خود فیلمى را که از جریان قطع برنامۀ پخش مستقیم ورود امام خمینى به ایران تهیه کرده بود، به نمایش گذاشت. در این فیلم نمایش داده شد که چگونه پرسنل نظامى به کارکنان استودیو تلویزیون حمله بردند و از ادامۀ کار آنها جلوگیرى کردند.
شاپور بختیار وحشت زده از خشم ملت دربارۀ قطع برنامۀ تلویزیونى طى تماس با جراید اعلام داشت:
«در مورد قطع پخش مستقیم تشریف فرمایى امام خمینى از تلویزیون چنین دستورى از طرف من داده نشده است.» روزنامه کیهان 12/11/57، ص 2 و کیهان 15/11/57، ص 8.