مصطفی چمران شهید شده بود و او بسیار اظهار دلتنگی می کرد. فقط یک هفته بعد بود که خودش هم به چمران پیوست.
جماران ـ منصوره جاسبی: یک هفتمی آمد و یک هفتمی هم رفت. مادرش گفته که او سحر ششم ماه مبارک رمضان به دنیا آمده سحری که هفتم شهریور سال 1323 بود. اسمش را محمود گذاشتند. بعدها روی سنگر قبرش نوشتند: وزیر پست و تلگراف و تلفن. گفته اند نوه اول خانواده بود و به دنیا آمدنش با بقیه نوه ها متفاوت بود.
خواندن و نوشتن را در دبستان محمدی شروع کرد. متوسطه را اما به علوی رفت. استاد روزبه یعنی یکی از بنیانگذاران علوی همیشه می گفت: من دو امید در علوی دارم که یکی قندی است. این امید آقای روزبه، معدل سال آخرش شد 19/85. رتبه نخست در رشته الکترومکانیک دانشکده فنی دانشگاه تهران شد. سال 50 بود که محمود قندی دکترای برق و الکترونیکش را با بالاترین نمره دانشگاهی 3/94 از دانشگاه کالیفرنیا دریافت کرد.
در همه سال های تحصیلش از فعالیت های دانشجویی دور نبود و همان طور که در کتابخانه دانشکده فنی دانشگاه تهران فعالیت داشت، در امریکا نیز شد از موسسان انجمن اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا و دست راست دکتر چمران.
درس و رشته فنی هیچ وقت محمود را از تحصیل علوم دینی باز نداشت. او شاگرد علامه طباطبایی بود و فلسفله را در مکتب ایشان تلمذ می کرد و به کلاس های استاد مطهری هم می رفت طوری که او محمود قندی را از ستارگان فلسفه و فقه در جهان اسلام می دید.
متعهد بود و متخصص. انقلابی بود و زندان رفته. انقلاب اسلامی که پیروز شد شورای انقلابی ها او را برای وزارت خانه پست و تلگراف و تلفن منصوب کردند و شهید رجایی هم که نخست وزیر شد باز هم او را در کابینه خود نگه داشت. او عضو کابینه ای ماند که هم نخست وزیرش شهید شد و هم رئیس جمهورش. کابینه ای که عده ای نخبه را گرد هم آورده بودند تا برای ایران کاری کنند کارستان. اما منافقان و دشمنان خوب می دانستند دارند چه می کنند. ترور و بمب گذاری پشت یکدیگر و گرفتن این فرزندان از میهن و ملت.
هفتم تیرماه سال 60 بود. بعد از پایان کلاس درسش خود را به دفتر حزب جمهوری رساند. ساعتی بعد به همراه جمعی دیگر از مسئولان جمهوری اسلامی به شهادت رسید. عاملش بمبی بود که منافقان کار گذاشته بودند.
مصطفی چمران که رفت، نقل زبانش شده بود مصطفی و خاطراتش. اظهار دلتنگی می کرد از نبودن مصطفی. در آخرین سخنرانی اش قبل از شهادت گفته بود: «شهادت فیض عظیمی است که نصیب هر کسی نمی شود».
بارها گفته بود که اگر به خاطر وظیفه شرعی و احساس مسئولیت نبود به دنبال دروس فقه و فلسفه می رفتم. او آرزویش این بود که باقی تحصیلش را در حوزه علمیه قم بگذراند.
یکی از اساتیدش درباره اش گفته بود: «30 سال روی دکتر قندی کار شده بود و حال 30 سال دیگر باید استادانی چون روزبه، مطهری، بهشتی و... کار کنند تا قندی دیگری ساخته شود».