غواص ها را که آوردند، نامش افتاد سر زبان ها. تازه بحث ها دور و برش گُل کرد. انگار آنها آمده بودند که کربلای چهار را از گمنامی بیرون بکشند، درست مانند خودشان که سال ها بی نام و نشان بودند.

جماران- منصوره جاسبی: کربلای چهار نه ابهت کربلای پنج را داشت نه نام و نشان والفجر هشت را. ناشناخته بود. مثل یک "تک" در کارنامه هشت ساله دفاع مقدس یک گوشه ای نشسته بود و دم نمی زد. غواصانش بی نام و نشان مانده بودند. اصلا گمنامی شده بود بخشی از این عملیات. پیکرهای مطهر رزمندگانش که آمدند، تازه افتاد سر زبان ها. هر یکی چیزی گفت. هر کدامشان هم مسئولیتی داشتند نه اینکه از راه رسیده باشند و چیزی گفته باشند و رفته باشند. وسط این نقل قول ها مانده بودیم که به کدام سخن می شود تکیه داد. اصلا عملیات اصلی بود یا فرعی؟ فریب بود یا نبود؟ حاج قاسم اما حرفی زد که شد تکیه گاه. شد دلیل راه. اصلا او خودش سند بود وقتی حرفی می زد. او گفت: "عملیات کربلای 4 عملیات اصلی بود نه یک عملیات فرعی و وقتی در حین عملیات کربلای ۴ با مواجهه شدید دشمن مواجه شدیم و فهمیدیم امکان مقابله و عبور از ام‌الرصاص وجود ندارد، تصمیم‌ گیری شد که عملیات متوقف شود."

 

جنگ شش سالگی خودش را پشت سر گذاشته بود. فرماندهان مدت ها دور هم نشسته بودند و نقشه کشیده بودند و جوانب امر را بررسی کرده بودند. طراحی ها انجام شد. عملیات آبی خاکی بود و گسترده. ساعت 22/30 روز سوم دی ماه سال 65 بود. یک ساعتی قبل غواص ها که حکم تخریبچی را داشتند به دل آب زدند. فرماندهان گردان ها خبر تمرکز دشمن روی تنگه های عبوری را به فرمانده عملیات رساندند. تخریبچی ها رأس ساعت مقرر که همان 22/30 بود در مقرها مستقر شدند. عملیات آغاز شد. رمزش یا محمد رسول الله(ص) بود و مسئولیت اجرایی اش را قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا(ص) عهده دار بود. نقشه ها حاکی از این بودند که قرار است ضربه های سختی به دشمن بعثی زده شود. می گفتند مقدمات فتح بصره را با خود دارد. بصره، بندری که نقطه قوت عراق بود. ام الرصاص و ابوالخصیب  که هر دو جزیره هایی مهم بودند هم به تصرف در می آمد. ده دقیقه ای از بامداد می گذشت که غواص ها خط اول را شکستند. آتش بود که بر سرشان می بارید اما کوتاه نیامدند. اهداف اولیه عملیات عملی شد. یک بامداد بود که رادیو عراق خبری را مبنی بر حمله ایران با ذکر مکان و محور عملیات اعلام کرد، خبری که تا آن ساعت بی سابقه بود و همه نشان دهنده این بود که عراق از عملیات آگاه است.

کار سخت و سخت تر شد. سعی تخریبچی ها این بود که به مناطق ام‌الرصاص، ام‌ البابی، بلجانیه، سهیل و قطعه نفوذ کنند اما بعثی ها پاتک ضد غواص و شناور را اجرایی کردند. عقبه بچه های رزمنده بمباران شد. ادامه کار گره خورد و عملا دسترسی به اهدافی که برای عملیات در نظر گرفته شده بود غیر ممکن. ساعت شش صبح روز چهارم دی ماه بود. فقط چند ساعتی از اجرای عملیات گذشته بود که دستور عقب نشینی صادر شد. یازده صبح بود. پاتک بعثی ها به شدت شروع شد. 24 ساعتی از عملیات می گذشت که متوقف شد. 

دو هفته بعد اما سیلی محکمی به ارتش بعث عراق زده شد. 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.