متفکر بود و اهل سیاست. سیاستش به روز بود. شجاع بود و بی باک. مقابل حرف زور می ایستاد. می خواست شاه مقابلش باشد یا وزیر، برایش فرقی نداشت. قبای کرباسی می پوشید و روی زیلویی می خوابید. او مدرس بود.

به گزارش خبرنگار جماران، دهمین روز از آذر ماه، مصادف با روزی است که رضا خان قلدر، وجود آیت الله مدرس را دیگر تاب نیاورد و دستور قتلش را صادر کرد. او از نوادر سیاست مدرن ایران است که با در آمیختن بجای دین و سیاست، در نهایت هوش و ذکاوت، شجاعانه در برابر دو جریان استبداد و استعمار ایستاد و مخلصانه جان خود را نیز در این راه فدا کرد. این ویژگی‌ ها و ده ها خصلت دیگر در این روحانی وارسته باعث شد که امام خمینی(س) علاقه وافری به ایشان پیدا کرده و تحت تأثیر آن مرد بزرگ قرار گیرد.

امام خمینی در دوره سیاست ورزی مدرس، سنین جوانی را سپری می ‌کرد و با هوش و درک فوق‌ العاده که با فروغ ایمان و نور معرفت به دست آورده بود، اوضاع سیاسی اجتماعی روزگار را کاملا زیر نظر داشت. او این حقیقت را دریافته بود که مدرس تنها شخصیت مومنی است که می‌ تواند بر دیانت اصرار ورزد، مانع تجاوز و ستم شود و هویت راستین جامعه را حفظ کند. او چنان مشتاق مدرس بود که از قم به تهران رفت تا وی را ملاقات کند و از نزدیک شاهد تلاش های پربارش باشد. امام در فرازی از سخنانش می ‌فرماید: «من آن وقت مجلس رفتم دیدم برای تماشا. بچه بودم، جوان بودم رفتم ـ مجلس آن وقت تا مدرس نبود، مثل اینکه چیزی در آن نیست؛ مثل اینکه محتوا ندارد. مدرس با آن عبای نازک و با آن ـ عرض بکنم ـ قبای کرباسی وقتی وارد می‌ شد، مجلس می‌ شد یک مجلس ـ طرح هایی که در مجلس داده می‌ شد، آنکه مخالف بود، مدرس مخالفت می‌کرد.» (صحیفه امام، ج 8، ص 67) «من مجلس آن وقت را هم دیده‌ ام. کانَّهُ مجلس منتظر بود که مدرس بیاید؛ با اینکه با او بد بودند، ولی مجلس کانَّهُ احساس نقص می‌ کرد وقتی مدرس نبود. وقتی مدرس می‌ آمد، مثل اینکه یک چیز تازه‌ ای واقع شده.(صحیفه امام، ج 16، ص 452

امام با علاقه ‌ای که به مدرس داشت به محل بحث ‌های علمی مدرس نیز سر می ‌زد و از آن چنین یاد می‌ کند: «من یک روز رفتم درس ایشان ـ مثل اینکه هیچ کاری ندارد، فقط طلبه‌ای است دارد درس می‌دهد؛ این طور قدرت روحی داشت. در صورتی که آن وقت در کوران آن مسائل سیاسی بود که باید حالا بروند مجلس و آن بساط را درست کند. از آنجا ـ پیش ما ـ رفت مجلس.»(صحیفه امام، ج 16، ص 451)

امام به شدت تحت تاثیر شخصیت مدرس بود و اصرار داشت زندگی آن شهید در ابعاد گوناگون تبیین شده و الگو قرار گیرد؛ زیرا مخالفان و معاندان تبلیغ کرده بودند که روحانیت باید کنج مدارس و مساجد برود، مسائل شرعی بگوید و کاری با سیاست و اجتماع نداشته باشدتا معنویت خود را از دست ندهد. ایشان مدرس را به عنوان نمونه ‌ای معرفی می‌کرد که در مقابل استبداد و استعمار ایستادگی کرد و در صحنه ‌های گوناگون اجتماعی سیاسی حضور فعال، همه جانبه، موثر و کار آمد داشت و در عین حال به مقامات معنوی هم دست یافت و معنویت و حالات اخلاقی ‌اش در اوج بود. امام در این باره می‌ فرماید:

«مساله دخالت در سیاست در رأس تعلیمات انبیاست. علمای ما این طور نبودند که منعزل از سیاست باشند. مساله مشروطیت یک مساله سیاسی بود و بزرگان علمای ما در آن دخالت داشتند و آن را تاسیس کردند. مساله تنباکو یک مساله سیاسی بود که مرحوم میرزای شیرازی انجام داد. در زمان های اخیر، هم مدرس و هم کاشانی مرد سیاسی و مشغول کار بودند.»(صحیفه امام؛ ج 20، ص 117)

به همین دلیل، امام خمینی شناخت شهید مدرس را امری لازم دانسته، خاطرنشان می‌ کرد: «اینک که با سر بلندی از بین ما رفته است، بر ماست که ابعاد روحی و بینش سیاسی و اعتقادی او را هر چه بهتر بشناسیم و بشناسانیم‌.» (صحیفه امام؛ ج 19، ص 73) زیرا که او زنده است و الگوی تمامی مبارزان حق جوست.

 

پارسای پایدار

مدرس با آن جنبه ‌های پرجاذبه و نقش ارزنده‌ای که در مقطعی تاریخی و حساس به عهده داشت، در تاریخ نهضت معاصر بسیار غریب بود و رگه‌ های مظلومیت او در سیره ‌اش قابل مشاهده است. آن که نام و یاد و شیوه فکری فرهنگی این شهید والامقام را احیا کرد، امام بود. وقتی طرح نخستین اسکناس جمهوری اسلامی ایران را خدمت امام بردند، امام ذیل تصویر آن مجتهد مبارز نوشت: «سزاوار است که[بر] اولین اسکناس که در ایران به طبع می‌ رسد، عکس اولین مرد مجاهد در رژیم منحوس پهلوی چاپ شود. خداوند رحمت فرماید ایشان را.» (صحیفه امام؛ ج 19، ص 431)

این که حضرت امام(س) در میان علمای شیعه و خصوصا معاصران، به آیت‌الله مدرس عنایت خاصی داشت، صرفا به جنبه‌ های سیاسی وی ارتباط ندارد و بی‌تردید تربیت ‌های الهی، انگیزه‌ های خالصانه و اخلاق و رفتار مدرس مورد توجه آن روح قدسی قرار داشته است: چرا که مدرس «یک چنین مرد قدرتمندی بود، برای این که الهی بود، برای خدا می‌ خواست کار کند، نمی ‌ترسید»(صحیفه امام؛ ج 7، ص 305) و در بیانی دیگر می ‌فرماید: «اسلام می‌ خواهد انسان درست کند، می‌ خواهد آدم درست کند یک آدم اگر موافق تعلیم قرآن درست شود می‌ بینید که یک مدرس از کار در می ‌آید».(صحیفه امام؛ ج 7، ص 415)

امام خمینی در بیان دیگری از بی ‌اعتنایی مدرس به مقام و صراحت بیانش و طلاقت لسانش در برابر ستمگران سخن گفته و می ‌فرماید: «نه اینکه این را در غیاب می‌ گفت، در حضورشان هم می‌ گفت. این‌جوری بود وضعش. این چه بود؟ برای اینکه وارسته بود، وابسته به هواهای نفس نبود.» (صحیفه امام، ج 16، ص 452)

امام خمینی همچنین در پیام خود به مناسبت بازسازی مرقد آن شهید در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۳۶۳، از مدرس به عنوان مجتهدی عظیم الشان، متعهدی برومند و عالمی بزرگوار یاد می‌ کند که از اظهار حق و ابطال باطل دریغ نمی ‌ورزید. در فرازی از این پیام آمده است: «این عالم... با جسمی نحیف و روحی بزرگ و شاداب از ایمان، صفا و حقیقت و زبانی چون حیدر کرار رویارویشان ایستاد، فریاد کشید، حق را گفت، جنایت را آشکار کرد... و عاقبت جان طاهر خود را در راه اسلام عزیز و ملت شریف نثار کرد و به دست دژخیمان ستم شاهی درغربت به شهادت رسید و به اجداد طاهرینش پیوست.»(صحیفه امام؛ ج 19، ص 73)

ایشان در این سخنان شجاعت، شهامت و اقتدار مدرس را به دیانت، پرهیزگاری و پارسایی او مربوط می‌ داند و شیوه مبارزاتی ‌اش را به روش نخستین امام حضرت علی(ع) تشبیه می‌کند. به دیگر بیان، این که امام یادآور شده است: «ملت ما مرهون خدمات و فداکاری های اوست‌.» (صحیفه امام؛ ج 19، ص 73) به خاطر آن است که این شهید، با کرامت، عزت نفس و علم و اجتهادی که داشت به عنوان اسلام شناس مسلط بر مصالح دینی و فرهنگی جامعه مطرح شد. بزرگمردی که در تاریخ معاصر تحول پدید آورد، روح اتکا به هویت اصیل و اعتماد به نفس را در امت مسلمان ایران احیا کرد و زمینه لازم برای گام نهادن به جاده استقلال و آزادی واقعی را فراهم کرد. در دوره ‌ای که زمام امور ملت در دست افراد جاه طلب و دنیا زده بود و عوامل استعمار و استکبار خود را قیم مردم تصور می ‌کردند، این مرد متدین با تاثیرپذیری از حقایق و مسلمات قرآن و عترت برای رضایت خداوند قیام کرد و یک تنه دربرابر سلطه ایستاد این خصوصیات سبب شد تا امام مدرس را به عنوان شخصیت پویا و الگو در تمامی اعصار معرفی کند و بفرماید: «مدرس حالا هم زنده است. مردان تاریخ تا آخر زنده هستند. لذا سعی کنید مثل مرحوم مدرس را انتخاب کنید، البته مثل مدرس که به این زودی ‌ها پیدا نمی‌ شود. شاید آحادی مثل مدرس باشند.»(صحیفه امام، ج 18، ص 276)

 

غنای قناعت

سیره واقعی مدرس نکات ارزنده‌ ای را پیش چشم ما می ‌نهد که هر کدام می ‌تواند درسی هدایتگر برای جامعه اسلامی باشد و سند افتخار تشیع و روحانیت شیعه به شمار آید. امام خمینی(س) علاقه مندان رابه آن ویژگی ها توجه داده است؛ ویژگی هایی که ساده زیستی، قناعت و اعراض از مطامع دنیوی بخشی از آنهاست. امام می‌فرماید: «منزلش یک منزل محقر از حیث ساختمان و زندگی یک زندگی مادون عادی که در آن وقت لباس کرباس ایشان زبانزد بود، کرباسی که باید از خود ایران باشد می‌ پوشید»(صحیفه امام، ج 13، ص 417) «ایشان با گاری آمد تهران، از قراری که آدم موثقی نقل می‌ کرد، آنجا هم یک خانه مختصری اجاره کرد و من منزل ایشان مکرر رفتم، خدمت ایشان رضوان ‌الله علیه مکرر رسیدم.»(صحیفه امام، ج 3، ص 244)

 

مدرس از همان نخستین روزهای حیات فکری، فرهنگی و سیاسی، زندگی ساده و بی‌ تکلف را بر راحت طلبی و رفاه ترجیح داد تا بتواند بدون تعلق خاطر به مادیات، رسالتی که احساس می‌ کرد به انجام برساند. تخت خوابش حصیر، بالشش عمامه، لحافش عبا، لباسش یک پیراهن کرباس و غذایش نان و ماست و آبگوشت بود. در واقع او مبارزه را از خود شروع و دیو نفس را سرکوب کرد. او می‌ دانست راهی که برگزیده ترور، تبعید، زندان، شکنجه و شهادت دارد. بنابراین، از همه چیز گذشت تا موفق شد از جان خود در راه جانان بگذرد. آری، او ستیز با امیال خود را در رأس برنامه ‌هایش قرار داد تا بتواند در میدان مبارزه بیرونی تا آخرین نفس استقامت کند. مدرس خود می ‌گوید: «اگر من نسبت به بسیاری از اسرار آزادانه اظهار عقیده می ‌کنم و هر حرف حقی را بی ‌پروا می ‌زنم برای آن است که چیزی ندارم و از کسی هم نمی‌ خواهم اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع را کم نمایید، آزاد می‌ شوید.»

 

مبارزه با ستمگران

در بعد اجتماعی مدرس عقیده داشت تشکیلاتی که مبنای خود را بر زور و دیکتاتوری قرار می ‌دهد هیچ خیر و صلاحی نصیب جامعه و مردمش نمی ‌کند. او به خوبی می ‌دانست که از خود بیگانگی، جهالت و هراس نیروی مولد رشد را متوقف می ‌کند و جامعه را نومید و سرخورده می ‌کند. به همین دلیل از موضع دیانت و مجتهدی پرهیزگار در جهت هویت مذهبی ملت و ایجاد اتکا و اعتماد به نیروی خود در میان مردم کوشید و برای نفی هرگونه سلطه از صحنه روابط انسان ها مردانه مبارزه کرد.

امام خمینی در این باره می ‌فرماید: «آن که در مجلس (با ستم) مخالفت می‌ کرد، جبهه ملی نبود، مدرس بود، نهضت آزادی نبود، مدرس بود که می ‌ایستاد و برخلاف آنجا، این ها آن وقت چیزی نبودند، کاری نداشتند با این کارها...»(صحیفه امام؛ ج 7، ص 45)

 

شجاعت و شهامت

مدرس استواری، استحکام، رشد و ترقی جوامع را در ارتباط مستقیم با امنیت آنان می ‌دانست و از مدافعان آن بود. او برای دستیابی به امنیت در سیاست خارجی، شعار موازنه عدمی را مطرح کرد. مدرس در برابر هر قدرتی که می ‌خواست به قلمرو اسلامی و جامعه مسلمانان تعدی کند، می‌ ایستاد و شرق و غرب و داخلی و خارجی برایش تفاوت نداشت. دولت روسیه اولتیماتومی برای ایران فرستاد که اسارت کشور در آن نهفته بود. آنان می ‌گفتند باید این طرح ذلت آور به تصویب مجلس بگذرد. نمایندگان مجلس مردد بودند چه کنند. مدرس این اوضاع آشفته و هراس آلود را با سخنان خود از بین برد. او در سخنرانی خویش گفت: حالا که بناست از بین برویم چرا خودمان خویشتن را از بین ببریم.

امام خمینی به این ماجرا اشاره می ‌کند و می ‌فرماید: «(مدرس) رای مخالف داد، بقیه جرات پیدا کردند و رای مخالف دادند. رد کردند اولتیماتوم را، آنها هیچ غلطی نکردند.... یک روحانی بود که در مقابل یک چنین قدرت بزرگ ایستاد... دیگران هم جرات کردند.» (صحیفه امام؛ ج 3، ص 245)

مدرس از اینکه قدرت های داخلی و خارجی دور از عقل و منطق با سلاح های مخرب نظامی و فرهنگی به مردم ستم می ‌کنند و اجازه نمی ‌دهند آنان مسیر ایمانی و عقلانی خویش را طی کنند، بسیار متاسف بود. امام خمینی در این مورد چنین می ‌فرماید: «مرحوم مدرس رحمه‌الله علیه آن طوری که من شنیدم که ایشان گفتند که شیخ الرئیس می‌ گفته است که من از گاو می‌ترسم برای این که شاخ دارد و عقل ندارد این یک مسئله است... گاو شاخ دارد و عقل ندارد، قدرت دارد، عقل ندارد. اینهایی هم که در دنیا الان فساد راه می ‌اندازند از همان سنخ هستند که شاخ دارند و عقل ندارند، قدرت دارند. انسانیت ندارند." (صحیفه امام؛ ج 18، ص 207)

 

جمهوری خواهی آرزوی موهوم و فریبنده‌ ای بود که در ذهن مخدوش رضاخان ریشه دوانید و با دست استعمارگران انگلیس آبیاری شد. وی به ظاهر خود را خادم مردم معرفی می ‌کرد، ولی در باطن می‌خواست با نام جمهوری راه را برای نفوذ بیگانگان هموار کند. شهید مدرس زودتر از همه خطر این آشوب را حس کرد، در پی چاره بر آمد. این نیرنگ را خنثی کرد. رضاخان که خود را تنها و درمانده دید، در ۱۸ فروردین ۱۳۰۳ به بومهن رفت. افرادی دوباره وی را به صحنه سیاست آوردند تا به ظلم و خیانت خویش ادامه دهد. امام در خصوص اعتراض مدرس به جمهوری رضاخانی می ‌فرماید: «پیشترها مجلس شورای ملی آقایان اگر یک کلمه از طرف دولت انگلستان اشاره می ‌شد که باید فلان کار را انجام بدهید، احتمال این که مخالفت بکنند نداشتند... رضاخان می‌خواست که جمهوری درست کند و مدرس مخالفت می ‌کرد. می‌دانست که می‌ خواهد حقه بزند و مردم را بچاپد. فقط مدرس ایستاد و جلوی او را گرفت.» (صحیفه امام؛ ج 12، ص 388)

امام خمینی درباره روابط مدرس و رضاخان به خاطره‌ای جالب اشاره می‌ کند و می ‌فرماید: «یک وقتی (رضاشاه) در یک سفر رفته بود، یک سفری که مورد خطر شاید بود. مرحوم مدرس رحمه‌ الله علیه که آن روز مخالف با رضا شاه بود و جانش را هم سر همان مخالفت داد، گفته بود که من دعا کردم به شما در این سفر که سالم برگردید. خیلی خوشحال شده بود که مدرس (به عنوان مخالف او) به او دعا کرده. گفت: دعا کردید؟ خوب ایشان گفته بود آخر نکته دارد. این است که اگر تو در این سفر مرده بودی، همه اموال ما (ملت ایران) از بین رفته بود. می ‌خواهم زنده باشی تا اموالمان را پیدا کنیم.»(صحیفه امام؛ ج 5، ص 196)

در سال ۱۳۶۱، امام خطاب به هیات وزیران فرمود: «تاریخ مرحوم مدرس را دیده اید که یک سید خشکیده لاغر با لباس کرباسی یک همچو آدمی در مقابل آن قلدری که هر کس وقت را درک کرده باشد می داند که زمان رضاشاه غیر زمان محمد رضا شاه بود.... در مقابل او همچو ایستاد در مجلس و در خارج مجلس که یک وقت گفته بود: سید! چه از جان من می ‌خواهی؟ گفته بود: می‌ خواهم تو نباشی.»(صحیفه امام؛ ج 16، ص 451)

 

مخالفت مدرس با رضاخان تنها به سبب استبداد و قلدری رضاخان نبود، او در اعماق اعمال رضاخان نکته خطرناک‌تری می ‌دید. به نظر وی، رضا خان مزدور خارجی بود و انگلیس می‌ خواست به وسیله وی سلطه خود را بر ایران تحکیم بخشد و در مقابل شوروی دیروز کمربند امنیتی ایجاد کرده، منافع غرب رادر منطقه تامین کند. آنها مذهب و علمای شیعه را سد راه این نقشه خطرناک می‌دیدند و بر آن بودند به وسیله رضاخان تقدس زدایی کرده، به ارزش ها هجوم برند و روحانیت را تضعیف کنند.

مدرس خود درباره مقابله با رضاخان می‌گوید: «اختلاف من با رضاخان بر سر کلاه و عمامه و این قبیل مسائل جزئی مثل نظام اجباری نیست. من در حقیقت با سیاست انگلستان که رضاخان را عامل اجرای مقاصد استعماری خود در ایران قرار داده مخالفم. من با سیاست هایی که آزادی و استقلال ملت ایران و جهان اسلام را تهدید می ‌کند، مبارزه می ‌کنم. راه و هدف خود را می‌ شناسم. در این مبارزه هم پشت سر خود را نگاه نمی‌ کنم که شما یا کسان دیگر همراهی می‌ کنید یا نه. لازمه مبارزه در این راه از خود گذشتگی و فداکاری است.»

منبع: جمهوری اسلامی

 

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.