چهاردهم آبان ماه بود. امام از نوفل لوشاتو رهبری نهضت را عهده دار بودند. درست روز سیزدهم آبان یعنی یک روز قبل دانشآموزان در محوطه دانشگاه تهران به گلوله بسته شده بودند. حالا اما امروز شهر به آتش کشیده شد بی آنکه نیرویی نظامی وارد عمل شود و جلوی آن را بگیرد. شاه گمان کرد با این کار می تواند دامن انقلابیون را لکه دار کند اما تیزهوشی امام نقشه اش را بر ملا کرد.
به گزارش خبرنگار جماران، حوادث روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی را هر چه بالا و پایین کنی، روزی به نام چهارده آبان که در آن اتفاقی از طرف مردم رقم خورده باشد، به چشم نمی آید. روزی که عوامل رژیم شاه خود به تخریب اموال عمومی و زد و خورد پرداختند تا این آشوب ها را به نام ملت ثبت کنند اما موضع قاطع امام خمینی(س) در مقابل آن و هوشیاری مردم، نقشه های آنان را بر آب کرد.
حوادث ۱۴ آبان ۱۳۵۷ اگر چه در تاریخ سیاسی و مبارزاتی مردم ایران به نسبت وقایع دیگر از اهمیت کمتری برخوردار است، اما به عنوان برگی از تاریخ مبارزات مردمی درخور توجه و بازخوانی است. در آن برهه موضعگیری های مداوم و مستمر امام خمینی مبنی بر ادامه مبارزات مردمی تا سقوط رژیم شاه و تشکیل نظام جمهوری اسلامی، رژیم را در مخمصه قرار داده و یکی از اثرات این موضعگیری ها ایجاد تزلزل در بنیان های ارتش شاهنشاهی بود.
تشکیل دولت نظامی هم نتوانست اوضاع را کنترل کند و موج همراهی ارتشیان با انقلابیون رفته رفته رو به افزایش نهاد. همراهی که در روزهای بعد منجر به فرار سربازان و سرپیچی آنها از برقراری حکومت نظامی شد. به طوری که" آمار فرار سربازان از سربازخانهها فزونی یافت" (روزشمار تاریخ، ج۲، ص۳۷۶)؛ و نیز فرار سربازان از نیروهای سه گانه رو به افزایش نهاد.(همان، ص۳۷۹)
این اتفاقات در هفته اول تشکیل دولت نظامی افتاد و بحران ناخواسته دیگری بر رژیم تحمیل کرد. سرعت این پدیده پس از تشکیل دولت نظامی رشد فزاینده ای یافت و استقبال انقلابیون از سربازان فراری [که اغلب با اسلحه از پادگان ها فرار می کردند و به انقلابیون می پیوستند] با گل و شیرینی سرعت رویداد را بیشتر می کرد. نگرانی عمیق تر رژیم سرعت دسترسی انقلابیون به اسلحه بود؛ هر چند که دو طرف ماجرا نگران استفاده از اسلحه بودند. گاه و بیگاه خبرهایی مبنی بر بروز درگیری با استفاده از سلاح در بعضی از نقاط تهران و بعضی از شهرها به گوش می رسید که به یقین این حرکت های مسلحانه به دور از دستور امام یا موافقت سران انقلاب و خودجوش صورت می گرفت.
واقعیت ماجرا چه بود؟
ماجرای ۱۴ آبان از آنجا آغاز شد که اغلب کارمندان دولت وسایل اداری را به خیابانها پرتاب کرده و سپس آتش زدند. وزارت اطلاعات و جهانگردی رژیم مورد حمله قرار گرفت و به دکتر عاملی تهرانی وزیر اطلاعات حمله کرده و او را مضروب و مجروح کردند. به بسیاری از اتوبوسهای شرکت واحد حمله شده و سپس آنها را به آتش کشیدند. بعضی از شعب بانک و کیوسک روزنامهها و برخی از اماکن دولتی را مورد حمله قرار داده و منهدم کرده یا به آتش کشیدند.
گستردهترین حمله متوجه سفارت انگلیس شد. بخش کنسولی سفارت به آتش کشیده شد... در این درگیری های هیچ اثری از نیروهای نظامی نبود که به اصطلاح جلوی شورش را بگیرند؛ اندک سربازانی هم که در صحنه حضور داشتند نظاره گر اتفاقات بودند و دخالت نمی کردند.
امام تایید نکرد؛ حادثه ساخته و پرداخته یک ذهن بیمار است
رژیم در موضعگیری هایش حادثه را به گردن انقلابیون انداخت تا آنها را در موضع انفعال قرار بدهد. در حالی که تا قبل از این حادثه تظاهرات مردمی به آرامی انجام می شد و درگیری های گاه و بیگاه اتفاق می افتاد که طبیعی می نمود. حربه شاه کارساز نبود چراکه با موضع گیری فوری امام و مورد تایید قرار نگرفتن چنین حرکتی از سوی ایشان تردیدی باقی نمی گذاشت که آن آتش سوزی های گسترده و وسیع و عدم دخالت سربازان حکومت نظامی در جلوگیری از شروع حمله یا تلاش در کنترل آتش سوزیها از ناحیه ساواک و حکومت نظامی بوده است.
«سولیوان» سفیر آمریکا نیز شایعه آتش سوزی تهران به دست ساواک را شنیده بود. همان شب در مورد صحت این شایعه از شاه سوال کرد. شاه با قیافهای خسته به سولیوان نگاه کرد و شانههایش را بالا انداخت و گفت: کسی چه میداند؟ این روزها من هر چیزی را باور میکنم. (ماموریت در ایران، ص۱۲۷). به گواه تاریخ که اسناد آن در ادامه از نظر خواهد گذشت این حادثه ساخته و پرداخته ذهن بیمار محمد رضا بوده و یک سناریوی از پیش تهیه شده برای خرابکار نشان دادن عوامل انقلابی، و همچنین بحرانی نشان دادن کشور و توجیه شرایط که کشور در وضعی نامطلوب به سر می برد و دولت شریف امامی از کنترل اوضاع ناتوان است و همین مسئله تشکیل دولت نظامی را توجیه می کند. این پروژه به دست فرماندار نظامی آن روزهای تهران یعنی ارتشبد اویسی انجام شد.
مرور چند سند از خودی ها
بعد از اینکه شاه تشکیل دولت نظامی را اعلام کرد، ارتشبد عباس قرهباغی وزیر کشور مینویسد: از سپهبد صمدیان پور رئیس شهربانی سوال کردم چرا مامورین شهربانی از اغتشاشات و آتش سوزیهای خرابکاران جلوگیری نمیکنند؟ جواب داد: ماموران شهربانی تحت امر ارتشبد اویسی فرماندار نظامی تهران هستند و دستور داده شده مامورین انتظامی دخالت نکنند. قره باغی با شاه تماس میگیرد و ضمن دادن گزارش، پاسخ صمدیان پور را به شاه اطلاع میدهد. اما شاه بیاعتنا به سوال ارتشبد گفت: چه خبر دیگر هست؟ (اعترافات ژنرال از ارتشبد عباس قرهباغی، ص۶۰)
منصور رفیعزاده، نماینده ساواک در آمریکا، و کسی که حدود ۲۰ سال مسئول پایگاه ساواک در آمریکا بوده است، در کتاب خود اظهار میدارد که حوادث روز چهاردهم آبان، نقشه خود شاه بوده که ساواک میبایست آن را اجرا میکرد. وی میگوید: بعدها تیمسار اویسی گفت که شاه بهطور محرمانه او را احضار کرد و از او خواست که جلوی سربازان خود را در ممانعت از ایجاد حریق توسط خرابکاران ساواک بگیرد ... اویسی دستش را به علامت تسلیم بلند کرد و گفت: من دستورات اعلیحضرت را اطاعت میکنم، امـّا میخواهم به اطلاع شاهنشاه برسانم که اگر روزی لازم باشد عکس آن دستورات اجرا گردد، کاری غیرممکن خواهد بود ... مردم و شیرازه کار از کنترل خارج شدهاند.
شاه ناراحت شد و گفت: مسلسلهای ما آنها را ساکت خواهند کرد. اویسی گفت که کاخ شاه را با دستورات اکید در مورد عدم دخالت در آتشسوزیها و خرابیها ترک کرده است. (پشت پرده اغتشاشات ۱۴ آبان، روزنامه کیهان)
سیروس پرهام نیز در کتاب خود مینویسد: در روز ۱۴ آبان، به کلانتریها و مأموران فرمانداری نظامی گفته شد که از صحنه دور شوند و ممانعتی بهعمل نیاورند و گاردهای مسلح غیر نظامی، از جمله محافظین شرکت گاز نیز از روز قبل خلع سلاح گردیدند. (همان)
کلاید تیلور،از اعضای سفارت آمریکا، در گزارش مورخ ۱۵ نوامبر ۱۹۷۸ (۲۴ آبان ۵۷) اشاره کرده که دکتر بهمن همایون (معاون رئیس کل بانک مرکزی ایران) در ملاقات روز سیزدهم نوامبر با وی، با اشاره به وقایع پنجم نوامبر (۱۴ آبان) اظهار داشت: عناصر امنیتی دولتی با همدستی ارتش، عامل خرابکاری در ساختمانهای متعددی شدند.
او میگفت گروههای ۱۲ تا ۳۰ نفره کسانی بودند که واقعاً حملات پیچیدهتری مانند آتشزدن یک ساختمان بهوسیله بمب را مرتکب شدند ... آنهایی که حملهها را روی مکانهایی مانند تئاترها و بانکها و ساختمانهای اداری بزرگ انجام میدادند، واقعاً نیروهای امنیتی بودند. (همان) سولیوان (سفیر آمریکا) در یک گزارش " خیلی محرمانه " که در روز پنجم نوامبر ۱۹۷۸ برای وزارت خارجه آمریکا ارسال میکند میگوید: آزادی که امروز اخلالگران از آن بهرهمند بودند، شگفتآور بود. (همان)
شاه خطاب به مردم: در راه انقلاب، در کنار شما هستم!!
در آن ایام شاه که قافیه را از اساس باخت، دست به یک ترفند دیگر زد! در یک سخنرانی که از تلویزیون به طور مستقیم پخش شد با استمداد از مردم، از تاکتیک قسم خوردن بهره گرفت تا شاید انقلابیون را در موضع انفعال قرار بدهد. [از نظر زمانی مقدم بر ۱۴ آبان است] و گفت: «... در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد میشد شما ملت ایران علیه ظلم و فساد به پا خاستید... انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تایید من به عنوان پادشاه ایران و به عنوان یک فرد ایرانی نباشد...
این وقایع اسفباری که پایتخت را دیروز به آتش کشید برای مردم و مملکت دیگر قابل ادامه و تحمل نیست. به ناچار یک دولت موقت (نظامی) را تعیین کردهایم. محمدرضا ضمن اعتراف به اینکه در دولت نظامی اشتباههای گذشته و فشار و اختناق تکرار نشود گفت من به نام پادشاه شما سوگند خوردهام که تمامیت ارضی مملکت، وحدت ملی و مذهب شیعه اثنی عشری را حفظ کنم و بار دیگر «در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار میکنم و متعهد میشوم که خطاهای گذشته دیگر تکرار نخواهد شد و متعهد میشوم که خطاهای گذشته از هر جهت جبران خواهد شد و متعهد میشوم که پس از برقراری نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای استقرار آزادیهای اساسی و اجرای انتخابات آزاد تعیین شود تا قانون اساسی که خونبهای انقلاب مشروطیت است به صورت کامل به مرحله اجرا درآید. من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم...
و آنچه را که شما برای به دست آوردن آن قربانی دادهاید تضمین میکنم... من در این جا از آیات عظام و علمای اعلام که رهبران روحانی و مذهبی جامعه و پاسداران اسلام و بخصوص مذهب شیعه هستند تقاضا دارم تا با راهنماییهای خود و دعوت مردم به آرامش و نظم برای حفظ تنها کشور شیعه جهان بکوشند... وی در پایان گفت... در راه انقلاب ملت ایران علیه استعمار ظلم و فساد در کنار شما هستم و برای حفظ تمامیت ارضی وحدت ملی حفظ شعائر اسلامی و برقراری آزادیهای اساسی و پیروزی و تحقق خواستها و آرمانهای ملت ایران همراه شما خواهم بود.» (نطق محمدرضا در روز ۱۴/۸/۵۷)
امام خمینی خطاب به مردم: شاه یک دستش توبه نامه است، یک دستش چماق!
اما امام خمینی به مانند مواضع هوشمندانه قبلی در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج در نوفل لوشاتو در ۱۷ آبان ۱۳۵۷ درباره این حادثه و در پاسخ به توبه نامه شاه فرمودند: باز شاه به دو وسیله برای نجات خودش متوسل شد. یکی به وسیله فریب، یکی به وسیله سرنیزه. وسیله فریب این بود که در نطقی که کرد التزام داد، تعهد داد به ملت که این اشتباهاتی که کرده است دیگر همچو اشتباهی نمیشود، و از این به بعد دیگر به قانون اساسی به همه معنا عمل میشود و جبران آن اشتباهاتی که کرده بود میکند.
و از عموم ملت خواستار شد که دست از این مخالفت بردارند، ... آرام باشند، و از سایر اقشار ملت - از قبیل کارگرها و محصلین و جوان ها و هم اینها - خواستار این شد که از این مخالفت ها دست بردارند و به ایران فکر کنند!... در حرف های ایشان خیلی مسائل هست... اینها دیدند که از راه حکومت نظامی هم کار انجام نگرفت؛ این دفعه...اینها با هر دو حربه پیش آمدند؛ یعنی شاه یک دستش توبه نامه بود، یک دستش چماق! این توطئه بود، من این طور حدس میزنم، و همین جور است که اینها این اجتماع مثلث یا مربع را که کردند در پیش شاه[اشاره به جلسات سه جانبه مشترک شاه، سفیر امریکا و سفیر انگلیس؛ [مأموریت در ایران، سالیوان ص ۱۱۸] قرارشان بر این شد که شاه بیاید و حرف های آدم توبه کار را بزند و در پیشگاه ملت تعهد بدهد [که] من متعهد میشوم به اینکه این اشتباهات را دیگر تکرار نکنم، تا حالا اشتباهاتی شد و من متعهد میشوم، ملتزم میشوم در پیشگاه ملت که دیگر تکرار نشود این کارها و این اشتباهات، و بعد هم به طایفه طایفه از ملت رو آورد: به روحانیون، به مراجع عظام- به تعبیر او- و علمای اعلام، که من از شما تقاضا دارم که مردم را هدایت کنید، مردمْ آرام بنشینند، و من دیگر بنا دارم به اینکه از این به بعد یک انتخابات آزادی، یک ملت آزادی، آزادی به همه معنی بدهم و شما مردم را آرام کنید، و به سیاسیون رو آورد و تقاضا کرد که شما هم کمک کنید در اینکه این مردم دیگر این طور کارها را نکنند، و ما آزادی میدهیم، انتخابات آزاد، مجلس صحیح، و دیگر از این کارهایی که پیشتر شده است و آن اشتباهات نمیکنیم؛ و بعد هم رو به جوان ها آورد که شما از این ملت هستید و چه، و بعد هم رو به پدر و مادر جوان ها که نگذارید جوان هایتان بیایند تو خیابان ها و این کارها را بکنند؛ و به همه اقشار ملتْ ایشان رو آوردند و اعتراف کردند در محضر ملت، و رادیو هم از قراری که گفتند در همه برنامههایش ذکر از این کرده است و این توبه نامه را خوانده است....و این اقرار به این است که تا حالا من این کارهایی که کردهام اشتباه بود؛ اقرار به این است که من جرم مرتکب شدم! در حضور ملتْ ایشان اقرار کرده است به اینکه من تا حالا آزادی را از ملت سلب کرده بودم و حالا میخواهم که از این اشتباه دست بردارم؛ و فهمیدم که این کار اشتباهی بوده است و میخواهم دست بردارم.... انتخابات دیگر آزاد است، آزاد میشود! اقرار به این است که این قتل و غارت هایی که توسط مأمورین من و اینهایی که از ساواک و غیره، من به ایشان امر کردم که بکشید و بزنید، این اشتباهی بوده است! و من از این به بعد این کار را نمیکنم. اقرار به این است که این حبس هایی که ما کردیم و این علما و سیاسیون... در حبس بودهاند، این یک اشتباهی بوده است که خوب بود نشود ولی خوب، شد لکن دیگر تکرار نمیشود و ما از این به بعد از این کارها نمیکنیم! شما هم بیایید دست بردارید و من همان سلطان باشم و شما رعیت باشید! شما آرام باشید که من یک سلطنت آرامی، دلخواهی بکنم، من هم قول میدهم و التزام میدهم و ضمانت میدهم که دیگر از این کارها نکنم! این آن دستی است که «توبه نامه» را دارد... (صحیفه امام، ج ۴، ص۳۸۲)