منافقان هر دری را که زدند بسته بود، این بار مدل جدیدی را در دستور کار خود قرار دادند. فاز مسلحانه و اسلحه گرفتن به سمت مردم کوچه و بازار و بمبگذاری در اماکن مختلف شهرها و ترور مسئولان رده بالای نظام. سال 60 با همین منوال گذشت. به گمان آنکه می توانند نظام را براندازند اما زهی خیال باطل که هیچ طرفی بر نبستند.
جماران ـ منصوره جاسبی: بیست و هشتم خرداد ماه سال 60 سازمان منافقین با انتشار بیانیه ای رسما وارد فاز نظامی شد و مبارزه علیه جمهوری اسلامی را اعلام کرد.
به دنبال اختلافات پیش آمده میان بنی صدر به عنوان رئیس جمهور و مجلس شورای اسلامی، بنی صدر در هفدهم شهریور ماه سال 59 به ترکتازی علیه روسای قوای مقننه و قضاییه و مسئولان منتقد خود پرداخت. با شروع جنگ تحمیلی در سی و یکم شهریور ماه سال 59 و گسترش روز به روز آن، فضای کشور با ایجاد تشنج به وسیله طرفداران بنی صدر بحرانی تر می شد.
آذر ماه 59 بود که نشریه مجاهد که پنج ماهی اعلام تعطیلی کرده بود، کار خود را از سر گرفت و روی شکنجه هواداران، گروگان گیری و... مانور داد. بهمن 59 بحران ها وارد فاز جدی تری شد. رجوی به مصاحبه با ارگان سازمان پرداخت و حرف از قیام مسلحانه زد. چهاردهم اسفند ماه سال 59 به مناسبت بزرگداشت مصدق در دانشگاه تهران مراسمی برگزار شد و بنی صدر در آن به سخنرانی پرداخت که نشان دهنده همبستگی او با سازمان منافقان بود. این سخنرانی جنجال بزرگی آفرید و از جدی ترین صحنه های زد و خوردی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی خود را نمایان کرده بود.
پانزدهم اسفند ماه درگیری ها شدت پیدا کرد. غرب هم وارد فاز جانبداری آشکار از منافقان شد. دولت بعث عراق هم در رادیو بغداد به تجلیل از منافقان پرداخت.
بهار سال 60 شروع آماده سازی شورش مسلحانه منافقان علیه نظام جمهوری اسلامی بود. آنها با حمایت غربی ها و دولت بعث عراق خود را برای حمله مسلحانه آماده کردند.
با اینکه نظام خطر سازمان را به خوبی می شناخت اما اینکه وارد فاز نظامی شوند را بعید می دانست. بصیرت و صرافت امام خمینی(س) و تصمیم های بجای ایشان باعث جلوگیری از آسیب های جدی منافقان به انقلاب اسلامی و مردم انقلابی شد.
فضای جامعه آبستن حوادث تلخی بود و از بیستم اردیبهشت ماه تا سی ام خرداد ماه سال 60 درگیری های خیابانی شدت یافت. بیست و هشتم خرداد ماه بود که سازمان منافقان در بیانیه ای تغییر رویکرد خود و مبارزه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران را اعلام کرد. در این بیانیه آمده بود:
"بسم الله الواحد القهار
مردم قهرمان ایران
مردم مبارز تهران
مزدوران ارتجاع سه شنبه شب ۲۶ خرداد جاری، با حمایت دسته های متعدد اوباش مسلح و چماقدار، به خانه پدری برادر مجاهد مهدی ابریشمچی یورش برده و پس از ضرب و شتم ساکنان آن، بخشی از اموال و کتب موجود در خانه را به غارت بردند.
همچنین در همین ایام شاهد دستگیری های غیرقانونی اعضای دفتر ریاست جمهوری هستیم که بعضا حتی خبر و اسامی افراد دستگیرشده نیز اعلام نمیشود. کما اینکه نقشه های وسیعی برای دستگیری همه شخصیت های ترقیخواه و ضدانحصارطلب کشور در دست آمادگی است. سازمان مجاهدین خلق ایران، ضمن اعتراض به این قبیل اقدامات ضدانقلابی و خلاف شرع و قانون، بدین وسیله از خلق قهرمان ایران کسب اجازه میکند تا از این پس -به یاری خدا- در قبال حفظ جان اعضای خود بهویژه اعضای مرکزی سازمان که در حقیقت بخشی از مرکزیت تمامی خلق و انقلاب محسوب می شوند، قاطعترین مقاومت انقلابی را از هر طریق معمول دارد.
بدیهی است برابر اعلامیه حاضر، از این پس مسئولیت هر آنچه که حین مقاومت انقلابی واقع شود، تنها و تنها بر ذمه مرتجعان انحصارطلب و اوباش چماقدار آنهاست که قصد آن کرده اند نقشه بهپایاننرسیده شاه خائن و ساواک منفور او را در قلع و قمع مجاهدین به پایان رسانند. از این حیث بر آنیم که نامبردگان هر که باشند و در هر لباسی دقیقا شایسته سختترین کیفر و مجازات انقلابی خواهند بود. ضمنا سازمان مجاهدین خلق ایران این حق را برای خود محفوظ می دارد که در هر موردی هم که کیفر فی المجلس جنایتکاران در حین انجام جرم ضد انقلابی میسر نباشد، بهزودی و بهطور مضاعف، آمران و عاملان مربوطه را به جزای خود برسانند؛ و ما النصر الا من عندالله."
عصر روز سی ام خرداد سال 60، سمپات های سازمان منافقان و طرفداران بنی صدر وارد مبارزه مسلحانه شدند و آغازی شدند بر ترورهای دهه شصت و همزمان با بررسی طرح عدم کفایت بنی صدر برای ادامه ریاست جمهوری در مجلس شورای اسلامی، هواداران سازمان با دستورالعملی که از سوی سازمان صادر شد با هر وسیله ممکن از جمله تیغ موکت بری، چاقو، اسپری، اسلحه و... به خیابان های مرکزی تهران سرازیر شدند و به قول خودشان دست به قیام انقلابی زدند. خیابان های انقلاب، ولی عصر(عج)، شهید قرنی، میدان فردوسی و... مرکز تجمع منافقان شد. آن روز حدود 25 نفر از مردم شهید و حدود دو هزار نفر زخمی شدند. اتوبوس ها و مینی بوس ها و خودروهای دولتی به آتش کشیده شدند و خسارات زیادی به اموال عمومی وارد شد.
روزنامه کیهان در سی و یکم خرداد ماه 61 در گزارشی از آشوب های خیابانی نوشت:
"خیابان های محل درگیری در تهران وضعیت غریبی پیدا کرده بود. چهره های ملتهب، مغازه های تعطیلشده، اتوبوس های بهآتش کشیدهشده و دود لاستیک های سوخته، چهره این مناطق را دگرگون کرده بود. هواداران سازمان (و اغلب همان میلیشیای معروف) همراه با جمعی از هواداران دیگر گروه ها، در کوچه و خیابان، افرادی را که از جهت هیئت ظاهری به حزباللهیها شبیه بودند، کتک زده و از آنها می خواستند که به نفع بنیصدر و سازمان شعار دهند، چوب و سنگ بر سر و روی افراد مقاوم می ریختند و با کارد و چاقو و تیغ موکتبری صورت و بدن آنها را زخمی میکردند.»
امام در پاسخ به نظر قاطع نمایندگان مجلس در عدم کفایت بنی صدر برای ادامه ریاست جمهوری در تاریخ اول تیر ماه 60 نوشتند:
"بسم اللَّه الرحمن الرحیم
پس از رأی اکثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینکه آقای ابوالحسن بنی صدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران کفایت سیاسی ندارد، ایشان را از ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل نمودم.
اول تیر ماه ۶۰
روح اللَّه الموسوی الخمینی" (صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۴۸۰)
امام خمینی در اول تیرماه سال 60 و به دنبال عزل بنی صدر از ریاست جمهوری در دیدار با قشرهای مختلف مردم فرمودند:
"من بسیار متأسفم از اینکه کوشش کردم که در این دورۀ اول جمهوری اسلامی این طور مسائل پیش نیاید، و این طور عزل و نصبها نشود؛ لکن با کمال کوششی که کردم اینها نتوانستند بفهمند. من با زبان های مختلف آنها را دعوت کردم به اینکه رها کنند این راهی را که در پیش دارند و با ملت ایران این طور نکنند. من می خواستم که تمام این کسانی که در کار دولتمردی هستند تا آخر انقلاب و پیروزی انقلاب، همه در محل خودشان باقی باشند و این جمهوری اسلامی را همه باهم به آخر برسانند و به پیروزی مطلق؛ لکن دست هایی در کار بود و گرگ هایی بود در بین اینها که نگذاشتند آن مطلبی را که می خواستیم نشود، نشود. وقتی احساس شد که اینها [با] نقشۀ شیطانیِ اتحاد با منافقینی که دیروز، پریروز ریختند در خیابان ها و جوان های ما را سر بریدند، اموال مردم را آتش زدند و خیابان ها را به فساد کشاندند، با اینها دست در دست هم داده بودند و با گروه های منحرف دیگر دست به دست هم داده بودند برای اینکه این کشور را به تباهی بکشند، وقتی که احساس همچو خطری شد [...] من قبلاً هم گفته بودم که اگر من احساس خطر بکنم، آن چیزی را که به شما داده ام پس می گیرم. همین است، کسانی که ادعای اسلام می کنند، همین است رفتار آنهایی که ادعای [حفظ] منافع مردم را می کنند؛ می گویند ما طرفدار خلق هستیم. من نمی دانم این «خلقی» که اینها طرفدار آنها هستند در کجای دنیا زندگی می کنند؟ این «خلق» در ایران است یا در امریکاست یا در شوروی؟ اینها طرفدار خلق هستند، طرفدار خلق ایران، اما در مقابل این خلق میلیونی ایران می ایستند و به جنگ مسلحانه بر می خیزند؟" (صحیفه امام؛ ج 14، ص 486)
بمبگذاری در مسجد ابوذر تهران که منجر به مجروحیت رهبر انقلاب و بمبگذاری در مقر حزب جمهوری اسلامی و شهادت دکتر بهشتی به همراه عده زیادی از مسئولان نظام در هفتم تیرماه و سپس شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر انقلابی محمدعلی رجایی و محمد جواد باهنر در هشتم شهریور، ژست جدیدی بود که منافقان به خود گرفته بودند. بر این باید اضافه کرد ترور مردم عادی در کوچه و خیابان و بمبگذاری در اماکن مختلف شهرها.
به دنبال این مرحله جدید و عزل بنی صدر، او تا هفتم مرداد ماه به شکل مخفیانه به زندگی پرداخت و با تغییر چهره به همراه مسعود رجوی در هفتم مرداد ماه از کشور خارج شد. پس از رجوی، موسی خیابانی مسئولیت سازمان را در داخل کشور عهده دار شد تا نوزدهم بهمن ماه 60 که خانه تیمی آنها شناسایی شد و همگی به دیار جهنم رهسپار شدند و در طول این چند ماه انواع ترورها و خشونت ها را علیه مردم به کار گرفتند.