نوزدهم بهمن ماه سال 57 خبری تیتر یک روزنامه کیهان شد، مردم آن را دهان به دهان به هم رساندند، آخرین روزنه های امید بختیار برای حفظ رژیم شاه به یأس تبدیل شد. همافران و ارتشیان با امام بیعت کرده بودند و این تیر آخری بود که بر پیکره پوسیده رژیم شاه نشسته بود.
به گزارش خبرنگار جماران، نوزدهم بهمن ماه سال 57، خبری دهان به دهان پیچید، خبری که پایه های انقلاب اسلامی ایران را به تثبیت شدن نزدیک و بختیار را از ادامه فعالیت برای ابقای رژیم شاه ناامید می کرد و اما خبر چه بود؟
بیعت همافران با امام خمینی
روز پنجشنبه نوزدهم بهمن 57 هزاران تن از افراد نیروهای مسلح برای نخستین بار به طور جمعی و با اونیفورم نظامی در خیابان ایران و خیابان های مشرف به اقامتگاه امام خمینی رژه رفتند و ایشان به ابراز احساسات آنها پاسخ گفت.
روزنامه کیهان که عکس بزرگی از دیدار نظامیان با امام خمینی را ـ که ارتشیان به حالت احترام نظامی ایستاده بودند ـ چاپ کرد نوشت: «در این مراسم از همه نیروها و همچنین همافران شرکت داشتند و مراسم ابراز وفاداری به صورت رژه انجام گرفت. نیروهای مسلح در این رژه، عکس های امام خمینی و مهندس بازرگان را در دست داشتند و پلاکاردهایی که نشان دهنده رسته و نیروهای مربوطه بود، حمل می کردند. نظامیان شعار می دادند: «ما قطره ای از ارتش تو هستیم، خمینی». (کیهان 19 / 11 / 57، ص اول)
چاپ این عکس و خبر آن بر وحشت سران ارتش افزود و با اینکه هیچ تردیدی در صحت آن نداشتند روابط عمومی ستاد ارتش آن را مورد تکذیب قرار داد. روزنامه کیهان، چند روز بعد، برای اثبات واقعی بودن گزارش راهپیمایی و رژه و عکس، آن را دوباره از زاویه دیگر و این بار بزرگتر چاپ کرد. امام خمینی یک روز بعد، عکس را تأیید کرد.
خبر دیگری حاکی از آن بود که در حدود سه هزار تن از همافران و درجه داران و خلبانان نیروی هوایی از حوالی میدان فوزیه (امام حسین) گذشتند و از طریق خیابان «روشن دلان» به سیل راهپیمایان پیوستند. افراد نیروی هوایی، لباس نظامی به تن دارند و شعارهایی به نفع امام و بازرگان می دهند. مردمی که در حاشیه خیابان و داخل پیاده روها ایستاده اند، پرسنل ارتش را تشویق می کنند و عده ای از آنان در میان افراد نیروی هوایی، نزدیک به یکصد درجه دار نیروی زمینی با اونیفورم نظامی دیده می شوند. این گروه، شعار می دهند: «سلام بر بازرگان، نخست وزیر ایران. درود بر خمینی، رهبر آزادگان». این گروه، پلاکاردهایی با خود حمل می کردند که روی آن نوشته شده بود: «نخست وزیری بازرگان مورد تأیید ما همافران و درجه داران نیروی هوایی می باشد. بختیار هیچ گونه سنگری در نیروی هوایی ندارد». (کیهان 19 / 11 / 57، ص 2)
مرحوم عبدالحسین پرتوی از عکاسان پیشکسوت انقلاب و دفاع مقدس در خاطره ای به این موضوع اشاره کرده و گفته است:
مهمترین عکس من، عکس همافرهاست. ماجرا از این قرار است که یک روز قرار بود به نفع دولت مهندس بازرگان، راهپیمایی شود. هر کدام از بچهها را به گوشهای فرستادند. من مأموریتم، مدرسه علوی بود. آمدم به مدرسه علوی و دیدم دور و بر مدرسه، خلوت است! رفتم در مدرسه.
یک نفر از دفتر امور مطبوعاتی گفت: همه عکاس ها را از اینجا بیرون کنید! من فهمیدم، که باید خبری باشد. از من خواستند بچه ها را رد کنم! این کار را کردم و بعد از چند دقیقه، دیدم دری از بغل مدرسه علوی باز شد و تعدادی افسر نیروی هوایی با لباس فرم وارد شدند.
گفتند: آمده اند تا با امام بیعت کنند. به من گفتند: اجازه نداری عکس بگیری!
گفتم: بگذارید یک عکس بگیرم که برای شما سندیت داشته باشد، ولی طوری عکس می گیرم، که صورت هیچ کس دیده نشود! به فرمانده آنها گفتم: اگر این عکس را نگیرم، چطوری می خواهید ثابت کنید که اینجا چه گذشته است؟ خلاصه دو نفر نظامی را کنارم گذاشتند، که به محض اینکه یکی از پرسنل رویش را به دوربین کرد، به من اطلاع بدهند که عکس نگیرم! نگران بودند که دولت آنها را بشناسد و مجازات کند؛ چون هنوز دولت بختیار بر سر کار بود.
به هر حال عکس را گرفتم و تا خود ساختمان روزنامه دویدم! یکی از عکس هایی که گرفتم، در صفحه اول روزنامه چاپ شد و همان روز، بختیار این اتفاق را تکذیب کرد، اما امام ساعت چهار بعد از ظهر، اعلامیه ای دادند و این اتفاق را تأیید کردند! فردای آن روز هم کیهان، نگاتیوهای این عکس ها را چاپ کرد. غروب همان روز به من خبر دادند: هر جا هستی بیرون نیا، که دستور دستگیری تو را داده اند! بعد از چاپ آن عکس، به همافرها حمله شد و مردم برای کمک به آنها، به پادگان ها ریختند و کم کم بختیار فهمید که کاری از دستش برنمیآید؛ چون همه با امام بیعت کرده بودند. (موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، گفت و گو با عبدالحسین پرتوی)
حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری نیز به دیدار همافران با امام در روز نوزدهم بهمن ماه 57 اشاره و چنین نقل خاطره کرده است:
روز 19 بهمن روزی است که نیروی هوایی به دیدار امام آمدند. گفته بودند همافران ابتدا با لباس شخصی می آیند چون لباس های فرم آنها داخل ساک بود. آنها به دبیرستان دخترانه علوی رفتند آنجا لباس هایشان را عوض کردند، اونیفورم پوشیدند و به صورت رژه وارد مدرسه علوی شدند. فرمانده شان آمد و به من و آقای عراقی گفت: خواهش این همافران این است که اگر عکاس های شما می خواهند عکس بگیرند از صورت ما نگیرند چون شناسایی می شویم و گفت برای ما مهم نیست که ما را بشناسند اما زن و بچه ما را اذیت می کنند و برای ما خیلی سخت است که آنها را اذیت کنند چنانچه می خواهید عکس بگیرید از پشت سر بگیرید لذا حاج مهدی عراقی به عکاس ها دستور داد هیچ کس حق ندارد از جلو عکس بگیرد و باید از پشت سر عکس بگیرند.
قبل از اینکه رژه همافران را شروع کنند فرمانده آنها با بلندگوی دستی درست مثل رژه رسمی که در مقابل مقامات و فرمانده کل قوا می روند به امام عنوان فرمانده کل قوا خطاب کرد و اجازه خواست همافران رژه را در پیشگاه فرمانده کل قوا آغاز کنند. رژه اینها جلوی امام شروع شد در حالی که دولت بختیار با تشکیلاتش هنوز هم وجود داشت ما خودمان حیران بودیم که این جریان دیگر چیست؟ در داخل اتاق بی اختیار اشک می ریختیم. خود همافران در حین رژه اشک می ریختند. شاید فیلم این رژه موجود باشد. این کار نیروی هوایی خیلی برای دولت بختیار گران تمام شد لذا دولت بختیار تصمیم گرفته بود که نیروی هوایی را بمباران کند و از طرف دولت بختیار به بازرگان گفته بودند اطراف نیروی هوایی مردم هستند لذا شما به مردم بگویید پراکنده شوند ما می خواهیم آنها را بکوبیم و این برنامه آنها یک بی سیاستی بود چون این خبر به مردم گفته شد برعکس مردم بیشتر به طرف نیروی هوایی رفتند. (برشی از کتاب خاطرات حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری؛ جلد اول، ص 187-188)