سابقه کاپیتولاسیون در ایران به سال 1828 میلادی بر می گردد که اولین بار به اتباع روسی مصونیت داده شد و همین مساله دولت های کشورهای مختلف از جمله فرانسه، اسپانیا، امریکا و... را نیز بر آن داشت تا مصونیت خواهی کنند. در همه این ادوار اما به جز تلاش مرحوم مدرس و برخی از نمایندگان مجلس شورای ملی تلاش دیگری شاهد نیستیم. اما برخورد امام برخوردی روشنگرانه بود که سعی داشت همه مردم را از عواقب این لایحه آگاه کند که منجر به دستگیری و تبعید ایشان شد.

به گزارش خبرنگار جماران، چهارم آبان ماه سال 43، امام خمینی(س) در پیامی خطاب به علما، روحانیون و ملت ایران، به مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون پرداختند و آنان را به قیام علیه آن دعوت کردند. همین پیام و در ادامه سخنرانی ایشان در همان روز، رژیم را تا جایی آشفته کرد که دست به تبعید امام زد.

و اما کاپیتولاسیون چیست و چرا امام واکنش تندی مقابل آن داشت.

 

تعریف کاپیتولاسیون

واژه کاپیتولاسیون برگرفته از کلمه لاتین capitular به معنای انعقاد، قرارداد و عهدنامه است. سابقه کاپیتولاسیون به دوران روم باستان برمی‌گردد، اما به‌طور مشخص این اتفاق در دوره خلافت فرمانروایان عثمانی رخ داد.

کاپیتولاسیون در حقیقت همان حق قضاوت کنسولی است که قضاوت نهایی راجع به اقدامات یک تبعه خارجی در کشور دیگر را به عهده قوانین آن کشور نمی‌ داند بلکه به عهده‌ قوانین دولت متبوع این فرد است. این گونه حقوق و امتیازات که به اتباع خارجی در یک کشور داده می‌ شود، در واقع یک امتیاز استعماری است، زیرا برای اتباع یک کشور خارجی در کشوری که مقررات کاپیتولاسیون را پذیرفته است، مصونیت قضایی ایجاد کرده و آنها را از تعقیب و مجازات اعمال خلاف خود در کشوری که مرتکب جرم یا خلاف شده‌ اند، مصون می‌ دارد. این قراردادها گاهی از این هم فراتر رفته، حقوق و امتیازات دیگری از قبیل معافیت‌ های گمرکی و مالیاتی یا حق مالکیت و فعالیت‌ های تجارتی برای اتباع بیگانه قائل می‌ شود.

همچنین می توان کاپیتولاسیون را به سه مفهوم زیر بسط داد:

1.قراردادی که براساس آن حکومت یک کشور حق خود را در محاکمه و قضاوت اتباع سایر کشورها لغو می‌ کند و چون در سابقه کاپیتولاسیون، حق قضاوت را به کنسول کشور بیگانه واگذار می‌ کرده‌ اند، در فارسی، آن را «حق قضاوت کنسولی» عنوان داده‌اند ولی بهتر است آن را «سلب حق قضاوت بر اتباع بیگانه» بدانیم.

2. قرارداد تسلیم نظامی، پس از پایان جنگ که بر طرف مغلوب تحمیل می‌ شود.

3. قراردادهایی که پادشاهان غرب در زمان تسلط کلیسا بر امپراتوران، با پاپ و رهبران کلیسا منعقد می‌ کردند تا مشروعیت مذهبی حکومت آنان از طرف کلیسا به رسمیت شناخته شود که باز در واقع نوعی تسلیم و پذیرش تسلط پاپ بر پادشاه بود.

 

روند کاپیتولاسیون در ایران

برای اولین مرتبه این قرارداد پس از انعقاد عهدنامه ترکمنچای میان ایران و روس در سال 1203 ق (1828 میلادی) بسته شد. در فصل هفتم و هشتم قرارداد مذکور به مساله مصونیت اتباع روسیه در خاک ایران اشاره شده بود.

مدتی بعد کشورهای دیگر مانند اسپانیا، فرانسه، آمریکا، انگلیس، آلمان، ایتالیا و عثمانی نیز از این وضعیت استفاده و شرایط کنسولی خود را بر ایران تحمیل کردند.

در سال 1297 دولت صمصام السلطنه، لایحه‌ ای را به تصویب مجلس رساند که به موجب آن حق کاپیتولاسیون روس‌ ها در ایران لغو شد، اما مساله اینجا بود که دول غربی و روس‌ ها به سادگی حاضر به چشم‌پوشی از امتیازات خود نبودند.

در پی تلاش‌ های مرحوم مدرس و سایر نمایندگان، مجلس شورای ملی در سال 1306 لایحه لغو کاپیتولاسیون را به تصویب رساند و به همه طرف‌ های ذی‌نفع اعلام کرد که در مدت یک سال وضعیت خود را روشن کرده و با شرایط جدید تطبیق دهند.

در 21 اردیبهشت 1307 در جلسه‌ ای که با حضور مخبرالسلطنه رئیس الوزرا، در مجلس شورای ملی برگزار شد، مخبر السلطنه لغو کاپیتولاسیون را اعلام کرد.

 

کاپیتولاسیون در دوره محمدرضا پهلوی

سال 1950 میلادی، در دوره محمدرضا پهلوی وزارت دفاع آمریکا طرحی برای بررسی وضعیت حقوقی سربازان آمریکا در کشورهای عضو آتلانتیک شمالی (ناتو) ارائه کرد تا با همکاری دول طرف قرارداد به لحاظ قضایی و حقوقی سربازان آمریکایی که در دیگر کشورها در حال گذراندن خدمت هستند، وضعیت شفاف‌تری پیدا کنند.

در اسفند 1340 شمسی سفارت آمریکا سعی داشت با ترغیب علی امینی نخست‌ وزیر، قانون مصونیت مستشاران نظامی آمریکا را به تصویب مجلس برساند که عمر دولت علی امینی کفاف این موضوع را نداد.

در 13 مهر 1342 در دوره نخست وزیری اسدالله علم وی ماده واحده‌ مبهمی را درباره انعقاد قرارداد مجددی در مورد حق قضاوت کنسولی به مجلس فرستاد اما شریف امامی رئیس مجلس از تصویب لایحه ‌ترسید و آن را تصویب نکرد.

 

با بازگشت شاه از آمریکا، لایحه کاپیتولاسیون در ساعات پایانی روزسوم مرداد پس از یک جلسه بسیار طولانی و خسته کننده، مقارن ساعت ۱۲ شب در مجلس سنا به گونه مفتضح و رسوا مطرح شد و به تصویب رسید. پس از پایان جلسه تعدادی از سناتورها به صورت شفاهی نارضایتی خود را از تصویب این لایحه ابراز کردند به گونه ای که در گزارش سفارت آمریکا در ایران ذکر شده است سناتورهایی که در حمایت از رژیم شاه استخوان پوسانده اند نسبت به این مصوبه اعتراض داشتند.

 

زمانی که قرار بود این لایحه در مجلس شورای ملی طرح شود، میرفندرسکی معاون وقت وزیر خارجه و عزالدین کاظمی رئیس اداره حقوقی وزارت خارجه ایران جلسات مشاوره با آمریکاییان برگزار می کنند تا بتوانند در مقابل اعتراضات احتمالی برخی از نمایندگان در مجلس شورای ملی از لایحه دفاع کنند. از طرف دیگر مقامات سفارت با برخی از نمایندگان تماس گرفته تا این لایحه بدون دردسر تصویب شود. مقامات دولت منصور هم یک روز قبل از جلسه مجلس از نمایندگان حزب ایران نوین که اکثریت مجلس را در دست داشتند، دعوت کرد، و در یک مجلس خصوصی آنان را توجیه کردند تا از بحث و گفتگو در مورد این لایحه خودداری کنند.

 

سرانجام در روز ۲۱ مهرماه لایحه کاپیتولاسیون در جلسه علنی مجلس شورای ملی مطرح شد. اما جالب اینجاست که عبدالله ریاضی رئیس وقت مجلس برای شرکت نکردن در این جلسه، پنج روز قبل به بهانه معالجه از کشور خارج شده بود و معاون او جلسه را اداره می کرد و ۵۲ نماینده از ۱۸۸ نماینده نیز برای فرار از رأی دادن به این لایحه، غایب بودند. جلسه از ساعت ۸ صبح آغاز و تا ساعت ۵ بعد از ظهر بی وقفه ادامه یافت و حتی برای خوردن ناهار نیز اجازه تعطیل شدن ندادند، چون می ترسیدند در این بین، عده ای از نمایندگان برای فرار از مشارکت در رأی دادن از مجلس خارج شده و باز نگردند و مجلس از رسمیت بیفتد.

بالاخره این لایحه، پس از 8 ساعت بحث و بررسی با 74 رای موافق در برابر 61 رای مخالف به تصویب مجلس بیست و یکم رسید.

خبر این مصوبه از طریق یکی از عناصر نفوذی طرفدار انقلاب که جزو کارمندان اداری مجلس بود به دوستان و یاران امام رسید.

 

شهید مهدی عراقی چگونگی رساندن صورت  جلسه تصویب لایحه کاپیتولاسیون به امام را چنین روایت کرده است:

اواخر شهریور بود که یکی از رفقایی که در مجلس داشتیم به ما اطلاع داد یک لایحه را دولت می خواهد بیاورد در مجلس و مصونیت بدهد به ۱۷۰۰ مستشار آمریکایی که بعدا به همین نام لایحه کاپیتولاسیون مشهور شد. این مسئله با آقا مطرح شد. آقا اینجوری قبول نکردند، گفتند تا مدرک نباشد ما نمی توانیم روی آن حرفی بزنیم، شما اگر بتوانید مدرکش را تهیه بکنید. تا اینکه لایحه آمد در مجلس و عده ای مخالفت کردند با لایحه، ما فرستادیم صورت جلسه ای که در مجلس بود از روی آن فتوکپی کردند، عین صورت جلسه را خارج کردیم هم از مجلس شورا، هم از مجلس سنا، در اختیار آقا گذاشتیم. (نا گفته ها، ص ۲۴۷)

 

روایت مرحوم هاشمی از تحقیقات امام درباره کاپیتولاسیون

مرحوم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی این واقعه را اینگونه روایت کرده است: 

با خبر شدیم که در مجلس رژیم، لایحه ای در مسیر تصویب است که در آن، به‌‎ ‎‌مستشاران امریکایی امتیازاتی داده می شد. در پی گیری این خبر، زمینه جدیدی فراهم‌‎ ‎‌شد برای مبارزه امام. امام چند نفری را مأمور تحقیق دربارۀ جزئیات این خبر کردند که‌‎ ‎‌یکی از آنها من بودم. رفتم پیش آقایان فلسفی و تولیت و سید جعفر بهبهانی؛ پیام امام را‌‎ ‎‌رساندم و گفتم ما اخبار پشت پرده این جریان را هرچه بیشتر و دقیق تر می خواهیم. آقای‌‎ ‎‌بهبهانی از طریق یکی از نمایندگان مجلس سنا متن لایحه و اسناد مربوطه را به دست آورد‌‎ ‎‌و به من داد. من دو روزی تهران ماندم و متن مذاکرات مجلس و جزوه کنوانسیون وین را‌‎ ‎‌تهیه کردم. اخباری را هم مرحوم آقای تولیت در اختیار من گذاشت که مجموعاً با‌‎ ‎‌اطلاعات کاملی بردم خدمت امام. ایشان تصمیم به مبارزه داشتند و ما هم ستادی برای‌‎ ‎‌اداره مسائل مبارزه در این مقطع جدید، ایجاد کردیم. امام هم اعلامیه دادند، هم آن‌‎ ‎سخنرانی معروف را کردند و هم پیام هایی را به علمای سراسر کشور فرستادند. مسجد‌‎ ‎‌امام هم پایگاه مهمی شده بود که در این مقطع ـ به پیروی امام ـ هر شب یکی از‌‎ ‎‌چهره های مشهور آنجا سخنرانی می کرد.

 

قضیه کاپیتولاسیون یک قضیه مهمی است، زود از آن نگذریم. من به عنوان یکی از‌‎ ‎‌شاگردان امام، جزو اولین آدم هایی بودم که خبر آن را شنیدم. آن هم از رادیوهای بیگانه.‌‎ ‎‌رفتم خدمت امام گفتم. امام قدری تحقیق کردند، فرمودند: «مسأله بسیار خطرناکی‌‎ ‎‌است.» مرا مأمور کردند و من رفتم تهران. گفتند بروید و حقایق را پیدا کنید. من هم آمدم‌‎ ‎‌تهران... دو یا سه روز طول کشید و من برگشتم خدمت امام. امام فرمودند: سفر خیلی‌‎ ‎‌پرباری بود. این دو سه روز خیلی چیزها آوردی. بعد هم آن موقع تصمیمی گرفتند که‌‎ ‎‌تاریخی و جالب است؛ آن موقع در حوزه کسی رادیو نداشت، رسم نبود طلبه ها رادیو‌‎ ‎‌داشته باشند. امام فرمودند: «تو برو رادیو بخر و ترتیبی بده که همه اخبار به ما به موقع‌‎ ‎‌برسد.» دویست تومان هم پول به ما دادند و گفتند رادیو بخرید. ما آمدیم در خیابان ارم‌‎ ‎‌مغازه ای بود الکترولوکس، یک رادیو بخریم. گفت: 400 تومان و از این ارزانتر نمی شود.‌‎ ‎‌200 تومان قسطی کردیم و دویست تومانش را دادیم رادیو «ارس» و هنوز هم، من این‌‎ ‎‌مطلب را حفظ کرده ام برای مبدأ تاریخ و گذاشتم توی موزه. امام وقتی که به اصل قضیه‌‎ ‎‌خوب واقف شدند، آن حرکت عظیم ضدّ امریکایی را شروع کردند. (امام خمینی به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانی؛ ص 5-6)

 

روایت حاج شیخ علی عراقچی از سخنرانی امام علیه کاپیتولاسیون

‌‌در آن زمان هیچ کس از لایحه کاپیتولاسیون خبر نداشت و اگر هم در‌‎ ‎‌حوزه بحث‌ های سیاسی پیش می‌ آمد، درباره همان مسائل گذشته مثل‌‎ ‎‌غائله فیضیه و کشتار پانزده خرداد و دستگیری امام بود. در حالی که‌‎ ‎‌اتفاق مهمی در کشور افتاده بود و هیچ کس از آن خبر نداشت. در اوایل‌‎ ‎‌آبان ماه 1343، یک دفعه اعلام کردند که امام روز بیستم جمادی الثانی‌‎ ‎‌1384ق، ‌تولد حضرت زهرا مصادف با 4 / 8 / 1343 می‌ خواهند‌‎ ‎‌صحبت کنند. وقتی ایشان برای اولین بار این موضوع را مطرح کردند،‌‎ ‎‌همه غافلگیر شدند. با این که ما هر روز تقریباً در منزل امام حضور‌‎ ‎‌می‌ یافتیم یا بعضی از دوستان ما جزو اطرافیان ایشان هم بودند، اما هیچ‌‎ ‎‌کدام نمی‌ دانستند که چه خبر شده است و امام در مورد چه مسأله‌ ای‌‎ ‎‌می‌ خواهند سخن بگویند؟ یعنی حضرت امام با این که در ظاهر مشغول‌‎ ‎‌درس و بحث و کارهای به قول خودشان طلبگی بودند، ولی کاملاً‌‎ ‎‌اوضاع کشور و فعالیت‌ های دولت و مجلس را زیر نظر داشتند. ایشان‌‎ ‎تعدادی افراد موثّق در مجلس و دولت داشتند که خبرها را به ایشان‌‎ ‎‌می‌ رساندند، اگرچه بعضی‌ها تعبیرشان این بود که ایشان علم غیب دارد،‌‎ ‎‌این مسائل از مدت‌ ها قبل در دولت و در مجلس شورای ملی و سنا‌‎ ‎‌مطرح می‌ شده، اما در حوزه هیچ کس، حتی بزرگان هم نمی‌ دانستند چه‌‎ ‎‌اتفاقی دارد می‌ افتد و همه مشغول کارهای خودشان بودند.‌

 

‌‌ما از حرکات و برخوردهای غیر عادی امام می‌ فهمیدیم که چیزهایی‌‎ ‎‌هست ولی نمی‌ دانستیم که چیست! چون از چند روز پیش اخم‌ های امام‌‎ ‎‌خیلی در هم بود، هیچ حالت تبسم نداشتند و سر حال نبودند؛ حتی‌‎ ‎‌وقتی سؤال فقهی می‌ پرسیدیم، جواب نمی‌ دادند و می‌ فرمودند که:‌‎ ‎‌خودتان مراجعه کنید. همه اطرافیان احساس می‌ کردند که ایشان یک‌‎ ‎‌ناراحتی جدی دارند و نمی‌ گویند تا این که روز چهارم آبان فرا رسید.‌

‌‌

آن روز من صبح زود از منزل بیرون آمدم تا خودم را به منزل امام‌‎ ‎‌برسانم. چون می‌ دانستم اگر دیر بشود در داخل جا گیر نمی‌ آید. وقتی به‌‎ ‎‌نزدیک منزل رسیدم، دیدم تمام کوچه‌ های اطراف منزل هم پرجمعیت‌‎ ‎‌است. قسمت جنوبی منزل باغ انار بزرگی بود، آن‌جا هم مملو از مردم‌‎ ‎‌بود. به ناچار یک جایی پیدا کردم و همان‌جا نشستم. معلوم بود تنها‌‎ ‎‌مردم قم نبودند بلکه از جاهای دیگر به خصوص از تهران نیز زیاد آمده‌‎ ‎‌بودند. در اطراف کوچه‌ ها و حتی باغ بلندگو نصب کرده بودند و صدای‌‎ ‎‌امام به خوبی شنیده می‌ شد.‌

 

‌‌وقتی امام سخنرانی را شروع کردند، اول گفتند که من چند روز است‌‎ ‎‌که از شدت ناراحتی خواب ندارم، وقتی این خبر را شنیدم قلب من در‌‎ ‎‌فشار است و روزشماری می‌ کنم تا مرگ من فرا برسد. با این که روز‌‎ ‎تولد حضرت زهرا‌‎ ‎‌بود،‌ فرمودند: ایران دیگر عید ندارد، اینها عید ما‌‎ ‎‌را به عزا تبدیل کردند، ما را به اجانب فروختند، استقلال ما را فروختند.‎‎ ‎‌هر جمله‌ ای که امام بیان می‌ کردند، مردم هم با صدای بلند گریه‌‎ ‎‌می‌ کردند. حضرت امام نخست گریه‌ ای حسابی از مردم گرفتند، بعد‌‎ ‎‌شروع به توضیح مسأله و ماجرای لایحه کاپیتولاسیون نمودند. خیلی با‌‎ ‎‌حرارت و آتشین صحبت می‌ کردند؛ به گونه‌ ای که احتمال می‌ رفت از‌‎ ‎‌شدت ناراحتی، خدای ناکرده، مریضی و ناراحتی پیش آید، ولی خدا را‌‎ ‎‌شکر که چیزی نشد.‌ (پرتو آفتاب؛ خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچی؛ ص 260-262)

 

پیامی از امام که تبعید ایشان به ترکیه را رقم زد:

 

"‌‌بسم الله الرحمن الرحیم‌

‌‌لَنْ یَجْعَلَ الله ُ لِلکافِرینَ عَلی المُؤمِنینَ سَبیلا‌‎[1]‎

‌‌    ‌‌آیا ملت ایران می داند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ می داند بدون اطلاع‌‎ ‎‌ملت و به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ می داند مجلس، به پیشنهاد دولت، سند‌‎ ‎‌بردگی ملت ایران را امضا کرد، اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشی بودن ملت‌‎ ‎‌مسلمان را به امریکا داد؟ قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما؟ قلم سرخ کشید‌‎ ‎‌بر تمام لاف و گزافهای چندین سالۀ سران قوم؟ ایران را از عقب افتاده ترین ممالک دنیا‌‎ ‎‌پست تر کرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحب منصبان و درجه داران نمود؟ حیثیت‌‎ ‎‌دادگاههای ایران را پایمال کرد؟ به ننگین ترین تصویبنامۀ دولت سابق، با پیشنهاد دولت‌‎ ‎‌حاضر، بدون اطلاع ملت، با چند ساعت صحبتهای سرّی، رأی مثبت داد؟ ملت ایران را‌‎ ‎‌در تحت اسارت امریکایی ها قرار داد؟ اکنون مستشاران نظامی و غیرنظامی امریکا با‌‎ ‎‌جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتی بکنند، هر خیانتی بکنند؛ پلیس ایران‌‎ ‎‌حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاههای ایران حق رسیدگی ندارند. چرا؟ برای آنکه‌‎ ‎‌امریکا مملکت دلار است، و دولت ایران محتاج به دلار!‌

‌‌     به حسب این رأی ننگین، اگر یک مستشار امریکایی یا یک خادم مستشار امریکایی‌‎ ‎‌به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحب منصبان‌‎ ‎‌عالیرتبۀ ایران، هر جسارتی بکند، هر خیانتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛‌ ‎‌محاکم ایران حق رسیدگی ندارد. ولی اگر به یک سگ آنها تعرضی بشود، پلیس باید‌‎ ‎‌دخالت کند؛ دادگاه باید رسیدگی نماید!‌

 

امروز که دولت های مستعمره یکی پس از دیگری با شهامت و شجاعت، خود را از‌‎ ‎‌تحت فشار استعمار خارج می کنند و زنجیرهای اسارت را پاره می کنند، مجلس مترقی‌‎ ‎‌ایران با ادعای سابقۀ تمدن 2500 ساله، با لاف همردیف بودن با ممالک مترقیه، به‌‎ ‎‌ننگین ترین و موهن ترین تصویبنامۀ غلط دولت های بی حیثیت رأی می دهد، و ملت شریف‌‎ ‎‌ایران را پست ترین و عقب افتاده ترین ملل به عالَم معرفی می کند؛ و با سرافرازی هر چه‌‎ ‎‌تمام تر دولت از تصویبنامۀ غلط دفاع می کند و مجلس رأی می دهد. از بعض منابع مطلع به‌‎ ‎‌من اطلاع دادند که این طرح مفتضح را به دولت پاکستان، اندونزی، ترکیه، آلمان غربی،‌‎ ‎‌پیشنهاد کرده اند، و هیچ کدام زیر بار این اسارت نرفته اند. تنها دولت ایران است که اینقدر‌‎ ‎‌با حیثیت ملت و اسلامیت ما بازی می کند و آن را به باد فنا می دهد.‌

 

علما و روحانیون که می گویند باید قدرت سرنیزه در مقدرات کشور دخالت نکند،‌‎ ‎‌باید وکلای پارلمان مبعوث از ملت باشند، باید دولتها ملی باشند، باید اختناق از‌‎ ‎‌مطبوعات برداشته شود و سازمانها نظارت در آنها نکنند و آزادی را از ملت مسلمان‌‎ ‎‌سلب ننمایند، برای آن است که این ننگها را بر ملت تحمیل نکنند و ما را مواجه با این‌‎ ‎‌مصیبتها ننمایند. چرا وکلای پارلمان، با آنکه به حسب قاعدۀ انسانیت و ملیت با همچو‌‎ ‎‌سند اسارتی صد در صد مخالف هستند، نفس نمی کشند؛ و جز دو ـ سه نفر آنها، که‌‎ ‎‌معلوم است با اضطراب صحبت کرده اند، خاموش نشسته اند؟ برای آنکه اتکا به ملت‌‎ ‎‌ندارند، دست نشانده هستند، و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با یک اشاره بیرون‌‎ ‎‌می ریزند؛ به زندان می اندازند.‌

 

‌‌آیا ملت ایران می داند که افسران ارتش به جای سوگند به قرآن مجید، «سوگند به‌‎ ‎‌کتاب آسمانی که به آن اعتقاد دارم» یاد کرده اند؟ این همان خطری است که کراراً تذکر‌‎ ‎‌داده ام: خطر برای قرآن مجید؛ برای اسلام عزیز؛ خطر برای مملکت اسلام؛ خطر برای‌‎ ‎‌استقلال کشور.‌

‌‎من نمی دانم دستگاه جبار از قرآن کریم چه بدی دیده است، از پناه به اسلام و قرآن‌‎ ‎‌چه ضرری برده است که اینقدر پافشاری برای محو اسم آن می کند. اگر پناه به قرآن و‌‎ ‎‌اسلام بیاورید، اجنبی به خود اجازه نمی دهد که از شما سند بردگی بگیرد؛ اجازه‌‎ ‎‌نمی دهد که مفاخر ملی و اسلامی شما پایمال شود. جدابودن ملت از هیأت حاکمه،‌‎ ‎‌برخوردار نبودن آنها از پشتیبانی ملت، این مصیبتها را پیش می آورد.‌

 

اکنون من اعلام می کنم که این رأی ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است، و‌‎ ‎‌قانونیت ندارد؛ مخالف رأی ملت مسلمان است. وکلای مجلسین وکیل ملت نیستند؛‌‎ ‎‌وکلای سرنیزه هستند! رأی آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشی ندارد. و اگر‌‎ ‎‌اجنبیها بخواهند از این رأی کثیف سوء استفاده کنند، تکلیف ملت تعیین خواهد شد.‌

 

‌‌ دنیا بداند که هر گرفتاری ای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است؛ از‌‎ ‎‌امریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از امریکا خصوصاً متنفر است. بدبختی دوَل‌‎ ‎‌اسلامی از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست. اجانبند که مخازن پر قیمت زیرزمینی ما‌‎ ‎‌را به یغما برده و می برند. انگلیس است که سالیان دراز طلای سیاه ما را با بهای ناچیز برده‌‎ ‎‌و می برد. اجانبند که کشور عزیز ما را اشغال کرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله‌‎ ‎‌کرده و سربازان ما را از پا در آوردند. دیروز ممالک اسلامی به چنگال انگلیس و عمال‌‎ ‎‌آن مبتلا بودند؛ امروز به چنگال امریکا و عمال آن. امریکاست که از اسرائیل و هواداران‌‎ ‎‌آن پشتیبانی می کند. امریکاست که به اسرائیل قدرت می دهد که اعراب مسْلم را آواره‌‎ ‎‌کند. امریکاست که وکلا را، یا بیواسطه یا باواسطه، بر ملت ایران تحمیل می کند.‌‎ ‎‌امریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر می داند، و می خواهد آنها را از‌‎ ‎‌جلو خود بردارد. امریکاست که روحانیون را خار راه استعمار می داند، و باید آنها را به‌‎ ‎‌حبس و زجر و اهانت بکشد. امریکاست که به مجلس و دولت ایران فشار می آورد که‌‎ ‎‌چنین تصویبنامۀ مفتضحی را که تمام مفاخر اسلامی و ملی ما را پایمال می کند، تصویب و‌‎ ‎‌اجرا کنند. امریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن می نماید.‌

 

‌‌ بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند. بر ارتش ایران است که اجازه ندهند‌ ‎‌چنین کارهای ننگینی در ایران واقع شود. از بالاترها، به هر وسیله هست، بخواهند این‌‎ ‎‌سند استعمار را پاره کنند؛ این دولت را ساقط کنند؛ وکلایی که به این امر مفتضح رأی‌‎ ‎‌دادند از مجلس بیرون کنند. بر ملت است که از علمای خود بخواهند در این امر ساکت‌‎ ‎‌ننشینند. بر علمای اعلام است که از مراجع اسلام بخواهند این امر را ندیده نگیرند. بر‌‎ ‎‌فضلا و مدرسین حوزه های علمیه است که از علمای اعلام بخواهند که سکوت را‌‎ ‎‌بشکنند. بر طلاب علوم است که از مدرسین بخواهند که غافل از این امر نباشند. بر ملت‌‎ ‎‌مسلمان است که از وعاظ و خطبا بخواهند که آنان را که آگاه از این مصیبت بزرگ نیستند‌‎ ‎‌آگاه کنند. بر خطبا و وعاظ است که با بیان محکم، بی هراس، بر این امر ننگین اعتراض‌‎ ‎‌کنند و ملت را بیدار کنند. بر اساتید دانشگاه است که جوانان را از آنچه زیر پرده است‌‎ ‎‌مطلع کنند. بر جوانان دانشگاهی است که با حرارت با این طرح مفتضح مخالفت کنند؛ با‌‎ ‎‌آرامش و با شعارهای حساس، مخالفت دانشگاه را به ملتهای دنیا برسانند. بر دانشجویان‌‎ ‎‌ممالک خارجه است که در این امر حیاتی که آبروی مذهب و ملت را در خطر انداخته،‌‎ ‎‌ساکت ننشینند. بر پیشوایان دوَل اسلامی است که فریاد ما را به دنیا برسانند، و از مراکز‌‎ ‎‌پخش آزاد، نالۀ جانسوز این ملت بدبخت را به جهان گوشزد کنند. بر علما و خطبای ملل‌‎ ‎‌اسلامی است که با سیل اعتراض این ننگ را از جبهۀ ملت معظم ایران، برادران اسلامی‌‎ ‎‌خود، بزدایند. و بر جمیع طبقات ملت است که از مناقشات جزئی موسمی خود صرف نظر‌‎ ‎‌کرده، و در راه هدف مقدس استقلال و بیرون رفتن از قید اسارت کوشش کنند. بر رجال‌‎ ‎‌شریف سیاسی است که ما را از مطالب زیر پرده که در مجلس گفته شده آگاه نمایند. بر‌‎ ‎‌احزاب سیاسی است در این امر مشترک با یکدیگر توافق کنند.‌

 

‌‌ هدف مراجع عظام و روحانیون در هر جا باشند، یکی است. و آن پشتیبانی از دیانت‌‎ ‎‌مقدسۀ اسلام و قرآن مجید و طرفداری از مسلمین است. اختلافی بین علمای اعلام و‌‎ ‎‌نگهبانان اسلام در این هدف مقدس نیست. اگر فرضاً اختلاف اجتهاد و نظری در امری‌‎ ‎‌جزئی و ناچیز باشد، مثل سایر اختلافات در امور فرعی، مانع از وحدت نظر در امور‌‎ ‎‌اصولی نیست. اگر سازمانهای دولتی گمان کرده اند با سمپاشی ها می توانند ما را از هدف‌ ‎‌مقدس خود منحرف کنند و به دست جُهال متعصب به قصد شوم خود برسند، خطا‌‎ ‎‌کرده اند. اینجانب، که یک نفر از خدمتگزاران علمای اعلام و ملت اسلام هستم، در‌‎ ‎‌موقع خطیر و برای مصالح بزرگ اسلامی حاضرم برای کوچکترین افراد تواضع و‌‎ ‎‌کوچکی کنم، تا چه رسد به علمای اعلام و مراجع عظام ـ کثّرالله امثالهم. لازم است‌‎ ‎‌جوانهای متعصب و طلاب تازه کار از زبان و قلم خود جلوگیری کنند؛ و در راه اسلام و‌‎ ‎‌هدف مقدس قرآن از اموری که موجب تشتت و تفرقه است خودداری نمایند. علمای‌‎ ‎‌اعلام برای خاتمه دادن به هرج و مرج و بی نظمیها در فکر اصلاح عمومی هستند، اگر‌‎ ‎‌دولتها مجال فکر به ما بدهند؛ اگر گرفتاریهایی که از ناحیۀ هیأت حاکمه پیش می آید و‌‎ ‎‌ناراحتیهای روحی مجال تصفیه و اصلاح داخلی به ما بدهد. این نحو گرفتاریهاست که ما‌‎ ‎‌را از مسیر خود، که مسیر تصفیۀ حوزه ها و اصلاح همه جانبه است، باز می دارد. با‌‎ ‎‌احساس خطر برای اسلام و قرآن کریم، برای ملت و ملیت مجال تفکر در امور دیگر‌‎ ‎‌باقی نمانده. اهمیت این موضوعات به قدری است که مشاغل خاص ما را تحت الشعاع‌‎ ‎‌قرار داده است.‌

 

 آیا ملت مسلمان می داند که در حال حاضر عده ای از علما و مبلغین و طلاب و‌‎ ‎‌بسیاری از مسلمین بیگناه در زندانها به سر می برند، و برخلاف قوانین آنها را بدون‌‎ ‎‌رسیدگی مدتهای مدیدی زندانی کرده اند؟ و مرجعی نیست که به این وضع هرج و مرج‌‎ ‎‌ارتجاعی قرون وسطایی خاتمه دهد. اینها دنبال قتل عام 15 خرداد، 12 محرم، است که‌‎ ‎‌جراحت آن از قلب ملت پاک نخواهد شد. هیأت حاکمه به جای اینکه برای اقتصاد‌‎ ‎‌ایران، برای جلوگیری از ورشکستگیهای بازرگانان محترم، برای نان و آب فقرا و‌‎ ‎‌مستمندان، برای زمستان سیاه بی خانمانها، برای پیداکردن کار برای جوانان فارغ التحصیل‌‎ ‎‌و سایر طبقات بیچاره، فکری بکند، به کارهای مخرب، مثل آنچه گفته شد و نظایر آن،‌‎ ‎‌دست می زند؛ از قبیل استخدام زن برای دبیرستانهای پسرانه و مرد برای دبیرستانهای‌‎ ‎‌دخترانه، که فساد آن بر همه روشن‌‌[‌‌است‌‌]‌‌ و اصرار به آنکه زنها در دستگاههای دولتی‌‎ ‎‌وارد شوند، که فساد و بیهوده بودنش بر همه واضح است. امروز اقتصاد ایران به دست‌ ‎‌امریکا و اسرائیل است؛ و بازار ایران از دست ایرانی و مسْلم خارج شده است، و غبار‌‎ ‎‌ورشکستگی و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است؛ و اصلاحات آقایان، بازار سیاه‌‎ ‎‌برای امریکا و اسرائیل درست کرده است؛ و کسی نیست که به داد ملت فقیر برسد.‌

‌‌من از فکر زمستان امسال رنج می برم. من شدت گرسنگی و خدای نخواسته هلاکت‌‎ ‎‌بسیاری از فقرا و مستمندان را پیش بینی می کنم. لازم است خود ملت به فکر فقرا باشند.‌‎ ‎‌لازم است از حالا برای زمستان آنها تهیه ای شود که فجایع سال سابق تکرار نشود. لازم‌‎ ‎‌است علمای اعلام بلاد، مردم را دعوت به این امر ضروری بفرمایند.‌

‌‌     از خدای متعال عظمت اسلام و مسلمین و رهایی دوَل اسلامی را از شرّ اجانب‌‎ ‎‌ـ خذلهم الله تعالی‌‎[2]‎‌ـ خواستار است. والسلام علی من اتبع الهدی.‌

‌‎ ‎‌روح الله الموسوی الخمینی‌"

‌‎

صحیفه امام؛ ج 1، ص 409-414

 

عمق فاجعه آنقدر زیاد بود که نه تنها امام به صدور اعلامیه بسنده نکردند که با وجود روز ولادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به سخنرانی علیه تصویب کاپیتولاسیون پرداخته و اعلام عزای عمومی کردند. متن سخنرانی پرشور ایشان به شرح زیر است:

 

"بسم اللّه‌ الرحمن الرحیم

انا للّه‌ و انا الیه راجعون

عید ایران را عزا کردند

من تأثرات قلبی خودم را نمی‌توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده‌ ام خوابم کم شده است[گریۀ حضار]. ناراحت هستم [گریۀ حضار]. قلبم در فشار است [گریۀ حضار]. با تأثرات قلبی روزشماری می‌ کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید [گریۀ شدید حضار]. ایران دیگر عید ندارد [گریۀ حضار]. عید ایران را عزا کرده‌ اند [گریۀ حضار]؛ عزا کردند و چراغانی کردند [گریۀ حضار]؛ عزا کردند و دسته‌جمعی رقصیدند [گریۀ حضار]. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانی ها را منع می‌ کردم؛ می‌ گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند [گریۀ حضار]؛ بالای سر خانه‌ ها بزنند؛ چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت؛ عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.

 

تشریح قانون «کاپیتولاسیون»

قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانونْ اولاً ما را ملحق کردند به پیمان وین؛ و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین]تا] مستشاران نظامی، تمام مستشاران نظامی امریکا با خانواده‌هایشان، با کارمندهای فنی‌شان، با کارمندان اداری‌شان، با خدمه‌شان، با هر کس که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاه های ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود امریکا! آنجا در امریکا ارباب ها تکلیف را معین کنند!

 

دولت سابق[1]این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر[2] این تصویبنامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کردند، و باز نفسشان درنیامد.

در این چند روز، این تصویبنامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبت هایی کردند، مخالفت هایی شد، بعضی از وکلای آنجا هم مخالفت هایی کردند، صحبت هایی کردند لکن مطلب را گذراندند؛ با کمال وقاحت گذراندند! دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد! ملت ایران را از سگ های امریکا پست‌تر کردند. اگر چنانچه کسی سگ امریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او می‌ کنند؛ لکن، اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را زیر بگیرد باز خواست می‌کنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگ تر مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق‌تعرض ندارد! چرا؟ برای اینکه می‌ خواستند وام بگیرند از امریکا! امریکا گفت این کار باید بشود ـ لابد این جور است ـ بعد از سه ـ چهار روز، یک وام دویست میلیون، دویست میلیون دلاری، تقاضا کردند. دولت تصویب کرد دویست میلیون دلار در عرض پنج سال به دولت ایران بدهند و در عرض ده سال سیصد میلیون بگیرند! می‌فهمید یعنی چه؟ دویست میلیون دلار، هر دلاری هشت تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ایران برای نظام، و در عرض ده سال سیصد میلیون ـ آنطور که حساب کردند ـ سیصد میلیون دلار از ایران بگیرد؛ یعنی صد میلیون دلار، یعنی هشتصد میلیون تومان از ایران در ازای این وام نفع بگیرند! مع ذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها! ایرانْ استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت مسْلم ایران را پست‌تر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام دویست میلیون که سیصد میلیون دلار پس بدهند! ما با این مصیبت چه بکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملکتی برسانند؟

 

سایر ممالک خیال می‌ کنند که ملت ایران است؛ این ملت ایران است که اینقدر خودش را پست کرده است؛ نمی‌ دانند این دولت ایران است؛ این مجلس ایران است. این مجلسی است که ارتباط به ملت ندارد؛ این مجلس، مجلس سرنیزه است! این مجلس چه ارتباطی به ملت ایران دارد. ملت ایران به اینها رأی ندادند. علمای طراز اول، مراجع ـ بسیاری‌ شان ـ تحریم کردند انتخابات را؛ ملت تبعیت کرد از اینها، رأی نداد لکن زور سرنیزه اینها را آورد بر این کرسی نشاند.

 

توطئه قطع نفوذ روحانیون

در یکی از کتاب های تاریخی که امسال به طبع رسیده است و به بچه‌ های ما تعلیم می‌ شود این است که، بعد از اینکه یک مسائل دروغی را نوشته است، آخرش نوشته است که معلوم شد که قطع نفوذ روحانیت، قطع نفوذ روحانیون، در رفاه حال این ملت مفید است! رفاه حال ملت به این است که روحانیون را از بین ببرند! همین طور است. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی‌گذارد این ملتْ اسیر انگلیسْ یک وقت باشد؛ اسیر امریکا یک وقت باشد. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی‌گذارد که اسرائیل قبضه کند اقتصاد ایران را! نمی‌ گذارد که کالاهای اسرائیل در ایران بدون گمرک فروخته بشود! اگر نفوذ روحانیین باشد نمی‌ گذارد که اینها سر خود یک همچو قرضۀ بزرگی را به گردن ملت بگذارند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی‌گذارد این هرج و مرجی که در بیت‌المال هست بشود. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی‌ گذارد که هر دولتی هر کاری می‌ خواهد انجام بدهد ولو صددرصد بر ضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی‌ گذارد که مجلس به این صورت مبتذل درآید. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی‌ گذارد که مجلس با سرنیزه درست بشود تا این فضاحت از آن پیدا بشود. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی‌ گذارد که دختر و پسر با هم در آغوش هم کشتی بگیرند ـ چنانچه در شیراز شده است! اگر نفوذ روحانیون باشد نمی‌ گذارد که دخترهای معصوم مردم زیر دست جوان ها در مدارس باشند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی‌ گذارد که زنها را در مدرسۀ مردها ببرند، مردها را در مدرسۀ زنها ببرند و فساد راه بیندازند. اگر نفوذ روحانیون باشد توی دهن این دولت می‌زنند! توی دهن این مجلس می‌زنند، و وکلا را از مجلس بیرون می‌کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد تحمیل نمی‌ تواند بشود، یک عده از وکلا بر سرنوشت یک مملکتی حکومت کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی‌ گذارند یک دست نشاندۀ امریکایی این غلط ها را بکند؛ بیرونش می‌کنند از ایران. نفوذ روحانی مضر به حال ملت است؟! نخیر، مضر به حال شماست! مضر به حال شما خائن هاست، نه مضر به حال ملت. شما دیدید با نفوذ روحانی نمی‌ توانید هر کاری را انجام بدهید، هر غلطی را بکنید، می‌خواهید نفوذ روحانی را از بین ببرید. شما گمان کردید که با صحنه‌سازیها می‌توانید که بین روحانیون اختلاف بیندازید؟ نمی‌ شود؛ این خواب باید در مرگ برای شما حاصل بشود! نمی‌توانید همچو کاری را انجام بدهید. روحانیون با هم هستند. من باز تمام روحانیین را تعظیم می‌ کنم؛ دست تمام روحانیین را می‌ بوسم. آن روز اگر دست مراجع را بوسیدم، امروز دست طلاب را هم می‌بوسم[گریۀ حضار]. من امروز دست بقال را هم می‌بوسم[گریۀ شدید حضار].

 

اعلام خطر!

آقا، من اعلام خطر می‌ کنم! ای ارتش ایران، من اعلام خطر می‌ کنم! ای سیاسیون ایران، من اعلام خطر می‌ کنم! ای بازرگانان ایران، من اعلام خطر می‌ کنم! ای علمای ایران، ای مراجع اسلام، من اعلام خطر می‌ کنم! ای فضلا، ای طلاب، ای مراجع، ای آقایان، ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر می‌ کنم! خطردار است. معلوم می‌ شود زیر پرده‌ ها چیزهایی است و ما نمی‌دانیم. در مجلس گفتند نگذارید پرده‌ها بالا برود! معلوم می‌شود برای ما خواب ها دیده‌اند! از این بدتر چه خواهند کرد؟ نمی‌دانم، از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه می‌خواهند با ما بکنند؟ چه خیالی دارند اینها؟ این قرضۀ دلار چه به سر این ملت می‌آورد؟ این ملت فقیر[پس از]ده سال هشتصد میلیون تومان نفع پول به امریکا بدهد؟! در عین حال ما را بفروشید برای یک همچو کاری؟!

 

مملکت در اشغال امریکا

نظامیهای امریکا و مستشارهای نظامی امریکایی به شما چه نفعی دارند؟ آقا! اگر این مملکت اشغال امریکاست، پس چرا اینقدر عربده می‌کشید؟! پس چرا اینقدر دم از «ترقی» می‌زنید؟! اگر این مستشارها نوکر شما هستند، پس چرا از اربابها بالاترشان می‌کنید؟! پس چرا از شاه بالاترشان می‌کنید؟! اگر نوکرند، مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید. اگر کارمند شما هستند، مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل می‌کنند، شما هم عمل کنید. اگر مملکت ما اشغال امریکایی است پس بگویید! پس ما را بردارید بریزید بیرون از این مملکت! چه می‌خواهند با ما بکنند؟ این دولت چه می‌گوید به ما؟ این مجلس چه کرد با ما؟ این مجلس غیر قانونی، این مجلس محرَّم[3]این مجلسی که به فتوا و به حکم مراجع تقلید تحریم شده است، این مجلسی که یک وکیلش از ملت نیست، این مجلسی که ـ به ادعا ـ هی می‌گویند ما! ما! هی ما از «انقلاب سفید» آمدیم! آقا کو این «انقلاب سفید»؟! پدر مردم را درآوردند! آقا من مطلعم؛ خدا می‌داند که من رنج می‌برم؛ من مطلعم از این دهات؛ من مطلعم از این شهرستان های دورافتاده؛ از این قم بدبخت [گریۀ حضار]. من مطلعم از گرسنگی خوردن مردم؛ از وضع زراعت مردم.

 

سکوت، گناهی کبیره

آقا فکری بکنید برای این مملکت؛ فکری بکنید برای این ملت. هی قرض روی قرض بیاورید؟! هی نوکر بشوید! البته دلارْ نوکری هم هست! دلارها را شما می‌خواهید استفاده کنید، نوکریش را ما بکنیم! اگر ما زیر اتومبیل رفتیم، کسی حق ندارد به امریکایی‌ها بگوید بالای چشمت ابرو! لکن شماها استفاده‌اش را بکنید؛ مطلب اینطور است. نباید گفت اینها را؟ آن آقایانی که می‌گویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ واللّه‌، گناهکار است کسی که داد نزند؛ واللّه‌، مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند[گریۀ شدید حضار].

 

به داد اسلام برسید!

ای سران اسلام، به داد اسلام برسید [گریۀ حضار]. ای علمای نجف، به داد اسلام برسید [گریۀ حضار]. ای علمای قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام [گریۀ شدید حضار]. ای ملل اسلام، ای سران ملل اسلام، ای رؤسای جمهور ملل اسلامی، ای سلاطین ملل اسلامی، ای شاه ایران، به داد خودت برس. به داد همۀ ما برسید. ما زیر چکمۀ امریکا برویم، چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟! امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست! با امریکاست. رئیس جمهور امریکا بداند ـ بداند این معنا را ـ که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. یک همچو ظلمی به دولت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است؛ ملت ایران با او خصم است. دولت امریکا بداند این مطلب را. ضایعش کردند در ایران؛ خراب کردند او را در ایران.

 

مصونیت مستشارهای امریکایی

برای مستشارها مصونیت می‌گیرید؟! بیچاره وکلا داد زدند آقا از این دوستهای ما بخواهید به ما اینقدر تحمیل نکنند، ما را نفروشید، ما را به صورت مستعمره درنیاورید، کی گوش داد به اینها؟ از «پیمان وین» یک ماده را اصلش ذکر نکرده‌اند! مادۀ 32 ذکر نشده است. من نمی‌دانم آن ماده چه است؛ من که نمی‌ دانم، رئیس مجلس هم نمی‌داند، وکلا هم نمی‌دانند. نمی‌دانند که؛ قبول کردند طرح را! طرح را قبول کردند، طرح را امضا کردند، تصویب کردند اما عده‌ای اقرار کردند که ما اصلاً نمی‌دانیم چیست! آنها هم لابد امضا نکردند، آن عده دیگر بدتر از اینها بودند. یک عده جُهّالند اینها! رجال سیاسی ما، صاحب‌ منصبهای بزرگ ما، رجال سیاسی ما، یکی بعد از دیگری را کنار می‌گذارد! الآن در مملکت ما به دست رجال سیاسی که وطنخواه باشند چیزی نیست. در دست آنها چیزی نیست. ارتش هم بداند، یکی‌تان را بعد از دیگری کنار می‌گذارند. دیگر برای شما آبرو گذاشتند؟ برای نظام شما آبرو گذاشتند که یک سرباز امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم است؟! یک آشپز امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم شد در ایران؟! دیگر برای شما آبرو باقی ماند؟ اگر من بودم استعفا می‌کردم؛ اگر من نظامی بودم استعفا می‌کردم؛ من این ننگ را قبول نمی‌کردم. اگر من وکیل مجلس بودم استعفا می‌کردم.

 

باید نفوذ ایرانی‌ها قطع بشود! باید مصونیت برای آشپزهای امریکایی، برای مکانیکهای امریکایی، برای اداری امریکایی، اداری و فنی‌اش، مأمورین، کارمندان اداری، کارمندان فنی، برای خانواده‌هایشان مصونیت باشد، لکن آقای قاضی[4]در حبس باشد! آقای اسلامی[5]را با دستبند ببرند این طرف و آن طرف! این خدمتگزارهای اسلام، علمای اسلام در حبس باید باشند، وعاظ اسلام در حبس باید باشند، طرفداران اسلام باید در بندرعباس حبس باشند، برای اینکه اینها طرفدار روحانیت هستند؛ خودشان یا روحانی‌اند یا طرفدار روحانی. تاریخ ایران دست مردم دادند اینها! سند [به] دست دادند که معلوم شد رفاه حال این ملت به این است که قطع نفوذ روحانیین بشود! یعنی چه؟ رفاه حال ملت به این است که قطع ید رسول‌ اللّه‌ از این ملت بشود؟! روحانیون خودشان چیزی نیستند که، روحانیون هر چه دارند از رسول‌ اللّه‌ است؛ باید قطع ید رسول‌ اللّه‌ از این ملت بشود! اینها این را می‌خواهند. این را می‌خواهند تا اسرائیل، به دل راحت، هر کاری اینجا بکند. تا امریکا، به دل راحت، هر کاری می‌خواهد بکند.

 

تمام گرفتاری ما از امریکاست

آقا تمام گرفتاری ما از این امریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از امریکاست. این وکلا هم از امریکا هستند! این وزرا هم از امریکا هستند! همه تعیین آنهاست. اگر نیستند چرا نمی‌ایستند در مقابلش داد بزنند؟

 

یک روحانی در برابر التیماتوم شوروی

من الآن حافظه‌ام درست نیست، نمی‌توانم بفهمم مطلب را خوب، الآن در حال انقلاب هستم؛ در یک مجلس از مجالس سابق که مرحوم «مدرس»، ـ مرحوم آسید حسن مدرس ـ در آن مجلس بود، التیماتومی از دولت روس آمد به ایران که اگر فلان قضیه را انجام ندهید (که من حالا هیچی از آن را یادم نیست) ما از فلان جا ـ که قزوین ظاهراً بوده است ـ می‌آییم به تهران و تهران را می‌گیریم. دولت ایران هم فشار آورد به مجلس که باید این را تصویب کنید. یکی از مورخین، مورخین امریکایی، می‌نویسد که یک روحانی با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: آقایان، حالا که بناست ما از بین برویم چرا به دست خودمان برویم. رد کرد. مجلس به خاطر مخالفت او جرأت پیدا کرد و رد کرد و هیچ غلطی هم نکردند. روحانی این است. یک روحانی توی مجلس بود نگذاشت آن قلدر شوروی را، روسیۀ سابق را، یک دولت را ـ پیشنهاد التیماتومش را ـ یک روحانی ضعیف، یک مشت استخوان رد کرد! آنها می‌بینند نباید روحانی باشد؛ قطع ید روحانی باید بکنند تا به آمال و آرزوی خودشان برسند.

 

لزوم آگاهی مردم

من چه بگویم؟ اینقدر انباشته است مطالب، اینقدر مفاسد در این مملکت زیاد است که من با این حالم، با این سینه‌ام، با این وضعم، نمی‌توانم عرضی بکنم. نمی‌توانم مطالب را به آن مقداری که می‌دانم به عرض شما برسانم. لکن شما موظفید به رفقایتان بگویید. آقایان موظفند ملت را آگاه کنند؛ علما موظفند ملت را آگاه کنند. ملت موظف است که در این امر صدا دربیاورد. با آرامش[به]عرض برساند؛ به مجلس اعتراض کند؛ به دولت اعتراض کند که چرا یک همچو کاری کردید؟ چرا ما را فروختید؟ مگر ما بندۀ شما هستیم؟ شما که وکیل ما نیستید! وکیل هم بودید، اگر خیانت کردید به مملکت، خودبه‌خود از وکالت بیرون می‌روید. این خیانت به مملکت است.

 

عزل وکلای مجلس

خدایا، اینها خیانت کردند به مملکت ما. خدایا، دولت به مملکت ما خیانت کرد؛ به اسلام خیانت کرد؛ به قرآن خیانت کرد. وکلای مجلسین خیانت کردند، آنهایی که موافقت کردند با این امر. وکلای مجلس سنا خیانت کردند. این پیرمردها؛ وکلای مجلس شورا، آنهایی که رأی دادند، خیانت کردند به این مملکت. اینها وکیل نیستند. دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند! اگر هم بودند من عزلشان کردم. از وکالت معزولند.

 

غیر قانونی بودن مصوبات مجلس

تمام تصویبنامه‌هایی که تا حالا نوشته‌اند، تمامش غلط است! از اول مشروطه تا حالا به حَسَب نص قانون، به حسب نص قانون، قانون را که قبول دارند، به حسب نص، به حسب نص قانون، به حسب اصل دوم متمم قانون اساسی تا مجتهدین نظارت نکنند در مجلس، قانون هیچی نیست. کدام مجتهد نظارت می‌کند حالا؟ باید قطع کرد دست روحانیین را! اگر پنج تا ملاّ تو این مجلس بود، اگر یک ملاّ تو این مجلس بود، تو دهن اینها می‌زد! نمی‌گذاشت این کار بشود.

من به آنهایی که مخالفت کردند، این حرف را دارم، به آنها، که چرا خاک به سرت نریختی؟! چرا پا نشدی یقۀ این مردکه را بگیری؟ همین، من مخالفم! و هی تعارف و اینهمه تملق؟! مخالفت این است؟! باید هیاهو کنید؛ باید بریزید وسط مجلس؛ به هم بپرید که نگذرد این مطلب. به صرف اینکه من مخالفم درست می‌شود؟! خوب، می‌بینید که می‌گذرد! باید نگذارید یک همچو مجلسی وجود پیدا کند؛ از مجلس ببریدشان بیرون.

ما این قانونی که گذراندند ـ به اصطلاح خودشان ـ قانون نمی‌دانیم. ما این مجلس را مجلس نمی‌دانیم. ما این دولت را دولت نمی‌دانیم. اینها خائنند به مملکت ایران! خائنند!

خداوندا، امور مسلمین را اصلاح کن.[آمین حضار]خداوندا، دیانت مقدسۀ اسلام را عظمت به آن عنایت فرما.[آمین حضار]خدایا، اشخاصی که خیانت می‌کنند به این آب و ملک، خیانت می‌کنند به اسلام، خیانت می‌کنند به قرآن، آنها را نابود کن.[آمین حضار]

 

صحیفه امام؛ ج 1، ص 415-41

1 ـ دولت اسداللّه‌ عَلم.

2 ـ دولت حسنعلی منصور. 

3 ـ تحریم شده. 

4 ـ آقای محمدعلی قاضی طباطبایی روحانی بنام آذربایجانی.

5 ـ آقای عباسعلی اسلامی واعظ معروف تهران. 

 

سخنرانی روشنگرانه امام زمینه تبعیدشان را فراهم آورد و ایشان در سیزدهم آبان ماه 43 یعنی تنها چند روز بعد از ایراد سخنان آتشین علیه ظلمی که به ملت روا داشته می شد، به همراه حاج آقا مصطفی خمینی به ترکیه تبعید شدند.

 

بعدها یعنی در تاریخ ۱۸ آذر ماه ۱۳۴۸ سفارت امریکا طی نامه زیر به دولت ایران انصراف این سفارت از برخی موارد استثنایی مصونیت سیاسی را اعلام داشت:

شماره ۲۸۲ – تهران ۹ دسامبر ۱۹۶۹

سفارت آمریکا در تهران، تشکرات و ارادت صمیمانه خود را تقدیم وزارت امورخارجه پادشاهی ایران می‌نماید و احتراماً دریافت یادداشت‌های شماره ۹۷۶۰ و شماره ۹۷۶۲، هر دو به تاریخ ۹ دسامبر ۱۹۶۴ آن وزارتخانه و در پاسخ به یادداشت شماره ۲۹۹ مورخ ۱۸ دسامبر ۱۹۶۳ این سفارتخانه را به اطلاع می‌رساند و تأیید می‌نماید که یادداشتهای مذکور در فوق آن وزارتخانه در عین حال از سوی ما در حکم پاسخی مطلوب و پذیرفتنی محسوب می‌شود. در خصوص این تبادل یادداشت‌ها و هم آهنگ با و بر اساس شرایط مندرج در ماده ۳۲ کنوانسیون وین این سفارتخانه خوشوقت است به اطلاع برساند که مقامات دولت آمریکا از هر نوع درخواست مقامات دولت ایران برای چشم پوشی و صرف نظر از مصونیت سیاسی در موارد داری اهمیت ویژه از نظر مقامات دولت پادشاهی ایران، با علاقه‌مندی کامل استقبال خواهد نمود و تأیید می‌شود که موارد دارای اهمیت ویژه در این خصوص، موارد مربوط به جنایات مشخص و واقعاً سزاوار جزا خواهند بود و لاغیر، سفارت آمریکا در تهران از فرصت استفاده نموده یک بار دیگر عالی‌ترین مراتب احترامات و ارادت‌های خود را تقدیم آن وزارتخانه می‌نماید.

سفارت آمریکا در تهران

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.