گفتوگو با مهندس علی دانش منفرد درباره حضور امام در مدرسه رفاه
مهندس علی دانش منفرد، از مبارزان و فعالان نهضت اسلامی پیش از انقلاب اسلامی است که از دوران دانشآموزی، با پیروی از برادر خود که برگزاری جلسات گروه سیاسی ـ مذهبی «شیعیان» را برعهده داشت، فعالیت سیاسی اش را آغاز کرد. فعالیت این گروه، دو سال ادامه داشت که با کودتای ننگین ۲۸ مرداد، از فعالیت بازماند. او در دوران دانشجویی زندان را تجربه کرد و پس از آزادی به جلسات سخنرانی آیت الله طالقانی در مسجد هدایت راه یافت. مهندس دانش منفرد، از دوران زندان و حضور در جمع زندانیان سیاسی مسلمان، به عنوان موقعیتی جدید برای شناخت بیشتر جریانات سیاسی مذهبی و زمینه آشنایی با آیت الله طالقانی یاد میکند و سخنرانیهای آیت الله طالقانی را فصل جدیدی در اعتقاد و ایمان خود میداند.
فعالیت سیاسی ـ مذهبی، او را با حنیف نژاد، بدیع زادگان و سعید محسن آشنا کرد و آنان وی را در جریان تشکیل سازمان قرار دادند، اما وجود برخی اختلافات در ابتدای راه، موجب شد که او از سران اولیه سازمان جدا شود و به عضویت نهضت آزادی درآید. سپس به صلاحدید شهید بهشتی وشهید باهنر، مدیریت مدرسه رفاه را برعهده گرفت. او با پیروزی انقلاب، به عضویت ستاد مرکزی کمیته استقبال از امام خمینی درآمد. مشارکت در تأسیس سپاه و عضویت در شورای فرماندهی آن، انتصاب به عنوان اولین فرمانده سپاه، استانداری فارس و نمایندگی مجلس، از مسئولیتهای مهم دانش منفرد به گفته خود وی وی بوده است. به مناسبت فرارسیدن سی و یکمین سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی با وی گفتگویی انجام داده ایم که باهم می خوانیم
***
جناب آقای دانش منفرد، ضمن سپاس که شرکت در این مصاحبه را پذیرفتید، با توجه به موقعیت خاصی که در جریان ورود حضرت امام به میهن، در آن قرار داشتید، حضورتان رسیدیم تا از زبان شما در جریان حوادث و تحولات روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی قرار بگیریم. لذا خواهش میکنم در ابتدا برآوردی از شرایط حاکم بر آن روزها را بیان کنید.
بنده نیز خوشحال هستم که مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، به این امر اهتمام ویژهای داشتهاند، تا ان شاء الله از شکلگیری اولین نهاد اجرایی انقلاب اسلامی، گزارش و شناختی فراهم شود. چون همان طور که مستحضر هستید، البته به طور کلی اولین نهاد انقلابی که امام و انقلابیون شکل دادند، شورای انقلاب بود. اما زمانی که حضرت امام تصمیم گرفتند به ایران برگردند و در کنار مردم مبارزه کنند، اولین نهاد اجرایی که در بطن انقلاب شکل گرفت، کمیته استقبال از حضرت امام بود.
در آن زمان، نهضت امام کاملاً اوج گرفته بود و تودههای مردم بهخوبی امام را شناخته بودند و با ارتباطاتی که امام با مردم میگرفتند، روز به روز علاقه مردم به ایشان گسترش مییافت و انقلاب مردمیتر میشد. مردمی شدن مبارزه، آرزویی بود که تمامی مبارزان و گروههای سیاسی برای آن برنامه داشتند، اما آنان موفق نشدند. به هر حال زحمت کشیدند، کشته دادند و محاکمه شدند، اما مبارزه تنها در میان اقشار خاصی ادامه داشت و همین موضوع نیز باعث میشد فعالیتهای مبارزان و انقلابیان در نطفه خفه بشود و فعالیت خیلی گسترش پیدا نکند. البته جای همه اینها محفوظ است و این نیز بخشی از تاریخ مبارازات ملت ایران است. ولی آن کاری که امام در روند مبارزات کرد، خارج کردن مبارزه از حالت حزبی و گروهی و تبدیل آن به مبارزهای تودهای و مردمی بود. ارتباط عجیبی بین ایشان و مردم و بین ایدئولوژی مترقی اسلام و ملت مسلمان به وجود آمد و سبک مبارزه هم شیوه خاصی بود که در جای خود مورد باید مطالعه قرار بگیرد. این شیوه مبارزه، در ایران بینظیر و در کل جهان نیز کمنظیر بوده است.
رویدادهایی که در سال 56 اتفاق افتاد، نظیر شهادت حاج آقا مصطفی و مقاله موهن رشیدی مطلق در روزنامه «اطلاعات» که موجآفرین شد و موجب ایستادگی و اعتراض مردم شد، نهضت را عمیقتر و امام را بیشتر مطرح کرد. در نهایت، با اعتصابات مردمی و کشتار آنها توسط رژیم، شاه با شکل و روش خاصی، 26 دی ماه 1357 از ایران خارج شد. پیشبینی میشد که رژیم دنبال این است که مانند سال 32، ارتش کودتا کند و با کشتار مردم، کنترل اوضاع را به دست بگیرند و مجدداً شاه به ایران بازگردد. اما به هر حال، شاه در سایه نهضت امام و قدرت مردم، 26 دی ماه از کشور خارج شد. برای ما که در آن زمان در بطن قضایا حضور داشتیم، این موضوع مانند انفجار بود و مردم هم پیروزی را تا حدود بسیاری حس می کردند. امام نیز بلافاصله اعلام کردند که به ایران باز میگردم و در کنار مردم مبارزه میکنم یا با هم شهید میشویم یا به پیروزی مبارزاتی دست پیدا میکنیم.
قبل از این ماجرا، فعالیتهای مردم هم گسترش پیدا کرده بود. رژیم هم برای اینکه فضا را قدری تلطیف بکند، اقداماتی کرد؛ مثلاً زندانیها را آزاد کرد و قدری آزادیها را افزایش داد تا به مردم بگوید من به شما احترام میگذارم. عدهای از نمایندگان هم هیاهویی در مجلس راه انداختند و ژست حمایت از مردم گرفتند.
ارتباط شما با مجموعه مؤسسه رفاه چگونه شکل گرفت؟
من در آن زمان در مدرسه رفاه، مدیر بخش آقایان بودم. مدرسه رفاه مدرسهای دخترانه بود که با اهداف اسلامی و مبارزاتی تأسیس شده بود. مؤسسان هم از چهرههای مطرح و مؤثر مبارزاتی بودند. افرادی مانند شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید رجایی و آیت الله هاشمی رفسنجانی و یک سری از اقشار مبارز بازاری که به صورت تعاونی مؤسسه رفاه را تأسیس کرده بودند و هدفشان هم فعالیتهای فرهنگی و تربیت اسلامی بود. طبیعتاً یک سری ارتباطات سیاسی نیز گرفته میشد. بنده هم چون مؤسسان این مجموعه را میشناختم، دخترم را در همین مدرسه ثبت نام کرده بودم و از همین طریق، در انجمن اولیا و مربیان فعالیت میکردم و بیشتر با مدیریت مجموعه ارتباط پیدا کردم. بعداً که شهید رجایی دستگیر و زندانی شدند، ساواک فشار بیشتری روی مدرسه رفاه آورد و به همین علت، صحبتی شد تا من برای مدیریت به آنجا بروم. در واقع هدف این بود که فردی در آنجا حضور داشته باشد که مقداری از فشار ساواک، علیالخصوص روی خانمها کاهش پیدا کند. البته از خانمها نیز تعدادی را دستگیر و زندانی کردند. به هر حال مدرسه دخترانه بود و همه خانمها هم مذهبی و مقید بودند. هدف این بود که ساواک، پیش از ورود به مجموعه، با مردی که مسائل سیاسی را نیز بشناسد، مواجه باشد تا این فرد بتواند قدری از این فشار را مهار کند. آن موقع من در برق منطقهای تهران استخدام بودم و به همین علت، برای حضور دائمی در مدرسه رفاه مشکل داشتم. آن موقع شهید بهشتی و آقایی به اسم برقعی، در آموزش و پرورش، در بخش تدوین کتابهای درسی اصول عقاید کار میکردند. آقای برقعی در سیستم آموزش و پرورش قدری نفوذ داشتند و قرار شد که ایشان انتقالی بنده از وزارت نیرو به وزارت آموزش و پروش و آز آنجا به مدرسه رفاه را پیگیری کنند. تلاش بسیاری کردند ولی موفق نشدند. احتمالاً سابقه سیاسی و زندانی من مانع شده بود. بعد پیشنهاد شد که من مرخصی بدون حقوق بگیرم. من سه ماه مرخصی بدون حقوق گرفتم و مشغول شدم، اما برای سه ماه دوم موافقت نکردند. در نهایت، من احساس کردم حضورم ضرورت دارد و به همین علت، کار سابقم را رها کردم و دیگر سر کار نرفتم. سال 56، من به طور کامل در مدرسه رفاه مشغول شدم و در همین حین نیز نهضت اوج بیشتری گرفت. ما در رابطه با فعالیتهای مدرسه، با شهید بهشتی ارتباطی منظم و برای برنامهریزی کارهای فرهنگی نیز، با شهید باهنر جلسات مرتبی داشتیم.
وقتی زندانیان سیاسی را آزاد کردند، شهید رجایی نیز آزاد شدند و چون فعالیتهای انقلابی اوج گرفته بود و شرایط هم نسبتاً آزاد بود، ایشان تشکیل انجمن اسلامی معلمان را مطرح کردند. ما به همراه خانم گوهر الشریعه دستغیب، آقای مهندس رفیعی، آقای دکتر اسدی لاری و آقای مهندس نقرهکار، هیئت مؤسس انجمن اسلامی معلمان را شکل دادیم. غرضمان هم کادرسازی و یافتن افراد مناسب برای ادامه نهضت بود.
نهضت در آن زمان به افرادی نیاز داشت که تواناییهای خاصی داشته باشند، بتوانند سخنرانی کنند، قدرت کار تشکیلاتی داشته باشند و به اصطلاح، کادر باشند. فرهنگیان هم قشر وسیعی هستند و بستر مناسبی برای این کار بود.
اساسنامه نوشته شد و فعالیت آغاز شد. انجمن اسلامی معلمان، بازوی خوبی برای کارهای کمیته استقبال و حرکتهای آتی نهضت شد. درست است که گروهها و جریانات مختلف سیاسی حضور داشتند، اما گروههایی که با نهضت امام همخوانی کامل داشته باشند، معدود بودند؛ چون امام بیشتر با خود مردم کار میکردند تا گروهها و احزاب سیاسی. انجمن اسلامی معلمان در برهه انقلاب، تشکیلات خوبی شد؛ مثلاً فرض کنید کارگران کارخانهای یا ادارهای، اعتصاب میکردند یا مردم جایی تجمع میکردند و درخواست داشتند که فردی برای سخنرانی اعزام شود. ما از اعضا و از میان معلمان، افرادی که توانایی این کار را داشتند، اعزام میکردیم. من قصد ندارم نقش انجمن اسلامی معلمان را خیلی بزرگ جلوه بدهم، اما دامنه اعتصابات و تجمعات آن قدر گسترده شده بود که نیاز به نیرو و افرادی بود که بتوانند نقش ایفا کنند. آقای مهندس نقرهکار، مهندس رفیعی و شهید رجایی و همه دوستان در این سخنرانیها نقش داشتند؛ برای مثال، من خودم برای اعتصاب کارکنان هواپیمایی هما رفتم و سخنرانی کردم. در گزینش افراد نیز دقت داشتیم تا گرایش سیاسی خاصی نباشد و تنها، همراهی با امام مطرح باشد؛ یعنی ایدئولوژی و راه، تنها امام بود.
این تشکیلات، عملاً پایهای برای تشکیلات کمیته استقبال از حضرت امام شد. علاوه بر سخنرانی، برای تدوین و ساختن برخی شعارهای متناسب با فضا، برنامهریزی میکردیم و در سازماندهی و هدایت برخی از تجمعات هم نقش داشتیم.
پس از اعلام بازگشت حضرت امام به میهن، در مورد بازگشت و اقامت ایشان با چه فرآیندی تصمیمگیری شد و کمیته استقبال از حضرت امام، چگونه شکل گرفت؟
پس از خروج شاه و اعلام بازگشت امام به میهن، شورای انقلاب جلسه تشکیل داد. من هم با شهید بهشتی و شهید رجایی مرتب در ارتباط بودم. درباره تشکیل کمیته استقبال و محل اقامت حضرت امام گفتوگو شد. هنوز مشخص نبود که رویدادهای آینده به چه شکل خواهد بود. امام نیز قصد نداشتند که پس از بازگشت به خانهشان در قم مراجعت کنند و باید در تهران که مرکز مبارزه بود، مستقر میشدند تا ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد.
اولین و مهمترین موضوعی که میبایست مشخص میشد، مکان و جایگاه کمیته استقبال بود تا هم برای آمدن امام و استقرار در آن آماده میشد و هم کمیته استقبال، فعالیتهای خود را در آن آغاز میکرد، به همین دلیل، از طریق حاج احمد آقا با حضرت امام در پاریس، تماس گرفته شد تا نظر ایشان برای تعیین مکان کمیته استقبال مشخص شود. امام معیارهایی را ارایه دادند مبنی بر اینکه مکان استقرار امام (کمیته استقبال) در یکی از نقاط مردمی تهران و مرکز مبارزه واقع باشد و در محلات شمال شهر یا دور از مرکز تهران نباشد و متعلق به شخص و مالک خاصی نباشد و جنبه عمومی و مردمی داشته باشد. طبیعتاً مکان دولتی هم نمیتوانست باشد و میبایست نوع فعالیتهایی که در این مرکز وجود دارد، با اهداف نهضت اسلامی نزدیکی داشته باشد.
با توجه به معیارهایی که حضرت امام ارایه کردند، چندین مرکز به ایشان پیشنهاد شد؛ از جمله مدرسه علوی. در نهایت، حضرت امام، در ابتدای امر و برای اولین مکان اقامت خودشان پس از بازگشت از پاریس، مدرسه رفاه را برگزیدند؛ چراکه اولاً مدرسه رفاه، در خیابان ایران و نزدیک میدان بهارستان قرار داشت که در قلب تهران و از بهترین محلات بود. ثانیاً این مکان در مالکیت شخص خاصی قرار نداشت و آن را جمعی از نیروهای متدین و آگاه و شخصیتهایی چون آیت الله هاشمی رفسنجانی و تعدادی از نیروهای متدین و مبارز بازار، به صورت مؤسسه تعاون رفاه به وجود آورده بودند. ثالثاً فعالیتهای این مرکز، فعالیتهای تربیتی، اسلامی و بستری برای نهضت بزرگ اسلامی به رهبری امام بود.
با توجه به این معیارها، گرچه مدرسه دخترانه رفاه، از امکانات بالایی، مانند مساحت قابل قبول حیاط و دیگر نیازها برخوردار نبود، از نظر شرایط دیگر، با نظرات رهبر انقلاب تطابق داشت و امام آنجا را برای استقرار خود انتخاب و به ما اعلام کردند. بلافاصله پس از انتخاب مدرسه رفاه برای استقرار حضرت امام، کمیته استقبال، فعالیت خود را آغاز کرد. گرچه این کمیته برای استقبال از امام بود، در اصل، کانون انقلاب بزرگ اسلامی بود.
پس از اینکه مدرسه رفاه، برای اقامت حضرت امام تعیین شد، شبی، احتمالاً 27 یا 28 دی ماه، در منزلی در خیابان شریعتی جمع شدیم ـ به خاطر ندارم صاحبخانه چه کسی بود ـ آقایان بهشتی، رجایی، عسگراولادی، باهنر و افراد دیگری حضور داشتند تا اعضای کمیته استقبال تعیین شوند. شهید مطهری به عنوان رابط شورای انقلاب با امام، دو نفر از روحانیت مبارز که شهید مفتح و شهید محلاتی تعیین شدند، از احزاب و گروههای مطرح نیز، آقای شاه حسینی از جبهه ملی که از افراد مذهبی این گروه بود، آقای مهندس صباغیان از نهضت آزادی و آقای دکتر سامی هم از مبارزین مسلمان و آقای تهرانچی هم به عنوان رابط بازار تعیین شدند. بعداً یک نفر هم (آقای بادامچیان) از هیئتهای مؤتلفه اسلامی، به اعضای کمیته استقبال اضافه شد. پیشنهاد شد که آقای رجایی هم در کمیته استقبال باشند. ایشان به سبب شناختی که من از کادر و فضای مدرسه رفاه داشتم، گفتند که دانش منفرد باشد بهتر است. من هم به عنوان نماینده انجمن اسلامی معلمان، برای این کمیته انتخاب شدم. قرار شد که ما هفت هشت نفر، کار برنامهریزی و سازماندهی کمیته استقبال از حضرت امام را شروع کنیم.
خب طبیعتاً هیچ کدام از آقایان، افراد اجرایی نبودند که در مدرسه مستقر شوند و مسئولیت فعالیتهای اجرایی را بر عهده بگیرند و بیشتر کار اجرایی بر عهده بنده قرار گرفت. بلافاصله، از آن جلسه به مدرسه رفاه آمدیم و حدود ساعت 4 و 5 صبح بود. من در یکی از ورقههای امتحانی، چارتی سازمانی برای کمیته استقبال تهیه کردم. لحظات بسیار حیاتی، ارزشمند و حساسی بود. وقت بسیار سریع میگذشت و قیام مردم برای ایجاد جمهوری اسلامی و پذیرش رهبر در ایران به اوج رسیده بود. امام اعلام کرده بودند که بهزودی به ایران میآیند و رژیم درمانده پهلوی، با بستن فرودگاه و اجرای حکومت نظامی، بازداشت و کشتار و تهدید، به تلاشهای مذبوحانه خود ادامه میداد. ستاد مرکزی کمیته استقبال از حضرت امام، وظیفه داشت تا مقدمات تشریففرمایی امام و جایگاه استقرار امام و ارتباط این مرکز با مردم را سازماندهی کند. به همین علت، در اول بهمن ماه 1357، ساعت 5 صبح، در مدرسه حضور یافتیم و اولین جلسه کمیته استقبال از حضرت امام تشکیل شد و از همان روز مدرسه را کاملاً تعطیل کردیم.
تدوین و تهیه ساختار تشکیلاتی کمیته استقبال و انتخاب و ساماندهی نیروهای صد در صد مطمئن، در مسئولیتهای مختلف، ایجاد امنیت کامل برای کمیته استقبال، به این علت که جایگاه ورود حضرت امام بود و تأمین نیازهای اساسی و اولیه کمیته استقبال، مانند تلفن، فکس، تلکس، دستگاه تکثیر، خودرو، خصوصاً مینیبوس برای کارهای تبلیغاتی و بیسیم، مهمترین وظایفی بود که به عهده اینجانب بود.
برای تحقق بخشیدن به این اهداف، بلافاصله سازمانِ کمیته استقبال را طراحی و پس از تأیید ستاد مرکزی، آن را عملی کردیم. واحدهای هشت گانه تبلیغات، انتظامات، تدارکات (مالی و بلندگو)، برنامهریزی و تشریفات، برنامهریزی داخلی و پذیرایی، روابط عمومی، اطلاعات، درِ ورودی، به صورت واحدهای اصلیتر و دو واحد دیگر به صورت واحد شهرستانها و واحد خبرنگاران داخلی و خارجی ترسیم و طراحی شد. با توجه به کم بودن فرصت و اینکه میبایست هرچه سریعتر، کمیته استقبال از حضرت امام شکل میگرفت، جز اجرای طرحهای ضربتی و انقلابی، چاره دیگری نبود.
مسئولیت شاخه یا واحد تبلیغات، شامل کلیه امور تبلیغاتی، مانند تکثیر اعلامیهها، حضور در راهپیماییها، ابلاغ نقطهنظرات لحظه به لحظه امام و کمیته استقبال به مردم، تهیه شعارها و... بود.
مسئولیت واحد انتظامات، شامل مراقبت و تأمین امنیت همهجانبه داخل و اطراف کمیته استقبال و پس از آن، تنظیم انتظامات راهپیماییها و انتظامات مسیر حضرت امام از فرودگاه تا بهشت زهرا، با یاری جستن از مساجد و ائمه جماعت و نیروهای مؤمن مساجد و... بود.
مسئولیت واحد تدارکات، تأمین همه نیازهای تدارکاتی کمیته استقبال، شامل تأمین مواد غذایی، تأمین همه امکانات مالی، تهیه بلندگو و... برای همه واحدهای فعال در کمتیه استقبال بود.
مسئولیت واحد برنامهریزی و تشریفات، تهیه و تنظیم برنامهها، از ورود امام تا استقرار در مدرسه رفاه بود. این واحد، مسئول برنامهریزی از لحظه نشستن هواپیما در فرودگاه و استقرار نیروهای داخل سالن، تهیه ماشین برای بردن امام از فرودگاه تا بهشت زهرا و.. بود.
مسئولیت واحد برنامهریزی داخلی و انتظامات داخل کمیته، استقبال از حضرت امام، شامل مشخص کردن فرد یا افراد مسئول، تعیین تیمهای انتظامات داخلی و برنامهریزی برای آنها و تهیه کارت برای ورود افراد به کمیته استقبال بود.
مسئولیت واحد شهرستانها، ارتباط منظم با شهرستانها و ارسال اعلامیهها و اخبار به شهرستانها و اخذ اخبار و اطلاعات نیازهای شهرستانها بود.
مسئولیت واحد خبرنگاران داخلی و خارجی، آماده کردن زمینه مناسب جهت پوشش اخبار نهضت اسلامی توسط خبرنگاران داخلی و خارجی در داخل و خارج از کشور بود.حفاظت خانه و شناسایی همه افرادی که قصد همکاری یا رفتوآمد داشتند، برای جلوگیری از نفوذ افراد رژیم که میتوانستند با یک اقدام تروریستی امام و همه یاران ایشان را به شهادت برسانند. در کلیه کمیته ها افراد کاملاً شناختهشده را به کار میگرفتیم؛ افرادی که کاملا مورد وثوق بودند.
زمانی که کمیته تشکیل شد، عملاً روحانیان و سپس مردم، در جریان تشکیل کمیته قرار گرفتند و مراجعات و تماسهای مردمی زیاد شد. کسی دقیقاً نمیتوانست پیشبینی کند که با آمدن حضرت امام، چه اتفاقاتی میافتد و چه حوادثی رخ میدهد؛ زیرا رژیم شاهنشاهی، همچنان بر اریکه قدرت سوار بود و سازمانهای نظامی و انتظامی و امنیتی، به فعالیتهای خود ادامه میدادند. اما از سوی دیگر، رهبر انقلاب، مردم را به مبارزه علیه طاغوت و نظام شاهنشاهی ترغیب میکرد و مردم متدین و مسلمان ایران، در حرکتی عمومی، حمایت خود را از رهبر و آرمانهای بزرگ اسلامی اعلام کردند و حرکت کارگران، کارمندان، بازاریان، دانشجویان، دانشآموزان و همه اقشار ایرانی، تحت رهبری امام و روحانیان، برای نابودی رژیم شاهنشاهی و ایجاد جمهوری اسلامی، نوید انقلابی بزرگ را میداد. بنابراین، کمیته استقبال بایستی به گونهای سازماندهی میشد که از یک سو محل امنی برای حضور امام باشد و از سوی دیگر، نیروهای اصیل و شناختهشده انقلابی و مردم، بتوانند از طریق این مرکز با رهبر انقلاب ارتباط داشته باشند. به محض تشکیل کمیته استقبال، همه مردم ایران متوجه این مرکز شدند و این مرکز وظیفه داشت همه دستورالعملهای رهبری و اعلامیهها و نظرات حضرت امام را برای مردم منتشر کند.
کمیته استقبال، چه تمهیداتی برای ورود حضرت امام اندیشیده بود؟
پس از اینکه کمیته استقبال شکل گرفت، درباره ساماندهی استقبال از حضرت امام بحثهایی مطرح شد؛ در مورد اینکه چه کسی به استقبال حضرت امام در داخل هواپیما برود، چه ماشینی برای ایشان تهیه شود، چه کسانی کنار حضرت امام بنشینند و وقتی امام وارد صحن فرودگاه شدند، چه کسی مقاله بخواند و مضمون مقاله چه باشد. سرودی که باید خوانده میشد، تهیه شد. کسانی که باید از احزاب و گروهها به صحن فرودگاه دعوت میشدند، مشخص شدند. در بهشت زهرا، باید جایگاه و بلندگو تعبیه میشد و انتظامات آنجا هماهنگ میشد. حتی در مورد کسانی که در بهشت زهرا کنار حضرت امام نشستند، تصمیمگیری شد که قرار شد شهید مفتح و دانش آشتیانی، اخوی بنده و پدر شهید محبوبه دانش و پدر شهید صادق که از شهدای اولیه سازمان مجاهدین خلق بود، در کنار امام بنشینند.
در زمان ورود حضرت امام نیز، بنده در مدرسه رفاه مستقر بودم و هدایت مرکز را بر عهده داشتم. مسائل مختلفی هم مطرح بود؛ برای مثال، آقای منتظری نظرشان این بود که ممکن است به علت ازدحام، نتوانیم امام را به بهشت زهرا برسانیم و بهتر است برای سخنرانی ایشان، محلی مثل دانشگاه تهران پیشبینی شود که دو بار با امام در پاریس مذاکره شد و ایشان اصرار کردند که حتماً سخنرانی در بهشت زهرا و مزار شهدا باشد. شهید مطهری گفتند نظر و رأی امام را نمیشود تغییر داد. بنابراین، شما ببینید چه تمهیداتی میتوان اندیشید تا امام حتماً به بهشت زهرا برسند. حدود 46 هزار بازوبند با آرم کمیته استقبال در اختیار مساجد قرار گرفت تا آنان افراد را سازماندهی کنند. در فرودگاه، 25 گروه و حزب سیاسی دعوت شدند. شهید محلاتی نیز مقالهای تهیه کرد و بنده و آقای بادامچیان و مهندس صباغیان، موظف شدیم دانشجویی را معرفی کنیم که مقاله را قرائت کند.
پس از استقرار امام در مدرسه رفاه چرا ایشان به مدرسه علوی تشریف بردند؟
پس از اینکه امام تشریف آوردند، همه معادلات و تصوری که از ابعاد انقلاب وجود داشت، به هم خورد. با آن تجمع و حمایت مردمی و عظمت سخنان امام که اعلام کردند من دولت تعیین میکنم، فردای ورود امام، دیگر مدرسه رفاه جوابگوی نیاز نبود. همانطور که گفتم، ساختار کمیته استقبال طوری طراحی شده بود که جوابگوی مراجعات مردمی باشد و ملاقاتهای عمومی امام نیاز به فضای بیشتری داشت. همان شب، با مشورتهایی که صورت گرفت، تصمیم بر این شد که ایشان به مدرسه علوی تشریف ببرند؛ چون مدرسه علوی حیاط بزرگی داشت و برای ملاقاتهای مردمی مناسب بود. ما هم در مدرسه رفاه، عملاً فعالیتهای اداری انقلاب را انجام میدادیم. مردم زندانیانی را که دستگیر میکردند، از سران رژیم و ساواکیها و وزرا، به مدرسه رفاه میآوردند.
نماز صبح 13 بهمن را به جماعت، همراه تمامی کادر کمیته استقبال، پشت سر امام خواندیم و ساعت حدود ده بود که ماشینی تهیه شد و ایشان به مدرسه علوی منتقل شدند. کسی هم اطلاع نداشت. تنها حاج احمد آقا، شهید مطهری، شهید عراقی و بنده اطلاع داشتیم.
با ورود حضرت امام به وطن، مأموریت کمیته استقبال پایان نپذیرفت و همپای مردم و دیگر نهادهای انقلابی، برخی از وظایف را کمیته استقبال انجام داد.