پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران ـ اصغر میرشکاری: ادبیاتی که توسط امام خمینی(س) برای معرفی مرحوم آیت الله طالقانی(ره) به کار گرفته شده است، در نوع خود ویژه و منحصر به فرد و از استثنائات به حساب می آید. ادبیاتی فاخر که از آن مرحوم شخصیتی استثنائی، جامع، عامل و دارای ابعاد گوناگون ترسیم می کند که البته منبعث از فرهنگ همه جانبه نگر اسلام راستین است که این ظرفیت را دارد که در دامان خود چنین دستپرورده هایی داشته باشد. و این البته معرف شخصیت جامع بیان کننده هم هست؛ که: ذات نا یافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش؛ "مجاهد عظیم الشأن"، " برادر بسیار عزیز" - برای امام خمینی - " یک عمر در روشنگری و ارشاد"، "گذراندن عمری در مبارزه و مجاهده و در این راه در رفت و آمد از رنجی به رنجی و ازحبسی به حبسی بدون سستی و سردی"، "دارای منزله ابوذر برای اسلام که در این راه زبان گویایش چون شمشیر مالک اشتر برنده بود و کوبنده"، "خدمتگزار ملت و مجاهد راه اسلام"، " متفکر و مفسر قرآن"، " عالم هوشیار"، "متعهد به اسلام"، "شخصیتی ارجمند و عزیزی ارزشمند و خستگی ناپذیر" و بسیاری محسنات و خوبیهائی که در ادبیات خمینی کبیر در وصف آن مرحوم آمده است که از حوصله این مقال خارج است و در صحیفه امام مجلدات 7و 9 و 13 و... قابل پیگیری است و در این جا تنها یکی دو مورد آن به طور گذرا بررسی خواهد شد.
از جمله وجوه بارز شخصیت آیت الله طالقانی (ره) در منظر امام خمینی(س)، وجه ظلم ستیزی و مبارزه با بیداد و ستم و استقامت در این راه توسط این روحاتی نستوه بود. در بعد داخلی مبارزه با استبداد و جور و ستم رژیم شاه و در بعد بین المللی تلاش بر علیه جنایتهای استکبار و ستمگران شرق و غرب و به ویژه در قضیه فلسطین و نظایر آن همه و همه وجوهی از شخصیت مبارز آیت الله طالقانی(رضوان الله تعالی علیه ) می باشد که البته از دید امام خمینی که خود قهرمان این میادین است، به دور نمانده و مورد عنایت ویژه قرار گرفته است.
حضرت امام در تجلیل از شخصیت مرحوم آیت الله طالقانی و ترسیم حال و هوای مردم ایران در روز تشییع جنازه ایشان چنین بیانی دارند:
«ما برادرى را از دست دادیم، و ملت ما پدرى را، و اسلام مجاهدى را، همه در سوگ هستیم و متأثر از این مصیبت بزرگ. خداوند او را غریق رحمت و شما را بردبار و صبور بفرماید. آقاى طالقانى پس از سالهاى طولانى خدمت و رنج و نگرانى و مجاهدت از بین ما رفت و با اجداد طاهرینش ان شاء اللَّه محشور شد. ما باید از وقایعى که رخ مى دهد عبرتهایى بگیریم و تعلیمهایى و تنبه به بعض مسائل پیدا کنیم. آقاى طالقانى چرا در مرگ او این انقلاب و این انفجار در مملکت ما و در سایر ممالک حاصل شد؟ مگر چه بود که این انفجار حاصل شد؟ ما اوصاف او را و ابعاد او را تحلیل مى کنیم و بعد خود ملت را میزان قرار مى دهیم. ما در تحلیلات نباید توى یک اتاق سربسته بنشینیم و فکر کنیم و قلم به دست بگیریم و به خیال خودمان تحلیل کنیم؛ ما باید مطالعه در حال ملت بکنیم ببینیم ملت چرا به آقاى طالقانى این احترام را گذاشت؟ چه بود در او، و انگیزه ملت چه بود؟ آقاى طالقانى ابعاد مختلفه اى را داشت، اولاد پیغمبر بود، خدمتگزار بود، متفکر بود، مفسر قرآن بود، انسان متعهد بود، مخالف با رژیم بود، مخالف با چپ و راست بود، کدام یک از این ابعادى که آقاى طالقانى داشت این طور مردم را برانگیخت و این طور در سوگ نشاند همه طبقات را؟ هر یک از این اوصاف به تنهایى در خیلى هست و همچو مطلبى رخ نمى دهد. آنچه که ما از حال ملت و فریاد ملت مى توانیم بفهمیم ... یکى این روح مقاومت و مخالفت با دستگاه ظلم، از اول جوانى تا وقتى که به دار بقا به اجداد طاهرینش ملحق شد، انگیزه او مخالفت با جباران و ستمکاران و چپاولگران بود، هیچ وقت از پاى ننشست و دنبال همین معنا، حبسهاى متعدد؛ هر گاهى از حبس به حبس دیگر منتقل مى شد. ملتى که با یک رژیم مخالف است، ملتى که از دست رژیم طاغوتى رنج کشیده است، ملتى که همه بدبختیهاى خودش را از این رژیم طاغوتى و از اربابهاى او مى داند اگر ببیند یک کسى با این رژیم با تمام قوایى که دارد، چه در حال جوانى و قوه جوانى و چه در حال پیرى و ضعف پیرى، مقاومت کرده، مخالفت کرده است، رنج برده است در این مخالفت و مقاومت، حبس رفته است، تبعید رفته است، اهانت شده است، شاید شکنجه شده است، یک ملتى که ببیند یک کسى با دشمن او، با کسى که تمام حیثیت ملى و دینى او را از بین برده است، این طور مخالفت مى کند، این ملت از او قدردانى مى کند؛ یعنى این قدردانى از خدمتگزار خودش است. طالقانى خدمتگزار ملت بود و ملت از خدمتگزار خودش قدردانى مى کند. لکن این تمام انگیزه نبود. این مقاومت در بعضى از اشخاص دیگر هم بوده و هست لکن براى آنها مردم متأثر و متأسف، اما این انفجار حاصل نشد. مقاومت و مخالفت با دستگاه جبّار را ضمّ به این بکنید که این روحانى است و این کار را مى کند. یک روحانى، یک شخصى که به واسطه روحانیتش در بین مردم محبوبیت دارد؛ وقتى خدمتگزارى او را هم که مشاهده کنند این انفجار حاصل مى شود. شما آن وقت که ایشان را دفن مى کردند، در تلویزیون دیدید، شعارهاى مردم را شنیدید؛ شعار چه بود؟ انگیزه مردم از شعارشان پیدا مى شود. توى اتاقهاى دربسته نویسنده ها ننشینند براى خودشان وجه درست کنند، انگیزه درست کنند! انگیزه هاى علمى و توهُّمى، غیر از انگیزه هاى واقعى محسوس است. چه مى گفتند مردم؟ چه شعار مى دادند؟ «اى نایب پیغمبر ما جاى تو خالى». این نَفَس مردم بود، به عنوان نایب پیغمبر این را مى شناختند، لکن نایب پیغمبر هم در جهات معنوى و هم در مقاومت، در مخالفت با دستگاه ظلم. نیابت هم در مقابله با ظلم، مخالفت با جباران، مقاومت در مقابل ستمکاران و هم در روحیات، معنویات، اما انگیزه «اى نایب پیغمبر ما» بود. (صحیفه امام، ج9، ص: 534-532)
ونیز چنین می خوانیم:
«آنچه مسلّم است نام آن فقید سعید به لحاظ خدمات ارزندهای که به اسلام و مسلمین نمودهاند، و همچنین به خاطر مبارزات مداوم و مستمر آن مرحوم، علیه جور و ستم و استبداد و استعمار شرق و غرب، و [در]تاریخ آزادیخواهان و طالبان حق و عدالت ثبت خواهد شد.» (همان،ص541)
و اما در وجهی دیگر، تأکید حضرت امام خمینی(س) بر شخصیت مستقیم و استوار مرحوم طالقانی بر سبیل حق و اسلام راستین و غیر منحرف به چپ و راست می باشد که ویژگی بارز دیگر او و البته ویژگی درس آموزی است که می تواند از بسیاری تند روی ها و افراط کاریها، به ویژه به نام انقلابی گری جلوگیری کند و راه هرج و مرج را ببندد و طریق وسطی و راه اعتدال و میانه را که همانا راه سعادت و کمال است، فرا روی همه قرار دهد.
در این قسمت چنین می خوانیم:
«مرحوم آقاى طالقانى مستقیم بود، مستقیم فکر مى کرد؛ مستقیم عمل مى کرد. انحراف به چپ و راست نداشت. نه غربزده بود و نه شرقزده، اسلامزده بود، دنبال تعلیمات اسلام بود و براى یک ملت مفید بود، و رفتنش ضایعه است، ... ما باید فکر این باشیم که ما هم مستقیم باشیم. اگر مستقیم باشیم و ملت را دعوت به استقامت کنیم از این غربزدگى که در طول تاریخ و خصوصاً در این پنجاه و چند سال، ما را به آن طرف کشیدند، از آن طرف ما را کشیدند طرف شرق، از آن طرف ما را کشیدند طرف غرب و ما را از خود بیخود کردند، جوانهاى ما را تهى کردند از آنکه باید باشند، ما مکلفیم، همه مان مکلفیم، همه آقایان و همه خانمهاى محترم، مکلفیم که مردم را دعوت کنیم به راه مستقیم؛ به همان صراط اللَّه، راه اللَّه- که راه مستقیم است- و از انحرافها جلوگیرى کنیم. نه منحرف به آن طرف باشیم که دیکتاتورى به تمام معنا است و نه منحرف به غرب باشیم که ظلم و ستم و به اسم «حقوق بشر»؛ بردن همه حقوق بشر است.» (همان،ص514)
روح این هردو بزرگوار شاد و با اجداد طاهرینشان محشور ان شاءالله. والسلام. نوزدهم شهریورماه 1394- اصغر میرشکاری