شش روز پس از حادثه غم انگیر انفجار دفتر نخست وزیری، روز شنبه 14 شهریور 1360 یک بمب آتشزاى قوى به وسیله تروریست هاى عضو گروهک منافقین، دادستانى کل انقلاب اسلامى را ویران و آیت الله علی قدوسی یکی دیگر از یاران امام خمینی(س) را فدای اندیشه های خشونت طلبانه خود کرد.
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، همزمان با شهادت آیت الله قدوسی، سرتیپ وحید دستجردى، رئیس کل شهربانى جمهورى اسلامى ایران نیز که از مجروحان انفجار دفت نخست وزیری بود، بعد از 6 روز دست و پنجه نرم کردن با جراحات و سوختگی های شدید دار فنی را وداع گفت. آن چه آورده می شود، بررسی اجمالی از زندگی شهید قدوسی است که تقدیم علاقمندان خواهد شد:
دوران کودکی
علی قدوسی ۱۲ مرداد ۱۳۰۶ هجری شمسی درست زمانی که هنوز بیش از دو سال از روی کار آمدن رضا خان نگذشته بود، در خانوادهای روحانی در شهر نهاوند به دنیا آمد.
دوران خردسالی علی تحت تعلیم پدری عالم و باتقوا و مادری متدین و پرهیزگار سپری شد.
پدرش ملا احمد قدوسی یکی از روحانیون برجسته، صاحب علم و اجتهاد و تقوا بود. ملا احمد پس از بیست سال تحصیل در نجف و بهرهگیری از اساتیدی چون میرزای شیرازی و میرزا حبیب الله رشتی و احراز مقام اجتهاد در سال ۱۲۷۷ خورشیدی به نهاوند بازگشت.
در آن دوره، درس خواندن در مدارس جدید که با تحول آموزش از شکل سنتی به سبک اروپایی همراه شده بود، برای روحانی زاده معروف کار سادهای نبود زیرا خانوادههای مذهبی ترجیح می دادند که فرزندانشان در همان مکتبخانههای قدیمی تعلیم ببینند.
اما علی قدوسی با شکستن این سنت، وارد این مدارس شد و با پشتکار و زحمت بسیار توانست تحصیلات ابتدایی را با موفقیت در مدارس شهر نهاوند به اتمام برساند و وارد دوره متوسطه شود. سال اول دبیرستان را در دبیرستان «فیروزان» شهر نهاوند سپری کرد و چون در این شهر بالاتر از متوسطه وجود نداشت، از پدرش خواست تا برای ادامه تحصیل به شهر دیگری سفر کند که به پیشنهاد پدرش در سال ۱۳۲۳ هجری شمسی، وارد حوزه علمیه قم شد.
ورود به حوزه علمیه قم
درسهای مقدمات و سطح را نزد استادان وقت از جمله آیتالله صدوقی(ره) آموخت و پس از آن به درس خارج آیتالله العظمی بروجردی(ره) راه یافت.
وی از آغاز طلبگی علاقه خاصی به اخلاق و عرفان داشت و به همراه مرتضی مطهری و سید محمد بهشتی به محضر علامه طباطبایی راه یافت و از حکمت و معنویت او بهرهمند شد.
آیت الله قدوسی خارج فقه و اصول را نزد امام خمینی خمینی(س) گذراند و در سال ۱۳۴۱ به مقام اجتهاد رسید.
مشکلات و سختی های دوره تحصیل در قم
آیت الله قدوسی درباره مشکلات و سختیهایی که در دوره تحصیل متحمل شد، میگوید: «بعد از آمدن به قم مشقات زیادی را تحمل کردم در حالی که در سن کم در غربت بسیار به من سخت میگذشت به علت نبودن جا در حجرهای کوچک همراه با چندین نفر دیگر زندگی میکردم و مدتی در یک اتاق کوچک که مقداری از آن فرش شده بود و مقداری از آن جایی بود که آب شستشوی ظرف و وضو در آن میریختند و من چون از همه کوچکتر و تازهواردتر بودم، در پایین اتاق میخوابیدم و همیشه لحاف و تشکم داخل آب میرفت و خیس میشد. با همه اینها با رنج و مشقت تمام درسها را ادامه میدادم و از خواب و غذای خود میزدم تا بتوانم بیشتر درس بخوانم. بسیاری از شبها آنقدر مطالعه میکردم که دیگر توان آماده کردن غذا را نداشتم و همانگونه میخوابیدم. جز دوران کمی تمام سال را به درس و مباحثه میگذراندم و حتی در ایام ماه محرم، غیر از روزهای تاسوعا و عاشورا، تمام وقت خود را صرف درس میکردم. تابستانها با رنج بسیار برای زیارت به مشهد مشرف میشدم و البته سختیهای بسیار میکشیدم و یک بار دو الی سه ماه در آنجا بودم. تنها وسیلهای که داشتم یک جاجیم بود که شبها در حرم روی آن میخوابیدم و غذایم نان خالی و هلوی مشهدی بود. طوری که بعد از مدتی یکی از دوستانم مرا دید و گفت اگر وضعت همین طور ادامه پیدا کند دیگر به قم بر نخواهی گشت.»
داماد و مورد وثوق علامه
آیت الله قدوسی پس از سالها شاگردی نزد علامه طباطبایی، چنان مورد توجه علامه قرار گرفت که وی را به دامادی خود پذیرفت و دخترش، نجمه سادات طباطبایی را به عقد ازدواجش درآورد. از آنجا که علامه برای قدوسی احترام خاصی قائل بود، بخشی از کارهای مهم خویش را به او میسپرد.
علامه طباطبایی در مورد وی میگفت: «هر وقت امری را به وی تفویض میکنم، دیگر از بابت آن آسوده خاطرم».
آغاز مبارزات و شکل گیری گروه 11 نفره
آیت الله علی قدوسی در میدان مبارزه علیه رژیم پهلوی همواره از پیشگامان بود و سابقه مبارزات وی به پیش از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ برمیگردد.
پس از رحلت آیتالله العظمی بروجردی در دهم فروردین 1340« جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» در پی ارائه برخی پیشنهادها به منظور اصلاحات در حوزههای علمیه، از سوی تعدادی از اساتید شکل گرفت. این گروه به سبب رایزنی با مراجع تقلید و از سوی دیگر جایگاهی که در بین فضلا داشتند، گروهی را تشکیل دادند که بلافاصله مورد توجه همگان قرار گرفت.
آنگونه که در خاطرات تعدادی از اعضا آمده است، «شناساندن دین مقدس اسلام و پیاده کردن تعالیم آن» مهمترین هدف این تشکل بود. این هدف در جلسات سری و از طریق صدور اطلاعیهها و دیدار با مراجع تقلید پیگیری میشد.
در همین ایام بود که مدرسین، «جمعیت یازده نفره» را تشکیل دادند. این مسئله، نقطه عطفی در مبارزات و تلاشهای سیاسی بود. این جمعیت تحت عنوان اصلاح حوزه، مرکزیتی برای مبارزه بود. افراد این جمعیت عبارت بودند از: حضات آیات سیدعلی خامنهای، حسینعلی منتظری، اکبر هاشمی رفسنجانی، علی مشکینی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، محمدتقی مصباح یزدی، احمد آذری قمی ، ابراهیم امینی، علی قدوسی، سیدمحمد خامنهای، ، مهدی حائری تهرانی.
مبارزات طی سالهای ۴۲-۴۱ و با مبارزه علنی حضرت امام(س) علیه رژیم وارد مرحله جدیدی شد و آیت الله قدوسی نیز به عنوان یکی از شاگردان علاقهمند به معظم له، با سختکوشی و فداکاری به مبارزه پرداخت.
پس از تبعید امام خمینی به ترکیه، شدت اختناق و فشار وارده از سوی حکومت پهلوی، شاگردان امام از جمله آیت الله قدوسی را بر آن داشت که کیفیت مبارزه را متناسب با وضع پراختناق تغییر دهند.
پس از کشف اساسنامه مهم گروه یازده نفره، ساواک حساسیت زیادی به خرج داد. اعضای جمعیت لو رفتند. آقایان آذریقمی، ربانیشیرازی و منتظری که در زندان بودند، در مورد اساسنامه و اهداف و فعالیتهای گروه بازجویی شدند و بقیهی اعضا دستگیر و یا تحت تعقیب قرار گرفته بودند.
آیت الله قدوسی در سال ۱۳۴۵ به دنبال کشف و شناسایی این تشکیلات مبارزاتی توسط ساواک دستگیر و به زندان قزل قلعه انتقال یافت. آیتالله امینی پس از اطلاع از تحت تعقیب بودن، مدتها در قم به صورت مخفی زندگی کرد. آیتالله سیدعلی خامنهای و آیت الله هاشمیرفسنجانی در تهران مخفی شدند و آیتالله حائری نیز مدتی به نجف رفت.
در سندی از ساواک راجع به بازجوییهای صورت گرفته از آیت الله قدوسی آمده است:
«اوراق تحقیقاتی نامبرده بالا بررسی گردید. با توجه به اینکه مشارالیه در اولین جلسه ملاقات صریحاً اظهار داشت که به هیچ وجه حاضر به حقیقت گویی و در اختیار گذاردن اطلاعاتش نمیباشد، این نتیجه حاصل میشود که جوابهایی که از طرف وی داده شده عاری از حقیقت میباشد و به طور کلی متهم فوق هیچ یک از سوالات را به طور وضوح و روشن پاسخ نداده و حتی در بعضی از موارد خود را بدون اطلاع قلمداد کرده است. در صورتی که با توجه به اساسنامه مکشوفه و نکات حائز اهمیت آن و اینکه نامبرده خود را مسئول سازمان اطلاعات این جمعیت معرفی نموده به طور قطع این شخص دروغ میگوید و از دادن جواب طفره میرود.»
آیت الله قدوسی پس از چندین جلسه بازجویی متمادی، به دلیل نبود مدارک کافی دال بر گناهکار بودن ایشان در 1345/5/4 آزاد گردید. در سند آزادی ایشان آمده است:
«دادستان ارتش در تاریخ 1345/4/30 با قرار … مبنی بر منع پیگرد نامبرده به علت فقد دلیل کافی موافقت نموده که بدینوسیله قطعیت آن اعلام میگردد»
بعد از زندان، تاسیس مدرسه حقانی
آیت الله علی قدوسی پس از رهایی از زندان، به قم رفت و اهداف خویش را در مورد اصلاح ساختار آموزشی حوزه پی گرفت. وی برای احیای فرهنگ اسلامی اهمیت ویژهای قائل بود و به همین جهت اهم فعالیت خود را صرف پایهریزی یک سامانه آموزشی نو و پرثمر کرد و به موازات فعالیت سیاسی، با همکاری آیت الله بهشتی اقدام به تأسیس مدرسه حقانی(منتظریه) کرد.
مدرسه حقانی در اوایل دهه 40 در قم تاسیس شد. این مدرسه که به نام بانی آن «حاج علی حقانی» نامگذاری شده بود، به وسیله شهید آیتالله سید محمد بهشتی، آیتالله عبدالرحیم ربانی شیرازی، آیت الله مهدی حائری تهرانی، آیتالله سید مرتضی جزایری، حسین حقانی(فرزند علی حقانی) و آیتالله قدوسی بنیانگذاری شد.
آیت الله بهشتی و آیت الله قدوسی احساس کردند که با توجه به پیشرفت زمان و کمبودهای سیستم آموزشی موجود در حوزهها، و ضرورت پرورش طلبههایی با آگاهی بر مسائل روز،برنامه های آموزشی جدیدی تدوین کردند. از برنامههایی که برای مدرسه حقانی در نظر گرفته شده میتوانیم انگیزههای مؤسسین مدرسه حقانی را استنباط کنیم. آنها میخواستند طلبهها مسلط به زبان انگلیسی بوده و با مسائل و علوم روز مثل روانشناسی، اقتصاد و جامعه شناسی آشنا باشند و فلسفهی غرب را درک و فهم کنند و در عین حال در علوم اسلامی هم به اجتهاد برسند.
آیت الله قدوسی بسیار مقید بود که شاگردان خوب درس بخوانند و وقت را بیهوده تلف نکنند. اگر شاگردان با استعداد در درس و بحث خود کوتاهی میکردند به شدت توبیخ میشدند. برایش مهم این بود که شاگرد وظیفهاش را خوب انجام دهد نه این که نمره خوب بگیرد. در دورهای که بسیاری از متدینین خواندن زبان انگلیسی را کاری نادرست یا حتی حرام میدانستند، او شاگردی را بعلت نخواندن درس انگلیسی از مدرسه بیرون کرد.
آیتالله قدوسی از سال تحصیلی 1345 به پیشنهاد آیتالله بهشتی مدیریت مدرسه را به عهده گرفت که این مدیریت تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی به طور مستقیم و تمام وقت و پس از آن تا زمان شهادتش (شهریور 1360) به طور مستقیم ادامه داشت.
مدرسه علمیهای مخصوص زنان
آیت الله قدوسی در کنار مدرسه حقانی، به منظور ارتقاء سطح فکری و اعتقادی زنان کشور مدرسه علمیهای مختص به بانوان تشکیل داد که با نام «مکتب توحیدی» معروف شد.
این مدرسه کمی بعد مورد حساسیت ساواک قرار گرفت و در گزارشی راجع به آن اعلام شد:
«ساواک قم پیرامون مدارس تازه تاسیس علمیه دخترانه گزارش میدهد، چون مکتب توحیدی بدون کسب مجوز از وزارت آموزش و پرورش دایر شده و برنامه این وزارتخانه را اجرا نمینماید، دستور لازم برای جلوگیری از ادامه کار مکتب توحیدی صادر شده است»
پیروزی انقلاب
آیت الله قدوسی در آستانه ورود امام خمینی به ایران، از اعضای فعال کمیته استقبال بود. و با پیروزی انقلاب اسلامی، با توجه به سابقه مدیریت و تواناییهای او، برخی از مسئولیتهای حساس به وی سپرده شد.
اندکی پس از پیروزی انقلاب، به فرمان امام ماموریت پیدا کرد تا در دادگاههای انقلاب تهران حاضر و متصدی مقام قضاوت شود.
عضویت در شورای عالی قضایی و دادستانی کل انقلاب، از دیگر مسئولیتهای او بود.
دادستان کل انقلاب اسلامی
آیت الله قدوسی با گذشت چند ماه از انقلاب در حالی که دادگاههای انقلاب با بینظمی و مشکلات زیادی مواجه بودند، به منظور برون رفت از این وضعیت به مدیری توانا نیاز بود که آیت الله علی قدوسی در تاریخ پانزدهم مرداد 1358، طی حکمی از سوی امام خمینی(س)، به سمت دادستانی کل کشور منصوب شد. متن خکم چنین است:
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب مستطاب حجت الاسلام شیخ على قدوسى- دامت افاضاته
بدین وسیله جنابعالى به سمت دادستانىِ کل انقلاب اسلامى در سطح کشور منصوب مى شوید که از این تاریخ در کارهاى دادستانى اقدام و شروع به کار نمایید؛ و در هر حال احتیاط را کاملًا مراعات فرمایید. از خداى تعالى ادامه توفیقات جنابعالى را خواستارم.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
روح اللَّه الموسوی الخمینى» (صحیفه امام،ج9،ص264)
وی با انجام اصلاحاتی بنیادین در نهاد دادستانی، با مشورت آیت الله بهشتی، تغییراتی در نیروهای دادستانی ایجاد کرد. او نخستین کسی بود که آییننامه دادگاههای انقلاب را نوشت و تغییرات اصولی و زیربنایی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با پیشنهادهای سازنده او صورت گرفت. تلاش او بر این بود که مقررات پهلوی و ضداسلامی محو و قوانین اسلامی جایگزین آنها شود.
شهادت فرزند
شهادت محمدحسن فرزند آیت اللّه قدوسی در جبهه های نبرد حق علیه باطل، حدود هفت ماه قبل از شهادت خود ایشان اتفاق افتاد. آیت اللّه قدوسی با صبر و استقامت بسیار زیادی با این مسأله برخورد کرد و این در حالی بود که به علت هوش و استعداد و توانایی های خاصی که در فرزندش محمد حسن بود، علاقه فراوانی به او داشت. حتی بعد از شنیدن خبر شهادت فرزند، حالت ایشان بسیار عادی بود، به گونه ای که هر کس آن شهید والا مقام را می دید، فکر می کرد هنوز خبر شهادت فرزندش را نشنیده است. شهید قدوسی در همان زمان به همسر خود می گوید: «مبادا برای آن چه در راه خدا داده ای ضجّه و ناله کنی و کنترل خود را از دست بدهی». او نمونه بارز صبر و استقامت و دلدادگی به الطاف الهی بود.
... و سرانجام، شهادت
در نهایت پس از ۳۱ ماه خدمت در مقام قضاوت، بر اثر انفجار یک بمب آتش زا در دادستانی کل انقلاب در ۱۴ شهریور ۱۳۶۰، به شهادت رسید.
فردی نفوذی از کارمندان دادستانی زیر اتاق شهید آیت الله علی قدوسی بمبی تعبیه کرد و از این مکان خارج میشود تا آن که در ساعت هشت و چهل دقیقه روز شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ انفجار مهیبی رخ میدهد به نحوی که دیوار پشت سر او جدا شده و او از اتاقش در طبقه دوم به کف حیاط پرتاپ میشود.
در ابتدا او را به بیمارستان ۵۰۱ ارتش انتقال میدهند و سپس برای معالجه دقیقتر به بیمارستان شهدا انتقال مییابد و تحت عمل جراحی قرار میگیرد، اما اقدام پزشکان ناموفق است و ضربه و خونریزی مغزی باعث شهادت وی میشود.
در روز بعد پیکر این شهید والا مقام، بر دوش مردم قرار گرفت و پس از آن که مسافتی را در میان اندوه و خشم مردم طی کرد، به سوی قم حمل شد تا در جوار بارگاه حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شود.
امام خمینی(س) به مناسبت شهادت شهید قدوسی و نیز سرهنگ وحید دستجری پیامی صادر کردند که در آن ضمن اشاره به تقوا و حسن عمل و استقامت و مقاومت و تعهد در راه هدف توسط شهید قدوسی چنین می خوانیم:
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم. إناللَّه و إنا إلیه راجعون. با کمال تأسف و تأثر حجت الاسلام شهید قدوسى به دوستان شهید خود پیوست. شهیدى عزیز که سالیان دراز در خدمت اسلام بود؛ و اخیرا مجاهدات او در راه انقلاب بر همگان روشن است. اینجانب سالیان طولانى از نزدیک با او سابقه داشتم، و آن بزرگوار را به تقوا و حسن عمل و استقامت و مقاومت و تعهد در راه هدف مى شناختم.
شهادت بر او مبارک و وفودالى اللَّه و خروج از ظلمات به سوى نور بر او ارزانى باد.
راهى است که باید پیمود و سفرى است که باید رفت. چه بهتر که در حال خدمت به اسلام و ملت شریف اسلامى شربت شهادت نوشیدن و با سرافرازى به لقاء اللَّه رسیدن. و این همان است که اولیاى معظم حق تعالى آرزوى آن را مى کردند و از خداى بزرگ در مناجات خود طلب مى کردند.
گوارا باد شربت شهادت بر شهداى انقلاب اسلامى، و خصوص شهداى اخیر ما، که با دست جنایتکار منفورترین عناصر پلید به جوار رحمت حق شتافتند، و افتخار براى اسلام و ننگ و نفرت براى دشمنان دژخیم ملت شریف آفریدند.
اینجانب شهادت دادستان کل انقلاب و سرهنگ وحید دستجردى، که در رأس شهربانى و قواى انتظامى در حال انجام وظیفه بودند و بدین تحفه الهى نایل شدند را به ملت ایران و به حوزه علمیه قم و به قواى مسلح تبریک و تسلیت عرض مى کنم؛ و از خداى تعالى رحمت براى آنان و صبر و شکیبایى براى خانواده محترمشان خواستارم.
ننگ و خسران برکسانى که گمان مى کنند با این شرارت ها ملت شریف ایران را که براى اقامه عدل اسلامى قیام نموده اند از صحنه مبارزه با کفر خارج مى نمایند و تن به عار و ذلت ابرقدرت هاى جنایتکار مى دهند. این کوردلان شکست خورده نمى بینند که مادران و پدران و فرزندان و همسران این شهدا چون قهرمانان صدر اسلام به شهادت اینان افتخار مى نمایند و چون کوهى در مقابل حوادث ایستاده اند. گویى اینان از شدت یأس به جنون کشیده شده اند؛ و چون خود را مطرود ملت مسلمان مى بینند، از ملت ایران انتقام مى کشند.
از خداوند تعالى هدایت براى جوانان گول خورده، و خذلان براى سران از خدا بیخبر آنها خواستارم .
سلام و درود بر شهیدان راه حق. رحمت بر شهداى اخیر اسلام. والسلام على من اتبع الهدى. روح اللَّه الموسوى الخمینى.» (صحیفه امام، ج15، ص: 173 و 174).