انتخاب ترامپ معادلات سیاسی آمریکا را به هم ریخت و اکنون فردی بر کرسی بالاترین مقام این کشور نشسته است، که در پیاده سازی برنامه‌ هایی ابلهانه، بسیار جدی و مصمم است.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش داد: هنگامی که «دونالد ترامپ» وارد کاخ سفید شد، بسیاری از تحلیل‌ گران نسبت به ناآشنایی او با ساز و کار سیاست هشدار دادند. در سالروز قدرت‌ گیری ترامپ بسیاری از رسانه‌ ها و ناظران سیاسی کارنامه‌ او را با نقدی بیرحمانه بررسی کرده‌ اند.

در طول تاریخ آمریکا روسای جمهور ضعیف کم نبوده‌ اند، اما همه آنها دست‌ کم مراقب بودند که به یاری مشاوران و دستیاران خوب در چارچوب موازین دموکراسی چنان عمل کنند که ضعف‌ های آنها کمترین آسیب را به نظام سیاسی وارد کند.

انتخاب ترامپ معادلات سیاسی آمریکا را به هم ریخت. کسی در کرسی بالاترین مقام مهم ترین کشور جهان نشست، که با موازین حکمرانی دموکراتیک آشنا نیست، اما بدتر از آن، به مجموعه‌ ای از پیشداوری‌ ها و نظرات بی‌ پایه باور دارد و آنها را با شهامت تبلیغ می‌ کند.

موریانه هایی در راس دولت

سازوکار دموکراسی در دنیای مدرن بر محور شایستگی و کاردانی می‌ چرخد. زندگی پیچیده‌ امروز تنها در صورتی بر پایه‌ ای درست قرار می گیرد که افراد کارآمد در جایگاهی شایسته قرار گیرند و با تکیه بر دانش و تجربه به وظایف خود عمل کنند. ترامپ به این امر بدیهی بی‌ توجه است: از تقسیم کار و وظایف برداشتی سطحی دارد و در انتخاب همکاران کمتر به استعدادها و لیاقت‌ های تخصصی آنها توجه دارد.

ترامپ در انتخاب همکاران خود معیاری جز رابطه شخصی نمی‌ شناسد. اطرافیان او هر ضعف و ایرادی داشته باشند، هیچ اهمیتی ندارد، اما باید به اعتقاد خودش «خودی» باشند و به شخص او وفادار بمانند. نتیجه آن این است که بیشتر اطرافیان او برای مقام‌ هایی که به عهده گرفته‌ اند، شایستگی لازم را ندارند.

ترامپ از سرمایه‌ گذاری در هر کار و ثروت‌ اندوزی از هر راهی به شهرت رسید. او فردی «تاجرمسلک» است که ظاهرا در اداره بنگاه‌ های مالی و تجاری تجربه زیادی اندوخته، هرچند کارنامه او همیشه با موازین قانونی و اصول اخلاقی هم خوانی نداشته است. او همان روابط، که بی‌ گمان در اداره هتل، یا زد و بندهای مافیایی کارساز هستند، را با خود به عرصه سیاست آورده و هیچ باکی ندارد که همکاران او سوابق تبهکارانه داشته باشند و ثروت خود را با فساد و خلافکاری جمع آوری کرده باشند.

ترامپ معمولا همکاران خود را با قراردادهای کوتاه‌ مدت استخدام می‌ کند. این ترفند به او امکان می‌دهد که از سویی کنگره را دور بزند و از سوی دیگر دستش در برکناری و اخراج افراد باز باشد. او در انتخاب افراد نه نظر کسی را می‌ پرسد و نه به کسی اجازه اظهارنظر می‌ دهد. نتیجه آن که پیرامون او را گروهی از افراد بی‌ مایه و نالایق پر کرده‌ اند که با مفاهیم جوامع مدنی مدرن، همبستگی جمعی، عدالت اجتماعی، محیط زیست، پیشرفت علمی و شکوفایی فرهنگی به طور کلی بیگانه هستند.

«دیوید جانستون» که به تازگی زندگی‌ نامه‌ ای درباره ترامپ منتشر کرده، از همکاران و دستیاران او تصویری هولناک ارائه می‌ دهد و آنها را «آفت» نظم دموکراتیک جامعه می‌ خواند و می نویسد: «این موریانه‌ ها ترجیح می‌ دهند در نهان فعالیت کنند، دور از چشم گستره عمومی جامعه و با مخفی‌ کاری های موذیانه. آنها دانشمندان و پژوهشگران را آزار می‌ دهند و آنها را زیر فشار می‌ گذارند. اسناد و مدارک را پنهان و حتی نابود می‌ کنند.»

خودشیفتگی و دشمنی با دیگری

طرف دیگر تکیه بر افراد خودی، «خصومت با دیگران» است. ترامپ از هر پدیده متفاوتی، از سلیقه و عقیده گرفته تا رنگ و نژاد و مذهب متنفر است. او از مداراجویی و رواداری، تحمل دیگران، ضرورت سازگاری با مخالفان بویی نبرده است.

ترامپ نه تنها به ارزش‌ های انسانی و اصول اخلاقی پایبند نیست، بلکه به بدذاتی و شرارت می‌ بالد. به گفته جانستون، او چند بار آشکارا گفته است که «از نابود کردن زندگی افرادی که به او وفادار نباشند»، لذت می‌ برد.

خودخواهی ترامپ چنان شدید است که عده‌ ای خودشیفتگی (نارسیسم) او را بیمارگونه و حاکی از ناهنجاری روانی عمیق دانسته‌ اند. احتمالا همین خودپسندی بوده که او را به دنیای سیاست کشانده و آرزوی رهبری کشور را در روح و  روان او پرورانده است؛ زیرا گمان کرده که این مقام می‌ تواند برتری‌ جویی او را ارضاء کند. رفتار و گفتار او نشان می‌ دهد که از مقام ریاست جمهوری، برداشتی دیکتاتور مابانه دارد. از نظر او و نزدیکانش، رئیس جمهور با «سردسته‌ یک باند خودسر» تفاوتی ندارد.

نفرت از زیردستان

زمانی که ترامپ برای مقام ریاست جمهوری کاندیدا شد، کمتر کسی نیت واقعی او را جدی گرفت. بسیاری او را تاجری زرنگ می‌ دانستند که کمترین اطلاعی از دنیای سیاست ندارد. گفته شد که با این کاستی‌ ها او هرگز نمی‌ تواند از کارزار انتخاباتی سربلند بیرون بیاید. 

بیشتر رای‌ دهندگان به ترامپ کسانی بودند که خود را در میدان رقابت اقتصادی بازنده می‌ بینند. سیاست‌ های اقتصادی آمریکا در چند دهه گذشته، از هر دو حزب جمهوری‌ خواه و دموکرات، پایگاه طبقه متوسط و پایین را به خطر انداخته است. کشور به ثروتی عظیم دست یافته اما از آن برای گسترش رفاه مردم استفاده نکرده است. کارورزان به رفاهی که انتظار داشته نرسیده‌ اند و هر روز بیشتر زیر فشار بیکاری و گرانی و تورم رنج برده‌ اند. آنها گمان داشتند که سیاستمداری جسور، با ایده‌ های تازه و بیگانه با رسم دهه‌ های گذشته، می‌ تواند زندگی آنها را بهبود بخشد و موقعیت اجتماعی آنها را بالا ببرد.

ترامپ با وعده‌ های فریبنده، از احساسات و علایق بازندگان سوء استفاده کرد و به آنها چنین تلقین کرد که با چند اقدام مدبرانه، رفاه و بهروزی را به زندگی شهروندان آمریکایی باز می‌ گرداند. 

عملکرد کاری ترامپ تا به امروز به روشنی نشان می‌ دهد که او با تضعیف نقش دولت در بخش ارائه خدمات اجتماعی، به بهانه تشویق سرمایه‌ گذاری و ایجاد اشتغال، به کنسرن‌ های بزرگ اجازه می‌ دهد که با خیال راحت حقوق و مزایای کارورزان را لگدمال کنند.

اساس حکمرانی ترامپ در عرصه کار و اشتغال چیزی جز اصول کهنه سرمایه‌ داری لجام گسیخته نیست که مایل است کارفرمایان را از نظارت دولت معاف کند تا خودسرانه شرایط کار و بهره‌ کشی را تعیین کند.

در آموزش و پرورش، در بهداشت، در خدمات عمومی و امکانات رفاهی، سیستم ترامپ چیزی جز تکرار گرایش‌ های نئولیبرال نیست؛ آن هم به ابتدایی‌ ترین شکل.

تحلیلگران هشدار می‌ دهند که ترامپ در پیاده سازی برنامه‌ هایی که برای هر انسان های معقول، کودکانه و ابلهانه به نظر می‌ رسند، بسیار جدی و مصمم است و سال نخست ریاست جمهوری او این امر را ثابت کرده است.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.