همه این سناریوها به نظر روی کاغذ وحشتناک است لیکن چیزی که تدوین کنندگان آنها درک نمی کنند این است که احتمال موفقیت های آن تضمین شده نیست و ممکن است نتایج برعکسی بدهد دقیقا همانطور که برای سناریوهای مشابه در یمن، عراق و سوریه رخ داد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، عبدالباری عطوان نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب در بخش سخن سردبیر در روزنامه فرامنطقه ای رأی الیوم به آخرین تحولات در فلسطین و سناریوهای جدید آمریکا و متحدانش پرداخت و نوشت: دولت «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا منتظر پایان تعطیلات اعیاد میلادی و آغاز سال جدید نماند تا بعد از آن تشکیلات خوگردان فلسطین و «محمود عباس» رئیس آن را تحریم سیاسی و اقتصادی کند بلکه حتی پیش از رای گیری برای قطعنامه محکومیت تصمیم ترامپ برای به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به قدس اشغالی در مجمع عمومی سازمان ملل، تحریم ها از تهدید به عملی شدن منتقل شده است.
ترامپ از قبل دریافته است که عباس تصمیم آمریکا را نمی پذیرد و در مقابل « قرداد بزرگ» برای راه حلی که «جارد کوشنر» با هماهنگی بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل تدوین کرده است، می ایستد. کوشنر عربستان سعودی را از طریق شاهزاده«محمد بن سلمان» ولیعهد این کشور مکلف کرد که آخرین هشدار را به رئیس فلسطین بدهد؛هشداری مبنی بر اینکه ادامه اصرارش بر موضع اش در مخالفت با قرارداد بزرگ منتهی به «انزوایش» می شود و به همین دلیل وی باید نرمش به خرج دهد.این قرارداد به گفته تدوین کنندگانش در وهله نخست بد است و همه خواسته های فلسطینی ها را برآورده نمی کند و لیکن ممکن است پس از عملی کردنش بهبود پیدا کند و به گفته ولیعهد عربستان سعودی ایالات متحده آمریکا تنها گزینه ای است که می توان در هر گونه فرایند صلحی به آن تکیه کرد زیرا قادر است که به رهبران اسرائیل فشار وارد کند.
تحریم های آمریکایی علیه تشکیلات خودگردان فلسطین و شخص محمود عباس، می تواند در چندین رویکرد اصلی خود را نشان دهد:
اول: توقف همه تماس های رسمی و امنیتی با تشکیلات خودگردان در رام الله و توقف همه کمک های مالی به تشکیلات از جمله توقف کمک دو میلیارد دلاری در سال توسط سازمان بین المللی پناهندگان(آنروا) و بستن دفتر سازمان آزادی بخش فلسطین در واشنگتن.
دوم: قطع همه تماس های سیاسی و امنیتی با تشکیلات خودگردان و دعوت نکردن هیچ کدام از مسئولانش برای سفر به واشنگتن چه در سطح رسمی چه در سطح شخصی.
سوم: درخواست از کشورهای عربی کمک کننده به فلسطین مانند عربستان، امارات و قطر برای توقف همه کمک های مالی به تشکیلات خودگردان. وبسایت اسرائیلی«دبکا» نیز نوشت که شیخ« تمیم بن حمد آل ثانی» امیر قطر به درخواست عباس برای ارسال کمک های مالی فوری به تشکیلات خودگردان فلسطین جامعه عمل نپوشاند و عربستان و امارات نیز همین کار را می کنند.
چهارم: که خطرناک تر است جستجو برای یافتن رهبران فلسطینی جایگزین است و ترامپ در این زمینه واضح تر بود زمانی که در توئیتر خود نوشت:« زمان روی کار آمدن رهبران جدید فلسطینی فرا رسیده است».
نشست های غیر علنی که عباس با ریاست خودش و حضور اندکی از رهبران جنبش فتح برای بررسی اقدام های رویارویی با این تحریم ها برگزار کرد طی روزهای گذشته ادامه یافت و یک منبع موثق فلسطینی به روزنامه رأی الیوم گفت که این نشست ها حالتی از تنش را بازتاب داد که دیدگاه سه اردوگاه را فاش کرد:
یک: اردوگاهی که خواستار مقابله و روی آوردن به ملت فلسطین و کمک به قیام فلسطینی ها در اراضی اشغالی، حمایت از انتفاضه و توسعه گستره آن، تشکیل یک جبهه مقاومت فلسطین، اتخاذ تصمیم های استراتژیک برای توقف هماهنگی امنیتی، خروج از توافقنامه های اوسلو و فرایند سیاسی به طور کلی و در نهایت نیز لغو به رسمیت شناختن اسرائیل است.
دوم: محوری که خواستار عقلانیت و دوری از برخورد و بازنگری در طرح های تنش آمیز از جمله مخالفت با استقبال از پنس معاون اول رئیس جمهور آمریکا و پیوستن به محور عربستان سعودی،امارت و مصر و مکلف کردن این محور برای بازگرداندن همه چیز به حالت سابق خود است.
سوم: اردوگاهی که خواستار در پیش گرفتن گزینه سوم یعنی تنش زایی برای بهبود وضع مذاکرات فلسطین با واشنگتن است به گونه ای که رویارویی ها تاکتیکی باشد و نه گسترده.
عباس نگران تهدید آمریکایی ها و اسرائیلی ها برای ایجاد رهبران فلسطینی جایگزین است و این نگرانی اش را طی مذاکراتش با پادشاه عربستان ابراز کرد حتی از ملک سلمان خواست که دخالت کرده و از دولت امارات متحده عربی بخواهد تا هیچ گونه نقشی در کمک به این رهبران جایگزین با حمایت از «محمد دحلان» که از کمک اماراتی ها برخودار است، ایفا نکنند.
اطلاعات در دسترس تشکیلات خودگردان تا کنون درباره این رهبران جایگزین به نظر مشوش است زیرا تماس های مستقیم بین تشکیلات و طرف های آمریکایی و اسرائیلی قطع شده است و تشکیلات خودگردان بر «گمانه زنی ها» بیش از واقعیت ها تکیه دارد و رهبران تشکیلات خودگردان فلسطین احتمال می دهند که آمریکایی ها و اسرائیلی ها بر یکی از مردان امنیتی قدرتمند برای رهبری جایگزین تمرکز کرده اند؛ این رهبر نیز احتمالا از جنبش فتح است. همچنین بر اساس احتمالی های تشکیلات خودگردان فلسطین، این رهبر در کنارش مجموعه ای از تاجران آکادمیک و رهبران افکار عمومی در جامعه فلسطین در کرانه باختری و نوار غزه را دارد.
این اطلاعات همچنین نشان می دهد که محاصره مالی و اقتصادی سختی علیه تشکیلات خودگردان و رئیس اش و ساکنان نوار غزه به طور مشخص اعمال می شود و بر اساس سناریوهایی که مطرح شده است محمود عباس مسئول شناخته می شود؛ دقیقا همانطور که طی ده سال گذشته در نوار غزه رخ داد؛ امری که منجر به مجبور شدن عباس به تسلیم شدن و عقب نشینی می شود و زمینه برای رهبری جدید مهیا می شود که با میلیاردها دلار آمریکایی یا کشورهای حاشیه خلیج فارس مورد حمایت قرار می گیرد.
همه این سناریوها به نظر روی کاغذ وحشتناک است لیکن چیزی که تدوین کنندگان آنها درک نمی کنند این است که احتمال موفقیت های آن تضمین شده نیست و ممکن است نتایج برعکسی بدهد دقیقا همانطور که برای سناریوهای مشابه در یمن، عراق و سوریه رخ داد.
جنبش فتح همچنین در اراضی اشغالی قوی است و شاخه جوان آن در حالت غلیان است و به سادگی می توان در سایه رهبریت مایل به افزایش درگیری ها جذبش کرد و ما در اینجا درباره«حباب رام الله» و پسران و دختران برخی مسئولان بلندپایه جنبش فتح که غرق در فساد و رفاه زندگی هستند، سخن نمی گوییم ما در اینجا درباره پایگاه های جوان در شهرها و روستاها و اردوگاه ها یا همان ها که نمک زمین نامیده می شوند، سخن می گوییم که درون شان پر از میهن پرستی و شهامت و کرامت است و از تحقیر اسرائیلی ها و فساد تشکیلات خودگردان با هم، رنج بسیاری برده اند.
فشارها بر رئیس تشکیلات خودگردان بیشتر شده است و آمریکا و همپیمانانش سیاست چوب و هویج را به کار می گیرند و سر نیزه در این فشارها رهبران عربستان سعودی هستند که نقش میانجی گر را بازی می کنند. عربستان نمی خواهد که اوضاع در کرانه باختری و نوار غزه بر بستر تصمیم ترامپ برای انتقال سفارت آمریکا به قدس اشغالی، به شکل بزرگتری منفجر شود. عربستان سعودی همچنین می خواهد که برگ برنده فلسطین را به عنوان پوشش«ملی» در نزاعش علیه ایران استفاده کند و به این چشم دارد که اردوگاه های فلسطینی در لبنان را به عنوان نیرویی برای رویارویی با حزب الله که بتوان بر آن تکیه کرد، به کار گیرد.
ما در اردوگاه شاخه ای هستیم که می خواهد تنش زایی کرده و درگیری ها را رو به فزونی ببرد زیرا همه گزینه های دیگر که عباس مهندس توافقنامه اوسلو در پیش گرفت، فقط به شکست و ناکامی و از دست رفتن اراضی و سقوط توهم کشور مستقل و چه بسا قدس اشغالی منتهی شده است و برای ملت فلسطین پس از 24 سال مذاکره توهین آمیز و بیهوده دیگر چیزی باقی نماده است تا از دست بدهد. زیرا ملت فلسطین در معرض بزرگترین «فریب» در تاریخ و از بین بردن میراث مقاوم اش در نهایت قرار گرفت و تجربه وحشتناکی در تاریخ انقلاب های آزادی بخش ثبت کرد و آن همکاری امنیتی با اشغالگران و حمایت از شهرک نشینان اش و تبدیل ملت فلسطین از ملت مبارز به ملت گدا است.
آیا عباس کار خودش را می کند و این اشتباه را تصحیح می کند یا به عبارتی گناهش را از بین می برد و هویت ملی و مباره ای و جهادی را به ملت فلسطین باز می گرداند و آشتی بزرگ و گسترده با این بستر ،بستر مقاومت اشغالگر، برقرار می کند؟ پاسخی نداریم...و اذعان می کنیم که شک و تردید زیادی در این زمینه داریم و امیدواریم که این شک بی جا باشد..روزهای آینده پاسخ به این پرسش را در خود دارد.