تصمیم رئیس جمهور آمریکا برای به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل و طرح او برای انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به آنجا نه تنها خطرناک، بلکه دلهره آور است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، روزنامه آبزرور در گزارشی نوشت: یکی از اولویت های روابط بین الملل این است که دیپلماسی موثر همیشه در پی یافتن اهداف روشن سیاست خارجی محاکمه می شود. همین باعث می شود سخنرانی تئاتروارانه و خودمختارانه «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا در به رسمیت شناختن «قدس» به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل و طرح او برای انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به آنجا نه تنها خطرناک، بلکه دلهره آور باشد.
هدف سیاست خارجی ترامپ در مورد مسئله اسرائیل - فلسطین، تا آنجایی که ادعا شده است، تامین امنیت یک معاهده صلح است که هیچ کدام از پیشینیانش در کاخ سفید بدان دست نیافته اند.
برای این منظور، او قصد دارد این کار خود را به رهبری «جارد کوشنر» دامادش و «جیسون گرینبلات» یکی از وکلای سابق اش انجام دهد.
در حالی که ترامپ، که تلاش کرده حمایت اش از راه حل دو کشوری را بیان کند، نگفته است که برنامه او در نهایت چگونه خواهد بود، او روشن کرده است که این برنامه، همراه با بهبود روابط بین اسرائیل و کشورهای عرب با اکثریت جمعیت سنی مانند عربستان سعودی، و چالش فزاینده افزایش نفوذ ایران اهداف مطلوب اوست. از این سه ستون که دکترین ترامپ در خاورمیانه را شکل می دهد، یکی در اولویت قرار گرفته و دو مورد دیگر را کنار زده است.
در نخستین مورد، سخنرانی ترامپ در مورد قدس نه تنها یک خیانت شخصی به «محمود عباس» رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین بود بلکه همانگونه که تحلیلگران و دیپلمات ها و رهبران خارجی اشاره کرده اند رد تعهدات آمریکا به عنوان حمایت کننده از روند صلح و حقوق بین الملل، از جمله قطعنامه های سازمان ملل متحد است که اصرار دارند که وضعیت نهایی قدس باید با مذاکره مشخص شود.
ترامپ همچنین تلاش های بی وقفه ماه های اخیر دولت خود برای ایجاد یک محور جدید نفوذ در منطقه به رهبری عربستان سعودی و اسرائیل علیه ایران و متحدان آن را - حتی اگر این طرح به خودی خود خطرناک بود - را تضعیف کرده است.
متحدان کلیدی آمریکا مانند اردن و کشورهایی مانند عراق و مصر نیز با تصمیمی که در میان افکار اکثر جمعیت اعراب عمیقا غیرمعمول است، در سردرگمی به سر می برند. این اقدام چنین نظام هایی را به دلیل تظاهرات های کنونی در حمایت از قدس در حالت دفاعی قرار داده و به نفع ایران و گروه هایی که متحد این کشور هستند، تمام شده است. حتی در سرزمین های اشغالی، که سخنرانی ترامپ هدیه ای برای «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی - که در محاصره رسوایی هاست و اقبال عمومی او بسیار کاهش یافته - در نظر گرفته می شود، بسیاری گمانه زنی کرده اند که پرداخت هزینه های طولانی مدت برای به رسمیت شناختن قدس توسط آمریکا بسیار خونین و مرگبار خواهند بود.
نتیجه این اقدام، یک عمل عاری از توهمات است که از خواسته های سیاست خارجی ترامپ به دور است و تبعات خطرناکی دارد. اگر این اقدام ناخوشایند باشد، تنها به این دلیل است که در سال گذشته، جهان به شیوه ای با ترامپ برخورد کرد که گویی وی ستاره تلویزیونی واقعی بوده که نشانه های او بی صبری، ناسپاسی، نادانی و بلوف است.
در هفته های اخیر و از زمانی که ترامپ توئیت های «جیدا فرانسن» عضو حزب راست افراطی «اول انگلیس» را بازنشر کرده، «ترزا می» نخست وزیر و «بوریس جانسون» وزیر خارجه این کشور از ترامپ فاصله گرفته اند؛ مردی که خطرناک بودن غرایزش همیشه آشکار بود.
ما در لحظه ای خطرناک ، نه تنها در خاورمیانه بلکه در آسیا، ایستاده ایم؛ جایی که بیانیه های ترامپ جهان را بیش از همیشه به جنگ نزدیک می کند. در 11 ماه گذشته او خروج های متعددی از توافق های بین المللی - از معاهده پاریس گرفته تا توافق هسته ای ایران - داشته و ما اکنون باید مخدوش کردن تلاش های زیادی که در جهت صلح در خاورمیانه صورت گرفته نیز به اقدامات او بیافزاییم.
در حالی که ترزا می از زمان جنجال توئیتری ترامپ با او بسیار محتاطانه رفتار کرده، اما این اقدام کافی نیست. سیاست خارجی انگلیس و در واقع سیاست خارجی اتحادیه اروپا، نیاز به یک دیدگاه جایگزین در برابر اقدامات ویرانگر ترامپ دارد و باید با دستیابی به اجماع بین المللی، هرگونه عادی سازی با اقدامات وی را رد، و زمینه اجرای عدالت و حاکمیت حقوق بین الملل را ایجاد کند.