یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

یادداشت سید حسین موسویان در سرمقاله المانیتور؛

6 حقیقت در خصوص حضور فعالانه ایران در منطقه

حقایقی وجود دارد که ایران را واداشته‌ تا حضوری فعال و پیشگیرانه در منطقه داشته باشد تا از مرزهایش محافظت، و حاکمیت ملی و یکپارچگی‌ اش را حفظ کند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، «سید حسین موسویان» پژوهشگر ارشد دانشگاه «پرینستون» آمریکا و معاون پیشین سیاست خارجی شورای عالی امنیت ملی ایران در سرمقاله المانیتور نوشت: برداشت غالب در حلقه‌ های سیاسی آمریکا و در میان متحدین آمریکا این است که ایران به دنبال سلطه بر خاورمیانه است. رژیم صهیونیستی و کشورهای منطقه اغلب ادعا کرده ‌اند که ایران قصد دارد «امپراتوری پارسی» را احیا کند. با وجودی که مقام‌ های ایرانی این ادعاها را به صراحت رد کرده ‌اند، باید اشاره کرد که این موضوع مرکز ثقل اختلافات فعلی میان آمریکا و متحدانش با ایران است.

بر خلاف ادعاهای مذکور، ایرانی ها در تاریخ معاصرشان همواره خود را قربانی خشونت های قدرت‌ های خارجی می ‌بینند و در تلاش هستند تا امنیت خود را حفظ کنند. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979، مجموعه ای از رویدادها و عوامل سبب شدند تا تهران به این باور برسد که واشنگتن و متحدان منطقه ای آن، به دنبال براندازی نظام و تجزیه این کشور هستند. با سخنانی همچون ادعاهای اخیر «جیمز ماتیس» وزیر دفاع آمریکا که گفت: «قبل از آن که ایران و آمریکا بتوانند روابط مثبت ماندگاری داشته باشند، تغییر رژیم در ایران ضروری است»، چنین برداشت هایی در اذهان ایرانی ها شکل می گیرد.

در مجموع، از زمان انقلاب شش عامل این استنباط را در میان ایرانیان به وجود آورد که در معرض تهدید هستند:

اولا: چالش ‌های دهه 1980 (1360)، به ‌ویژه جنگ ایران و عراق و شورش تجزیه ‌طلبان در استان‌ های کردستان و خوزستان که جان صدها هزار تن را گرفت و صدها میلیارد دلار خسارت برجای گذاشت. آمریکا و متحدان اش در حوزه خلیج فارس، نقشی مهم در ایجاد این بحران ها ایفا کردند؛ از جمله اینکه آنها به تجزیه ‌طلبان کمک رساندند و هرگونه پشتیبانی ممکن را از صدام حسین - از جمله ارسال موشک ‌های بالستیک و سلاح ‌های شیمیایی - به عمل آوردند. تا پایان جنگ، آمریکا مستقیما سکوهای نفتی ایران را هدف قرار داد و حتی یک هواپیمای مسافربری ایرانی را سرنگون کرد.

دوما، ایران از زمان انقلاب تاکنون در سراسر مرزهایش نظامی‌ شدن روزافزون منطقه ای را مشاهده می ‌کند. ایران نه تنها در حلقه پایگاه های نظامی آمریکا قرار گرفته است، بلکه سلاح‌ های آمریکایی نیز مستمرا به منطقه، به‌ خصوص حوزه خلیج فارس، جریان دارد. در دوره ریاست جمهوری «باراک اوباما» رئیس جمهور پیشین آمریکا بیش از 115 میلیارد دلار اسلحه به سعودی ها فروخته شد که نسبت به دولت ‌های پیش رکورد محسوب می شود. این در حالی است که دونالد ترامپ دست اوباما را هم از پشت بسته است. ایران به ‌رغم آن‌ که دو برابر عربستان سعودی جمعیت دارد، یک پنجم این کشور برای بودجه نظامی هزینه می ‌کند. حتی امارات متحده عربی با جمعیت بومی 1.4 میلیون نفری، دو برابر ایران بودجه نظامی هزینه می کند.

سوما، تحریم‌ های بی‌ سابقه ای که ایران از سال 1979 (1357) تا به حال با آنها مواجه شده است. حتی با وجود این ‌که ایران به دقت به مفاد برجام که در ژوئیه 2015 امضا شد پایبند است، کنگره آمریکا به دنبال اعمال تحریم‌ های جدیدی علیه این کشور است. اسرائیل و عربستان سعودی با هدف آسیب زدن به اقتصاد ایران مدت هاست که بر اعمال این تحریم ها متمرکز شده اند.

چهارما، جنگ‌ های پنهانی به شکل حملات سایبری، ترور و حمایت از گروه‌ های تروریستی همچون منافقین. اخیرا چنین تاکتیک‌ هایی با تاسیس یک واحد ویژه ایران در سازمان سیا تحت هدایت فردی به نام «مایکل دی ‌آندریا» تشدید شده است. در واقع تمامی دولت ‌های آمریکا از سال 1979 تاکنون، سیاست «تمام گزینه‌ ها روی میز است» را دنبال کرده ‌اند.

پنجم، موضع تقابلی عربستان سعودی در قبال جمهوری اسلامی در کنار برقراری روابط استراتژیک با اسرائیل. ایران و عربستان سعودی در چارچوب سیاست حسن نیت «اکبر هاشمی رفسنجانی» رئیس جمهور فقید ایران به تنش ‌زدایی دیپلماتیک رسیدند و از سال 1996 روابط خوبی را تجربه کردند. تقریبا‌ در همان زمان، «حسن روحانی» که دبیر شورای عالی امنیت ملی وقت بود، با «محمد بن نایف» وزیر کشور وقت سعودی به توافق امنیتی دست یافت. با این حال در زمان ریاست جمهوری «محمود احمدی نژاد» (بین سال‌ های 2005 تا 2013) عربستان این توافق ها را زیر پاگذاشت. «رابرت گیتس» وزیر دفاع وقت آمریکا در سال 2010 در مورد این که چگونه سعودی‌ ها همواره می ‌خواهند «تا آخرین [سرباز] آمریکایی با ایران بجنگند» سخن گفت؛ در حالی که «جان کری» وزیر خارجه پیشین این کشور نیز اظهار داشت که کشورهای منطقه از اوباما خواسته ‌اند تا «ایرانی ها را بمباران کند.»

ششم اینکه ایران با تهدیدهای جدی در مرزهایش مواجه است. آن ‌گونه که یک مقام نظامی ایران گفته است، در قریب به 60 درصد از مرزهای ایران «هیچ کنترلی از جانب دولت های همسایه اعمال نمی ‌شود.»

این حقایق ایران را واداشته‌ تا حضوری فعال و پیشگیرانه در منطقه داشته باشد تا از مرزهایش محافظت، و حاکمیت ملی و یکپارچگی‌ اش را حفظ کند. برای رسیدن به این هدف، اهداف سیاست خارجی ایران بر مقابله با تهدید، ایجاد ثبات منطقه ‌ای و بهبود خودکفایی در ایجاد سلاح ‌های بازدارنده نظامی از جمله قابلیت تولید موشک ‌های بالستیک، متمرکز شده است.

این در حالی است که عدم برگزاری گفت ‌و گو میان قدرت های موجب سوء برداشت درمورد نیات منطقه ای ایران شده است. با توجه به شرایط کنونی، هیچ نهاد مشترکی وجود ندارد که قدرت‌ های منطقه‌ ای در آن به طرح نگرانی ‌ها و گلایه‌ های خود با یکدیگر بپردازند. در عوض، هر کدام از طرفین دعوا با هدف جلب افکار عمومی، روایت خود را از ماجرا بیان می دارند.

ثبات منطقه‌ ای و ریشه ‌کنی تروریسم منوط به درک دو جانبه و همکاری همه‌ جانبه قدرت‌ های منطقه ای و جهانی است. با توجه به مبارزه علیه تروریسم، بر خلاف ادعای رایج در مورد لاش ایران برای سلطه بر منطقه، تهران در واقع نقش مهمی در پایان داعش در شهرهای «فلوجه»، «موصل»، «حلب» و دیگر مناطق کلیدی عراق و سوریه داشت.

مقامات بلندپایه عراقی تاکید کرده اند که چگونه ممکن بود شهر «بغداد» گرفتار داعش شود اگر که ایران به آنها کمک نمی کرد. «مسعود بارزانی» رئیس اقلیم کردستان همچنین اظهار داشت که اگر ایران کمک نمی کرد، «اربیل» در آستانه سقوط بود.

در حالی که سیاست منطقه ای دولت ترامپ به نظر می رسد که بر مداخله نظامی تمرکز دارد، هیچ بحران منطقه ای بدون دیپلماسی فراگیر به شکل دائمی حل و فصل نمی شود. به این ترتیب باید اشاره کرد که مذاکراتی که منجر به توافق هسته ای شده اند، یک مدل مفید برای دیپلماسی چندجانبه برای حل بحران به ظاهر قابل اجتناب است که نشان دهنده تأثیری است که نیروهای خارجی بزرگ می توانند در زمینه تسهیل حل مناقشات در منطقه داشته باشند.

دولت ترامپ باید به توصیه های گروهی از مقامات بازنشسته آمریکا گوش فرا دهد که در نامه ای که اخیرا منتشر کرده اند، تاکید می کنند که «بدون درگیری های دیپلماتیک، اختلافات جزئی می تواند به راحتی از کنترل خارج شود.» در واقع، ماتیس و «رکس تیلرسون» وزیر خارجه آمریکا به جای تشدید مداخلات نظامی، و یا تضعیف توافق هسته ای، باید برای حل بحران های منطقه ای با تمامی طرفین مرتبط برای اعمال دیپلماسی تلاش کنند و شاید مهمتر از آن، به ایجاد یک سیستم برای همکاری منطقه ای نهادینه شده کمک کنند.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.