شاهزاده بن سلمان به حکم مقام جدیدش به عنوان معاون نخست وزیر، رسما امور دولت و پرونده های سیاسی،امنیتی، اقتصادی و نظامی را هدایت می کند و این کار در سایه کاهش بهای نفت و افزایش بار جنگ های کنونی که عربستان در یمن وارد آنها شده یا جنگ های آینده(علیه ایران) و جنگی که علیه قطر در راه است در صورتی که به خواسته های تحمیلی تن ندهد،بار بزرگی بر دوش وی می اندازد.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، «عبدالباری عطوان» نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب در تحلیلی به ولیعهدی بن سلمان در عربستان پرداخت و نوشت: بسیاری از جمله ما در اقدام شاهزاده «محمد بن سلمان در بوسیدن دست شاهزاده «محمد بن نایف»پسر عمو و « رقیبش» طی بیعت بن نایف با وی به عنوان ولیعهد جدید درنگ و تأمل کردند همچنین همین ها در خروج شاهزاده بن سلمان از چارچوب و عرف ها و زانو زدنش روی زمین در تلاش برای بوسیدن پای بن نایف تأمل و درنگ کردند اما به نظر می رسد که این مساله حادثه بی نظیری نباشد و مشابه های خود را در تاریخ خاندان حاکم سعودی نه فقط در زمینه برکناری رقبا بلکه در زمینه بوسیدن دست های شان نیز هم دارد.

«روبرت لیسی» نویسنده انگلیسی در کتاب معروفش« عربستان»روایت می کند که «سعود بن عبدالعزیز» پادشاه درگذشته عربستان زمانی که در روز دوم از ماه نوامبر سال 1964 بیرون رفت تا سوار هواپیمای خصوصی شود که خودش و خانواده اش را برای تبعید به یونان از طریق فرودگاه بیروت پس از برکناری اش به دستور خاندان حاکم و با حمایت موسسه دینی و دخالت مستقیم سفیر آمریکا در ریاض در آن زمان، منتقل می کند،در فرودگاه صفی طولانی از علمای دینی و شاهزاده ها و دولتمردان را دید که برای وداع با وی آمده بودند و در آخر صف دعوت شدگان رقیب وی که او را سرنگون کرد و به جای اش نشست یعنی ملک«فیصل بن عبدالعزیز» برادرش بود. زمانی که ملک سعود به ملک فیصل رسید، پادشاه پیروز برای گرامی داشت برادر برکنار شده اش خم شد و با تمام تواضع دست برادر را بوسید، ملک سعود در پاسخ به این اقدام(جعفر البکلی همکار ما در مقاله ای در روزنامه الاخبار این را نیز ذکر کرد) با این گفته به وی پاسخ داد«خداوند یاری ات کند»،ملک فیصل نیز با این گفته به وی پاسخ داد«خداوند تو را دوست دارد».این آخرین دیدار و کوتاه ترین گفت و گو میان دو برادر بود.

 این سناریو مو به مو طی بیعت شاهزاده بن نایف با پسر عمویش که جای اش را گرفت تکرار شد به استثنای تلاش برای بوسیدن پا و گفت و گو میان این دو تقریبا مشابه بود.شاهزاده بن نایف گفت: خداوند یاری ات کند...راحت شدم» که شاهزاده بن سلمان نیز به وی پاسخ داد«خداوند تو را دوست دارد...هرگز از ارشادهای تو بی نیاز نمی شویم» و لیکن اگر بن سلمان از این ارشادها در زمان در قدرت بودن بن نایف نمی پذیرفت آیا زمانی که دیگر بن نایف در قدرت نیست، آنها را می پذیرد؟

ملک سعود تسلیم نشد و به قاهره همان جایی که دشمنش «جمال بن عبدالناصر» بود رفت و خودش به همراه شماری از کسانی که در آن زمان«شاهزادگان آزاد» نامیده شدند، تحرکاتی را برای بازگشت به قدرت آغاز کرد اما نتیجه ای نگرفت آن هم بنابر دلایلی که مجال بیان شان در این جا نیست.

گزینه های شاهزاده محمد بن نایف محدود به دو گزینه بود یا اینکه امر واقع را بپذیرد و با ولیعهد جدید بیعت کند و در مقابل اطاعت و وفاداری چندین میلیارد دلار به عنوان «پاداش»بگیرد یا با امر بدتر رو به رو شود.بن نایف راه عموی کوچکش یعنی شاهزاده«مقرن» را بر عکس عموی بزرگش ملک سعود انتخاب کرد و «مخالفتش» یا «لجاجتش» چه بسا عدم صدور هر گونه پستی هر چند ظاهری را برای او،تفسیر می کند.

چالش های زاد و دشوار در مسیر ولیعهد جدید وجود دارد آن هم پس از آن که مانع «پروتکلی» بزرگ را از پیش روی خود برداشت که بارزترین آنها تعیین معاون ولیعهد است؛ پستی که پس از ارتقای وی خالی شد. اگر این اخبار درست باشد که می گوید ملک سلمان بسیار مریض است و ممکن است از کرسی پادشاهی طی ماه های آینده به نفع پسرش و ولیعهد کناره گیری می کند بنابراین، این پست خالی (جانشین ولیعهد)هر چه سریع تر باید پر شود. پرسشی که مطرح می شود این است که آیا یکی از برادرانش به ویژه شاهزاده «خالد» سفیر کنونی عربستان در واشنگتن را در مخالفت آشکار با تغییراتی که پدرش در نظام اساسی حاکمیت که مانع این کار است را به عنوان جانشین ولیعهد انتخاب می کند یا اینکه یکی از نزدیکان و افراد وابسته به خود را از شاخه های خاندان ملک«عبدالعزیز» پادشاه موسس را هر چند به شکل موقتی تعیین می کند تا اینکه پادشاه بشود و نظام اساسی را تغییر دهد یا پس از آن که پسر کوچکش بزرگ شود؟

شاهزاده بن سلمان به حکم مقام جدیدش به عنوان معاون نخست وزیر، رسما امور دولت و پرونده های سیاسی،امنیتی، اقتصادی و نظامی را هدایت می کند و این کار در سایه کاهش بهای نفت و افزایش بار جنگ های کنونی که عربستان در یمن وارد آنها شده یا جنگ های آینده(علیه ایران) و جنگی که علیه قطر در راه است در صورتی که به خواسته های تحمیلی تن ندهد،بار بزرگی بر دوش وی می اندازد.

شاید نقطه بارزتر که هوادارانش به ویژه در شبکه های تبلیغ می کنند تمایلش برای تبدیل کردن عربستان سعودی به یک قدرت منطقه ای است که پروژه ای عربی را رهبری کند که با پروژه های ایران و ترکیه (هرگز ذکری از اسرائیل نمی کنند)مقابله کند اما این بلندپروازی ای است که با حرف زدن و اظهارات رسانه ای نمی توان محقق اش کرد و نه با انبار کردن سلاح های مدرن و نیروی هوایی قوی بلکه با چشم انداز سیاسی و اجتماعی ریشه ای داخلی می توان به آن رسید. پروژه های ایران و ترکیه بر پایه های دموکراتیک، همزیستی طایفه ای و نژادی، بخش قضایی مستقل ، حداقل عدالت اجتماعی، پارلمان های منتخب، رسانه هایی که تا حدود زیادی از آزادی برخوردارند و نیز اقتصاد قوی قرار دارند و تا این لحظه هیچ اثری از اصلاحات و گام ها در این جهت وجود ندارد با اذعان به اینکه چشم اندازی اقتصادی عربستان هنوز در اول راه است و بسیار دشوار است که دیدگاه قاطعی درباره آن بدهیم.

اگر «پارکر هارت» سفیر آمریکا مساله جانشینی را به نفع شاهزاده فیصل در سال 1964 با به حرکت در آوردن نیروی هوایی یکسره کرد، «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا کسی بود که از بن سلمان شاهزاده جوان  طی دیدار اولش در ماه اول از به قدرت رسیدنش خوشش آمد(علاوه بر مبلغ 460 میلیارد دلار) و نقش مهمی را در رسیدن شاهزاده بن سلمان به ولیعهدی بازی کرد و اقدام برکناری بن نایف را تسهیل کرد اما پرسش این جاست که اگر ترامپ نتواند در سایه رسوایی هایی که دولتش با آنها مواجه است، دوران ریاست جمهوری اش را به پایان برساند آن وقت چه؟

شاهزاده بن سلمان را به حال خود رها می کنیم تا سرگرم شادی پست جدید و دریافت بیعت از اعضای خاندان حاکم، دولتمردان ، اعضای موسسه دینی و تعداد بسیار اندکی از ملت شود و منتظر اقدامات بعدی وی می مانیم و هیچ چیزی به ویژه در زمینه جنگ ها بعید نیست.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.