جنگ قدرت در عربستان سعودی بر سفر اخیر معاون ولیعهد عربستان به آمریکا سایه افکنده بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، مجله فارن پالسی در گزارشی نوشت: رسانه های آمریکایی در مورد سفر هفته گذشته «محمد بن سلمان» معاون ولیعهد عربستان سعودی به «واشنگتن دی سی» سکوت کردند. اما بر خلاف آن، بسیاری از اخبار رسانه های عربی این دیدار را بازتاب دادند. در حقیقت عربستان قصد داشت تا از این سفر در جهت از سرگیری روابط با واشنگتن پس از سال ها تیرگی روابط در دوره ریاست جمهوری «باراک اوباما» و همچنین معرفی دولت جدید به مرد جوانی که به نظر می رسد پادشاه بعدی عربستان سعودی باشد، بهره برداری کند.
این ماموریت مسلما موفقیت آمیز بود. اما قضاوت در مورد اینکه این شاهزاده جوان چرا شخصا به آمریکا سفر کرد، به تعویق افتاد. «محمد بن نایف» پسر عموی بزرگ تر وی ولیعهد است و به نظر می رسد تمایلی نداشته باشد اجازه دهد شاهزاده 31 ساله جای او را بگیرد. دولت ترامپ باید با دو نفر از رهبران احتمالی آینده عربستان معامله کند و ممکن است هنوز برای تصمیم گیری در مورد اینکه کدام یک را ترجیح می دهد، زود باشد.
رقابت بین این دو نفر ساخته و پرداخته تخیل خارجیان نیست. هفته گذشته، وبلاگ نویس عربستانی که خود را با نام «مجتهد» معرفی می کند، پس از چند ماه ظاهر شد و گزارش داد که هر دو محمد در تلاش بودند تا از بروز هر گونه اختلافات عمومی جلوگیری کنند، اما هر دوی آنها مشتاق هستند که نه تنها در داخل عربستان، بلکه در آمریکا نیز برای خود مقبولیتی دست و پا کنند.
شاید ولیعهد سفر معاون خود به آمریکا را به مضحکه گرفته باشد. بدرقه محمد بن سلمان از آمریکا با وجود فرصت هایی برای گرفتن عکس، بسیار در سطح پایین برگزار شد. او یک روز پس از دیدار با «جیمز ماتیس» وزیر دفاع و «جوزف دانفورد» رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا و به جای رفتن به نیویورک برای شرکت در جلسات تجاری – آن طور که انتظار می رفت – با پرواز ساعت 2:30 صبح به ریاض بازگشت. چه اتفاقی افتاد؟ «ملک سلمان» پدر او پس از یک ماه سفر آسیایی به پادشاهی بازگشت و پسرش برای خوش آمدگویی به او باید به کشور باز می گشت.
اما ادعای دربار سلطنتی در مورد لغو سفر پادشاه به روستایی در مالدیو به دلیل شیوع آنفولانزای خوکی، از لحاظ دیپلماتیک شاید واقعی به نظر می رسید اما موضوع در اصل چیز دیگری بود.
اگرچه دولت مالدیو در توجیه لغو سفر شاه سعودی اعلام کرد در این کشور آنفلوانزا شیوع یافته، واقعیت آن است که مخالفان دولت مالدیو، جمعه گذشته در پی انتشار اخباری مبنی بر خریداری شماری از جزایر مرجانی این کشور در اقیانوس هند توسط عربستان سعودی، دولت این کشور را هدف اعتراضات گسترده ای قرار دادند.
این در حالی است که تصاویر و کلیپ های ویدئویی نشان می دهد ترامپ هم در واشنگتن رفتار گرمی با محمد بن سلمان نداشت.
در نهایت تفاوت های سیاسی، و نه تفاوت های شخصی، اهمیت خواهد داشت. همه در حکومت عربستان سعودی با دولت ترامپ در مورد خطرات ناشی از ایران یک نظر مشترک دارند. اما یک شکاف بزرگ در مواضع خاص آنها در مورد جنگ یمن و اینکه چگونه پادشاهی می تواند از آن خلاص شود، وجود دارد. سعودی ها در جنگ با حوثی ها پیشرفت اندکی کسب کرده اند، و واشنگتن احتمالا از پشتیبانی فراوان اولیه خود از این جنگ – به عنوان امتیاز سیاسی ریاض برای جلب رضایت نگرانی عربستان در مورد توافق هسته ای با ایران – پشیمان است. ارتش عربستان همچنان نشان می دهد که «ببر کاغذی» بیش نیست.
یکی از مسائلی که این مشکل را برجسته تر کرد این بود که به محض بازگشت وزیر دفاع از واشنگتن به ریاض، اخباری منتشر شد مبنی بر این که یک بالگرد احتمالا متعلق به ائتلاف به رهبری عربستان بر روی یک قایق پناهندگان سومالیایی متواری از جنگ داخلی یمن آتش گشوده است. شمار کشته شدگان 42 تن عنوان شد اما از نقطه نظر واشنگتن، بدترین قسمت این گزارش این بود که یک بالگرد آپاچی ساخت آمریکا در این حمله دخالت داشت. این بدان معناست که دو کشور عربستان یا امارات می توانسته اند این حمله را انجام دهند، اما امارات متحده عربی رسما این اتهام را تکذیب کرد. (شک و تردید در مورد نقش عربستان در این حمله به این خاطر است که خلبانان آن برای اجرای این حمله در شب و در دریا بسیار بی کفایت هستند.) آمریکا در حال حاضر تصمیم نگرفته که ارسال بمب برای نیروی هوایی عربستان را پس از تعلیق آن در سال گذشته از سر بگیرد یا خیر.
اگر یمن همچنان در راس رابطه آمریکا و عربستان سعودی باقی بماند، به نظر می رسد دو کشور به زمینه های مشترک بیشتری در روابط اقتصادی دست یابند. در بیانیه عربستان آمده است: تغییرات ترامپ در سیاست آمریکا همزمان با تغییر در عربستان سعودی از طریق برنامه «چشم انداز 2030» برای تحول اقتصادی این پادشاهی صورت می گیرد. در بیانیه کاخ سفید نیز آمده است: «گسترش همکاری های اقتصادی می تواند در جهت ایجاد یک میلیون شغل مستقیم در آمریکا در چهار سال آینده، میلیون ها شغل غیر مستقیم در آمریکا، و همچنین اشتغال زایی در عربستان سعودی صورت گیرد.» این بیانیه همچنین به معاملاتی با ارزش بالقوه بیش از 200 میلیارد دلار در سرمایه گذاری مستقیم و غیر مستقیم در چهار سال آینده اشاره دارد.
این بیانیه ها ممکن است به جهت محافظه کارانه موضوع اشاره داشته باشد. شایعات در بازارهای مالی نشان می دهد که این پادشاهی در دهه آینده یک تریلیون دلار سرمایه گذاری در آمریکا خواهد داشت.
چنین معامله ای ممکن است برای ترامپ وسوسه انگیز باشد. اما مثل همیشه برای او هزینه خواهد داشت. همان گونه که «خالد الفالح» وزیر نفت عربستان به روزنامه وال استریت ژورنال گفت، «قانون عدالت در برابر حامیان تروریسم» به تنش میان آمریکا و عربستان سعودی دامن زده و سرمایه گذاری عربستان سعودی در آمریکا را تهدید می کند.
این قانون موسوم به «جاستا»، در نتیجه دخالت شماری از سعودی ها در حملات یازده سپتامبر 2001 تصویب شده است. این قانون اجازه می دهد قربانیان تروریسم در آمریکا در دادگاه های فدرال علیه این پادشاهی پرونده تشکیل دهند و مصونیت سعودی ها لغو شود. ترامپ از حامیان سرسخت این اقدام بود. عربستان سعودی قصد خنثی کردن این اقدام را داشت اما با وجود لابی گری چند میلیون دلاری در مورد این مسئله، نتیجه ای نگرفت.
این مسئله دیدارها در واشنگتن را به چالش می کشید. برای همکاری دو جانبه اتفاق نظرهایی وجود داشت، اما یمن یک مشکل جدی محسوب می شد که مذاکرات در مورد ایران، مقابله با القاعده و داعش و دیگر گروه های تروریستی را به نتیجه نمی رساند.
در همین حال مصالحه عمومی بین عربستان سعودی و امارات متحده عربی با اسرائیل در مورد ایران مبهم مانده است.
این مسئله ممکن است مشاوران ترامپ را به سمت مقابله با این مشکلات سوق دهد. «استفان بانون» استراتژیست ارشد او، و «جارد کوشنر» مشاور ارشد (و داماد وی) در کاخ سفید و پنتاگون جلساتی تشکیل دادند. در همین حال «جیسون گرین بلات» وکیل ترامپ و مشاور اسرائیل در قدس و رام الله با «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر و «محمود عباس» رهبر فلسطینی ها دیدار و گفت و گو داشت.
گه گاه رویدادهای جهان در نهایت یک نتیجه متفاوت دارند. سفر ملک سلمان به آسیا در هفته گذشته با سفر به چین پایان یافت؛ جایی که او و هیئت همراهش معاملاتی به ارزش 65 میلیارد دلار داشتند.
موضوع آشکار است. تجارت می تواند کلیدی برای اتحاد سیاسی عمیق تر باشد. آیا معامله بزرگتری در راه است؟