با روی کار آمدن دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور منتخب ایالات متحده، سیاست‌های انفعالی دهه‌های گذشته آمریکا در نیمکره غربی به چالش کشیده شده است. ترامپ با تأکید بر امنیت مرزی، تجارت منطقه‌ای و بازگشت به اصول تاریخی مانند دکترین مونرو، تلاش دارد نقش ایالات متحده را در این منطقه احیا و با تهدیدات فزاینده‌ای مانند نفوذ چین، فعالیت کارتل‌ها و حضور قدرت‌های خارجی مقابله کند.

پایگاه خبری جماران: «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور منتخب ایالات متحده، در دوران انتقالی پس از انتخاب به‌عنوان رئیس‌جمهور، به‌وضوح نشان داده که قصد دارد سیاست آمریکا در نیمکره غربی (قارهٔ آمریکا و آب‌های اطراف آن) را دستخوش تغییرات جدی کند.

پیش از این، سیاست ایالات متحده در قبال کشورهای این منطقه عمدتاً منفعلانه بوده است. اما «ترامپ» با مطرح کردن موضوعاتی مانند احتمال تملک کانال پاناما و گرینلند(حتی اگر جنبه نمادین داشته باشد) و همچنین انتصاب مقاماتی که تمرکز اصلی آن‌ها بر این منطقه است، عزم خود را برای پیشبرد یک سیاست فعال و استراتژیک در این حوزه نشان داده است.

 

تمرکز بر امنیت مرزی و تجارت منطقه‌ای

 تغییر اولویت‌های «ترامپ» در نیمکره غربی قابل چشم‌پوشی نیست. «ترامپ» با کنار گذاشتن سریع موضوعاتی مانند سوریه پس از جنگ داخلی و اعلام تمایل به میانجی‌گری در حل‌وفصل سریع جنگ روسیه و اوکراین، نشان داده که توجه اصلی او به مسائل داخلی و منطقه‌ای است. او به‌طور خاص بر بستن مرز آمریکا و مکزیک تمرکز دارد تا از ورود غیرقانونی مهاجران جلوگیری کند. این موضوع یکی از شعارهای کلیدی او در دوران کمپین انتخاباتی نیز بود. «ترامپ» بر اهمیت استراتژیک مناطقی مانند کانال پاناما و گرینلند تأکید کرده است. هرچند این موضوعات ممکن است بیشتر جنبه نمادین داشته باشند، اما به نگرش او درباره بازگرداندن نقش فعال آمریکا در مناطق کلیدی اشاره دارد. همچنین، با انتصاب مقاماتی با تخصص بالا در امور آمریکای لاتین، از جمله وزیر و معاون وزیر امور خارجه، فرستاده ویژه برای آمریکای لاتین، و ۱۰ سفیر منطقه‌ای، به این منطقه اهمیت بیشتری داده است. با ارتقای «استفن میلر»، مشاور مهاجرتی قدیمی ترامپ، به سمت مشاور امنیت داخلی کاخ سفید، ترامپ سیاست‌های مرتبط با مرز جنوبی آمریکا و مسائل مرتبط با آن را در فرآیند امنیت ملی ادغام کرده است.

 

از دکترین مونرو تا سیاست‌های جدید ترامپ

تمرکز جدید آمریکا بر نیمکره غربی تغییری بزرگ نسبت به چند دهه انفعال این کشور در این منطقه است. تغییری که برخلاف تاریخ و فاقد ریشه در اندیشه استراتژیک سنتی آمریکا بوده است. دکترین مونرو در سال ۱۸۲۳ اعلام کرد که این نیمکره باید از مداخله اروپاییان مصون باشد، و سیاست خارجی اولیه ایالات متحده به‌شدت بر تضمین منافع این کشور در این منطقه وسیع متمرکز بود.

Screenshot 2025-01-15 190142

این کاریکاتور (عمو سام) نمادی از سیاست خارجی ایالات متحده در اوایل قرن بیستم است و به‌طور خاص به دکترین مونرو و دیپلماسی چماق بزرگ (Big Stick Diplomacy) تحت ریاست جمهوری تئودور روزولت اشاره دارد.

 

از خرید آلاسکا توسط وزیر امور خارجه «ویلیام سیوارد» و پیشنهاد خرید گرینلند گرفته تا تلاش‌های طولانی‌مدت برای ساخت کانال بین‌اقیانوسی در آمریکای مرکزی، فتح پورتوریکو و کوبا، و خرید جزایر ویرجین، سیاست خارجی ایالات متحده همواره بر ضرورت حفاظت از منطقه همجوار با سرزمین اصلی خود تأکید داشت. در جنگ جهانی دوم نیز، سیاست مشابهی با عنوان دفاع از نیمکره به رهبری «نلسون راکفلر» دنبال شد. واشنگتن در این دوران تلاش‌های گسترده‌ای برای حفاظت از منافع خود در سراسر این نیمکره انجام داد؛ از جمله اشغال گرینلند، ترغیب برزیل و مکزیک به پیوستن به نیروهای متفقین، و کنترل پایگاه‌های دریایی بریتانیا در سراسر کارائیب. با این حال، در دهه‌های اخیر، سنت طولانی تمرکز ایالات متحده بر همسایگی خود توسط رؤسای جمهور هر دو حزب، به دلایل مختلف کنار گذاشته شده است. این روند از تصمیم رئیس‌جمهور «جیمی کارتر» در اواخر دهه ۱۹۷۰ برای واگذاری کانال پاناما آغاز شد.

 با تغییر تمرکز ایالات متحده به مبارزه با تروریسم اسلام‌گرایانه و ورود به جنگ‌های طولانی‌مدت در عراق و افغانستان، نیمکره غربی در مقایسه با این مناطق، امن و کم‌اهمیت به نظر می‌رسید. واشنگتن با این باور که سیاست‌های بی‌ثبات بخش زیادی از این منطقه، امری طبیعی است و نادیده گرفتن آن تأثیر چندانی بر امنیت ایالات متحده ندارد، از مسائل این منطقه چشم‌پوشی کرد. در جهانی تک‌قطبی و با تمرکز واشنگتن بر خاورمیانه و جنوب آسیا، نیمکره غربی به‌عنوان منطقه‌ای دورافتاده و کم‌اهمیت تلقی شد.

 

نفوذ چین و بازگشت تهدیدات دوران جنگ سرد

در این میان، در حالی که واشنگتن درگیر مسائل خاورمیانه بود، رقبای ایالات متحده به سرعت خلأ ایجادشده را پر کردند. از سال ۲۰۰۰، تجارت چین با آمریکای لاتین ۳۵ برابر شده و اکنون این کشور به بزرگ‌ترین مقصد صادرات و واردات بسیاری از اقتصادهای بزرگ منطقه تبدیل شده است. بیش از ۲۰ کشور در این نیمکره به ابتکار کمربند و جاده چین پیوسته‌اند. چین همچنین در بنادر ۱۷ کشور سرمایه‌گذاری انجام داده و به ارائه‌دهنده اصلی خدمات مخابراتی در ده‌ها کشور تبدیل شده است. اعزام تفنگداران دریایی چین به برزیل برای شرکت در تمرینات نظامی مشترک، نمونه‌ای از گسترش روابط نظامی چین با کشورهای آمریکای لاتین است.

چین همچنین در حال تلاش برای تضعیف معاهده جنوبگان است، که بر اساس آن فعالیت‌های نظامی در این قاره ممنوع شده است. این اقدام می‌تواند به چین امکان دهد تا حضور نظامی و علمی خود را در منطقه افزایش دهد و از منابع طبیعی احتمالی جنوبگان بهره‌برداری کند.

یکی از چالش‌های جدی در روابط چین و ایالات متحده، ورود فنتانیل چینی از طریق مرز آمریکا و مکزیک است. فنتانیل که یک ماده مخدر بسیار قوی است، جان ده‌ها هزار آمریکایی را می‌گیرد. در همین حال، علیرغم مشکلات روسیه در سایر نقاط جهان، این کشور همچنان به بازی‌های دوران جنگ سرد در این منطقه ادامه می‌دهد. روسیه از دیکتاتوری‌های کوبا و ونزوئلا حمایت می‌کند و کشتی‌های جنگی خود را به کارائیب اعزام می‌کند. ایران و نیروهای نیابتی آن(جماران: جمهوری اسلامی ایران همواره ادعای نیابتی بودن نیروهای متحد خود در منطقه را رد کرده است)، یعنی حزب‌الله، نیز همچنان در سراسر آمریکای لاتین فعال هستند. علاوه بر این، کارتل‌ها و باندهای فراملی تهدیدات جدی برای شهروندان و منافع ایالات متحده محسوب می‌شوند.

 

اهمیت راهبردی نیمکره غربی برای امنیت و اقتصاد آمریکا

بر خلاف تصور گذشته که این منطقه را کم‌اهمیت می‌دانستند، نیمکره غربی در واقع نقطه کانونی امنیت و منافع اقتصادی ایالات متحده در عصر رقابت قدرت‌های بزرگ است. با افزایش سیاست‌های جداشدن اقتصادی (مانند کاهش وابستگی به چین) و تمرکز بر تقویت بلوک‌های اقتصادی امن منطقه‌ای، این منافع بیش از پیش برای امنیت اقتصادی ایالات متحده حیاتی خواهند شد.

 

ترامپ و احیای سیاست‌های تاریخی ایالات متحده

«ترامپ» روند بازگرداندن تمرکز واشنگتن به دفاع از نیمکره غربی را آغاز کرده است—موضوعی که برای رؤسای جمهوری‌ای همچون «جان کوئینسی آدامز»، «آبراهام لینکلن» و «تئودور روزولت» امری بدیهی بود. «ترامپ» باور دارد که تهدیدهایی مانند نفوذ چین، فعالیت‌های غیرقانونی کارتل‌ها و دیگر قدرت‌ها (مثل روسیه) در نیمکره غربی، منافع ایالات متحده را به خطر می‌اندازد.

بنابراین، او تلاش می‌کند با تأکید بر اهمیت این منطقه، سیاست‌هایی را برای تقویت نقش آمریکا در این حوزه اجرا کند. سیاست دفاع از نیمکره غربی، بخشی از دکترین تاریخی ایالات متحده (مانند دکترین مونرو) بوده است. این دکترین معتقد بود که ایالات متحده باید از دخالت قدرت‌های خارجی در این منطقه جلوگیری کند. ترامپ با احیای این ایده، می‌خواهد به‌عنوان فردی که این سیاست تاریخی را دوباره زنده کرده، میراثی ماندگار از خود به جا بگذارد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.