گسترش دامنه جنگ در سوریه و ضعف دولت مرکزی، پیامدهای ژئوپلیتیکی بسیاری را در منطقه به همراه دارد. از نگاه استراتژیک دوران ساخت دولت در عصر مدرن به پایان رسیده و اگر نیروهای سنتی قدرت در سوریه تسلط خود را از دست بدهند، بی شک بحرانهای سیاسی و درگیریهای داخلی، مجال کنترل قدرت در این منطقه را به هیچ گروهی نخواهد داد.
به گزارش جماران، زمانی که در سال 2019 جنگ داخلی سوریه به پایان رسید و ارتش سوریه شروع به بازپس گیری مناطق تحت کنترل گروهای تروریستی داعش، جبهه النصره و القاعده کرد؛ سرگی لاوروف؛ وزیر امور خارجه روسیه که کشور حامی ارتش سوریه بود درآن زمان گفت: «جنگ داخلی سوریه از این تاریخ به بعد به پایان رسیده و پس از این تاریخ تمرکز بر روی سرنگون کردن مقرهای تروریستها خواهد بود.»
البته، در سال 2017 در راستای ادامه روند مذاکرات صلح آستانه، طی توافقی سه جانبه میان ایران، روسیه و ترکیه، مناطقی ملقب به منطقه کاهش تنش برای حفظ ثبات در سوریه ایجاد شد و متعاقب آن بسیاری از مناطق درگیری در سوریه به کنترل ارتش و دولت مرکزی درآمد و ثبات نسبی و آرامش به تدریج به سوریه بازگشت.
با این حال، براساس این توافق قرار بود ترکیه برخی از مناطق شمالی در سوریه را که به عنوان منطقه حائل اشغال کرده بود واگذار کند، اما این اتفاق تا امروز رخ نداده است.
در تاریخ هفتم آذرماه سال جاری و همزمان با توافق آتش بس میان حزب الله لبنان و اسرائیل گروههای شورشی مسلح اقدام به حمله گسترده به مواضع ارتش سوریه در مناطق شمال غرب، غرب و جنوب غرب حلب کردند.
آنچه از واقیعت های این بحران هویداست، بر حمایت همه جانبه ترکیه از گروههای مسلح در سوریه دلالت دارد. به نظر میرسد، ترکیه بلافاصله پس از اعلام آتش بس میان حزب الله لبنان و اسرائیل، از خلا ایجاد شده در سوریه، استفاده و دست بکار شده است.
پس از 8 سال نیروهای نیابتی ترکیه حلب را در اختیار گرفته و به سمت جنوب سوریه در حرکت هستند، جالب اینجاست که سرعت این پیشروی دور از انتظار همگان بود. به طوری که در سالهای جنگ داخلی سوریه هیچ نیرویی نتوانسته بود به این سرعت در تصرف اهداف خود پیش روی داشته باشد و در سال 2016 پس از پایان درگیریهای داخلی در سوریه دولت و ارتش سوریه کنترل استان حلب را در اختیار خود گرفته بود.
با آغاز تهاجم روسیه به اوکراین، یکی از بزرگترین حامیان سوریه تمرکز خود را از خاورمیانه از دست داد و ترکیه توانست از خلا قدرت به وجود آمده در سوریه دست به ماجراجویی منطقهای بزند.
شکاف جغرافیایی؛ پاشنه آشیل ژئوپلیتیکی ترکیه در سوریه
با این حال، پر کردن خلا قدرت در سوریه توسط نیروهای تحت حمایت ترکیه، اگر چه ممکن است امروز در راستای منافع دولت ترکیه باشد، اما دامنه نبود قدرت مرکزی در سوریه و روشن ماندن آتش جنگ داخلی در سوریه، به نفع ترکیه نخواهد بود.
منافع ژئوپلیتیکی میان هر دولتی که در سوریه مستقر باشد با ترکیه هم خوانی ندارد، حتی اگر قمار ترکیه در سوریه جواب دهد و یک گروه دست نشانده بتواند بخشهای گستردهای از سرزمینهای سوریه را به اشغال خود درآورد، در بلند مدت، به تضاد ژئوپلیتیکی با ترکیه منتهی میشود.
جغرافیای شمال سوریه که خاستگاه تاریخی کردها در این منطقه است، اجازه نمیدهد که منافع ژئوپلیتیکی ترکیه در بلند مدت در سوریه محقق شود.
در ماه جولای ترکیه پیشنهاد عادی سازی روابط به سوریه را ارائه داده بود، اما اسد این پشنهاد را تنها به شرط خروج نیروهای نظامی ترکیه از مناطق کرد نشین شمال سوریه، قابل قبول دانست؛ به عبارتی اسد پیشنهاد ترکیه را به بهانه حضور نیروهای نظامی ترکیه در مناطق کردنشین شمال سوریه، رد کرد و حتی در این رابطه روز گذشته، اردوغان طی یک سخنرانی گفت: «سوریه دست دوستی ترکیه را رد کرد.»
اما، به نظر میرسد که جنگ غزه و گسترش دامنه آن به نزاع حزب الله لبنان با اسرائیل و گسترش دامنه تنشها میان ایران و رژیم صیهونیستی، باعث ایجاد یک خوانش غلط در ترکیه از مسائل منطقهای شد. البته نباید قراداد نانوشته میان اسرائیل و ترکیه را در حملات هدفمند اسرائیل به سوریه را نیز در این زمینه بی تاثیر دانست؛ چراکه اسرائیل در این مدت توانست به بهانههای مختلف اهداف بسیاری را در سوریه مورد هدف قرار دهد اما اگر این اهداف ازسوی ترکیه مورد حمله قرار میگرفت، نیات اردوغان از برنامهای که برای سوریه در سر داشت، آشکار میشد.
خلاء ژئوپلیتیکی
گسترش دامنه جنگ در سوریه و ضعف دولت مرکزی، پیامدهای ژئوپلیتیکی بسیاری را در منطقه به همراه دارد. از نگاه استراتژیک دوران ساخت دولت در عصر مدرن به پایان رسیده و اگر نیروهای سنتی قدرت در سوریه تسلط خود را از دست بدهند، بی شک بحرانهای سیاسی و درگیریهای داخلی، مجال کنترل قدرت در این منطقه را به هیچ گروهی نخواهد داد.
اگر قرار باشد جنگ داخلی در سوریه تکرار شود، بدون شک تعداد بازیگران مداخلهگر، هم در سطح منطقهای و هم در سطح جهانی بیش از بحران قبلی جنگ داخلی در سوریه خواهد بود و حتی به یکی از دغدغههای دولت ترامپ در بدو ورود به کاخ سفید، بدل خواهد شد.
قمار اردوغان در سوریه
عدم مقاومت جدی ارتش سوریه باعث شده که تحولات در سوریه به شکل عجیبی با سرعت به وقوع بپیوندد. به طوری که برنامه تحریر الشام حرکت به سمت حماه، حمص و در نهایت دمشق است.
گویا سوریه بار دیگر به پازل ژئواستراتژیک برخی از قدرتهای منطقهای تبدیل شده است. همکاری کردهای سوریه با آمریکا، حمایتهای ترکیه از گروههای مسلح هم زمان با گذار قدرت از بایدن به ترامپ در آمریکا باعث شده، اردوغان در افکاری که درباره سوریه در سر داشته، تعجیل کند.
اما، قدرت گرفتن گروهای تروریستی در سوریه بی شک برای تمام دولتهای منطقهای و جهانی پیامد مثبتی به همراه ندارد. گروههای شورشی که امروز در حال حرکت به سمت کنترل سرزمینهای سوریه هستند، ترکیب متفاوتی از القاعده، داعش، جبهه النصره، گروه ملقب به ارتش ملی گروههای قومی مسلح و در نهایت گروه تحریر الشام هستند که هر کدام سرچشمه متفاوتی داشته و در صورت قدرت گرفتن این گروهها که امروز در حال نبرد با دولت مرکزی هستند، آینده مبهمی در انتظار سوریه خواهد بود.
این گروهها که اکثر آنها تروریستی هستند، اختلافات ایدئولوژیک بسیاری با یکدیگر دارند و تجربه جنگ داخلی در سوریه نشان داد در مقاطعی همکاری آنها به جنگ میان یکدیگر و تصرف مناطق تحت اشغال یکدیگر منتهی شود که بی شک بر سر تقسیم قدرت با یکدیگر به نزاع خواهند پرداخت.
در حال حاضر دو گروه تحریر الشام و گروه ملقب به ارتش ملی که هر دو تحت حمایت ترکیه هستند در حال پیش روی به سمت مناطق تحت کنترل دولت سوریه هستند.
اما کثرت گروههای مسلح در سوریه میتواند زمینه یک جنگ فرسایشی در این کشور را فراهم کند. دولتهای مصر اردون و ترکیه در روزهای اخیر به صورت غیر مستقیم به بشار اسد پیغام دادهاند تا با مذاکره با گروههای مسلح فرایند گذار قدرت را زمینه سازی کند، اما سوالی که اینجا مطرح میشود این است که گذار قدرت به چه کسانی؟ کثرت گروههای مسلح در سوریه به حدی است که بی شک گذار قدرت، تنها بر روی کاغذ و به صورت نظری، قابل تصور است و با بروز اختلافات میان گروههای شوروشی، کنترل آنها توسط یک دولت خارجی که قصد نقوذ منطقهای دارد، غیر ممکن خواهد بود.
تضاد منافع ترکیه با کشورهای منطقه
ترکیه علاوه بر اینکه یک جنگ نیابتی را با دولت سوریه آغاز کرده، با کردهای سوریه دارای تضاد منافع است. در سوی دیگر قمار ترکیه در سوریه با استراتژی و منافع ژئوپلیتیکی روسیه در منطقه در تضاد است. علاوه بر این، با اینکه سوریه در همسایگی ایران قرار ندارد، اما ایران به مراتب بیش از ترکیهای که در همسایگی سوریه قرار داشته و بیش از 900 کیلومتر مرز مشترک با سوریه دارد، بر حفظ ثبات در این کشور تاکید دارد. به عبارتی، نگاه ایران ثبات در سوریه و عدم گسترش بحران سوریه به منطقه است و به نظر میرسد، ترکیه هنوز پیامدهای نبود قدرت مرکزی و ثبات در سوریه را هنوز پیش بینی نکرده است.
ترکیه و روسیه از زمان آغاز جنگ داخلی در سوریه تا امروز، خوانش متفاوتی از ژئوپلیتیک منطقه دارند. ترکیه که از قدرت گرفتن کردهای سوریه که در اتحاد با آمریکا هستند، هراس دارد، در دو سال اخیر و با شدت گرفتن جنگ اوکراین و روسیه سعی کرده تا نفوذ ژئوپلیتیکی خود در سوریه را افزایش دهد، اما مولفههای ذاتی و جغرافیایی اثرگذار بر ژئوپلیتیک در این منطقه با منافع استراتژیک ترکیه در سوریه، همخوانی بنیادین ندارد.
ترکیه در دو سال اخیر سعی داشته تا با استفاده از عدم تمرکز روسیه در سوریه، نفوذ خود را بر دریای سیاه و مدیترانه افزایش دهد در این میان حضور جغرافیایی کردهای شمال سوریه، یک شکاف عمیق جغرافیایی-ژئوپلیتیکی در برابر استراتژی ترکیه ایجاد کرده است.
همچنین اقدامات ترکیه در سوریه و همچنین برخی از برنامههای این کشور برای قفقاز جنوبی، در تضاد کامل با منافع استراتژیک روسیه در منطقه قرار دارد که میتواند زمینه تعارض منافع با روسیه را فراهم کند.
در طرف دیگر نیز، کشورهای عرب منطقه خلیج فارس، علاقهای به بروز درگیریها در سوریه نداشته و حتی تا امروز هیچ نشانهای از مداخلات این کشورها در بحران اخیر سوریه مشاهده نشده است. اگرچه کشورهای عرب منطقه در پشت پرده علاقهمند به کاهش نقوذ محور مقاومت در سوریه و منطقه هستند، اما بی شک، مداخلات ترکیه در سوریه بیش از تضاد منافع آنها با محور مقاومت، برای این کشورها نگرانی ایجاد خواهد کرد.