در میان این همه تنش، تلاش های ایران برای مشارکت در دیپلماسی منطقه ای توجه ها را به خود جلب کرده است. پس از حمله اول اکتبر، مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران به قطر سفر کرد و در آنجا با تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر و فیصل بن فرحان، وزیر امور خارجه عربستان سعودی دیدار کرد. دیدار پزشکیان با وزیر امور خارجه عربستان به ویژه برای اجرای توافق عادی سازی عربستان و ایران که بارها و بارها با تنش های منطقه ای پس از وقایع 17 مهر آزموده شده، حائز اهمیت بود.

به گزارش جماران، روزنامه و وب‌سایت خبری ترکیه‌ای دیلی صباح که به دولت ترکیه نزدیک است، در گزارشی درباره تنش میان ایران و اسرائیل می نویسد:

در روزهای اخیر، مناقشه ایران و اسرائیل به کانون اصلی بحث کارشناسان روابط بین‌الملل، به‌ویژه آن‌هایی که خاورمیانه را تحلیل می‌کنند، تبدیل شده است. سوال اصلی این است که آیا این درگیری به یک جنگ تمام عیار تبدیل خواهد شد؟ این موضوع نه تنها توجه سیاستگذاران را به خود جلب کرده، بلکه نگرانی هایی را در بین عموم مردم ایجاد کرده است. بحث ها اغلب حول محور احتمال درگیری منطقه ای یا حتی جهانی می چرخد. در پاسخ، دولت ها در حال حاضر برای چنین سناریوهایی آماده می شوند. اینکه بازیگران چگونه رویدادها را تفسیر می‌کنند و اقدامات مخالفان خود را پیش‌بینی می‌کنند برای شروع جنگ‌ها بسیار مهم است و اهمیت درک در درگیری‌ها را برجسته می‌کند.

در اول اکتبر، حمله موشکی مستقیم ایران به اسرائیل از خاک خود برای دومین بار این استدلال را تقویت کرد که وضعیت از آستانه برگشت ناپذیر عبور و وضعیت را به جنگ تمام عیار نزدیک کرد. اسرائیل به تهدیدهای جدید و خلاقانه روزانه علیه ایران ادامه می دهد. در پاسخ، ایران نه تنها با تهدیدهای مشابه مقابله به مثل می کند، بلکه در حال تعدیل وضعیت نظامی خود برای آماده شدن برای حمله احتمالی و احتمال جنگ است.

اگرچه اسرائیل و ایران نزدیک به 40 سال است که یکدیگر را تهدید می کنند، اما این بار وضعیت متفاوت است. در گذشته، این تهدیدات معمولی با چنین احتمال ملموسی برای جنگ در میدان همراه نبود. برای ایران، این تهدیدها در خدمت تثبیت حمایت داخلی و ارتقای جایگاه آن در میان کشورهای اسلامی بود. برای اسرائیل، نشان دادن ایران به عنوان یک دشمن کمک های ایالات متحده، همکاری بالقوه با کشورهای خلیج فارس و تلاش های غرب برای مهار ایران را تسهیل کرد. با این حال، این بار، به نظر می رسد هر دو طرف شمشیر را زیر گلوی هم قرار داده اند. در همین حال، درگیری های جاری در غزه و لبنان بر تنش بین آنها می افزاید.

 

استراتژی های واگرا

از آغاز حوادث 7 اکتبر، سناریوهای جنگ ایران و اسرائیل آغاز شد. روابط نزدیک ایران با حماس، حزب‌الله و انصارالله به پیش‌بینی‌ها دامن زد که در نهایت مستقیماً به درگیری کشیده خواهد شد. در طول سال گذشته، این امکان به طور قابل توجهی افزایش یافته است. با این حال، موضع ایران از ابتدا اجتناب از دخالت مستقیم در جنگ و پایبندی به استراتژی «دفاع پیشرو» از طریق متحدان منطقه‌ای خود بوده است. از سوی دیگر، اسرائیل بارها ایران را با حملاتی تحریک کرده تا درگیری در غزه را به یک جنگ گسترده تر با ایران تبدیل کند. علیرغم این تحریکات، ایران در برابر واکنش‌هایی که به درگیری منجر شود، مقاومت کرده و این خویشتن‌داری را «صبر راهبردی» می‌خواند.

با این حال، حمله اول آوریل اسرائیل به سفارت ایران در دمشق، ایران را مجبور به واکنش نظامی کرد. تهران برای اولین بار در تاریخ تصمیم گرفت مستقیماً اسرائیل را با موشک مورد حمله قرار دهد. این امر اسرائیل را به تشدید حملات خود سوق داد یا حداقل باعث شد اسرائیل فکر کند که توجیهی برای حمله پیدا کرده است. ترور اسماعیل هنیه در تهران و حسن نصرالله در بیروت توسط نیروهای اسرائیلی صبر استراتژیک ایران را لبریز کرد.

هر دو رهبر از چهره‌های کلیدی شبکه منطقه‌ای گروه‌های مسلح ایران بودند و ترور آنها پرسش‌هایی را درباره توانایی ایران برای حفاظت از به اصطلاح «محور مقاومت» ایجاد کرد. این همچنین چارچوب ایدئولوژیکی را که برای نظام سیاسی ایران مرکزی است، تضعیف کرد. در نتیجه، ایرانیان شروع به این پرسش کردند که چرا هیچ پاسخ محکمی به اسرائیل داده نشده است. پاسخ با حمله موشکی ایران به اسرائیل در اول اکتبر داده شد.

در دومین حمله موشکی در اول اکتبر، ایران پیام تأثیرگذارتری را ارائه کرد. اهداف کلیدی نظامی و اطلاعاتی از جمله پایگاه هوایی نواتیم با موفقیت مورد اصابت قرار گرفت. اسرائیل در تلاش برای پنهان کردن آسیب، به سانسور تصاویر ماهواره ای متوسل شد. با این حال، حمله ایران به اندازه کافی سنجیده شد که در شرایط عادی توجیه روشنی برای جنگ به اسرائیل ارائه نکرد. اکنون اسرائیل در حال آماده شدن برای حمله تلافی جویانه دیگری است که احتمالاً تنش ها را به سمت جنگ تشدید می کند.

ایالات متحده، شاید مهم ترین بازیگر در این معادله، خواهان جنگ منطقه ای نیست. با این حال، به طور موثر اسرائیل را از سوق دادن اوضاع به سمت آن نتیجه بازنداشته است. نتانیاهو از خلاء قدرت ایجاد شده در انتخابات آتی ایالات متحده سوء استفاده کرده و اینکه آیا او پس از انتخابات تشدید تنش را کاهش خواهد داد، یک سوال بزرگ باقی مانده است. علیرغم همه چیز، ماهیت سنجیده حمله دوم ایران، ایالات متحده را بر آن داشت تا برای انتقام اسرائیل محدودیت هایی تعیین کند. حداقل ما می دانیم که ایالات متحده در حملات به تأسیسات هسته ای ایران شرکت نخواهد کرد. اما آیا می توان با قاطعیت گفت که در صورت پاسخ ایران به این حملات، آمریکا از پیوستن به جنگ خودداری خواهد کرد؟ پاسخ کوتاه نه است. در واقع، نتانیاهو بیش از هر زمان دیگری به دستیابی به آنچه که می‌توان کار بزرگ حرفه سیاسی او تلقی کرد نزدیک است: ایجاد جنگ بین ایالات متحده و ایران.

 

احتمال پیش رو چیست؟

در میان این همه تنش، تلاش های ایران برای مشارکت در دیپلماسی منطقه ای توجه ها را به خود جلب کرده است. پس از حمله اول اکتبر، مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران به قطر سفر کرد و در آنجا با تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر و فیصل بن فرحان، وزیر امور خارجه عربستان سعودی دیدار کرد. دیدار پزشکیان با وزیر امور خارجه عربستان به ویژه برای اجرای توافق عادی سازی عربستان و ایران که بارها و بارها با تنش های منطقه ای پس از وقایع 17 مهر آزموده شده، حائز اهمیت بود.

تعاملات دیپلماتیک پزشکیان و عراقچی با رهبران خلیج فارس برای مذاکرات غیررسمی ایران و آمریکا بسیار مهم است. مشخص است که مقامات قطری و عربستانی تبادل پیام بین ایران و آمریکا را تسهیل کرده‌اند. این دیدارها بر تمایل تداوم ایران به دیپلماسی و کاهش تنش تاکید دارد. به نظر می رسد که کشورهای خلیج نیز موضع مشابهی دارند.

با این حال، این احتمال که دستگاه نظامی اسرائیل ممکن است گامی برای تضعیف این تلاش‌های کاهش تنش بردارد را نمی‌توان رد کرد. اگر اسرائیل به تاسیسات هسته ای یا نفتی ایران حمله کند، خطر جنگ به طور قابل توجهی افزایش می یابد. چنین تشدید تنش می تواند به سرعت قدرت های جهانی را وارد درگیری کند، زیرا نفت ایران عمدتاً به چین صادر می شود و هرگونه اختلال در زیرساخت های نفتی آن بر عرضه جهانی نفت تأثیر می گذارد.

حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران، به‌ویژه، پاسخ قوی‌تر ایران را برانگیخت. بحث‌های اخیر نمایندگان ایران در مورد بازنگری در دکترین دفاعی کشور و بررسی گزینه هسته‌ای قابل توجه است. علاوه بر این، گزارش‌ها درباره احتمال آزمایش‌های هسته‌ای ایران در مناطق بیابانی نشان می‌دهد که این کشور برای بدترین شرایط آماده می‌شود.

متأسفانه چشم انداز پیش رو چندان امیدوار کننده نیست. به دلیل افزایش تنش ها بین ایران و اسرائیل، اکنون منطقه بیش از هر زمان دیگری در معرض تهدید جنگ قرار دارد. ایران همچنان وزن قابل توجهی بر خویشتنداری و دیپلماسی منطقه ای قائل است، در حالی که اسرائیل حمایت ایران از حماس، حزب الله و انصارالله را توجیهی برای انجام حملات مهم به ایران می داند و نیاز به مذاکره را نفی می کند. دخالت قدرت های جهانی  به ویژه ایالات متحده  در جلوگیری یا افزایش خصومت های آینده حیاتی است. یک خطر بزرگ برای منطقه، امکان درگیری تمام عیار بدون تنش زدایی سریع است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.