در جنگ غزه، افکار عمومی جهانی بلکه تمامی حکومتهای دنیا ( بجز کشورهای غربی) به نفع مردم فلسطین صف آرائی کرده اند. طبیعتا چنین وضعیتی در اسرائیل به عنوان تهدید علیه بقا و موجودیتش تعبیر می شود.

پایگاه خبری جماران: سید قاسم ذاکری، کارشناس روابط بین  الملل در یادداشتی برای جماران نوشت:

تداوم کشتار و جنایات ضد انسانی اسرائیل در غزه پس از 10 ماه، حملات هوائی اخیر اسرائیل علیه زیرساختهای یمن که منجر به شهادت تعدد زیادی از مردم یمن شد، همچنین حمله موشکی رژیم صهیونیستی به ساختمانی در حومۀ جنوبی بیروت و به شهادت رساندن اسماعیل هنیه در تهران همگی نشانه هائی دال بر تمایل بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر این رژیم برای تشدید تنش با محور مقاومت است.

 حمله به زیرساختهای یمن حمله ای غیر متناسب در واکنش اسرائیل در به قتل رسیدن یک صهیونیست در تل آویو و حمله به حومۀ جنوبی بیروت و ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران نیز واکنش های نامتناسب اسرائیل نسبت به کشته شدن تعدادی کودک و نوجوان غیر صهیونیست و غیر اسرائیلی در سرزمین های اشغالی جولان بوده است. مقتولینی که البته حزب الله اعلام کرد بر اثر موشکهای این جنبش نبوده است.

واقعیت آن است که حملۀ حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر و تمامی رخدادهای پس از آن همگی منجر به بروز تغییراتی مهم و اساسی در مفاهیم و سطوح بازدارندگی میان اسرائیل با محور مقاومت شده است؛ به طوری که می توان گفت جنگ غزه چهرۀ خاورمیانه را تغییر خواهد داد و به عبارتی موازنۀ جدید قوا در منطقه در جنگ غزه تعیین خواهد شد. در نتیجه تا زمانی که چارچوب تازه و نوینی از بازدارندگی و موازنۀ قوا میان طرفین منازعه تثبیت نشود این جنگ ادامه خواهد یافت .

بنابراین، منطقه با جنگی طولانی مدت و فرسایشی میان اسرائیل و محور مقاومت مواجه شده است؛ جنگی که امکان کشیده شدن پای ایران و آمریکا به آن زیادتر از گذشته شده است. تا پیش از حملۀ هفت اکتبر ، نوعی بازدارندگی و موازنۀ قوای شکننده و موقتی میان اسرائیل و محور مقاومت ایجاد شده بود؛ موازنه ای که از نظر محور مقاومت به خاطر عقب نشینی های اسرائیل از جنوب لبنان و غزه، نتایج جنگ 2006 لبنان و مخصوصا وادار شدن آمریکا به عقب نشینی از عراق و افغانستان بنفع  این محور تفسیر و تلقی می شد. محور مقاومت طی 10 ماه جنگ در غزه با وجود نابود شدن کامل غزه و شهادت دهها هزار نفر از مردم بیگناه در این باریکه با استناد به شاخص های نظامی همچنان معتقد به داشتن دست برتر در مقابل اسرائیل است.  

در نتیجه محور یاد شده حاضر به پذیرش تغییر در موازنۀ قوا به نفع اسرائیل نیست؛ مقوله ای که برای اسرائیل به مثابۀ یک کابوس است.  ارتکاب اسرائیل به جنایات گسترده جنگی علیه بشریت در جنگ غزه باعث محکومیت گستردۀ رژیم صهیونیستی در تمامی مجامع و ارگانهای بین المللی و از جمله ارکان و ارگانهای وابسته به سازمان ملل متحد همچنین دو دادگاه کیفری بین المللی و دیوان بین المللی دادگستری شده است ؛ جدای از آن اسرائیل بخاطر جنایتهای آشکار علیه بشریت به طوری بی سابقه با شدیدترین فشارهای جهانی در طول تاریخ خود مواجه شده است؛ فشارهائی که حتی دولتها و افکار عمومی در اروپا بلکه نیمی از حزب دموکرات آمریکا را نیز در برگرفته است. برخلاف تصور اسرائیل جز کشورهای غربی، نه تنها هیچ کشوری حاضر به شناسایی حماس به عنوان گروهی تروریستی نشده است بلکه ترکیه به عنوان عضو ناتو و چین و روسیه به عنوان اعضای دائم شورای امنیت از حماس به عنوان جنبش آزادیبخش استقبال می کنند.

به عبارتی در جنگ غزه، افکار عمومی جهانی بلکه تمامی حکومتهای دنیا (به جز کشورهای غربی) به نفع  مردم فلسطین صف آرائی کرده اند. طبیعتا چنین وضعیتی در اسرائیل به عنوان تهدید علیه بقا و موجودیتش تعبیر می شود. در جنگ غزه بر جهانیان روشن شد که ادامۀ حیات و بقای اسرائیل صرفا منوط به حمایت های آمریکا از رژیم صهیونیستی است و این رژیم به هیچ وجه قادر نیست حتی یک هفته بصورت مستقلانه روی پای خودش بایستد. در جنگ مزبور همچنین منطقه و جهان با اسرائیلی تازه مواجه شده است؛ اسرائیلی که برخلاف ادعاهای غرب، اصول دموکراسی و حقوق بشردوستانه را زیر پا می گذارد و جان شهروندان اسرائیلی و فلسطینی برایش کمترین اهمیتی ندارد.  اسرائیلی که دیگر برایش اهمیت ندارد جهان چگونه قضاوتی نسبت به جنایاتش علیه فلسطینیان دارد و برایش هیچ اهمیتی ندارد که در دنیا از آن به عنوان حکومتی تبعیض نژادی یاد می کنند و صرفا با اتکای به حمایتهای همه جانبۀ آمریکا قصد گسترش دادن برتری نظامی، امنیتی و اخلاقی خود بر خاورمیانه را دارد. اسرائیلی که به خاطر تصریح به نگرانی برای بقای خود اینک برخلاف آموزه های سنتی اش با به خطر انداختن جان شهروندان یهودی خود حاضر به ورود به جنگی فرسایشی و طولانی مدت شده است! ناگفته پیداست که هرگونه جنگ فرسایشی در طولانی مدت به زیان اسراییل تمام خواهد شد.

بدون شک رفتارهای بی باکانۀ نتانیاهو طی چند روز گذشته (در محورهای ایران، لبنان و یمن) ناشی از اقناع و باور او به عدم برقراری موازنۀ قوا و بازدارندگی میان اسرائیل و محور مقاومت است در نتیجه نتانیاهو به دو هدف در صدد تداوم این جنگ و گسترش دادن آن به ایران است:

1-کشاندن پای آمریکا به جنگ.

2- عمل به وعدۀ دیرینۀ خود که از پیش از هفت اکتبر به مردم اسرائیل داده بود؛ واکنش به اقدامات محور مقاومت در داخل ایران. 

از نظر نتانیاهو دلیلی ندارد که اسرائیل ماهها گرفتار جنگ و پیامدهای آن باشد آنگاه در تهران همه چیز در امن و امان باشد.  می توان تصور کرد یکی از اهداف نتانیاهو در ترور شهید اسماعیل هنیه این بوده است که این پیام را منتقل سازد که شاید ایران هم در یک روز معمولی و عادی توسط اسرائیل بصورتی غافلگیرانه هدف گرفته شود همانطور که اسرائیل در هفت اکتبر غافلگیر شد.

 جری شدن اسرائیل در به شهادت رساندن اسماعیل هنیه در تهران تا حدودی ناشی از بی عملی کشورمان در قبال ترورهای هدفمند اسرائیل در داخل ایران و کشورهای منطقه طی سالهای گذشته بوده است بطوریکه همواره به اسرائیل و آمریکا این پیام مخابره شده است که ایران آمادۀ ورود به جنگ نیست. شاید اگر در اولین هفته های جنگ در غزه، ایران در تلاش برای پایان دادن به جنایات اسرائیل در غزه اقدام به اعزام نیروی زمینی به سوریه و لبنان می کرد صحنۀ جنگ غزه به صورتی دیگر رقم می خورد. 

ارسال علامت های بی میلی ایران برای جنگ، عملا سبب جری تر شدن اسرائیل شده و بازدارندگی کشورمان را تضعیف کرده است لذا شاید بهتر باشد ایران مخصوصا در سوریه و لبنان آرایش جنگی گرفته و هر اقدام اسرائیل علیه نیروهای ایرانی را بلافاصله در داخل اسرائیل پاسخ دهد. اینک در پرتو سرعت گرفتن درگیری ها میان اسرائیل و محور مقاومت مخصوصا پس از جنایت اخیر اسرائیل در ترور ناجوانمردانۀ شهید اسماعیل هنیه در تهران دیگر شایسته نیست ایران در پی ارسال علامت خویشتنداری باشد، زیرا کاملا روشن شده است که اسرائیل خود را برای یک جنگ فرسایشی، خونبار و طولانی مدت آماده کرده است در این رابطه می توان گفت فعلا فواصل درگیری ها کوتاهتر شده و درگیری ها میان اسرائیل و محور مقاومت شدت و شتاب بیشتری گرفته است.

از آنجا که هدف نهائی اسرائیل کوچاندن فلسطینیان به مصر و اردن است همچنین در پرتوی درک کشورهای منطقه نسبت به مخاطرات راهبردی اسرائیل برای غرب آسیا و نگرانی های ایجاد شده در میان کشورهای منطقه، پیشنهاد می شود ایران تقویت رابطه با جنبش فتح در کرانۀ باختری همچنین تقویت روابط راهبردی با ترکیه، چین و روسیه را در دستور کار خود قرار دهد. پیشنهاد می شود ایران تا اطلاع ثانوی در ازای دریافت امتیازاتی از همسایگان در مقابل ایدۀ تشکیل راهکار دو دولتی، سکوت و ابهام راهبردی پیشه سازد

.  پیشنهاد می شود ایران ضمن تمرکز بر ماهیت اشغالی بودن بلندی های جولان و شهرکهای صهیونیست نشین در کرانۀ باختری، دست خود برای هدف قرار دادن شهرکهای صهیونیست نشین در جولان و کرانه را  باز بگذارد .

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.