برعکس تصور رژیم صیهونیستی، بعد از اقدامات و جنایات جنگی غیر قابل تصور اسرائیل در غزه، اتفاقا حماس اعتبار بیشتری هم در غزه و هم در کرانه باختری به دست آورده است.
به گزارش جماران؛ بیش از دو هفته پیش، در تاریخ 10 ژوئن، شورای امنیت سازمان ملل با رای مثبت قاطع، طرح جو بایدن؛ رییس جمهوری ایالات متحده را برای پایان دادن به جنگی که در نوار غزه در جریان است، تصویب کرد. این طرح خواستار توقف درگیریها، تبادل اسیرها بین اسرائیل و حماس، گسترش کمکهای بشردوستانه و سپس پایان دائمی جنگ است.
اما علیرغم تلفات جانی و ویرانی و مصیبتهای بیشمار که این جنگ به بار آورده، در مورد اینکه طرح بایدن چگونه پیش خواهد رفت، اطمینان کمی وجود دارد. حتی اگر زمانی که آتش جنگ خاموش شود، اجرای این پیشنهاد با مشکلاتی همراه خواهد بود. از روزهای آغازین جنگ، دولت اسرائیل علاقه چندانی به توقف حملات خود نشان نداده است، مگر اینکه بتواند به «پیروزی کامل» دست یابد. پیروزی از نگاه رژیم صیهونستی معنای ویرانی کامل غزه را دارد. مفهومی سیال که به معنای ریشه کن کردن و نابودی کامل حماس است.
هنوز درباره نحوه اداره غزه پس از جنگ اتفاق نظر وجود ندارد. تشکیلات خودگردان در غزه پایگاه چندانی ندارد و تجربه رانده شدن از آنجا را در کارنامه خود دارد و حماس که در غزه پایگاه مردمی دارد اما اسرائیل به هر ابزار غیر متعارفی متوسل شده تا سایه حماس را از سر غزه بردارد. تلاشی که به قیمت یکی از ویران کننده ترین درگیریهای قرن حاضر و یکی از بزرگترین نسل کشیهای جهان معاصر بدل شده است.
ریشه و زیربنای این مسیر منفی قطعی نه چندان ناآگاهی از واقعیتهای وضعیت، بلکه بیمیلی برای مواجهه با اولویتبندی آنها بوده است. به نظر میرسد ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) باید دیگر گروههای فلسطینی را با خود متحد کند و جناح های کوچک اما اثرگذار را به عضویت خود درآورد. انجام این کار نیازمند نشستن تشکیلات خودگردان و حماس در کنار هم است. بی شک تا زمان اتحاد این دو جریان بزرگ و اثرگذار در فلسطین اداره غزه با چالشی بزرگ روبرو خواهد شد.
در قطعنامه شورای امنیت، قدرتهای بزرگ جهان، اولین گام را در جهت پذیرش این دیدگاه برداشتند. این قطعنامه علاوه بر خواستار پایان دادن به درگیریها، بر اهمیت اتحاد نوار غزه با کرانه باختری تحت حاکمیت خودگردان فلسطین تاکید کرد. قطعنامهای که به مذاق اسرائیل هم بد نیامد؛ چراکه رژیم صیهونیستی با تشکیلات خودگردان سابقه همکاری داشته و محمود عباس نیز در موارد متعددی حاضر به کوتاه آمدن از آرمانهای فلسطین است.
حقیقت چیز دیگری است!
حماس کنار نمی رود و همچنان در حاشیه خواهد بود. در واقع، حماس با جان سالم به در بردن از تمام قدرت نظامی اسرائیل در منطقهای که اسرائیل در سال 1967 تنها طی چند ساعت آن را تصرف کرد، پیروز شده است.
در مقابل، اسرائیل برای ادعای برنده شدن کار سختی خواهد داشت. این رژیم در دستیابی به اکثر اهداف جنگی اعلام شده، اگر نگوییم همه، ناکام مانده است. حتی ملایمترین فرمولبندی این اهداف، یعنی بیرون راندن حماس از غزه نیز دست نیافتنی به نظر میرسد. حماس تا قبل از اکتبر گذشته، غالبترین نیروی سیاسی در غزه بود و تا به امروز نیز به همین شکل باقی مانده است. ممکن است با جدایی از حکومت غزه موافقت کند، اما نمیتوان آن را به زور از دولت حذف کرد. در واقع، حضور نهادی حماس، از جمله پلیس غزه، احتمالا بخشی جدایی ناپذیر از واقعیت پس از جنگ خواهد بود.
اسرائیل به جای پیروزی، خود را وارد جنگی بی پایان کرده است. این رژیم نمیتواند به اهداف خود دست یابد، بدون اینکه آسیب بیشتر، جبرانناپذیرتر، به اعتبار بینالمللی به دلیل تخریب گسترده، نسل کشی فاجعه آمیز در جلوی چشمان همه مردم جهان در غزه وارد شود. ادامه پاسخ به اتهامات معتبر جنایات جنگی با صرف ادعای این که چنین اتهاماتی ناشی از یهودی ستیزی است کمک چندانی به جایگاه اسرائیل نخواهد کرد. امروز دیگر کشورهای غربی هستند که به ترتیب در حال به رسمیت شناختن فلسطین و محکومیت اسرائیل هستند، این صداها از سوی غرب به گوش میرسد و این یعنی وجدان بیدار مردم کشورهای جهان، حکومتهای آنها مجبور به واکنش در برابر رفتارهای ضد حقوق بشری اسرائیل کرده است. در سوی دیگر، حماس تا پیش از اکتبر، غالبترین نیرو در غزه بود و تا به امروز نیز همینطور است.
برعکس تصور رژیم صیهونیستی، بعد از اقدامات و جنایات جنگی غیر قابل تصور اسرائیل در غزه، اتفاقا حماس اعتبار بیشتری هم در غزه و هم در کرانه باختری به دست آورده است. این گروه احتمالا در نهایت با ردای نمایندگی فلسطین از سازمان آزادیبخش فلسطین مبارزه خواهد کرد.
شاید مهمتر از همه این باشد که رهبری ساف در گسترش صفوف خود برای اضافه کردن همه جناحها و جنبشهای سیاسی مهم فلسطین، بهویژه حماس و جهاد اسلامی، تا امروز شکست خورده است. هر دو جناح به چنین گسترشی ابراز علاقه کردند. آنها همچنین حمایت خود را از ایده داشتن یک دولت اجماع، نه متشکل از جناحها، برای اداره غزه و کرانه باختری برای یک دوره انتقالی چند ساله که با انتخابات سراسری به پایان میرسد، ابراز کردند.
برخی از تحلیلگران و سیاست گذاران میخواهند حماس را نادیده بگیرند و صرفا بر تشکیلات خودگردان تمرکز کنند تا بتواند حوزه کاری خود را در غزه به عهده بگیرد. اما سیاست در فلسطین برای رهایی از شر اسرائیل، باید متحد شود. به نظر میرسد قدرتهای جهانی بر سر مدیریت غزه توسط تشکیلات خودگردان به توافق رسیدهاند، اما تشکیلات خودگردان باید اجماع ملی فلسطینی را که برای ایفای نقش و مسئولیت خود در غزه پس از جنگ ضروری است، تضمین کند.
برخی دیگر میخواهند تشکیلات خودگردان را بهطور کامل دور بزنند و در عوض یک ترتیب دولتی متفاوت برای غزه ارائه دهند. اما در شرایط فعلی هیچ جایگزین واقعی و معتبری وجود ندارد. این ایده که حکومت در غزه میتواند به صورت انتقالی توسط برخی از دولتهای چند ملیتی، با حمایت یک نیروی نظامی خارجی، قبل از واگذاری این سرزمین به یک اداره جدید و محلی فلسطینی انجام شود، در بهترین حالت ساده لوحانه و در بدترین حالت بسیار خطرناک بوده و شعله آتش جنگ بعدی از از همین امروز روشن نگاه خواهد داشت. تصور اینکه هر کشوری مایل به استقرار نیروهای خود در غزه بدون دعوت رسمی از سوی یک سیاست متحد فلسطینی که شامل حماس است، یا حداقل موافقت حماس را داشته باشد، دشوار است.
کدام راه حل؟
بسیاری از سیاستگذاران در مورد نیاز به احیای مجدد روند صلح با هدف ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی در سرزمینی که اسرائیل در سال 1967 اشغال کرده بود صحبت کردهاند. همچنین بارها در مورد نیاز به معتبر بودن این تلاش صحبت شده است. رهبران کشورهای مسلمان، از عبارت «مسیر برگشت ناپذیر به سوی تشکیل دولت واحد» استفاده کردهاند تا نشان دهند که این تلاشها باید جدی باشد. اما برای اینکه فلسطینیها به کشوری دست یابند، جهان باید با این واقعیت روبرو شود که تلاشهای آنها از سوی دولت اسرائیل که مخالف هر نوع کشور فلسطینی است، رد خواهد شد و در صورت ممکن اسرائیل حتی آنچه از تشکیلات خودگردان فلسطین باقی مانده باشد را نیز با آتش جنگ داخلی و نفاق میان مردم فلسطین نابود میکند.
با این حال، موضع تندرو اسرائیل به این معنا نیست که جهان باید از چرخش به سمت مسئله تشکیل کشور فلسطین پس از برقراری آتش بس اجتناب کند. اما انجام این کار احتمالا نیازمند کار در اطراف اسرائیل و یافتن جایگزینی برای رویکردی است که قبلا در پارادایم اسلو تجسم یافت. رویکردی که در تضمین به رسمیت شناختن بینالمللی حقوق ملی مردم فلسطین در قطعنامه شورای امنیت گنجانده شده است. این شامل حق داشتن یک کشور مستقل در تمام اراضی فلسطینی است که اسرائیل در سال 1967 آن را اشغال کرد.
اما هیچ یک از اینها بدون اتحاد فلسطین امکان پذیر نخواهد بود. در واقع، کلید پرداختن به همه این حقایق ناخوشایند در اتحاد مجدد غزه با کرانه باختری نهفته است. بنابراین مایه دلگرمی است که قطعنامه شورای امنیت بر ضرورت این اتحاد مجدد تاکید کرده است.
اما این یک واقعیت است که تشکیلات خودگردان قادر نخواهد بود هر دو منطقه را اداره کند مگر اینکه ابتدا سیاست در فلسطین متحد شود. سازمان آزادیبخش فلسطین باید فراگیرتر باشد و تشکیلات خودگردان باید رضایت حماس را نیز جلب کند.
عدم تحقق این ضرورت، باعث میشود که غزه به عنوان «بزرگترین زندان روباز جهان» در آتش اختلاف و در سایه جنایات اسرائیل، ویرانتر شود.