چین خواستار عدم مداخله در امور داخلی دیگران است. از منظر آن، مسئله جدایی طلبی بلوچ اساسا مشکل پاکستان است که ربطی به چین ندارد. بنابراین، پاکستان باید بیشترین مسئولیت را در مبارزه با تروریسم داخلی، به ویژه در مورد گروههای محلی را بر عهده بگیرد.
به گزارش جماران؛ کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) یکی از ستونهای حیاتی طرح کمربند و جاده چین است، پروژهای عظیم و ژئواکونومیک در زمینه اتصال که بندر گوادر پاکستان را نیز در بر میگیرد. اما گروههای جداییطلب بلوچ مدتهاست که این پروژه را هدف قرار دادهاند و تشدید حملات در ماه گذشته به وضوح اتباع و منافع چین در این منطقه را با تهدید روبرو ساخته است. در آخرین حمله تروریستی در هفته گذشته، پنج مهندس چینی کشته شدند.
نبود امنیت بر آینده این کریدور مهم اقتصادی سایه افکنده است و لزوم پرداختن به این نگرانیها از طریق فرمول چند وجهی شامل ابعاد نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی برای دوام پروژه اقتصادی-راهبردی چین ضروری است و شاید یکی از مهمترین پیامدهای خروج آمریکا از افغانستان این باشد که چین زین پس باید، امنیت مناطقی که در آنجا نفوذ دارد را تامین کند.
حملات جاری به پروژه CPEC در درجه اول توسط ارتش آزادیبخش بلوچستان (BLA) انجام می شود که به عنوان یک سازمان جدایی طلب بلوچ عمل میکند. این جناحهای جداییطلب استدلال میکنند که روابط عمیق پاکستان با چین نتوانسته سودی برای استان بلوچستان داشته باشد. در عوض، آنها تعامل را به عنوان شکلی از استثمار توصیف میکنند و در نتیجه، تاسیسات CPEC، پرسنل چینی و پرسنل امنیتی که از آنها محافظت میکنند را با استفاده از انواع تاکتیکهای تروریستی هدف قرار میدهند و این حملات در یک ماه اخیر شدت بالایی یافته است.
فراتر از فعالیتهای ارتش آزادیبخش بلوچستان (BLA)، گروههای تروریستی دیگر مانند شاخه داعش خراسان، گروهک تحریک طالبان پاکستان (TTP) و تحریک جهاد پاکستان (TJP) نیز حملاتی را انجام دادهاند. مسیر کریدور از ایالتهای بلوچ نشین مناطق جدایی طلب پاکستان میگذرد و راه جایگزینی وجود ندارد.
علیرغم انکار هرگونه ارتباط مستقیم بین رژیم طالبان در کابل و این گروههای تروریستی، پاکستان از زمان تسلط طالبان بر افغانستان در سال 2021، خواستار آن است که مناطق افغانستان در اختیار عوامل تروریستی قرار نگیرد. اما این تازه شروع چالشهای پاکستان است.
هم پاکستان و هم چین باید راه حلی برای کاهش چالشهای امنیتی پیرامون سرنوشت پروژه کریدور اقتصادی خود بیابند. سی-پک صرفا یک مسیر سرمایه گذاری ترانزیتی نیست. پیوندهای منطقهای و جهانی گستردهتری از سین کیانگ تا دریای عرب را در بر میگیرد.
راهبرد چین
چین خواستار عدم مداخله در امور داخلی دیگران است. از منظر آن، مسئله جدایی طلبی بلوچ اساسا مشکل پاکستان است که ربطی به چین ندارد. بنابراین، پاکستان باید بیشترین مسئولیت را در مبارزه با تروریسم داخلی، به ویژه در مورد گروههای محلی را بر عهده بگیرد.
با این وجود، حفاظت از منافع ملی چین در پاکستان، از جمله شهروندان و داراییهای آن، مستلزم همکاری نزدیک اطلاعاتی و امنیتی با دولت پاکستان است. اگرچه حضور پرسنل امنیتی چین در سرزمینهای خارجی ممکن است غیرعادی به نظر برسد، اما این یک الزام برای حفظ ثبات است.
در حال حاضر، شرکتهای امنیتی خصوصی چین، همراه با بخشهای امنیتی ویژه پاکستان، این وظایف را انجام میدهند، اما نیاز فوری به رویکرد حرفهایتر وجود دارد. فراتر از BLA، پرداختن به تهدیدات امنیتی در پیوند گستردهتر افغانستان و پاکستان میتواند از یک تلاش دیپلماتیک که در آن چین نقشی محوری ایفا میکند و از کرسی دائمی خود در شورای امنیت سازمان ملل متحد استفاده میکند و روابط عملگرایانه با کابل را دنبال میکند، سود میبرد.
حضور آرام چین در افغانستان
با توجه به اینکه چین با افغانستان همسایه است، این موضوع صرفا به سرنوشت CPEC مربوط نمیشود. این امر همچنین شامل اقدامات بلندمدت پکن برای امنیت مرزی خود نیز میشود.
به نظر میرسد چین به آرامی و به دور از هیاهو در حال برداشتن گامهای قابل توجهی برای رسیدن به این هدف است. یک اقدام نمونه آن، قرارداد 25 ساله استخراج نفت با افغانستان در سال گذشته بود. علاوه بر این، چین ممکن است به عنوان بخشی از تعامل خود با افغانستان، پروژههایی را تحت ابتکار کمربند و جاده دنبال کند که نوید بخش مزایای اجتماعی قابل توجهی در قلمرو افغانستان است.
در کنار این، یک استراتژی دیپلماتیک با هدف افزایش بازدارندگی علیه گروههایی که همسویی ایدئولوژیکی با دولت طالبان دارند، نیز میتواند راهگشا باشد.
چین یکی از فعالترین بازیگران دیپلماسی دوجانبه با افغانستان است. استقبال از بلال کریمی؛ سخنگوی سابق طالبان به عنوان فرستاده ویژه در پکن در نوامبر گذشته نشان داد که پکن به دنبال یک فضای همکاری دیپلماتیک با دولت طالبان است. همچنین، از منظر پاکستان، مهم است که در تعامل دیپلماتیک با طالبان، حضور فعال خود در گفتگوی سه جانبه با چین و طالبان در افغانستان را حفظ کند.
هند بازیگر بالقوه
از سوی دیگر، به نظر میرسد هند با از سرگیری تدریجی روابط خود با طالبان برای یافتن راههای همکاری منطقهای و دوجانبه و ارائه کمکهای بشردوستانه، از حالت میانه گرایی و انزوا خود خارج میشود که شاید واقعیت ژئوپلیتیکی جدیدی را نیز در دوره سوم نارندرا مودی شاهد باشیم.
پیامدههای طالبان برای پاکستان
پاکستان که در گذشته حامی اصلی طالبان بود، از سال گذشته در روابط خود با کابل دچار چالش است. گویا امروز نوبت پاکستان رسیده تا برخی از پیامدهای روی کار آمدن طالبان در افغانستان و عدم اطمینان از همسایه را به جان بخرد. مقامات پاکستانی در حالی که به طور رسمی دولت طالبان را به رسمیت نمیشناسند، این واقعیت را پذیرفتهاند که طالبان تنها مرجع فعلی در افغانستان است.
باید توجه داشت که طرح کمربند و جاده صرفا ایجاد زیرساخت و سپس خروج نیست. هدف آن بر جای گذاشتن اثری ماندگار و پرورش قدرت نرم چین است. اصلاح هرگونه توزیع ناعادلانه منافع اجتماعی-اقتصادی بسیار مهم است؛ چراکه این امر نه تنها به نارضایتیهای محلی میپردازد، بلکه ادراکات اجتماعی را نیز تغییر میدهد. بنابراین، چین باید تلاش بیشتری برای رسیدگی به نارضایتیهای محلی انجام دهد و پاکستانیها را از گروه های جدایی طلب دور کند.
فرجام
در نهایت، چالشهای امنیتی ناشی از تروریسم منحصر به پاکستان نیست. امروزه، این مشکلی است که بسیاری از پروژهها به دنبال تقویت پیوندهای منطقهای و جهانی، چه در مراحل عملیاتی و چه در مراحل برنامهریزی، با آن مواجه هستند. سرنوشت ابتکاراتی مانند کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا که در اجلاس سال گذشته G20 در دهلی نو اعلام شد، یک نمونه دیگر است. این پروژه پس از حمله نظامی اسرائیل به غزه با شکستهای جدی روبرو می شود.