حمایت از «راه حل دو دولتی» برای پایان دادن به درگیری بین اسرائیل و فلسطینی ها به عنوان یک شعار خوب است. اما واقعیت این است که این اتفاق نمی تواند به زودی رخ دهد. اجرای این طرح آهسته و پرهزینه خواهد بود و نیاز به سرمایه گذاری خارجی هنگفت دارد و اصلاً مشخص نیست که آیا یک سیاست حتی در درازمدت جواب می دهد یا خیر.
به گزارش جماران، از زمان آغاز جنگ غزه در اکتبر 2023 مسئله ضرورت تشکیل کشور مستقل فلسطین بیش از پیش در محافل سیاسی و البته رسانه ای مطرح شده است. نشریه آنلاین و مکتوب «هیل» که نزدیک به کنگره ایالات متحده محسوب می شود، در تازه ترین نوشتار به چالش های پیش روی راهکار تشکیل دو کشور مستقل اسرائیل و فلسطین پرداخته و می نویسد:
در حال حاضر هر کسی که میخواهد در جریان اصلی بحث خاورمیانه در نظر گرفته شود، باید حمایت جدی خود را از «راهحل دو کشوری» برای درگیری بین اسرائیلیها و فلسطینیها اعلام کند. راه حل دو کشوری یعنی وجود دولت اسرائیل که در ماه مه 1949 در سازمان ملل پذیرفته شده در کنار یک کشور فلسطین که یک دولت ناظر غیرعضو در سازمان ملل متحد شناخته می شود. اما علامت سوال بزرگ این است: کشور فلسطین چگونه خواهد بود؟
با به راه افتادن موجی از احساس های ضداسرائیلی در سطح بین المللی، حماس هم درباره راه حل دو دولتی موضع گیری کم سابقه ای داشته است.
خلیل الحیه که نماینده شهر غزه در شورای قانونگذاری فلسطینی و یکی از اعضای دفتر سیاسی حماس مستقر در قطر است، در یکی از تازه ترین اظهار نظرها در این باره گفته بود که حماس حاضر است با یک آتشبس پنج ساله یا بیشتر با اسرائیل موافقت کند و در صورت ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی، سلاحهای خود را روی زمین گذاشته و به یک حزب سیاسی تبدیل خواهد شد. او همچنین تاکید کرد که حماس آمادگی دارد به سازمان آزادیبخش فلسطین بپیوندد تا یک دولت واحد برای غزه و کرانه باختری تشکیل شود. او در بخش دیگری از این مصاحبه تاکید کرد که «حماس آمادگی دارد حدود کشور فلسطینی را بر اساس قطعنامههای بینالمللی که تاکید دارد باید در امتداد مرزهای پیش از جنگ ۱۹۶۷ تشکیل شود، بپذیرد.»
با این حال، الحیه به طور جداگانه به یک روزنامه عربی مستقر در لندن گفت که هرگونه توافق با اسرائیل صرفاً یک اقدام موقت خواهد بود و بر تعهد به «حق تاریخی بر تمام سرزمین های فلسطینی» تاکید کرد. منظور او از سرزمین تاریخی فلسطین منطقه ای است که شامل کشور کنونی اسرائیل هم می شود.
این چندان تعجب آور نیست: منشور تأسیس حماس در سال 1988، ادعای «هر وجب از فلسطین» را دارد، که آن را به عنوان «سرزمین وقف اسلامی که تا روز قیامت برای نسلهای مسلمان وقف شده است» توصیف میکند.
منشور در سال 2017 به روز شد، اما تجدید نظر این سند در این بخش عمیقاً مبهم ماند و ادبیات آن به گونه ای بود که می توانستیم مفهوم «دولت فلسطین در مرزهای قبل از جنگ شش روزه 1967» را از آن به دست آوریم. اما خالد مشعل، رئیس وقت دفتر سیاسی حماس، در آن زمان به الجزیره گفت: «اصول ملی ما بدون تغییر باقی مانده است. هیچ تناقضی وجود ندارد.»
بنابراین، احتمال دستیابی حماس و دولت اسرائیل به یک درک متقابل قابل درک از «راه حل دو کشور» اندک است. حتی اگر ایده دو کشور را در سناریویی بپذیریم که در آن حماس تمایل خود را برای نابودی کشور اسرائیل رد کند، یک کشور مستقل فلسطینی چگونه خواهد بود؟
اولین مانع بزرگ این است که دو مرکز جمعیت فلسطین، کرانه باختری و نوار غزه، به هم پیوسته نیستند. حتی در باریک ترین حالت، فاصله بین این دو منطقه 25 مایل است، با قلمروی بین آنها که مطلقاً هیچ چشم اندازی برای رها کردن این منطقه توسط اسرائیل وجود ندارد. یک کشور فلسطینی از دو منطقه مجزا تشکیل خواهد شد که بیش از دو میلیون نفر در غزه و نزدیک به سه میلیون نفر در کرانه باختری باشند.
به جز کشورهایی با مناطق بسیار کوچکتر، مانند استان محصور روسیه کالینینگراد، و کشورهای جزیره ای، به سختی می توان به یک کشور موفق و پایدار متشکل از دو نهاد «کمابیش مساوی اما از نظر جغرافیایی مجزا» فکر کرد. از سال 1947 تا 1971، پاکستان شامل سرزمینی بود که ما اکنون به عنوان پاکستان و بنگلادش مدرن می شناسیم (بنگال شرقی 1947-55، پاکستان شرقی 1955-71)، اما این ترتیب کمتر از 25 سال پس از یک جنگ خونین برای استقلال از هم پاشید و میلیون ها غیرنظامی کشته شدند.
در مرحله بعد اگر این گسست جغرافیایی را هم بپذیریم، خود کرانه باختری یک واحد همگن نیست. این منطقه در سال 1967 توسط اسرائیل تصرف شد و دولت فلسطین، در زمان محمود عباس، رئیس جمهور 88 ساله - که اکنون در نوزدهمین سال از دوره چهار ساله ریاست جمهوری خود است - تنها حدود دو سوم کرانه باختری را در اختیار دارد. صدها منطقه انفرادی حدود 400000 نفر از جمعیت را مهاجران یهودی تشکیل می دهند.
واقعیت بیرحمانه این است که در هر یک از بخشهای کشور فعلی فلسطین، حکومت محدودی وجود دارد و در حالی که میتوان دیدگاههای متفاوتی در مورد دلایل آن داشت، هیچ دولت منسجم و یکپارچهای وجود ندارد تا در صورت به رسمیت شناختن بینالمللی کنترل را به دست بگیرد. حماس از سال 2007 نوار غزه را تحت کنترل دارد، در حالی که فتح، بزرگترین جناح سازمان آزادیبخش فلسطین، در کرانه باختری تسلط دارد و این دو رقیب سرسختی هستند که رابطه پرتنشی را با هم تجربه می کنند.
تعدادی از عوامل پیچیده دیگر نیز وجود دارد. اقتصاد غزه که همیشه درهم و برهم بوده، پس از تهاجم اسرائیل ویران شده است. فساد در هر دو بخش از دولت فلسطین رایج است. نقض حقوق بشر گسترده است. بدهی ملی بیش از 8 میلیارد دلار، حدود یک پنجم تولید ناخالص داخلی وجود دارد. جمعیت «پناهنده» 5.9 میلیون نفری وجود دارد که برخی از آنها در اردن، لبنان و سوریه زندگی می کنند و تشکیلات خودگردان ملی فلسطین بر حق بازگشت همه آنها تاکید دارد.
حمایت از «راه حل دو دولتی» برای پایان دادن به درگیری بین اسرائیل و فلسطینی ها به عنوان یک شعار خوب است. اما واقعیت این است که این اتفاق نمی تواند به زودی رخ دهد. اجرای این طرح آهسته و پرهزینه خواهد بود و نیاز به سرمایه گذاری خارجی هنگفت دارد و اصلاً مشخص نیست که آیا یک سیاست حتی در درازمدت جواب می دهد یا خیر.
گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد ایالات متحده «امیدوار» است که حماس شرایط جدید آتشبس پیشنهادی اسرائیل را بپذیرد، که اولین گام در مسیری طولانی خواهد بود.
ما می توانیم برخی از عناصر ضروری در این مرحله را بپذیریم:
-اسرائیل باید به طور منطقی بتواند احساس کند که امنیت آن تضمین شده است.
-نمایندگان فلسطین باید متقاعد شوند که روندی وجود دارد که می تواند به حاکمیت پایدار فلسطین منجر شود.
-حماس در شکل کنونی اش نمی تواند بخشی از معماری پس از جنگ باشد.
-فلسطینی ها به تعهدات واقعی و جدی سایر کشورهای عربی نیاز خواهند داشت.
-راه حل دو کشوری باید از یک فکر ایده آل گرایانه خارج شده و و الهام بخش روشی عملی برای تغییر وضعیت شود.