استراتژی مهار، ایالات متحده را قادر ساخته تا روسیه را در اروپا باز دارد و در عین حال منابع بیشتری را برای بازدارندگی چین در آسیا اختصاص دهد.
به گزارش جماران؛ حمله روسیه به اوکراین، واشنگتن را وادار کرد تا در مفروضات اساسی خود در قبال مسکو تجدید نظر کند. همه روسای جمهور ایالات متحده از بیل کلینتون تا جو بایدن به دنبال درجاتی از تعامل با روسیه بودند. در اواخر سال 2021، بایدن ابراز امیدواری کرد که روسیه و ایالات متحده بتوانند به «یک رابطه باثبات و قابل پیش بینی» دست یابند. اما حرکت ماشین جنگی روسیه به سمت اوکراین این ارزیابی را به شدت تغییر داد.
امروز مشخص است که دو کشور تا سالهای آینده متخاصم باقی خواهند ماند. کرملین مایل است برای پیشبرد برنامه ژئوپلیتیک خود ریسکهای بزرگی را متحمل شود و مقابله با روسیه برای آمریکا مستلزم یک استراتژی بلندمدت است، استراتژی که بازتاب مهاری باشد، که ایالات متحده را در طول جنگ سرد هدایت کرد، همان سیاستی که جان اف کندی آن را «مبارزه طولانی و گرگ و میش» علیه اتحاد جماهیر شوروی خواند و پیش از وی جورج کنان، این سیاست را طرح ریزی کرد.
کنان چه گفت؟
77 سال پیش، جورج کنان؛ دیپلمات معروف آمریکایی که در سفارت ایالات متحده در مسکو مشغول به کار بود، برای اولین در یک تلگراف طولانی با نام مستعار «ایکس» مهار شوروی را به عنوان استراتژی سیاسی ایالات متحده توصیه کرد و گفت: «کاربرد ماهرانه و هوشیارانه نیروی متقابل در یک سری نقاط جغرافیایی و استراتژیکِ دائما در حال تغییر، باید اولویت سیاست آمریکا در قبال شوروی قرار گیرد.» هدف از این طرح، اجتناب از درگیری مستقیم با اتحاد جماهیر شوروی و در عین حال توقف گسترش شوروی بود.
اما امروز جغرافیای مهار نیز متفاوت است. دیدگاه کنان از مهار عمدتا بر اروپا متمرکز بود و امروز اوراسیا در مرکزیت بیشتری قرار دارد.
استراتژی جدید مهار جدید، بر این فرض استوار است که روسیه به تلاش برای تسلط بر اوکراین ادامه خواهد داد. این استراتژی به متحدان ناتو و اوکراین نشان میدهد که ایالات متحده همچنان به امنیت اروپا متعهد است و دفاع از اوکراین برای ثبات اروپا و جلوگیری از گسترش قدرت روسیه در سطح جهانی، بسیار مهم است. مهار روسیه در اوکراین به معنای نزدیک نگه داشتن خط تماس تا حد امکان به مرز روسیه است و واشنگتن را قادر میسازد تا مسکو را بدون خطر درگیری مستقیم بین دو قدرت هستهای کنترل کند.
در دهه 70 میلادی هنری کیسینجر؛ وزیر خارجه دولت نیکسون، زمینه آغاز روابط با جمهوری خلق چین را فراهم کرد و بنای سیاست ملقب به پینگ پنگ را نهاد. در این استراتژی، ایالات متحده برای تضعیف نفوذ شوروی روابط خود با حکومت مائو را گسترش داد و چین کمونیست نیز که از قدرت همسایه شمالی خود هراس دارد از این سیاست استقبال کرد و یکی از ضد کمونیستترین دولتمردان تاریخ آمریکا (نیکسون) دستان مائو را به گرمی فشرد و درهای جهان غرب را به روی چین گشود. اما امروز نسخته مهار، نیازمند یک استراتژی جدید است.
نقشه جدید
مهار جنگ سرد هرگز یک سیاست واحد نبود. کنان بر ابزارهای سیاسی و کاربرد محدود «نیروی متقابل» تاکید داشت. دیگر استراتژیستهای جنگ سرد نسخه نظامیتر را تبلیغ میکردند. پل نیتزه؛ جانشین کنان به عنوان مدیر دفتر برنامهریزی سیاست وزارت امور خارجه، خواستار «توسعه سریع قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان آزاد» شد. نیتزه طرفدار مداخله نظامی علیه شورشهای تحت حمایت شوروی در آنچه در آن زمان جهان سوم نامیده میشد، بود و تا آنجا که ایالات متحده توانست این سیاست را به اجرا درآورد.
سیاست جدید مهار، دقیقا مانند قرن بیستم نخواهد بود. جغرافیا مهمترین تفاوت را نشان میدهد. در حالی که خطوط گسل جنگ سرد در آلمان بود، نقاط شعلهور درگیری امروز با روسیه در اوکراین و سایر کشورهای پس از فروپاشی شوروی در حاشیه غربی روسیه است. ارمنستان، آذربایجان، گرجستان، مولداوی و اوکراین احتمالا به سطوح مختلفی از ادغام با نهادهای غربی دست مییابند، اما همچنان محل مناقشه خواهند بود.
بدون شکاف ایدئولوژیک شدید جنگ سرد، کشورهای دیگر مناطق در حاشیه باقی خواهند ماند. قدرتهای مهم منطقهای مانند هند و آفریقای جنوبی خاطرات بدی از استعمار غرب دارند و درخواست غرب از مبارزه اخلاقی را ریاکارانه میدانند. آنها نمیخواهند اقتصاد خود را با اعمال تحریمها یا شرکت در درگیریهایی که اولویت خود نمیدانند، تهدید کنند. به همین دلیل، ایالات متحده با نفوذ روسیه در خارج از اروپا در درجه اول از طریق کمکهای تجاری و سرمایهگذاری به جای مداخله نظامی در رقابت است.
تعادل تهدیدها
در قرن بیست و یکم، ایالات متحده نمیتواند، سیاست خارجی و امنیتی خود را صرفا حول محور مبارزه با مسکو جهت دهد. هر راهبردی برای مهار روسیه باید تعهدات منابع در قبال هند و اقیانوس آرام و تاثیر سیاست ایالات متحده بر روابط چین و روسیه را در نظر داشته باشد. این واقعیت پیچیده مستلزم آن است که متحدان ایالات متحده، به ویژه در اروپا، سهم بیشتری از مهار روسیه را بر عهده بگیرند. برای همین دلیل، ترامپ در دوران ریاست جمهوری خود به متحدان آمریکا در ناتو گفت: «من به ناتو متعهد هستم اما به شرایط موجود، خیر!»
اما امروز اروپا مقاومت سیاسی و اقتصادی خود را در برابر تجاوز روسیه نشان داده است. با این حال، از نظر نظامی، این قاره همچنان به ایالات متحده وابسته است. با این حال رشد هزینههای دفاعی اروپا از زمان تهاجم روسیه به اوکراین چشمگیر بوده است. در سال 2023، 11 عضو ناتو به هدف هزینههای ناتو دست یافتند و حداقل دو درصد از تولید ناخالص داخلی خود را به دفاع ملی اختصاص دادند که این رقم در سال 2022 تنها برای هفت کشور بود.
اروپا نیز در تلاش است تا مشکل هماهنگی امنیت قارهای خود را حل کند، با این حال هنوز ایالات متحده بیش از 25 ارتش را در اروپا هماهنگ میکند. در حالی که تلاش میکند کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا را به سمتی سوق دهد که این نقش را بر عهده گرفته و یک ستون قارهای قوی در ناتو ایجاد کنند. هدف آمریکا این است که کشورهای اروپایی حداقل 50 درصد از بودجه نظامی، نیروها و مواد لازم را برای پاسخگویی به یک حادثه احتمالی بر اساس ماده پنج ناتو فراهم کنند.
حمایت ژاپن و کره جنوبی از اوکراین در مقابل همسایگان تجدیدنظر طلب
تهاجم روسیه به اوکراین چالشهای واشنگتن را در صحنه اوراسیا در هم ادغام کرده است. ژاپن، کره جنوبی و تایوان همگی سهم مهمی در مبارزه اوکراین دارند. در مقابل، چین یکی از مهمترین حامیان دیپلماتیک جنگ روسیه است. پکن سخنان مسکو در مورد گسترش ناتو را به عنوان محرک اصلی درگیری منعکس میکند. این کشور همچنین تجهیزات ناوبری، قطعات جتهای جنگنده و هواپیماهای بدون سرنشین را برای روسیه فراهم کرده است، با این حال پکن در تلاش است تا خود را به عنوان یک واسطه بالقوه معرفی کند و از ارائه کمکهای نظامی مرگبار به کرملین خودداری کرده است.
ژاپن، کره جنوبی و دیگر قدرتهای آسیایی که با تهدیدات همسایگان تجدیدنظرطلب مواجه هستند، حاکمیت اوکراین را به موضوع منافع ملی خود مرتبط میدانند و کمکهای بشردوستانه و کمکهای نظامی غیر مرگبار مانند کلاه ایمنی و جلیقه های ضد گلوله را برای اوکراین تولید میکنند.
روسیه را مهار کن و به سراغ چین برو!
ائتلاف امنیتی غرب در رویارویی با چین و روسیه جدی است. حتی اگر روسیه تهدید اصلی نظم بین المللی باقی بماند، ایالات متحده تمرکز خود را بر چین در دهههای آینده افزایش میدهد. همین چند روز پیش ترامپ که به عنوان نامزد رسمی و نهایی جمهوری خواهان تایید شد، گفت: «رییس جمهور آمریکا، چین است.» این گفته ترامپ نشان از جنگ سرد ایالات متحده با چین در کنار مهار روسیه توسط غرب دارد. از طرف دیگر این گفته نشان از تجدید نظر ترامپ در قیاس با دوره قبلی ریاست جمهوری وی دارد.
استراتژی مهار، ایالات متحده را قادر ساخته تا روسیه را در اروپا باز دارد و در عین حال منابع بیشتری را برای بازدارندگی چین در آسیا اختصاص دهد.
امروز پوتین به روشنی متوجه این مسئله شده که جنگ بی دلیل وی در اوکراین، یک تله برای روسیه بود. حمایت مستمر واشنگتن از اوکراین مانع از جاه طلبیهای نظامی روسیه میشود و پتانسیل آن برای حمایت از حمله چین به تایوان را در آینده کمرنگ میکند.
از طرف دیگر، جنگ در اوکراین مسکو و پکن را بیش از هر زمان دیگری از زمان استالین و مائو تا کنون، متحد کرده است. بایدن یا جانشین وی نمیتوانند مانند ریچارد نیکسون، پس از سفرش به چین در سال 1972، پکن را از مسکو دور کنند.
با این حال، ایالات متحده و متحدانش اهرمهای فشار متنوعی در مقابل با چین دارند. در حالی که تجارت چین و روسیه در سال 2023 حدود 240 میلیارد دلار بود، تجارت چین با اتحادیه اروپا حدود 800 میلیارد دلار و تجارت چین با ایالات متحده بیش از 660 میلیارد دلار بود. چین در روابط اقتصادی خود با ایالات متحده و اتحادیه اروپا بیشتر از روسیه در خطر است. اتحادیه اروپا از روابط اقتصادی خود استفاده کرده است و شرکتهای چینی مظنون به تامین مواد به روسیه را در لیست سیاه قرار داده است که ممکن است در بلند مدت حمایت پکن از روسیه را محدود کند.
درس های جنگ سرد
در بیشتر دوران جنگ سرد، یک نسخه بیش از حد نظامی مهار در آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین و خاورمیانه نتیجه معکوس داشت. ایالات متحده در جنگهای داخلی، مداخله نظامی کرد و با شرکای ضدکمونیستی مانند شاه ایران و رییس جمهور اندونزی همکاری کرد. روسیه امروزی از این رنجشها برای دامن زدن به احساسات ضدآمریکایی و پنهان کردن گذشته خود به عنوان یک قدرت امپریالیستی استفاده میکند.
اما به نظر میرسد، ایالات متحده امروز، از تجربیات جنگ سرد درسهای بیشتری نسبت به روسیه گرفته است. در حوزه جنگ نرم و قدرت نرم روسیه به راحتی در بیرون از مرزهای خود بازی را با اختلاف بالایی به غرب واگذار کرده است.
غرب به رهبری ایالات متحده به خوبی در بازی جنگ نرم روسیه را شکست داد و جریان رسانههای جهانی را به سمت حمایت از اوکراین هدایت کرد. غرب به خوبی چهره امپریالیستی و توسعه طابانهای از روسیه را به تصویر کشید و روسیه را در مرزهای فرهنگی و داخلی خود منزوی کرد.
ترسیم چهره اوکراین به عنوان یک کشور مستقل و با ملیت مجزا از فرهنگ روسی-اسلاوی و همچنین تهدید روسیه به عنوان کشوری امپریالیستی و جنگ طلب که هر زمانی را مناسب ببیند به سمت مرزهای همسایگان خود حرکت کرده و آنها را اشغال میکند، جامعه جهانی را بسیار آسانتر از دوران جنگ سرد با غرب به ویژه ایالات متحده، هم دل کرد.
مهار و سرنوشت اوکراین
امنیت اروپا به سرنوشت اوکراین بستگی دارد. اگر مسکو بفهمد که جنگش یک بن بست است، میتواند مجبور شود عقب نشینی کند. اما حتی اگر اوکراین به پیروزی در میدان نبرد دست پیدا نکند، این کشور از نظر نظامی و سیاسی با غرب و اروپا ادغام شده است.
استراتژی مهار جدید به پیروزی اوکراین بستگی ندارد. بلکه به تضعیف روسیه باز میگردد. با این حال، این استراتژی باید پیروزی اوکراین را به عنوان یک هدف بلند مدت حفظ کند و کرملین را مجبور سازد با عواقب یک جنگ تجاوزکارانه ناموفق (مانند تجربه شوروی در افغانستان) دست و پنجه نرم کند.
همچنین استراتژی مهار روسیه، آمریکا را قادر ساخته تا در زمان جنگ و عدم تمرکز روسیه بر مناطق اطراف خود، همسایگان این کسور به ویژه ارمنستان، گرجستان و مولداوی را بیشتر با خود همراه کند.
جنگ در اوکراین تا حد قابل توجهی روسیه را از غرب جدا کرده است، اما هنوز پیوندهای مهمی وجود دارد که در خدمت اهداف کرملین هستند. اگرچه تحریمها هزینههای واقعی را بر اقتصاد روسیه تحمیل کرده است، اما مسکو خود را تطبیق داده و به یک اقتصاد جنگی تبدیل شده که از طریق منابع عظیم انرژی، بهویژه نفت پشتیبانی میشود.
در نهایت، همانگونه که کنان در دهه 1940 اذعان کرد: «واشنگتن باید تا زمانی که لازم است به سیاست مهار خود متعهد باشد.»، استراتژی ایالات متحده در قبال روسیه، به خوبی آمریکا را از خطر درگیری مستقیم دور نگاه داشته و روسیه را در مهار شدهترین حالت ممکن قرار داده است. پیوستن رسمی سوئد به ناتو در روزهای اخیر بعد از الحال فنلاند به این پیمان در سال گذشته به خوبی نشان از سیاست مهار روسیه دارد.