پایگاه خبری جماران: مواضع و تحرکات دیپلماتیک روسیه از زمان عملیات 7 اکتبر به این سو، به ویژه مواضع این کشور در خصوص تمامیت ارضی ایران و مسأله فلسطین، گمانهزنیهای زیادی را ایجاد کرده است. در این خصوص با محمود شوری، تحلیلگر مسائل بینالملل و معاون اندیشکده ایران و اوراسیا (ایراس) به گفتوگو نشستهایم.
او معتقد است اگر بخواهیم روابط روسیه با ایران و کشورهای عربی را در کفه ترازو قرار دهیم، متأسفانه باید گفت رابطه با ایران ارزش استراتژیک زیادی برای روسیه ایجاد نمیکند.
این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
روسیه در ماههای اخیر مواضعی اتخاذ کرده است که نشانگر عدم توجه به تمامیت ارضی ایران بود. ریشه و علت این نوع موضعگیریها از سوی مسکو را چه میدانید؟
سیاست خارجی روسیه و نوع رابطه روسیه با سایر کشورها بر اساس منافعی که روسیه از این روابط دارد تعریف میشود. روسیه برآورد استراتژیک خود را بر مبنای اینکه کشورهای دیگر چگونه میتوانند در موازنه قدرت به نفع روسیه ایفای نقش کنند، تعریف میکند. این مسأله تا حدود زیادی به قدرت و توان بازیگری کشورهای دیگر ارتباط پیدا میکند.
از سوی دیگر، با توجه به شرایطی که روسیه در آن قرار دارد، میتوان گفت حداقل در حالی که روسیه در یک تنگنای استراتژیک قرار گرفته و دچار چالشهای سختی در روابط خود با غرب است، ما نمیتوانیم از موضوعاتی مثل تعهدات استراتژیک یا اخلاقیات در سیاست خارجی روسیه صحبت کنیم. به همین دلیل، برای روسیه الان مهمترین پرسش در زمینه سیاست خارجی این است که کدام کشور میتواند منفعت بیشتری را به روسیه برساند. این یک بخش مهم موضوع بوده و در نوع روابط روسیه با کشورهای عربی این مسأله بروز قابل توجهی داشته است.
ما نگاهمان به روابط با روسیه، نگاهی درازمدت است. به این معنا که هم نگاهی به آینده داریم و تلاش میکنیم آیندهای را در همکاریها با روسیه تعریف کنیم و هم نگاهی به گذشته داریم و مجموعه روابطی را که طی چند دهه گذشته با روسها داشتیم در نظر میگیریم. روسها اما چنین نگاهی ندارند؛ آنها بیشتر در لحظه به روابط نگاه میکنند و رابطهها را بر اساس منفعتی که در لحظه برای آنها دارد، تقسیمبندی میکنند.
در شرایط موجود نیاز روسیه به کشورهای عربی یک نیاز جدی است. روسها برای این که بتوانند خود را از انزوا خارج کنند، تحریمها را دور بزنند و در بازارهای انرژی نقشآفرینی موثرتری داشته باشند نیاز دارند تا روابط خود را با کشورهای عربی بهبود بخشند. در چنین وضعیتی، روسیه سیاست خارجی خود را بر مبنای این که چگونه میتواند روابط با کشورهای عربی را تقویت کند و تعامل بهتری با آنها داشته باشد، تنظیم میکند.
اگر بخواهیم روابط روسیه با ایران و کشورهای عربی را در کفه ترازو قرار دهیم، متأسفانه باید گفت رابطه با ایران ارزش استراتژیک زیادی برای روسیه ایجاد نمیکند. توجه کنید این نکته را درباره روابط دو کشور در شرایطی عنوان میکنم که روسیه تحت تحریمهای غرب قرار دارد چرا که در این شرایط یک ایران تحت تحریم خیلی نمیتواند کمک قابل توجهی به روسیه داشته باشد و ارزش استراتژیکی برای روسیه ایجاد کند. ظرفیتهای اقتصادی ایران هم به گونهای نیست که در دور زدن تحریمها یا حل مشکلات تحریمی روسها نقش قابل توجه ایفا کند. همین موضوعات سبب میشود زمانی که روسها رابطه با ایران و رابطه با کشورهای عربی را در دو کفه ترازو قرار میدهند، به این نتیجه میرسند که باید نگاهشان را به کشورهای عربی نزدیکتر کنند و امتیازاتی به آنها بدهند که متقاعد به همکاری بیشتر با روسیه شوند.
به باور من، این بحثهای اخیر را باید در این چارچوب تحلیل کرد. نگاه تاریخی، تحلیل درستی در این خصوص به ما نمیدهد.
شما به انزوای روسیه در پی جنگ اوکراین اشاره کردید. آیا جنگ اخیر غزه و زیر سوال رفتن استدلالهای اخلاقی غرب در مخالفت با اشغالگری نزد افکار عمومی، فرصتی برای خروج از این انزوا برای مسکو نبود؟
به رغم بحثهایی که در این خصوص مطرح میشود و گفته میشود جنگ غزه به روسیه کمک کرد تا اهداف خود را در اوکراین پیش ببرد، من خیلی این مسأله را موثر نمیدانم. واقعیت این است که هر چند افکار عمومی تا حدی حساسیت کمتری نسبت به جنگ اوکراین پیدا کرد، اما مسأله روسیه با غرب فقط افکار عمومی نیست. بله؛ طبیعتا بخشی از فشارهای افکار عمومی علیه روسیه، در پی اتفاقاتی که در غزه رخ داد کاسته شد، ولی روسیه طی دو سال گذشته توانسته بود این فشارها را مدیریت کند و امروز مسأله افکار عمومی چالش قابل توجهی برای روسیه نیست. مسکو تلاش کرد از منافذ به وجود آمده در پی جنگ غزه استفاده کند و بازتعریفی در روابط خود با اعراب و اسرائیل داشته باشد، اما باید توجه کرد مسأله دولتهای غربی با روسیه همچنان باقی است. از همین رو نباید ارزشگذاری زیادی برای این موضوع در سیاست خارجی روسیه قائل شد.
روسیه در ابتدای جنگ میزبان رهبران حماس بود و تلاشهایی را برای میانجیگری صورت داد، اما این تلاشها ادامه پیدا نکرد. چرا روسیه به تلاش برای آتشبس و صلح ادامه نداد؟
روسیه مثل همیشه تلاش داشته در ارتباط با مسائل خاورمیانه سیاست کار کردن با همه طرفها را دنبال کند. در این موضوع هم کوشید که هم با حماس و فلسطینیها ارتباط بگیرد و هم با طرف اسرائیلی گفتوگو داشته باشد. به نظر میرسد آنها پس از گذشت مدت زمان کوتاهی متوجه شدند که شدت و عمق فاجعهای که در غزه رخ میدهد کار را به جایی رسانده که مسکو خیلی کار خاصی نمیتواند در این زمینه انجام دهد.
از سوی دیگر، آنها دلایل زیادی برای تلاش در خصوص خواباندن آتش جنگ نداشتند. اقدام اولیه روسها بیشتر نوعی ژست سیاسی بود که خیلی موفق هم نبود.
موضعگیریهای ابتدایی روسیه از جمله محکوم کردن کشتار غیرنظامیان و انتقاد از اسرائیل با مواضع کنونی روسها از جمله تشبیه عملیات اسرائیل در غزه به آنچه «نازیزدایی» در اوکراین خوانده میشود متفاوت است. این تغییر موضع چه دلایلی دارد؟
به باور من تغییر قابل توجهی رخ نداده است. هم آن مواضع اولیه روسها و هم صحبتهای اخیر آقای لاوروف موضوعاتی هستند که بارها در اظهارات رهبران روسیه مطرح شده است. روسیه همیشه از یک سو بحث حمله به اسرائیل از سوی فلسطینیها را محکوم میکرد و در عین حال حق فلسطینیها برای داشتن دولت مستقل را نیز به رسمیت میشناخت. بعد از رویداد 7 اکتبر نیز روسها بلافاصله حمله حماس را به عنوان یک «اقدام تروریستی» توصیف کرده و آن را محکوم کردند. در ادامه نیز اشاره کردند که نوع واکنش اسرائیل غیرقابل قبول است. یعنی همان مواضعی بود که در رویدادهای مشابه از سوی رهبران روسیه شاهد بودیم. در مورد صحبتهای آقای لاوروف نیز باید گفت این صحبتها انعکاس دقیقی نداشت. تلاش او در این سخنان این بود که رهبران اسرائیل را مجاب کند دست از انتقاد از روسیه بردارند.
در ایران، به ویژه پس از جنگ اوکراین برخی افراد و کارشناسان صحنه سیاست خارجی را به گونهای تصویر میکنند که گویا تهران در تحولات جهانی در یک جبهه در کنار مسکو و پکن قرار دارد و در صورت بروز مشکلات جدی میتوان روی کمک این دو بازیگر حساب کرد. ارزیابی شما از این مسأله چیست؟
مقامهای کشور جایی به این صراحت ایران و روسیه و چین را در یک جبهه قرار ندادهاند. البته فحوای ذهنی بسیاری از تحلیلها، صحبتها و حداقل آرزوی برخی از سیاستمداران ما این بوده که ایران، روسیه و چین به عنوان کشورهای مخالف یکجانبهگرایی آمریکا در سطح بینالملل بتوانند سیاستهای هماهنگتری را دنبال کنند اما بعید به نظر میرسد مسئولان کشور اینقدر خوش خیال باشند که از چنین اتحادی صحبت کنند.
با این حال این موضوع، شاید اگر به موقعیتهای روابط بینالملل نگاه کنیم، نه روسیه و نه چین علاقهای به شکلگیری چنین اتحادی ندارند. در خصوص چینیها، آنها دلایل بسیار روشنی دارند و حتی در ارتباط با روسیه نیز بسیار محتاط عمل میکنند تا روسیه و چین از سوی غرب در یک جبهه تعریف نشوند. در مورد روسیه هم، همانطور که عنوان کردم این کشور به کشورها بر اساس نفعی که دارند بر اساس شرایط خاص زمانی نگاه میکند.
در حال حاضر ایران، جز اینکه بخشی از بار روانی جنگ در اوکراین را به دوش بکشد آورده چندانی برای روسیه نداشته است. شما میبینید روسیه از این که ایران به عنوان شریک دیده شود یا دیگران از ایران به عنوان شریک نام ببرند، بدش نمیآید. از طرف دیگر، روسیه نمیخواهد با پیوند خوردن بیشتر با ایران، روابط خود با بازیگرانی را که در تعارض با ایران هستند دچار مشکل کند.