پایگاه خبری جماران: در شرایطی که روز به روز بر حجم تنشها و تحولاتی که احتمال بروز درگیری نظامی در منطقه را بالا میبرد، افزوده میشود، قاسم محبعلی مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت امور خارجه به «جماران» میگوید تصور یمنیها این است که غربیها وارد جنگ بیثمر و پرهزینهای جدید در منطقه نخواهند شد.
او معتقد است نیز با همان مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند که فلسطینیها برای دهههاست با آن مواجه هستند. آنها هم نادیده گرفته شدهاند، از سوی بخش بزرگی از جامعه بینالمللی به رسمیت شناخته نمیشوند و جهان توجهی به ظلمی که به آنها روا داشته شده توجهی نشان نمیدهد، به این ترتیب میکوشند توجهها را به سوی خود جلب کنند.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
یمن از معدود کشورهای اسلامی است که واکنش جدی به اقدامات و جنایتهای اسرائیل در غزه نشان داده است. آیا اقدامات یمنیها مبنایی ایدئولوژیک دارد یا آنها اهداف عملگرایانهتری را در منطقه دنبال میکنند؟
اگر مواضع خود آنها را معیار قرار دهیم، یمنیها اعلام کردهاند در همبستگی با حماس و مردم غزه و برای رفع محاصره و آزاد شدن ارسال کمکها به این مردم این اقدامات را انجام میدهند. اما در پاسخ به این سوال که آیا اهداف دیگری هم در پس ذهن یمنیها وجود دارد میتوان گفت آنها نیز با همان مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند که فلسطینیها برای دهههاست با آن مواجه هستند. آنها هم نادیده گرفته شدهاند، از سوی بخش بزرگی از جامعه بینالمللی به رسمیت شناخته نمیشوند و جهان توجهی به ظلمی که به آنها روا داشته شده توجهی نشان نمیدهد. به این ترتیب میکوشند توجهها را به سوی خود جلب کنند.
تحرکات یمن در راستای حمایت از فلسطین ریسک بالایی دارد و ممکن است با واکنش نظامی آمریکا و برخی متحدان غربیاش مواجه شود. آیا فکر میکنید این هزینه احتمالی در محاسبات یمنیها لحاظ شده است؟
یمنیها در وضعیت خاصی زندگی میکنند. جغرافیای این منطقه حمله زمینی را ناممکن میسازد و عربستانیها یک بار این مسیر را تجربه کردهاند. بمباران بیوقفه هم نتوانسته یمنیها را تسلیم کند. شاید تصور یمنیها این است که غربیها وارد چنین جنگ بیثمر و پرهزینهای نخواهند شد. این احتمال وجود دارد که تصور آنها نیز درست باشد، اما به هر حال باید توجه کرد آزادی کشتیرانی و امنیت دریاها یک مسأله بینالمللی است و قدرتهای بزرگ خود را موظف میدانند امنیت منطقه را حفظ کرده و با ناقض امنیت برخورد کنند. در نتیجه طبیعی است که شاهد برخی واکنشها به یمن خواهیم بود.
چرا موضع یمن، موضعی تقریبا یگانه در میان کشورهای اسلامی است و سایر کشورها و بازیگران واکنش متفاوتی دارند؟ حتی حزبالله لبنان را نیز میتوان در این راستا مثال زد.
اعراب تا سال 1967 گمان میکردند که از طریق نظامی میتوانند اسرائیل را شکست دهند و مسأله را حل و فصل کنند اما آنها به این مسأله بیتوجه بودند که پشتیبانهای اسرائیل از جمله قدرتهای غربی چنین اجازهای را به اعراب نخواهند داد. پس از سال 67 وضعیت به گونهای دیگر تغییر کرد. در جنگ 1973 اعراب برای آزادسازی سرزمینهای اشغال شده خود جنگیدند و پس از این جنگ تصور جنگی دیگر با اسرائیل در میان اعراب به طور کامل از بین رفت. مسأله فلسطین تا آن زمان یک مسأله عربی بود و کشورهای اسلامی دیگر مسأله بیتالمقدس را مسأله خود میدانستند. زمانی که اعراب، جنگ با اسرائیل را از دستور کار خارج کردند و صلح را در دستور کار خود قرار دادند و بعد در کمپ دیوید از طریق صلح مصر توانست دستاوردهایی داشته باشد، کشورهای اسلامی هم رویکرد نسبتا متفاوتی نسبت به گذشته در پیش گرفتند و دنبالهرو اعراب شدند. این البته شامل ایران نمیشود که هنوز در تصورات ما قبل دهه 60 میلادی باقی مانده و سیاستهایی مشابه سیاستهای شکست خورده جمال عبدالناصر را در پیش گرفته است.
باقی کشورهای اسلامی دنبالهرو اعراب هستند. نگاهی به تحولات نشان میدهد، حتی افکار عمومی کشورهای بزرگ اسلامی مثل بنگلادش و پاکستان نیز دیگر مانند گذشته نسبت به مسأله فلسطین حساس نیستند. این شرایط نوینی است و دستور کار اعراب به رغم گذشت بیش از 70 روز از جنگ همچنان صلح و آتشبس است.
با فشارهای سیاسی جامعه بینالمللی علیه اسرائیل و به رغم اینکه ایالات متحده چندان حاضر به فشار آوردن به اسرائیل نیست. به باور شما فرجام جنگ اخیر در غزه چه خواهد شد؟
اعراب تلاش خود را انجام دادند. در شورای امنیت، مجمع عمومی و سایر نهادهای بینالمللی اقدامات قابل توجهی علیه اسرائیل صورت گرفت. اعراب در گذشته درک کردند که تنها بازیگری که میتواند مسأله فلسطین را تا حدی حل و فصل کند آمریکاست و در سطح پایینتر اروپاییها. تلاشهایی صورت گرفت، مرز رفح برای مدتی محدود باز شد و کمکهایی به مردم فلسطین رسید.
اما واقعیت این است که آمریکا و بیشتر کشورهای اروپایی سیاست تعریف شدهای در خصوص این جنگ دارند. آنها میخواهند توان نظامی حماس از بین برود، مسأله گروگانها حل شود و شرایط سیاسی جدیدی برای اداره غزه به وجود بیاید. در خصوص آینده اداره غزه اختلافات زیادی وجود دارد. اعراب و اروپاییها بیمیل نیستند که اداره غزه در کنترل تشکیلات خودگردان باشد و آمریکاییها هم با شروطی با این مسأله موافقند، اما اسرائیلیها این را نمیپذیرند. اسرائیل اصرار دارد خود آن منطقه را اداره کند یا وضعیتی را به وجود بیاورند که نیروهایی نظیر حماس امکان ظهور و بروز نداشته باشند. البته در اسرائیل هم اختلافاتی در این زمینه وجود دارد و همه بازیگران و جناحهای سیاسی با نتانیاهو هم نظر نیستند.
اینکه اسرائیل چقدر موفق شود، بستگی به شرایط زمینی دارد. از نظر نظامی، واقعیت این است که در منطقهای به وسعت غزه که منطقه بزرگی محسوب نمیشود، دفاع در برابر ارتشی که حمایتهای گسترده نظامی از سوی آمریکا دریافت میکند کار آسانی نیست اما در مقابل این هم یک واقعیت است که جنگ شهری و جنگ در کوچه پس کوچهها و اردوگاهها با تمرکز بالای جمعیت برای اسرائیل هم کار بسیار سختی است.
اسرائیل تلفات بسیار بالایی در این موقعیت خواهد داشت و عملا برقراری امنیت ممکن نخواهد بود. به علاوه اینکه مشکل هم حل نخواهد شد. اگر مسأله فلسطین با اشغال قابل حل بود تا امروز حل شده بود.
فلسطینیها باید میدانستند که واکنش اسرائیل بسیار تخریبکننده و نابودکننده است و احتمالا هم میدانستند. آنها با توجه به استیصالی که به آن دچار شده بودند و دنیا و حتی جهان عرب هم به مسأله فلسطین بیتفاوت شده بود، بر آن شدند که با اقدامی پر سر و صدا، موضوع فلسطین را بار دیگر به میز مذاکرات بازگردانند. در این زمینه هم موفق بودند، اما از نظر نظامی و در راستای این که بتوانند با اقدام نظامی، اسرائیل را وادار به امتیازدهی بکنند، فعلا چشمانداز روشنی وجود ندارد.