بر اساس قانون اساسی تغییر یافته، پوتین میتواند دو بار دیگر در سالهای 2024 و 2030 نامزد شود، به این معنی که تا سال 2036، یعنی زمانی که هشتاد و سه ساله است، میتواند حکومت کند.
به گزارش جماران؛ اگر پوتین هست، روسیه هم هست. اگر پوتین وجود ندارد، روسیه هم وجود ندارد. این صحبتهای ویاچسلاو ولودین؛ رییس فعلی پارلمان روسیه (دوما) و سیاستمدار رادیکال طرفدار پوتین اندکی پس از الحاق کریمه (2014) و در فضایی سرشار از شور و نشاط ملی طرفداران پوتین در روسیه بود. باید اعتراف کرد شور و شوق الحاق کریمه و حس ملی گرایانه رو ها بود که پوتین را به سمت چنین رژیمی سوق داد.
ولودین کمی جلوتر از زمان خود بود و در سال 2022، با آغاز تهاجم همه جانبه روسیه به خاک اوکراین بود که معنای صحبتهای وی (پوتین برابر با روسیه) آشکار شد. در وضعیت فعلی، اکثریت طرفدار پوتین از مدتها قبل به عنوان یک امر مسلم تلقی شده و کسانی که طرفدار جنگ هستند با نادیده گرفتن آن در زندگی روزمره از جنگ حمایت میکنند. در مورد اقلیت ضد پوتین، نیز شخصیتهای اپوزیسیون و جامعه مدنی به طور سیستماتیک بی اعتبار، تبعید و حذف شدهاند.
با این وجود، پوتین هنوز به انتخابات نیاز دارد تا به حکومت و جنگ پایان ناپذیر خود مشروعیت بخشد. بنابراین، در مارس 2024، او برای پنجمین بار از سال 2000 تاکنون نامزد ریاست جمهوری میشود و در نتیجه اصلاحات سال 2020، ممکن است آخرین بار نیز نباشد. بر اساس قانون اساسی تغییر یافته، پوتین میتواند دو بار دیگر در سالهای 2024 و 2030 نامزد شود، به این معنی که تا سال 2036، یعنی زمانی که هشتاد و سه ساله است، میتواند حکومت کند.
اما این بار، با جنگ در پسزمینه، قوانین جدیدی در بازی وجود دارد و پوتین بهتر از همه مردم روسیه را میشناسد. در ازای دور نگه داشتن بیشتر آنها از سنگر، اکثریت روسها به حمایت از وضعیت فعلی ادامه میدهند و انتخابات یا بهتر است بگوییم، تایید تودهای سیاستهای پوتین نشان میدهد، روسها تصور میکنند که میتوانند آرامش نسبی خود را با آنها بخرند.
میدان سیاسی روسیه به طور کامل از وجود رقبا پاک شده است و با توجه به فقدان آلترناتیو در مقابل پوتین، برخی از حامیان وفادار وی مانند رمضان قدیروف؛ رهبر چچن، لغو کامل انتخابات 2024 را به علت وضعیت جنگی پیشنهاد کردهاند.
اما پوتین حداقل در تئوری به انتخابات نیاز دارد. انتخابات بر تجدید مشروعیت او، راهی برای نشان دادن این موضوع است که اپوزیسیون تنها یک اقلیت کوچک باقی میماند و نمیتواند بر خلاف خواست غالب مردم روسیه باشد. علاوه بر این، با رای دادن به پوتین در سال 2024، روسها به جنگ او مشروعیت میبخشند. حتی اگر مرحله فعال آن جنگ، روزی به پایان برسد.
بنابراین، به جای انتخابات، مردم صرفا به تنها گزینه واقعی موجود رای مثبت میدهند. از نظر تئوری، این یک قرائت مشروع از دموکراسی ظاهری است. به عبارت دیگر، در غیاب هرگونه رقابت سیاسی، رژیم همه چیز دارد که از تحسین مجدد حاکمیتش به دست بیاورد و چیز کمی برای از دست دادن، ارائه دهد.
آراء پوتین تضمین شده است. برخی به دلیل احساسات نادرست به او رای خواهند داد، برخی در محل کار مجبور به انجام این کار هستند (وضعیت عمومی پارانویا در روسیه امروزی اینگونه است که مردم گاهی اوقات از برگه رای تکمیل شده خود عکس میگیرند تا در شرایطی که نیاز باشد رای خود را اثبات کنند)
بدیهی است که پوتین برای تحکیم روایت خود در مورد جنگ اظهار میکند: «این ما نبودیم که موجب آغاز جنگ شدیم» و روسیه توسط غرب مورد حمله قرار گرفت و در پاسخ، این جنگ برای آزادی روسیه و دیگر مردمانی که به بردگی غرب درآمده بودند، آغاز شد. همراه با این مسائل، یک سری استدلالها وجود دارد مبنی بر اینکه روسیه برای یک جهان چندقطبی منصفانهتر میجنگد.
جنوبِ جهان گریزگاه اقتصادی روسیه
در ذهن اکثر مردم، هیچ جایگزینی قابلی برای پوتین وجود ندارد، حتی اگر تصور کنند که او خیلی خوب نیست. پوتین مانند یک پادشاه قرون وسطایی یک شخصیت رسمی و یک شخصیت نمادین دارد.
اما جنگ ابعاد جدیدی به این آیین اضافه کرده است. در جریان جنگ اوکراین یک توافق نانوشته میان مردم روسیه و رهبرشان ایجاد شده است. ماهیت این رابطه این است که تا زمانی که دولت از کشاندن (بیشتر) مردم به جنگ خودداری کند، روسها اقتدار پوتین را زیر سوال نبرند.
بسیج نسبی در پاییز 2022 برای مدت کوتاهی وعدههای دولت را زیر سوال برد، اما از آن زمان تا امروز، مقامات تا حد زیادی مشکل را حل نموده و پوتین خود به طور انحصاری بر روی مسائل داخلی مانند رسیدگی به مشکلات اقتصادی و حمایت از هوش مصنوعی، برگزاری جلسات با دانشمندان جوان و کودکان با استعداد تمرکز کرده است. در نتیجه، در طول سال دوم جنگ، روحیه عمومی مردم حتی با وجود شایعاتی مبنی بر احتمال یک بسیج نظامی دیگر پس از انتخابات، بهتر از سال قبل است.
اما ابر تاریکی بر سر کرملین، به شکل نارضایتی آشکار از سوی خانوادههای مردانی که در اکتبر 2022 بسیج شده بودند، ظاهر شده است. این خانوادهها به دنبال پول نیستند، بلکه میخواهند مردان خود را به خانه بیاورند. آنها احساس بی عدالتی میکنند و دولت پاسخ قانعکنندهای برای این چالش ندارد. البته پوتین مدتهاست به اپوزیسیون لیبرال عادت کرده است، اما در اینجا او با نارضایتی پایگاه اجتماعی خود سروکار دارد.
با این حال، برای اکثریت جمعیت کافی است که دولت مرتبا سلامت اقتصادی و رشد درآمد کشور را تبلیغ کند و صرف این واقعیت که کشور دچار فروپاشی اقتصادی و اجتماعی نیست، برای نشان دادن تصوری از تجارت مطلوب روسیه کافی است. کرملین همچنین به طور مداوم «موفقیتهای سیاست خارجی روسیه» را برجسته جلوه میدهد. روسیه در رویارویی با غرب توسط برخی از کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین حمایت میشود. آنها فقط متحدان نیستند، بلکه کشورهایی هستند که روسیه برای آنها پرتوی از نور در تاریکی است. روسیه همچنین غلات خود را به سمت کشورهای حامی خود در آفریقا و همچنین برخی از اقمار سابق اتحاد جماهیر شوروی، هدایت میکند.
از دیدگاه غرب اما، بعید به نظر میرسد که این روایتها جامعه جهانی را متقاعد کند. مطمئنا روسها باید نسبت به انزوای فزاینده و مشکلات اقتصادی و فداکاری روزافزون مردان جوان خود در جبهه حساس باشند. همچنین باید بدانند که پیامدهای اصلی تحریمهای بینالمللی سالها بعد به شکل جدی خود را نشان میدهد.
اما رژیم پوتین بر اساس حمایت فعال ساخته نشده است. تنها چیزی که نیاز است پذیرش روایت پوتین است. بر اساس نظرسنجیهای مرکز مستقل «لوادا»، کمتر از نیمی از پاسخدهندگان روسی میگویند که اخبار جنگ را از نزدیک دنبال میکنند. اما به طور متوسط، حمایت آنها از ارتش همچنان در جایگاه بالایی قرار دارد؛ حدود 75 درصد از پاسخ دهندگان از اقدامات نیروهای مسلح حمایت میکنند، از جمله 45 درصد که ابراز «حمایت قاطع» میکنند و اکثر کسانی که از حل و فصل حمایت میکنند مایلند در ازای آن چیزی به دست آورند: روسیه باید سرزمین های جدید را که فتح کرده یا به مسکو بازگردانده، حفظ کند.
بازگشت به الگوی اتحاد جماهیر شوروی
پوتین با تغییر ساختار جنگ در اوکراین به یک جنگ چند بعدی علیه غرب، هیچ فوریتی برای صحبت در مورد پایان بازی ندارد. از این نظر، اهداف پوتین برای جنگ دیگر محدود به بازگرداندن اوکراین به روسیه نیست، بلکه اکنون آنچه را که به یک مسابقه مجدد وجودی با غرب تبدیل شده است، در بر میگیرد، که در آن جنگ اوکراین بخشی از یک برخورد طولانی و تاریخی مهم تمدنها است.
همانطور که «الکسی دو توکویل» در نیمه قرن 19 میلادی گفت: «سرنوشت و ایمان، ملتهای روسیه و آمریکا را به دو رقیب تاریخی تبدیل میکند.» پوتین خود را تکمیل کننده ماموریتی میداند که پیشینیان تاریخی خود آغاز کرده بودند، زیرا همیشه مجبور بودند با تجاوزات غرب در مبارزه باشند.
به تعبیر پوتین، حتی یوغ تاتارهای مغول و دو قرن انقیاد روسیه که پس از تهاجم باتوخان، نوه چنگیزخان، در سال 1237 رخ داد به اندازه نفوذ غرب و حملات غرب مضر نبود و از آنجایی که اکنون این یک رویارویی بی پایان است، جدول زمانی «پیروزی» لزوما فراتر از دهه آینده خواهد بود.
عموم روسها پذیرای ایدههایی در مورد عظمت تاریخی کشور هستند و غرور عمومی امروز، گذشتهِ باشکوه کشور است. روسها به تاریخ امپراتوری خود، به ویژه تاریخ اتحاد جماهیر شوروی، توجه ویژهای دارند. در عین حال، با کمک اقدامات پوتین، سرکوبهای استالین از نظر دور شده است و یا گاهی اوقات به عنوان امری اجتناب ناپذیر و حتی مثبت در نظر گرفته میشود. سیاستهای استالین منجر به مرگ بیش از 10 میلیون نفر از مردم شوروی بود، با این حال امروز در فاصله کمی از مقبره لنین، شاخههای تازهِ گل بر روی مقبره استالین را میتوان ملاحظه نمود. در میان دستاوردهای شوروی که امروزه روسها بیش از همه به یاد دارند، بزرگترین پیروزی شوروی در جنگ بزرگ میهنی بود، جنگی که استالین فرماندهی آن را بر عهده داشت.
بر این اساس، پوتین به طور مستمر و دائما حمله نظامی روسیه علیه اوکراین را با جنگ علیه آلمان نازی مقایسه میکند. پوتین در سخنرانی رژه روز پیروزی 9 مه امسال گفت: غرب در تلاش است تا پیروزی تاریخی روسیه را معکوس کند. وی گفت: «هدف آنها دستیابی به فروپاشی و ویرانی کشور ما و محو نتایج ما در جنگ جهانی دوم است.»
تداوم پوتین!
پوتین برای حفظ جهان بینی خود به یک مدل اقتصادی نیاز دارد. کرملین در عمل هر چیز غربی را از طریق وابستگی جدید به چین حذف کرده است. با این حال، فناوری هم بدویتر و هم گرانتر میشود، که طبیعتا بار را بر دوش مصرفکننده نهایی میگذارد.
رژیم تمام تلاش خود را میکند تا این تصور را حفظ کند که زندگی با روال عادی خود ادامه دارد. به طور رسمی، در سال 2023، تولید ناخالص داخلی کشور و درآمد واقعی جمعیت در حال افزایش است. اما این تا حد زیادی به دلیل تزریق منابع ارزی دولت به بخشهایی است که در خدمت جنگ هستند و معلوم نیست منابع آن تا چه زمانی دوام خواهند آورد و در نهایت خطر عدم تعادل مالی باقی میماند.
مشکل بزرگتر فقدان چشم انداز اقتصادی برای آینده است. همانطور که مورخ بریتانیایی؛ الکساندر اتکیند اشاره میکند، «یک دولت وابسته به منابع همیشه از تمام شدن مواد خام میترسد، اما بزرگترین تهدید از فناوری جدید ناشی میشود که آن مواد خام را غیر ضروری میکند.»
پوتین هرگز به گذار انرژی یا اقتصاد سبز اعتقاد نداشته و با اصرار بر حفظ ساختار تکنولوژیکی موجود روسیه و مدل دولت نفتی، رژیم او مانع مدرنیزاسیون در هر دو مفهوم فنی و سیاسی شده است. در نتیجه، اقتصاد نفت و گاز با مدلی پایدارتر جایگزین نمیشود. همچنین برخی از کشورهای شرق که اکنون مواد خام روسیه را مصرف میکنند، ممکن است در آینده ترکیب انرژی خود را تغییر دهند؛ به عنوان مثال، چین ممکن است تقاضای کمتری برای انرژی روسیه داشته باشد. اما پوتین به آینده اهمیت نمیدهد، حتی اگر به محیط زیست مربوط باشد.
کرملین در کنار وابستگی خود به سوختهای فسیلی تجدیدناپذیر، تمایل دارد سرمایه انسانی را به عنوان کالای مصرفی دیگری در نظر بگیرد. اما این موضوع زنجیره تامین انسان را ارزانتر نمیکند. برعکس، گرانتر میشود. سربازان حرفهای، مزدوران، داوطلبان، اعضای خانواده کشتهشدگان و مجروحان و کارگرانی که مجموعههای نظامی و صنعتی روسیه را مدیریت میکنند، همگی باید حقوق بگیرند. از این رو، دولت مجبور است خود را با رشد غیرقابل تحمل دستمزدها و مزایای اجتماعی آشتی دهد.
مبارزات انتخاباتی پوتین چگونه خواهد بود؟
با توجه به وضعیت کنونی، پوتین تنها میتواند همان مدل بقا را به مردم ارائه دهد که از زمان شروع جنگ برقرار بود. در دورههای صلح، جایگاه پوتین اغلب راکد بوده است، در حالی که در لحظات تاریخی-نظامی «میهنی» مانند جنگ گرجستان در سال 2008 و الحاق کریمه، این جایگاه به اوج خود رسیده است و جنگ اوکراین نیز از این قاعده مستثنی نیست.
گزینه دیگر کرملین تشدید خصومتها، از جمله بسیج جدید، خواه جزئی یا عمومی، همراه با فاصله گرفتن بیشتر از غرب است. اما چنین تغییراتی میتواند کرملین را تکان دهد، که در برخی مواقع اقتصاد رو به وخامت را تهدید میکند. اما مشکلات اساسی روسیه راه به جایی نمیبرد و تنها با اقدامات مدیران اقتصادی دولت کند شده است. بر این اساس، حفظ وضعیت موجود محتملترین مسیر پیشِ رو به نظر میرسد.
یک کشور تا کی میتواند در این حالت سکون منفعل و غیرمولد باقی بماند؟ از نظر تئوری، پوتین میتواند با ادامه جنگ، اما در عین حال حفظ آرامش مردم، دوام آورد. با این حال، روسها حاضر نیستند برای پوتین بمیرند. در سالهای 2018 و 2020، محبوبیت پوتین به دلیل تصمیم نامطلوب برای افزایش سن بازنشستگی و سپس به دلیل اثرات همهگیری کرونا کاهش یافت. این احتمال وجود دارد که پایگاه حمایتی او در ماههای آینده ضربههای دیگری را نیز متحمل شود. اما، برای اکثر مردم روسیه، اشتیاق خلاص شدن از شر جنگ و شروع زندگی بهتر، ایمنتر و صلح آمیزتر وجود دارد که بعید است که بدون تغییر ساختاری در رژیم این اتفاق رخ دهد.