پایگاه خبری جماران، محمد حسین لطف الهی: در روزهای اخیر مسأله ناتوانی کشورهای اسلامی در اقدام مشترک علیه صهیونیستها باعث طرح تحلیلهای زیادی شد. حشمتالله فلاحت پیشه، استاد روابط بینالملل و رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی معتقد است برخی کشورهای اسلامی و برخی دولتهای مسلمان کمتر از اسرائیل با گروههای مقاومت دشمنی ندارند و پشت پرده حمایت از مردم غزه، آرزوی نابودی حماس را در سر میپرورانند. او تأکید دارد . آنها پس از تجربه چهار دهه جنگ در 1948، 1956، 1967 و 1973 شکست خوردند و زمانی هم که برخی کشورها و جریانها به شکلگیری گروههای مقاومت و پیروزی بر اسرائیل کمک کردند، نه تنها حمایتی نکردند بلکه برای نابودی مقاومت با رژیم صهیونیستی همراه شدند.
این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
ارزیابی شما از بیانیه سازمان همکاری اسلامی چیست و آیا با برخی گروهها در داخل کشور که آن را حاصل خیانت میدانند، موافق هستید؟
بر خلاف بسیاری از دوستان من انتظار عملی از این سازمان نداشتم و فکر نمیکردم که اجلاس سازمان همکاری اسلامی به تحول و موضعگیری ویژهای منجر شود. کسانی که انتظارات عملی از سازمان همکاری اسلامی داشتند یا دارند، شناختی از این سازمان ندارند. اصولا این سازمان هیچگاه تصمیمی که ضمانت اجرایی داشته باشد اتخاذ نکرده و نمیتواند هم چنین کاری انجام دهد. زمانی که افراطیون صهیونیست قدس را به آتش کشیدند، سازمان همکاری اسلامی برای هدف دفاع از قدس شریف شکل گرفت، اما در همان ایام نیز در حالی که صهیونیستها به پیشبرد اهداف و عملیاتهای خود بودند، کشورهای اسلامی به عقبنشینی ادامه میدادند.
امروزه نیز در شرایطی که سران کشورهای اسلامی تحت فشار افکار عمومی در داخل کشورهایشان بودند، چنین نشستی را ترتیب دادند تا اعلام کنند مواضعی در این خصوص دارند اما در نهایت نتیجهای شکل نگرفت.
من پیش از شروع اجلاس هم پیشنهاد داده بودم که کارگروهی عملی از سوی کشورهای اسلامی شکل گیرد و سازمان وظیفه برقراری آتشبس در غزه را برعهده بگیرد و با تعیین ضربالاجل برای آمریکا و اقدامات عملی در این راستا فشار را برای برقراری آتشبس در غزه افزایش دهد. در صورت به ثمر رسیدن این تلاش، این امکان وجود داشت که همین کارگروه برای آینده و رسیدن به راهحلی دائمی برنامهریزی کند. با این وجود همان زمانی که پیشنهاد دادم تأکید کردم امکان گام برداشتن در چنین مسیری از سازمان همکاری اسلامی بعید به نظر میرسد.
واقعیت این است که عربستان سعودی به رغم برگزاری این نشست و برخی مواضع که از سوی سران این کشور اتخاذ میشود، همواره نیم نگاهی به عادیسازی رابطه با رژیم صهیونیستی دارد و فقط به خاطر افکار عمومی مواضع اعلامی را در تضاد با مواضع اعمالی اتخاذ میکند.
کشورهای دیگر نیز مانند مصر و اردن رویکردی ملیگرایانه دارند؛ آنها در حالی که هیچ همکاری خاصی برای رساندن کمک به فلسطین ندارند، در این اجلاس حاضر میشوند و صرفا مواضعی سیاسی اتخاذ میکنند.
هیچ سازمانی در دنیا تا این اندازه شعارهای وحدت گرایانه سر نمیدهد اما در عمل بیشترین اختلاف نظر و شکافها در درون همین سازمان است.
علاوه بر موضوعاتی که اشاره کردید، برخی کشورها نظیر آذربایجان و ترکیه با هرگونه تحریم از جمله تحریم نفت علیه رژیم اسرائیل مخالف کردند. آیا با این شرایط اساسا ذیل این سازمان یا سایر نهادهای چندجانبه منطقه میتوان تحولی را رقم زد؟
در دنیای امروز، ائتلافها در قالب نئومنطقه گرایانه شکل میگیرند. این ائتلافها نه به دنبال شعارهای مقابلهگرایانه هستند و نه گزینههای خود را محدود میکنند. در این گونه ائتلافها، کشورها مولفههای قدرت خود را روی هم میگذارند و با تقویت توان چانهزنی از این طریق، در پی دستیابی به اهداف برمیآیند.
اما سازمان همکاری اسلامی یا سایر نهادهای منطقهای حاضر به پذیرش مسئولیت چانهزنی هم نبودند. تندترین شعارها را در دنیای اسلام، اردوغان مطرح کرد اما در عمل با هر تحریمی مقابله میکند.
باید این سازمان را یک سازمان ورشکسته معرفی کرد. چالشهای درونی سازمان و تحت تأثیر اختلافها بودن به اندازهای جدی است که این سازمان هیچ کاری را نمیتواند پیش ببرد.
با توجه به حجم جنایتهای رژیم اسرائیل و سیاستهای این رژیم آیا میتوان گفت بیشتر کشورهای اسلامی برخلاف گذشته دیگر هیچ خط قرمزی در مسأله فلسطین ندارند؟
اسرائیل از همه خط قرمزها عبور کرده است. برخی کشورهای اسلامی و برخی دولتهای مسلمان کمتر از اسرائیل با گروههای مقاومت دشمنی ندارند. به هرحال پشت پرده حمایت از مردم غزه، آرزوی نابودی حماس را در سر میپرورانند. اشتباه راهبردی حماس هم در مقاطعی این بود که در مواردی تلاش کرد به این کشورها نزدیک شود اما پاسخ این کشورها تبانی با اسرائیل بر سر مردم فلسطین بود. این واقعیتی از دنیای عرب است که نباید نادیده گرفت. کشورهای عربی در گذشته نیز اشتباهات مشابهی داشتند؛ آنها نسبت به مفهومسازی ها حساس هستند و در موضوع فلسطین میکوشیدند این مسأله را مسألهای عربی جا بیندازند و از کشورهای مسلمان که این مسأله را اسلامی میدانستند ناراحت بودند. آنها پس از تجربه چهار دهه جنگ در 1948، 1956، 1967 و 1973 شکست خوردند و زمانی هم که برخی کشورها و جریانها به شکلگیری گروههای مقاومت و پیروزی بر اسرائیل کمک کردند، نه تنها حمایتی نکردند بلکه برای نابودی مقاومت با رژیم صهیونیستی همراه شدند.
از چنین اجتماعی نباید انتظار یک رفتار عملی علیه اسرائیل یا چانه زنی جدی با آمریکا داشت. این کشورها کشورهای دموکراتی هم نیستند که انتظار داشته باشیم خواستههای مردمی و فشار افکار عمومی باعث تغییر جدی سیاستها شود.
چرا زمانی که این سازمانها ناکارآمد هستند، دستگاه دیپلماسی ایران تلاش نمیکند تا از طریق چارچوبهای دیگری نظیر سازمان همکاری شانگهای که در آنها عضویت دارد در پی پیگیری مسأله فلسطین باشد؟
ابتدا باید این نکته را متذکر شد که موضع چین و روسیه در جنگ اخیر از موضع آنها در جنگهای پیشین بهتر است. اینکه ایران چرا نمیتواند نقش آفرینی قابل توجهی داشته باشد، دلیلش این است که ایران در عرصه دیپلماسی به گونهای منزوی است و کشورهای دیگر هستند که از کارت دیپلماسی ایران استفاده میکنند. برای مثال دولت بایدن بارها از کشوری مثل چین درخواست کرده که از ایران بخواهد در موضوع فلسطین نقش مدنظر آمریکا را بازی کند.
من بارها گفتهام، متأسفانه در کشور ما متأسفانه کارتها و ابزارهای ما در اختیار دیگران قرار میگیرد، اما در دیگر کشورها این گونه نیست. دیپلماسی ما به شدت سیاست زده است و این باعث میشود فرصت های خودمان را به دیگران بدهیم.